حُسین(ع) بابُ التّوبه
آدمی ویژگی هایی منحصری دارد که شناخت این خصوصیات و نحوه ی مواجهه با اضلاع قدرت های او ، می تواند در همه ی ابعاد زندگی از جمله اساسی ترین هدف حیات یعنی عبودیت کارگشا باشد. یکی از این خصوصیات قدرت و عزت نفس و در مقابل هوای نفس اوست که همواره ما را با نعمات و نغماتی روبرو می کند. دلشکسته سالیانی است دوستی دارد بنام “هادی” که جنابش خیلی به او ابراز ارادت می ورزد و این دوستی متقابل انشاء الله تا یوم قیامت پایا باشد. چندی است هادی مضطرب، پریشان و نگران احوال است، گوشه گیر و عزلت نشین شده است، بادوستان و اقوام و خانواده کمتر سخن می گوید . هر چند کم گویی سلوک عارفان است اما سکوت او رنگ و بوی دیگری دارد. از جنس شرم ، از جنس غم . پرده از راز دل برنمی داشت تا آنکه با اصرار لب به سخن گشود و بهانه ای شد برای موضوع این نوشتار.
می گفت شرمنده است. نمی تواند سر بلند کند! علتش را پرسیدم ، پاسخی گفت که گویا دردِ دل خیلی از انسان هاست. گوئی اطوار وجودی خویش را مرور می کردم . هادی میگفت از بس گناه کرده و گناه عظیم انجام داده در محضر خداوند شرمنده است و دیگر حتی توان توبه کردن ندارد چرا که ظاهر نیکویی دارد و باطن آلوده ، و همین موضوع او را آزار می دهد. یاد شعر حافظ افتادم:
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می رسند آن کار دیگر می کنند
مشکلی دارم زدانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند؟
گاهی دلش می خواهد ظاهرش را بگونه ای تغییر دهد که مردم دیگر قضاوت مثبتی از او نداشته باشند . این جمله را که گفت یاد فرموده ی امیرالمؤمنین افتادم که : خدایا به تو پناه می برم که ظاهر من در برابر دیده ها نیکو ، و درونم در آنچه که از تو پنهان می دارم زشت باشد ………(حکمت276 نهج البلاغه).
می گوید ناراحت آنم که مردم را امر به کار نیک کرده ام و خود عامل نیستم و بنا بر مضمون فرموده ی رسول خدا بیشترین عذاب از آن کسانی است که مردم گمان می کردند در آنها خیری هست در حالیکه چنین نبوده است. دیدم که درست می گوید قرآن کریم هم در آیه ی 2 سوره صف به همین موضوع اشاره دارد و افرادی نظیر هادی را مورد نکوهش قرار می دهد: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ ای کسانیکه ایمان آورده اید چراچیزی را می گویید که عمل نمی کنید؟
واقعاً مصیبت بزرگی بود. از طرفی فرصت های توبه را از دست رفته می دید و عمری که غیرقابل بازگشت است و اندوخته های معنوی نظیر زیارت ها و روضه ها و اعمال شب قدر و روزه های مستحبی و عبادات دیگر ، که همه و همه را ظرف چند ساعت غفلت بر باد رفته می دید. به او گفتم حساب و کتاب خدا فرق دارد . او اگر بخواهد، در آخرین لحظات عمر هم آدمی را اهل نجات خواهد کرد. حضرت رسول خدا در آخرین خطبه ای که ایراد نمود فرمود: هر کس یک سال قبل از مردنش توبه کند خدای تعالی توبه اش را می پذیرد. آن گاه فرمود: نه یک سال زیاد است، هر کس یک ماه قبل از مرگش توبه کند خدا توبه اش را قبول می فرماید. سپس فرمود: نه یک ماه نیز زیاد است. هرکس یک روز قبل از مردنش توبه کند خدای تعالی توبه اش را می پذیرد و آنگاه فرمود: یک روز نیز زیاد است هر کس یک ساعت قبل از وفاتش توبه کند خدای تعالی توبه اش را می پذیرد و در آخر فرمود: نه یک ساعت هم زیاد است، هر کس قبل از مردنش در آن لحظه ای که جانش به اینجا می رسد(به حلق شریف خود اشاره نمود) توبه کند خدا توبه اش را می پذیرد.(وسائل الشیعه ج16ص88 – نهضت تفسیری ص51)
اما هادی می گفت نه! خدا همه ی گناهان را که نمی بخشد چون خودش در آیه ی17 سوره نساء فرمود: إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَة ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَریب فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَ کانَ اللّهُ عَلیماً حَکیماً پذیرش توبه از سوی خدا ، تنها برای کسانی است که کار بدی را از روی جهالت انجام می دهند ، سپس زود توبه می کنند. خداوند ، توبه چنین اشخاصی را می پذیرد و خدا دانا و حکیم است.
یعنی فقط آنهایی مشمول بخشش می شوند که نمی دانستند فلان کار گناه دارد و با این شرایط مرتکب معصیت شدند. گفتم که در کتابی(نهضت تفسیری اثر صالح قنادی) خواندم مقصود از جهالت این معنا نیست بلکه منظور آیه بی اثر شدن علم آدم بخاطر غلبه ی هوای نفس و طغیان غرائز است. بله اگر گناه بر اساس چنین جهالتی نبوده بلکه از روی انکار خداوند باشد معنای کفر را دارد که توبه ی چنین افرادی مورد قبول واقع نمی شود.
