تیرهایی که جان دکل بندان شمالی را می‌گیرد

80 درصد از دکل‌بندان کل کشور اهل شهرستان گلوگاه هستند و تعداد آنها حدود ۲ هزار و ۵۰۰ نفر است که در دو بخش دکل مخابراتی و دکل برق مشغول فعالیت هستند. از این میان تاکنون ۲۱۴ نفر از جوانان این شهرستان جان خود را در این شغل از دست داده‌اند.

به گزارش هراز نیوز از  ایلنا، هم‌اکنون حدود 80 درصد دکل‌بندان کل کشور اهل شهرستان گلوگاه هستند و تعداد آنها حدود ۲ هزار و ۵۰۰ نفر است که در دو بخش دکل مخابراتی و دکل برق مشغول فعالیت هستند. از این میان تاکنون ۲۱۴ نفر از جوانان این شهرستان جان خود را در این شغل از دست داده‌اند. اما هنوز به دلیل نبود فرصت شغلی کافی حتی آنها که تجربه کافی ندارند، با وجود خطرات جانی و دیگر سختی‌های طاقت‌فرسای مربوط به این شغل، همچنان به این شغل روی می‌آورند

شکرالله خواجوی متولد 1326 گلوگاه است و حدود نیمی از عمر خود را صرف این شغل کرده است. او بنا به شرایط نامساعد اقتصادی مجبور شده قبل از خدمت سربازی، چند سالی را در شرکت آوج و نکاچوب کار کنم و با رسیدن به 19 سالگی مانند سایر هم سن­‌های خود به خدمت سربازی مشغول شود که تا 22 سالگی بطول انجامید. بعد از خدمت به دلیل بیکاری و کمبود زمین کشاورزی پدری، با پیشنهاد اطرافیان و دوستان که مشغول دکل‌بندی بودند، وارد این عرصه شد و تا پایان مدت بازنشستگی به آن ادامه داد.

این دکل‌بند بازنشسته که حدود ده سال از سابقه بیمه‌اش توسط کارفرما رد نشده است، می‌گوید: حدود 27 سال است کارگر دکل‌بندی بوده‌ام و در آن مدت تمام امور مربوط به آن را انجام داده‌ام. البته بنده نزدیک به 37 سال سابقه کارگری داشته‌ام ولی کارفرما چیزی حدود 10 سال از حق بیمه بنده را رد نکرده است.

خواجوی درباره پراکندگی جغرافیایی پروژه‌های کاری خود می‌گوید: در شهرهای مختلف داخل و خارج کشور به دکل‌بندی پرداخته‌­ام. ازجمله شهرهایی که در آن مشغول بودم می‌توان از: بندرعباس، میناب، زاهدان، بابل، رشت، تبریز، عسلویه، چابهار، اهواز و شهرهای استان هرات افغانستان نام برد.

این کارگر دکل‌بند درباره مرخصی‌هایش اینطور می‌گوید: مرخصی معمول ما به ازای هر دو ماه، ده روز بوده است و هر کجا با فشار کار زیاد مواجه بودیم این مدت به سه ماه افزایش می یافت که مجبور به تحمل دوری از خانواده در این مدت طولانی بودیم که همگی در گلوگاه ساکن بودند. به دلیل جابجایی‌های متعدد کارگاه و پروژه‌ها هیچگاه امکان همراهی خانواده با من نبوده است.

 سختی کار نداریم

شکرالله خواجوی درباره پایین بودن حقوقش نسبت به کارگران روزمزد هم می‌گوید: حقوق ثابت و ماهیانه‌ای که به من پرداخت می‌شد همواره نرخش از حقوق کارگران روز مزد کمتر بود. می‌توان گفت حقوق کارگران روزمزد تقریبا دوبرابر من بوده البته من باتوجه به دلیل همین ثابت بودن، مزد کمتر را به حقوق روزمزد ترجیح می‌دادم.

آیا دکل‌بندی شغلی نیست که به آن سختی کار تعلق گیرد، این کارگر می‌گوید: کم‌کاری شرکت باعث شد سختی کار به ما تعلق نگیرد. با اعتراض ما به کارفرما چندبار به صورت ظاهری دنبال کار را گرفتند اما برای کمتر شدن هزینه‌های بیمه، بعد از اعزام ما به مناطق کاری، دیگر پیگری‌های جدی از طرف کارفرما صورت نمی‌گرفت.

دکل جان یکی از فرزندانم را گرفت

این کارگر بازنشسته از سختی‌های زندگی کاری خود این‌طور یاد می‌کند: دارای 6 فرزند بودم که متاسفانه حدود بیست سال پیش یکی از آنها هنگام کار روی دکل برق دچار حادثه شد و جان خود را از دست داد. یکی دیگر از فرزندانم نیز حدود 8 سال پیش براثر بیماری دیابت بینایی خود را از دست داد. یک دختر معلول دارم که کنار من زندگی می‌کند و از او مراقبت می‌کنم.

حقوق بازنشستگی فقط کفاف زنده بودن را می‌دهد

این کارگر بازنشسته درباره مخارج و حقوق بازنشستگی این روزهای خود این‌طور می‌گوید: با توجه به نیاز مالی و شرایط خانوادگی مجبور به کشاورزی هستم و به دلیل کمبود منابع آبی، برنجکاری در قطعه زمین کشاورزی یک سال درمیان انجام می‌شود. حقوق بازنشستگی بنده ناچیز است و کفاف زنده بودن را می‌دهد نه زندگی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *