هرازنیوز: با آغاز فصل تابستان، بسیاری از خانواده ها به پرکردن اوقات فراغت فرزندان خویش فکر می کنند. برای رفع این دغدغه گزینه های زیادی وجود دارد که یکی از پرطرفدارترین آنها «آموزشگاههای زبان انگلیسی» است.
در ایران آموزشگاههای زبان انگلیسی با اینکه مراکز خصوصی اند امّا مجوّز فعالیت را از وزارت آموزش و پرورش اخذ می نمایند و در حقیقت باید برای ارتقای سطح زبان انگلیسی فعالیّت کنند. براساس قانون داخلی این وزارتخانه نوع فعالیّت آموزشی این مراکز ارتباط مستقیم با برنامه درسی آموزش و پرورش و منابع درسی در مدارس ندارد. وجود چنین مراکزی مویّد مفهوم دقیق بنگاه خصوصی در قوانین کشور است. به هر ترتیب، آنچه که در این آموزشگاهها وجود دارد دنیایی جدید و متفاوت از آن چیزی است که زبان آموزان در شیفت مدارس برای درس زبان انگلیسی تجربه می کنند. محیط و بافت آموزشگاهها به نوعی است که زبان آموز بین آنچه که در مدرسه دارد و آنچه که در آموزشگاه زبان ملاحظه می کند هیچ ارتباط ظاهری نمی بیند. به عبارت دیگر، زمان کلاس ها، حجم مطالب، ساعات آموزشی، روش تدریس، کتب، منابع کمک آموزشی، معلمان و غیره مواردی نیستند که در زبان آموزان در مدرسه تجربه می کنند. درست یا نادرست، تاکنون، وزارت آموزش و پرورش هنوز اقدامی جدّی برای نظارت و ارزیابی دقیق این موسّسات که خود مولّد آنهاست انجام نداده است. به هر حال ، این موسّسات سالانه توسط وزارت آموزش و پرورش مجوز می گیرند و هرسال هم به تعدادشان افزوده می شود. شاید بتوان به آموزشگاههای زبان از جنبه های متفاوت پرداخت اما آنچه که در این بخش به آن پرداخته شود بررسی علل پیدایش و رونق آموزشگاههای زبان است. نگارنده سعی دارد از منظر پدیده شناسی به آموزشگاههای زبان در ایران بپردازد و به این سوالات اساسی جواب دهد: چه چیزهایی باعث شد اولین بار وزارت آموزش و پرورش به این نوع موسسات فکر کند؟ و اینکه چه عوامل خوشایند و یا احتمالاً ناخوشایندی وجود دارد که در حاضر نیز این وزارتخانه را مجاب یا مجبور به صدور مجوز مینماید؟ برای پاسخ به سوالات، از نظرسنجی استفاده شده است. جامعه آماری این تحقیق ۱۲۰ نفر از والدین، زبان آموزان، معلمان مدارس و آموزشگاهها، و همینطور مدیران مدارس و آموزشگاههای استان مازندران بودند.
در حقیقت، خاستگاه آموزشگاههای زبان انگلیسی و رونق آنها را باید از مقوله جریان خصوصی سازی در آموزش و پرورش دانست. بنا به تحقیق اشرف (۱۳۷۶)، در اواخر دهه ۱۳۶۰، آموزش و پرورش دولت ایران دچار چالش هایی شد. جمعیّت زیاد دانش آموزان در کلاس های درس (بشیرنژاد، ۱۳۹۳)، دو شیفت ماندن اجباری بسیاری از مدارس، کمبود معلمین دارای صلاحیّت، به کارگیری کتب با اطلاعات قدیمی شده و بعضاً متناقض با علوم روز جهان. علاوه بر این، تاکید نظام آموزشی بر حفظ طوطی وار مطالب، وضعیت موجود را داشت به بحران تبدیل می کرد طوری که به نظر جای خلاقیّت، مستقل ساختن شاگرد در یادگیری، و تفکّر نقّادانه در آموزش و پرورش کشور بسیار کم فروغ بود (مهران، ۱۳۷۶). به نظر عدم رضایت والدین از وضع موجود، متمرکز بودن بیش از حد آموزش، عدم تخصیص بودجه مناسب و بعضاً عدم رعایت عدالت در تقسیم آن، و همچنین عدم ارتباط محکم و منطقی بین تحصیلات و بازار کار دلایل مهمی بودند که مسئولین آن دوره را مجاب کرد تا خط مشی خصوصی سازی، که سالها در کشورهای پیشرفته مرسوم بود، را برگزینند. بدین ترتیب، با گذراندن لایحه قانونی دولت به بخش های خصوصی اجازه ورود به آموزش و پرورش کشور را داد. از آن به بعد بود که اصطلاح «مدارس غیرانتفاعی» در جامعه ایرانی رایج شد. این مدارس از حدود سال ۱۳۷۰ با دریافت شهریه (عموماً بالا) و هزینه سایر خدمات به خانواده ها علم عرضه می کردند.
همانطور که اشاره شد یکی از بخش های خصوصی تعریف شده در آن لایحه قانونی، آموزشگاههای زبان انگلیسی است. پدیده خصوصی سازی در آموزش و پرورش، با تاکید بر برنامه آموزش غیرمتمرکز، به آموزشگاههای زبان خصوصی این اجازه را می داد که سیلابس و کتب آموزشی خود را ارائه دهند. این کار البته می بایست تحت نظارت، قوانین و مقرّرات دولت باشد. بدین ترتیب، بخش خصوصی در فرایند تصمیم گیری های آموزش وپرورش نقش تاثیرگذاری ایفا می کند. هرچند غیرمستقیم و در مقیاس کم و بعضاً با فشارهای دولت در برخی موارد، تاکنون این امر محقّق شد (برجیان، ۲۰۱۳). در حال حاضر، در کنار آموزشگاههای زبان انگلیسی تقریباً تمام مدارس غیرانتفاعی، در هر مقطعی، آموزش زبان انگلیسی را جزو اصلی برنامه درسی هفتگی دارند. این که عرضه آموزش زبان در این مدارس با کیفیّت انجام می شود یا خیر خود مقوله ی شایان توجه جدّی است امّا به گفته ی طالبی نژاد و علی اکبری (۲۰۰۲) یکی از عواملی که والدین در تعیین مدرسه غیرانتفاعی فرزندانشان مهم می دانند برنامه آموزش زبان، کیفیت آموزش، و کادر معلمین مجرب آموزش زبان انگلیسی مدرسه غیرانتفاعی است.
گفته می شود رشد روزافزون و جهانی علم و تکنولوژی در قرون ۲۰ و ۲۱ و عرضه آن (منحصراً) به زبان انگلیسی دلایل اصلی هستند که منجر شد زبان انگلیسی به «زبان بین المللی» معروف گردد. ایرانیان نیز که از دیرباز تاکنون به رشد و کسب علم مشهورند همواره سعی کردند با تعاملات علمی و فرهنگی با ملل دنیا ارتباط داشته باشند. خانواده های ایرانی در بعد انقلاب با درک عمیق این موضوع، به یادگیری زبان انگلیسی اهمیّت فراوان داده اند و این مسئله روند ایجاد و رونق آموزشگاههای زبان انگلیسی را در سطح کشور مضاعف کرد. هرچند این موسّسات در ابتدای سالهای انقلاب مورد استقبال نظام جدید ایران قرار نگرفتند و بعضاً مخالفت هایی هم شده است، به تدریج دولت های گوناگون جمهوری اسلامی رونق این موسّسات را به فال نیک گرفتند چه اینکه با زبان انگلیسی پیام انقلاب اسلامی ایران را راحت تر به گوش جهانیان می رساندند.
کوچک یا بزرگ، این مراکز خصوصی و گهگاه نیمه خصوصی (ریاضی، ۲۰۰۵) دوره های متفاوت را برای متقاضیان با اهداف گوناگون ارائه می دهند. تحقیقات فراوانی نشان می دهند که حضور افراد (دانش آموز و بزرگسال) در آموزشگاههای زبان انگلیسی می تواند دلایل گوناگونی داشته باشد. در نظر سنجی که از گروههای والدین، زبان آموزان، معلمان و همینطور مدیران مدارس و آموزشگاهها انجام شد دلایل زیر به طور اجمال به دست آمد. جامعه آماری این تحقیق ۱۲۰ نفر (زن و مرد) و توسط نگارنده در محدوده جغرافیایی استان مازندران و در بازه زمانی زمستان ۱۳۹۵ انجام گشت.
سوال اول: چرا دانش آموزان به آموزشگاههای زبان می روند؟
همانطور که می دانیم درس زبان انگلیسی در متوسطه اول (سال هفتم) نظام آموزش و پرورش ایران ارائه می گردد. بالطبع، بخشی از زبان آموزان آموزشگاههای زبان دانش آموزانی هستند که خانواده هایشان و یا خودشان علاقمندند در سنین زیر ۱۲ سال با زبان انگلیسی آشنا شوند. اما عمده ترین دلایلی که از جوابهای نظرسنجی به دست آمد به اجمال زیر است.
۱) زمان اختصاص یافته در طول هفته برای آموزش زبان خارجی در مدارس بسیار اندک است.
۲) در مدارس تاکید زیادی بر مهارتهای غیرضروری زبان دارند. درحالیکه همه به یادگیری مهارتهای شنیداری و گفتاری علاقه بیشتری دارند، مدارس گرایش نامتعادلی به مهارتهای خواندن و نوشتن و به ویژه گرامر دارند.
۳) زمان نامناسب کلاسها عامل جدّی دیگری است. از آنجاکه کلاس زبان در برنامه هفتگی مدارس گنجانده می شود، قرار داشتن دروس دیگر در برنامه ی آن روز دانش آموزان را دچار اختلال در یادگیری مهارتها می نماید.
۴) درحالیکه معلّمان زبان آموزشگاهها «تمایل به استفاده» از زبان انگلیسی در کلاس دارند، معلمان زبان مدارس فقط «موارد استفاده» آن را به دانش آموزان معرفی می کنند.
۵) دربرخی موارد مشاهده می شود معلّمان در برقراری ارتباط به زبان انگلیسی در کلاسهای مدارس توانمندی های مناسب ندارند.
۶) سطح دانش زبانی شاگردان در مدارس در نظر گرفته نشده، لزوماً کلاسها دارای سطوح ناهمگن می باشد.
۷) از دید روانشناسی، بار معنایی فرد student (دانش آموز) در مدرسه با فرد language learner (زبان آموز) در آموزشگاههای زبان متفاوت است و همین مسئله می تواند تزلزل در انگیزه و خدشه دار شدن حسّ مسئولیت پذیری گروه اول – دانش آموزان مدرسه – را به همراه داشته باشد.
۸) جوّ حاکم بر مدارس (از طرف مدیر، معاونین، سایر معلمان، …) بعضاً موجب عدم انگیزه و پیشرفت در یادگیری زبان می شود.
۹) برخی والدین (از جامعه ی آماری این تحقیق) رفتن به کلاس زبان را نوعی «پرستیژ اجتماعی» می دانند.
۱۰) به دلایل شخصی، برخی شاگردان علاقمندند زبان انگلیسی را بیشتر تمرین نمایند. امکان وقت و تمرین بیشتر در مدارس مهیّا نیست.
۱۱) از آنجاکه دانستن و به کارگیری زبان انگلیسی برای رسیدن به شغل در آینده عامل مهمّی است، خانواده ها رغبت بیشتری دارند تا فرزندان علاوه بر مدرسه در محیط دیگری زبان انگلیسی را خوب یاد بگیرند.
۱۲) در مدارس «سخت بودن» درس زبان انگلیسی در ذهن دانش آموزان تداعی می شود در صورتیکه حضور در آموزشگاهها «مهم بودن» زبان انگلیسی را در ذهن دانش آموزان و خانواده هایشان تداعی می نماید.
۱۳) مطالب کتب درسی آموزشی مدارس قدیمی اند و اطّلاعات آنها با خواسته ها و نیازهای روز دانش آموزان این نسل هماهنگی ندارد. البته با رویکرد جدید آموزش زبان با کتب Prospect و Vision این معضل در حال رفع شدن است.
۱۴) وجود «مسئول آموزش»، «مشاور آموزش»، و «روانشناس یادگیری زبان» در آموزشگاههایی که علاقمندند عملکرد ممتازی از آموزش زبان را ارائه نمایند نشان از اهمیت موضوع نزد مسئولین آموزشگاهها دارد. این امکانات در مدارس به هیچ وجه مهیّا نیست.
سوال دوم: علت حضور بزرگسالان در کلاس های آموزشگاههای زبان چیست؟
هرچند آموزشگاههای زبان انگلیسی با مجوّز وزارت آموزش و پرورش، طبق قوانین موجود، باید افراد زیر ۲۰ سال را تحت پوشش قرار دهند، بسیار مشاهده می شود این مراکز یکی از مکانهای مورد علاقه بزرگسالان نیز هست. از دید افرادی که در این تحقیق شرکت کردند عوامل ذیل می تواند علل اصلی حضور افراد بزرگسالان در آموزشگاههای زبان باشد:
۱) پرکردن اوقات فراغت (به ویژه بانوان)
۲) مسافرت تفریح کوتاه مدت به کشورهای دیگر و استفاده از زبان انگلیسی برای برقراری ارتباط
۳) آشنایی با زبان و فرهنگ ملل
۴) استفاده مستقیم و غیرمستقیم از دانش زبان انگلیسی در مشاغل خودشان
۵) تحصیل در خارج از کشور به ویژه کشورهای انگلیسی زبان
۶) قبولی در آزمون های زبان دوره های تحصیلات تکمیلی (دکتری) داخل کشور از قبیل TOLIMO ، EPT ، …
۷) قبولی در امتحانات بین المللی زبان مثل TOEFL ، IELTS ، GRE و …
۸) بهره گیری از زبان انگلیسی در استفاده از تکنولوژی روز دنیا (اینترنت ، موبایل های هوشمند ، …)
گفته می شود در دنیایی که تمام وسایل زندگی در حال هوشمند شدن است بزرگسالان (والدین) ناگزیر از رقابت با فرزندانشان هستند. به عبارت دیگر والدین به صرف سن بیشتر و یا با تجربه بودن نمی توانند رقابتی آسان با فرزندانشان داشته باشند. به نظر آنچه که می تواند وزنه رقابت را به نفع و سَمت والدین ببرد مجهّز بودن والدین به دانش زبان انگلیسی است.
سخن آخر
در حال حاضر، آموزشگاههای زبان انگلیسی نه تنها پدیده ای ناآشنا نیست بلکه شواهدی وجود دارد خانواده های ایرانی دلایل محکم و منطقی دارند که فرزندانشان را بیش از پیش به این مراکز می فرستند. با این حال، بیان موارد ذیل ضروری به نظر می رسد.
نکته اول: بنا به یافته های این تحقیق میتوان ادّعا کرد خانواده ها جایگاه آموزشگاههای زبان را به خوبی تشخیص می دهند و در آینده نزدیک این امر موجب گسترش چنین آموزشگاههایی در سطح کشور می شود اما باید متذکر شد رسالت آموزش رسمی زبانهای خارجی (به ویژه انگلیسی) همچنان جزو وظایف و تعهدات وزارت آموزش و پرورش می باشد. مسئولین این وزارت باید دقّت کنند هرچند آمار افرادی که به کلاس های آموزشگاههای زبان می روند چشمگیر است اما این امر باعث نگردد وزارت آموزش و پرورش در سهم خود (ایجاد برنامه تاثیرگذار آموزش زبان در مدارس، کنترل و نظارت بر این سیستم، و …) کوتاهی نماید و در نتیجه خانواده ها به طور کلّی از آموزش زبان در مدارس ناامید شوند.
نکته دوم: یافته های تحقیق حاضر نقش آموزشگاههای زبان را به عنوان بازوی کمکی آموزش و پرورش در آموزش زبان ، موثر دانسته ، پیشنهاد می کند که مسئولین آموزشگاهها وظایف محوله خویش را با دقّت و حساسیّت بالا انجام دهند و از افراط و تفریط پرهیز نمایند. به نظر هرچند این مراکز لزوماً «خصوصی» هستند اما خصوصی بودن بمنزله «پول-محور» بودن نیست. همانطور که در قانون مدارس غیرانتفاعی و آموزشگاههای علمی آزاد و زبانهای خارجی آمده عملکرد این مراکز باید به نحوی باشد که تمامی اقشار جامعه ایرانی، با هر مقدار درآمدی که دارند، بتوانند از محیط آموزشی بهره ببرند.