اما هادی باز هم آرام نمی شد. می گفت گفته اند صد بار اگر توبه شکستی باز آ، اما من شاید از هزار بار هم بیشتر توبه شکسته باشم و حدیث امام رضا”(ع) تنم را می لرزاند و مرا محزون تر می نماید که فرموده بودند: داستان استغفار داستان برگ درختی است که حرکت کند و برگها بریزد و کسی که از گناهی استغفار می کند ولی آن را انجام می دهد همانند کسی است که پروردگار خود را مسخره کرده است .(بحارالانوار،ج93،ص281) گفتم هادی جان درست است آدمی هر روز نیاز به انجام استغفار دارد حتی پیامبر هم این کار را تکرار می کرد. گاه استغفار از عبادات هم لازم است اما دو نکته قابل ذکر است یک آنکه عارفان و سالکان طریق و استخوان خوردکرده های دین مداری می گویند: استقامت نداشتن ، ذاتی انسان هاست .اگر دیدی از کاری توبه کردی و پس از چند روز فراموش نمودی نا امید مشو، انسان باید آنقدر با مشکلات گوناگون دست و پنجه نرم کند تا آدم شود.(استاد صمدی آملی) .
ودوم آنکه در باب حدیث امام رضا بزرگواری سخن صائبی فرمود که ای انسان! تو کار خودت را(طلب مغفرت) انجام بده ، خدا کار خودش را بلد است و اگر تشخیص دهد العیاذبالله مورد تمسخر توبه کار قرار گرفته و استغفار از قلب نبوده بلکه لقلقه ی زبان شده است بصورت اتوماتیک حال توبه کردن را از او می گیرد. از طرفی حدیث شریفی داریم از امام باقر(ع) که می فرماید: ای محمد بن مسلم گناهان مؤمن( البته اگر موفق به توبه شود) آمرزیده می شود پس بر مؤمن باد تا مراقب خود باشد، که بعد از توبه و آمرزش، خود را به هیچ گناهی آلوده نسازد، آگاه باش که به خدا سوگند این آمرزش تنها و تنها برای اهل ایمان است. عرضه داشتم حال اگر بعد از توبه دوباره مرتکب گناه شود و دوباره توبه کند چطور؟ فرمود: ای محمد بن مسلم تو گمان می کنی که اگر چنانچه بنده ی مؤمن خدا از گناه پشیمان بشود، و از خدا طب مغفرت بکند و توبه هم بکند خدا توبه اش را نپذیرد؟ عرضه داشتم: اگر این توبه و گناه و باز توبه و گناه مکرر شود چطور؟ فرمود: هر زمانی که بنده ی مؤمن(البته قید مؤمن را نباید فراموش کرد چون گاه می شود گناه بسیار، ایمان را از بین می برد) از خدا طلب مغفرت نموده توبه کند خدا هم دوباره به آمرزش خود بر می گردد و خدای تعالی آمرزنده ی مهربان است و توبه را می پذیرد و از بدی ها صرف نظر می کند، پس زنهار که مبادا از رحمت خدا نا امید گردی.(اصول کافی ج2 ص430-436)
با شنیدن این حدیث قدری التیام یافته بود اما آنچه بیشتر از همه او را آزار می داد هراس از دست دادن نعمت ها بود و اجرا شدن سنت ” استدراج” . در احادیث از سنتی صحبت می شود بنام استدراج که یعنی خداوند در صورت ارتکاب گناهان متعدد توسط بندگان صبر نموده و پس از مدتی ناگهان آنها را مورد عقاب قرار می دهد. لذا حضرت علی(ع) فرمود:ای فرزند آدم! زمانی که می بینی خداوند انواع نعمت ها را به تو می رساند، در حالیکه تو معصیت کاری، بترس.(نهج البلاغه ،حکمت25ص447).
هادی نعمت هایی داشت برای خودش که حالا خیلی نگران از دست دادن آنها بود و خودش را شایسته ی تعلق آن نعمات نمی دانست، نعمت حضور در جلسات مذهبی، خلوت های عاشقانه با خدا، همنشینی با دوستان خدا، زیارت و اقامه ی عزای اهل بیت، اشک ریخت در مصائب آل الله،زیارت اربعین و……
چه باید می گفتم؟ چه پاسخی مناسب آخرین دغدغه ی هادی بود؟!
آری؛ به ذهنم یک نام آمد، نامی که افراد زیادی با نزدیکی به او مجدداً در مسیر مبارزه با ابلیس از جا برخواستند و پس از هر بار زمین خوردن به مسیر ادامه دادند. آن نام ” حسین” بود. سفینه ی ابی عبدالله(س) وسیع تر و سریع تر است اگر می خواهی خیلی زود جبران مافات کنی راهش همان است که گفتم یک کلمه : حُسین(ع) .
راه نجات و حیات تازه ی امثال هادی با سَیِّدُالشُّهَداء رقم خواهد خورد. محرم نزدیک است و فرصتی دیگر در پیش و شرط تحقق توبه نیز پشیمانی است که امام ابی جعفر(ع) فرمودند: …….در تحقق توبه همین بس که گناهکار از کار خود پشیمان بشود.
گفتم هادی جان البته که باید ورد زبانت باشد اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ اما مگر حربن یزید ریاحی چه کرد؟ یک انتخاب صحیح و جدید و حالا ما هم لازم است پس از انتخاب های اشتباه باز هم به انتخاب حسین(ع) بپردازیم که چقدر زیبا فرمود:
نفسش سخت گرفته ست، به آغوش بکش
نوکرِ خسته ی رنجور ِ بهم ریخته را
دلشکسته
ذی الحجه سنه1438ه.ق
پ.ن: شخصیت هادی فرضی است.