زمانه‌ای که اطاق ها طاقچه داشت ؛ درهای خانه‌ها باز بود

|روزبه رهنما  |   روزنامه‌نگار|

«خلق را تقلیدشان بر باد داد/ ‌ای دو صد لعنت بر این تقلید باد» … «مولوی»
«ما زندگی‌ای داشتیم ساده، آرام، بی‌دغدغه، خالی از بغض و تکلفات مزاحم، یک اطاق برای زندگی کافی بود در آن زیست میکردیم، میخوابیدیم، غذا میخوردیم، امروز اطاق خواب معطل، تخت‌خواب اطاق ناهارخوری معطل، بساط تغذیه دفتر اطاق سالن حتی اطاق قمار لازم شده است برای تدارک بهمین نسبت بحرص و دزدی افزوده. سابق یک اطاق یا دو اطاق برای زندگی یک خانواده کافی بود اطاقها طاقچه داشت بجای میز و قفسه رف داشت که کالای پس‌دستی را بالای رف می‌گذاردند (صندوقخانه) رختخواب را کنار دیوار، امروز رختخواب میز صندلی نیمکت قفسه جا تنگ‌کن منزل لازم است، همة این تکلفات زندگی را دشوار کرده است رشک و حسادت را بسیار و تلاش روزی را مشکل». این روایت نوستالژیک و تلخ که از قلم مهدیقلی‌خان هدایت (مخبرالسلطنه)، نخست‌وزیر، وزیر و دیوانسالار در چند برهه از روزگار حکومت‌های قاجار و پهلوی برآمده است، ما را به روزگاری می‌برد که ایران در آستانه دگرگونی‌های بنیادین سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جای گرفته بود. ایران از میانه‌های دوره قاجار به دلیل گسترش پیوندها با اروپا و غرب، با دستاوردهای تمدن نوین در آن پهنه از گیتی آشنا شد و بدین‌ترتیب در چرخه‌ای جای گرفت که بخش‌ها و گوشه‌هایی از آن تمدن را پذیرا شود. جامعه سنتی ایران در چنین فرآیندی با دگرگونی‌هایی روبه‌رو شد که پیش از آن در این سرزمین شرق باستان پیشینه نداشت. دستاوردها و پیامدهای آن دگرگونی‌ها به‌ویژه در زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی، با آن‌که هوادارانی بسیار داشت اما مخالفانی استوار نیز پیش روی می‌دید. مخالفان بر آن بودند تمدن نوین غرب در بستری شکل گرفته بود که اقتضاهایی ویژه داشت و با جامعه‌های غربی همخوانی می‌یافت اما دستاوردهای همان تمدن که با گذر از مرزهای بسیار به شرق – به‌ویژه ایران- رسیده بود، با بنیان‌های فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی این سرزمین‌ها دوگانگی داشت؛ همین مسأله موجب می‌شد جامعه‌های شرقی همچون ایران، آسیب‌های جدی در این میانه ببینند.
