ایدئولوژی اسلامی از دید دکتر شریعتی؛
بازگشت به خویشتن، بازگشت به اسلام است
«او اسلام را تنها راه نجات و سعادت دنیوی و اخروی میدانست و راههای سوسیالیسم، کاپیتالیسم و لیبرالیسم را بیراهه میدانست. او همه بهترینها و سمبلهای آرمانی را در مکتب اهل بیت(ع) میدانست. آنها سمبل اعلای ایمان، آگاهی، مسئولیت، رهبری راستین، عرفان، حکمت، جهاد وشهادت هستند و ارزشها و راه آنها برای همه عصرها و نسلها بهترین مانیفست فکری، عملی و مبارزاتی است.»
علی شریعتی جامعهشناس، تاریخشناس و پژوهشگر دینی از مبارزان و فعالان مذهبی و سیاسی و از نظریهپردازان انقلاب اسلامی ایران بود که روز بیست و نهم خرداد ماه با عنوان روز بزرگداشت این شخصیت تاثیرگذار در تقویم نامگذاری شده است.
شریعتی معلم انقلاب اسلامی، تاثیر بسزای در جنبش فکری و اجتماعی مسلمانان در سراسر جهان دارد. در این نوشتار به طور مختصر به ارائه برخی از ابعاد اندیشههای فکری دکتر شریعتی به مثابه مهمترین تئوریسین جریان روشنفکری دینی جهان اسلام میپردازیم.
رویکرد جامعهشناسی به اسلام
دکتر شریعتی تاثیر عمیقی در جنبش نواندیشی دینی در سطح جهان اسلام داشت و دارد. کتابهایش به تمام زبانهای مهم جهان اسلام نظیر عربی، ترکی و اردو ترجمه شد و الهام بخش جنبش بیداری اسلامی در ایران، مصر، فلسطین، تونس، پاکستان، افغانستان و ترکیه شد.
دکتر شریعتی به عنوان یک متفکر مسلمان با رویکرد جامعه شناسی، رویکردی نقادانه نسبت به برخی از باورهای مذهبی داشت. او به طور خاص، تشیع صفوی را مظهر سنت مسخ شده میداند و آن را توام با اسارتپذیری، خرافه، و جبرگرایی معرفی میکرد.
به گزارش ایسنا، شریعتی معتقد بود که راه پیشرفت و ترقی ملتهای شرقی، متفاوت از راهی است که غرب پیموده است. البته استفاده آگاهانه از تجربیات مدرنیته در غرب، مورد پذیرش شریعتی قرار داشت. او در سه جبهه فکری با سلفیسم، غربزدگی و مارکسیسم زدگی مبارزه میکرد. تعالیم او در تقابل اساس با ریشههای حکومت سلطنتی استبداد و استعمار است. او مفاهیم کلیدی اسلامی نظیر تقیه، انتظار، امر به معروف و نهی از منکر، ذکر، امت و امامت را با رویکرد جامعه شناسی تحلیلی عصری نمود که اسباب بیداری و جنبش فکری و اجتماعی مسلمانان شد. همت اصلی شریعتی عصری کردن تئوریک مفاهیم اجتماعی اسلام با رویکرد و ادبیات جدید برای بر پایی جامعه توحیدی مبتنی بر قسط، آزادی و معنویت بود.
او اسلام را تنها راه نجات و سعادت دنیوی و اخروی میدانست و راههای سوسیالیسم، کاپیتالیسم و لیبرالیسم را بیراهه میدانست. او همه بهترینها و سمبلهای آرمانی را در مکتب اهل بیت(ع) میدانست. آنها سمبل اعلای ایمان، آگاهی، مسئولیت، رهبری راستین، عرفان، حکمت، جهاد وشهادت هستند و ارزشها و راه آنها برای همه عصرها و نسلها بهترین مانبفست فکری، عملی و مبارزاتی است.
ایدئولوژی اسلامی
دکتر شریعتی تلاش کرد تا اسلام را به صورت یک ایدئولوژی جامع و انقلابی معرفی کرده و برتریهای آن نسبت به ایدئولوژیهای مدرن غربی نظیر مارکسیسم و لیبرالیسم نشان دهد. به عقیده وی در کتاب اسلام شناسی کلمه “ملت” در قرآن کریم به معنای ایدئولوژی است در نظر وی اسلام به مثابه یک ایدئولوژی تام و تمام بود و همه حوزههای زندگی اجتماعی و شیوههای زیستی و روابط اجتماعی و بویژه سیاست را در برمیگیرد.
او تشیع را نماینده روح تعالیم اسلام و همه صفاتی میداند که در قرآن به حزب الله نسبت داده شده است. او به روشنفکران اطمینان میدهد تشیع همه اجزای لازم برای ایدئولوژی پیشرو امروزین را داراست.
او با تکیه بر آیات قرآنی و نهج البلاغه، روش مقایسهای و با بینشی تاویلی بر ایدئولوژیک کردن مباحث و استفاده از شخصیتهای تاریخی مورد احترام مانند حضرت علی (ع)، حضرت زینب(س) و ابوذر تاکید نمود و ایدئولوژی را به عنوان موتور محرکه دین معرفی کرد. شریعتی ایدئولوژی را نوعی فرهنگ جهتدار میدانست که حس مسئولیت پذیری و تعهد را در بشر ایجاد میکند و انسان را چنان در قدرت اراده، انتخاب، ایمان و خودآگاهی نیرومند متکامل میساخت تا خود را آنطور که میخواهد، بسازد.
به عقیده شریعتی، دو نوع اسلام وجود دارد: ۱- دین به مفهوم “ایدئولوژی” یعنی مکتب یک اعتقادی، مرامی و هدایتی، یعنی دینی که در آن مسائل اعتقادی و عبادی همگی به منظور تکامل معنوی و رشد اخلاقی و دینی انسانها در نظر گرفته میشود. ۲- اسلام به عنوان فرهنگ که شامل مجموعهای از علوم و معارف و دانشها نظیر فقه و کلام و فلسفه و … است
از نظر وی ایدئولوژی عبارت است از نوع اعتقاد متفکر نسبت به ارزش واقعیت خارجی و ارزیابی واقعیت خارجی؛ اعتقاد به اینکه واقعیت چه ناهنجاریهایی دارد و چگونه باید تغییرش داد و به شکل ایدئال درآورد. ایدئولوژی عقیده است و عقیده (مرحله نخست ایدئولوژی) یعنی نوع تصور و تلقیای که ما از جهان، زندگی و انسان داریم. نوع برداشت و ارزیابی خاصی که بر این اساس نسبت به مسائل داریم و با آنها در ارتباطیم و پایههای فکری و اجتماعی ما را میسازند، مرحله دوم ایدئولوژی است. مرحله سوم عبارت است از پیشنهادها، راهحلها، و نشان دادن نمونههای ایدئال.
پس ایدئولوژی سه عنصر اصلی و اساسی دارد؛ نخست، یک پایه نظری، (جهانبینی) که ممکن است صادق یا کاذب باشد، دوم نظام ارزشها که ملاکهایی برای نقد وضع موجود ارائه میدهند و سوم طرحها و مدلهایی برای تغییرات اجتماعی و نظام ومناسبات بدیل (شریعتی، علی، جهانبینی و ایدئولوژی، مجموعه آثار، ج ۲۳، تهران: شرکت سهامی انتشار، ۱۳۷۲، ص ۱۸۹ )
به نظر شریعتی، تشیع برای خود جهانبینی، بنیاد ایدئولوژیک، فلسفه، سنت مبارزه حزبی و سازماندهی دارد که همه از تاریخ آغازین امامت شیعه ریشه گرفته است و با کوششهای بیدریغ عالمان، مجاهدان، خطیبان، شاعران، ذاکران و مداحین حفظ شده است.
وی در صدد اثبات این نکته بوده است که ایدئولوژیک کردن دین نه تنها بر خلاف دیدگاه دکتر سروش دگماتیزم و ایستایی در پی ندارد، بلکه موجب پویایی و تکامل فکری و عملی هدفمند میشود و آزادی و جوهره و عنصر ضروری آن را تشکیل میدهد. ایدئولوژی موتور محرکه دین است و نوعی فرهنگ جهتدار محسوب میشود که حس مسئولیتپذیری و تعهد را در انسانها ایجاد میکند.
پیامبران به عنوان برجستهترین پیامآوران ایدئولوژی محسوب میشوند که به تصریح قرآن از بین تودهها برخاسته و هدف آنها بهبود وضع موجود و رفع طاغوتها و موانع رشد و بالندگی انسان و پویایی جامعه بوده است. اسلام ایدئولوژیک به اعتقاد شریعتی در پی حفظ وضع موجود و توجیه آن نیست، بلکه قصد شالوده شکنی بنیانهای سنتی و راکد اجتماعی را دارد.
به نظر شریعتی اسلام بطورعام و تشیع به طور خاص همه اجزاء لازم برای ایدئولوژی پیشرو و امروزین را دارد. این ایدئولوژی یک نظام معرفتی جزمی و بسته نیست، بلکه باز وانعطافپذیر است. اگر در یک جامعه استبداد حاکم باشد، این ایدئولوژی ضد استبدادی و اگر استعمار حاکم باشد، ضد استعماری و اگر بی عدالتی رواج یافته باشد، این ایدئولوژی نقشی عدالتخواهانه ایفا خواهد کرد.
دغدغه فکری شریعتی در آن سالها ثابت نمودن این نکته بود که تمام آرمانهای معاصر، از میراث غنی اسلامی – شیعی بهره میگیرند و اسلام فراتر از همه ایدئولوژیها و مکاتب غربی، آرمانهای انسانی را مطرح کرده است. وی امیدوار بود از این راه بتواند توجه روشنفکران و نسل جوان ایرانی را به این میراث غنی جلب کرده و آنان را از تقلید کورکورانه از غرب بازدارد.
در این راستا وی با تفسیری جدید از مفاهیم و سنتهای مذهبی، کوشید تا با بازسازی گسترده میراث مذهبی ایرانی، تصویری مدرن و جذاب از اسلام را بر اساس نیازهای نسل جستجوگر و انقلابی آن روزگار ارائه کند. “بازگشت به خویشتن” شعار اصلی شریعتی برای نسلی بود که از استبداد به تنگ آمده بود، لیبرالیسم را به دلیل سیاستهای امپریالیستی و استعماری دولتهای غربی و ابتذال اخلاقی این جوامع شایسته سرزنش میدانست و مارکسیسم را به دلیل ماهیت ماتریالیستی و ضدیتش با مذهب، نکوهش میکرد و در عین حال به مذهب محافظهکار موجود دلبسته نبود. منظور شریعتی از بازگشت به خویشتن، بازگشت به اسلام به عنوان یک ایدئولوژی انقلابی و نجاتبخش بود.
شریعتی به عنوان تئوریسین قرائت ایدئولوژیک از دین توانست علیه گفتمانها و تئوریهای موجود موضع نقادانهای داشته باشد و شرایط را برای انقلاب اسلامی ایران فراهم کند.