این تمدن با بنیان‌های اخلاقی
و اجتماعی ما نمی‌خواند
مخبرالسلطنه هدایت، از منتقدان و مخالفان جدی دگرگونی‌های برآمده از تمدن نوین غرب در ایران به شمار می‌آمد. او در یکی از حساس‌ترین برهه‌های تاریخ ایران می‌زیست و زمانه ٦ پادشاه را از میانه‌های سلطنت ناصرالدین شاه تا میانه‌های سلطنت پهلوی دوم درک کرده بود. دغدغه‌های مهدیقلی هدایت تنها به صدور «تمدن و تجدد» از سوی کشورهای غربی -که از نظر او دو دستاورد اصلی سده بیستم بود- محدود نشد. او افزون بر چالش کشیدن دو پدیده «تجدد و تمدن» که از نگاه او تنها یک شاخه از تلاش‌های فرهنگی غرب برای سلطه بر شرق بود، به دگرگونی‌هایی فرهنگ و اجتماعی می‌پرداخت که گرچه پیشتر، برای بسیاری از ایرانیان ناشناخته بود، ولی رفته‌رفته جایگاه خود را در جامعه ایران می‌گشود و بسیاری از ایرانیان به‌ویژه جوانان را شیفته می‌کرد. بررسی دیدگاه وی، رویه‌ای دیگر از دگرگونی‌های یادشده را در ایران بازمی‌تاباند؛ همچنین به ویژگی‌های بنیادین اخلاقی و اجتماعی در جامعه سنتی ایران اشاره دارد. این کارگزار سرشناس در دوره‌های قاجار و پهلوی از منتقدان جدی دگرگونی‌های اجتماعی در آن روزگار به شمار می‌آید. وی در کتاب «خاطرات و خطرات: توشه‌ای از تاریخ شش پادشاه و گوشه‌ای از دوره زندگی من» با اشاره به رخدادهای نوین تمدنی در غرب و چگونگی رویارویی ایرانیان با مظاهر و دستاوردهای آن، دگرگونی‌های پدیدآمده بر اثر آنها را در جامعه ایران، در تغییر خلق‌وخوی فرهنگی و اجتماعی ایرانیان بسیار تاثیرگذار می‌داند و از این‌روی به نقد جدی آنها برمی‌خیزد.
نقدهای جدی مخبرالسلطنه بر تمدن جدید
مخبرالسلطنه، تمدن نوین غرب را با جامعه ایران همخوان ندانسته، دستاوردها و پیامدهای آن را موجب نابودی و کمرنگی بسیاری از سنت‌ها و آیین‌های ایرانی برمی‌شمرد. وی دراین‌باره می‌نویسد: «تمدن و تربیت در مشرق سابقه دارد در مغرب در اکتشافات علمی و صنعتی پیش افتادند در اخلاق هنوز بمقام مشرقیان نرسیده‌اند بلکه در مائه [سده] اخیر که مذهب اهل حل و عقد ماتریالیسم شد عقب رفتند». وی به شیوه رویارویی ایرانیان آن روزگار با تمدن غرب نقدهای جدی وارد می‌کند: «تمدن را بصورت گرفتیم کلاهمان را عوض کردیم که رنگ تمدن بخود بدهیم در حوزة خواص ملیت ما از دست رفت در مقابل هنرهای لابراتواری بی‌سیم رادیو هواپیما مستسبع [رنگ‌باخته] شدیم، رقص قمار شرب تظاهر بفواحش را ترقی دانستیم افکار بی‌پای ماتریالیسم را بخود راه دادیم که امروز از بیداد آن همه جا غوغا بپا است و فریاد بلند. دور سر خود چرخ میزنیم و نمیدانیم چه کنیم یکی از مراحل رسیدن براه عاقبت برگشتن از این راه غوایت است … و ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم». وی با اشاره به سنت‌های قدیم در میان افراد و خانواده‌ها می‌نویسد: «[در قدیم] طمطراقی اگر بود در منازل مستور بود امروز در سینما، هتلها، رستورانها، قهوه‌خانه‌ها و شیرینی‌فروشی‌ها مکشوف و برملا است همه سبب رشک، حسد، رقابت و بدتر از همه تخریب زندگی خانواده و ترویج فحشا. لازم نیست کمونیست‌ها بر سر نکاح به خود زحمت بدهند این طرز زندگی روز بروز بالاتر خواهد رفت دزدی رشوه و حیزی دست بالا را خواهد گرفت». مخبرالسلطنه بر آن بود که در گذشته «خانقاه‌ها هر جا دایر بود زندگی وارستگان برای قوم سرمشق استفادة اخلاقی، از حرص و دویدن دنبال دنیا منصرف می‌شدند و تسلی می‌افتند حال آن همه از دست رفته است همت مقصور در استفاده از شهوات و نفسانیت است «جهد کن که از عشرت کام خویش بستانی» از شعر دیگر حافظ و امثال آن یاد نمی‌شود».
دموکرات نبودیم اما دست می‌گرفتیم
مخبرالسلطنه همچنین از آیین‌های نیکوکاری در جامعه ایران یاد می‌کند که به اعتقاد وی با پذیرش دگرگونی‌های تازه و بهره‌گیری ظاهری از دستاوردهای تمدنی غرب، از یاد رفته‌اند: «تا سی چهل‌سال قبل باصطلاح دموکرات نبودیم اما زندگی دموکرات داشتیم، اعیان و اشراف در مساجد در روضه‌خوانی‌ها با عامه اصطکاک داشتند، دستگیری می‌کردند، خرج‌ها می‌دادند، درب خانه‌ها باز بود، سفره‌ها پهن، خانه‌ای نبود که در آن وسیلة پذیرائی ده الی بیست نفر از هر جهت فراهم نباشد حتی رختخواب. خدمه از مرد و زن به حد خود قانع و راضی بودند فاضل ناهار دربار را در سبزه‌میدان میفروختند کمتر خانه‌ای بود که چهار پنج نفر را از مرد و زن جمع‌آوری نکند تا صد و دویست هم می‌رسید». وی همچنین می‌افزاید: «وزارتخانه‌ها سفرة عام داشتند خلطه و آمیزش زیاد بود همه خرسند بودند از گوشه و کنار حرف‌های تازه را نفهمیده به گوش مردم می‌کشیدند و مورد اعتنا نبود. … به تقلید تمدن بولواری و تففن در بیماری رشتة زندگی سادة خودمان از دست رفت و یا به دایرة تجدد گذاردیم آن دموکراسی حقیقی فراموش شد و فساد اخلاق بالا گرفت درب خانه‌ها بسته شد، علاقه‌ها گسسته، شکایات پیوسته. روزبه‌روز بر تکلفات زندگی افزود و از تعیشات عمومی کاست. بین طبقات افتراق افتاد و از هر طرف تزریق نفاق شد کارخانه اگر داشتیم بازار ارسی‌دوزها بود». او جامعه ایران و دوستداران تمدن غرب را همچون داستان پرآوازه آن مکتب‌دار و شاگردانش می‌داند: «[در رویارویی جامعه سنتی ایران با تجدد فرنگی] حکایت ما حکایت آن مکتب‌دار شد که شاگردان روی مواعده گفتند جناب میرزا خدا بد ندهد مگر کسالت دارید؟ امر بر جناب میرزا مشتبه شد برخاست و از پی معالجه رفت. مرض را در ذهن ما تزریق کردند و مشتبه شده‌ایم تا رفع اشتباه نکنیم صحت نخواهیم یافت».
در نقد مُد جدید
جامعه ایران در فرآیند پذیرش دستاوردها و مظاهر تمدنی غرب، دگرگونی‌های بسیار پذیرفت. این پذیرش هرچند به آسانی انجام نپذیرفت اما به هرروی زندگی مردم را با تغییرهایی جدی روبه‌رو ساخت. منتقدانی چون مخبرالسلطنه هرچند به تلخی و سختی، اما می‌کوشیدند ناهمخوانی‌ها و دوگانگی‌های این پیوند را به نقد کشیده، به ویژگی‌های سنتی اخلاقی و اجتماعی ایران و ایرانی در گذشته اشاره کنند؛ کوششی که هرچند چندان کامیاب نشد اما در گذر تاریخ تداوم یافت؛ نمونه‌ای از آن را در اندیشه مخبرالسلطنه اینچنین می‌توان دید: «نکاح که در اسلام مورد تأکید بسیار است رو به تقلیل است … بواسطة رفع حجاب، درحقیقت حجب و قبول رسوم ناباب و تقلید هرزه‌گردان پاریس تکلف در لباس به جایی کشیده که عایدات مشروع و حلال هشتاد‌درصد وفا به ایفای مد نمیکند لباس صبح لباس ظهر لباس عصر لباس شب کفش و جوراب و کلاه همرنگ دامن. … ساق وسمه می‌کشیدند سرانگشتان را حنا می‌بستند چون پولی به خارج نمی‌رفت وحشیگری بود حال که مبلغی گزاف به بهای ماتیک می‌رود نشانة ترقی و تمدن است».

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *