هراز نیوز: بخشهایی از این مصاحبه که به طرح این موضوع پرداخته شده شرح زیر است :

يكي از تاثيرگذارترين تمهيداتي كه در مختارنامه به كار رفته، تلفيق گفتارنويسي وزين و فاخر اين‌گونه مجموعه‌ها با گفتارهاي رايج و روزمره عمومي است. به نظر مي‌رسد چنين تمهيدي ريشه در كارها و تجربه‌هاي قبلي شما در اين زمينه دارد.
حتماً همين طور است. به هر حال زبان سينما، زبان نمايش و فيلم، نه زبان تاريخ است و نه ادبيات. يعني جمله‌اي كه نوشته مي‌شود بايد يك‌بار گفته شود و با كم‌ترين واسطه، بيش‌ترين تاثير را داشته باشد. بعضي‌ها به من خُرده گرفتند كه چرا تمام گفتارهاي مختارنامه به نثر فاخر نوشته نشده. آخر، نثري كه تماشاگر عادي چند بار بايد آن را بشنود و تازه در نهايت به صورت كامل هم متوجه نشود شخصيت ماجرا چه مي‌خواهد بگويد چه فايده‌اي دارد؟ فرض كنيد امكان تكرار سريال وجود ندارد و هيچ ابزاري براي ضبط و بازپخش آن اختراع نشده. شما با همان يك‌بار شنيدن جمله هم بايد بتوانيد مفهوم آن را دريابيد. در چنين شرايطي تنها امكاني كه از نظر ديالوگ‌نويسي وجود دارد و اين خصيصه هم در آن وجود دارد زبان تمثيل است. گاهي در زبان تمثيل با اضافه كردن يك نيم بِيت يا با تركيب كردن چهار واژه، مفاهيم بسيار زيادي منتقل مي‌شود. بنابراين ترجيح مي‌دهم از اين حوزه بيش‌تر استفاده كنم؛ كه هم غني است، هم عمق فراواني دارد و در عين سادگي، چند پهلو و كنايي هم هست. جالب اين كه برخي خُرده گرفته‌ و گفته‌اند اين ضرب‌المثل‌ها كه ايراني است! من كه نمي‌توانم به واقعيت زبان جاري در داستان وفادار باشم. اگر قرار باشد همه چيز واقع‌گرا باشد همه شخصيت‌ها بايد عربي حرف بزنند. در حالي كه من بايد يك زبان خاص را انتخاب مي‌كردم كه براي مخاطب فارسي زبان مجموعه باورپذير و قابل فهم باشد.

از اين جالب‌تر انتقادي بود كه در يكي از بخش‌هاي خبري تلويزيون مطرح شد و آن، استفاده از پرچم سه رنگ براي استفاده در صحنه خاك سپاري همسر و فرزند كيانِ ايراني بود!
آن‌ كه يكي از اشتباهات مسلم تلويزيون بود. البته من به خيلي‌ها كه اين پرسش را مطرح كردند گفتم كه اين پرچم ايران نيست. من هيچ كجاي كار نگفته‌ام كه اين پرچم ايران است. اين پرچمِ قيام مختار است. براساس مداركي كه در كتب تاريخي وجود دارد پرچم مختار مركب از سه رنگِ سبز، سفيد و سرخ بوده؛ و اين سه رنگ در غالب صحنه‌هاي لشگركشي مختار و يارانش ديده مي‌شود. تركيب اين سه رنگ در يك پرچم، آن را به پرچم ايران نزديك كرده. تازه اصلاً شبيه پرچم ايران هم باشد. چه عيبي دارد؟! به نظر من زيباترين تركيب اين سه رنگ، همين پرچم خودمان است. من مي‌توانستم با عوض كردن جاي اين سه رنگ كاري كنم تا هيچ‌كدام از اين سوء‌تفاهم‌ها ايجاد نشود. اما ديدم حس خوبي ايجاد مي‌كند؛ حتي اگر اين نكته از آن استنباط شود. تازه، من از برخي محققان متاخر چيزهايي شنيده‌ام كه خيلي جالب‌تر از اين‌هاست. يكي‌اش اين است كه مي‌گويند تركيب اين سه رنگ در پرچم امروز ايران ريشه در پرچم قيار مختار دارد! و ديگر اين كه مي‌گويند آتشي كه در شب شروع قيام مختار در كوفه افروخته شد توسط ايراني‌ها و به‌خاطر مراسم چهارشنبه‌سوري افروخته شده بود. به نظر من جالب‌ترين نكته در قيام مختار اين است كه اولين قيام ضد ظلم در دل يك حكومت اسلامي است و ايراني‌ها نقشي كليدي و مهمي در آن دارند.
شايد بتوان گفت ايراني‌ها با اين كار اعاده حيثيت كرده‌اند.
من سعي مي‌كنم اين تعبير را با احتياط بيش‌تري به كار ببرم. اما به هر حال در قيام مختار، ايراني‌ها براي عدالت خواهي منسجم شدند و عليه بي عدالتي فرياد كشيدند. به هر حال همان‌طور كه گفتم از اين دست موارد زياد است. مثلاً در ميانه پخش سريال برخي مديران فرهنگي با من تماس گرفتند و گفتند چرا اسم فلان شخصيت رستم است. مگر رستم در آن زمان هم بوده؟ و پرسش‌هايي از اين قبيل. به چنين افرادي من چه بايد مي‌گفتم؟ آخر عزيز من! فردوسي «شاهنامه» را به نظم نوشت و رستم را احيا كرد. اين‌ها اسطوره‌هاي ما هستند. اين‌ شخصيت‌ها از زماني كه تاريخ باستان به وجود آمده وجود داشته‌اند و نسل به نسل و سينه به سينه منتقل شده‌اند. و فردوسي آمد با جمع‌آوري اين شخصيت‌ها شاهكار خودش را نوشت و «شاهنامه» را به وجود آورد. وگرنه رستم، سهراب، سياوش، سيمرغ، زال و ساير شخصيت‌هاي شاهكار فردوسي شخصيت‌هاي اساطيري ما هستند. خب، من چه بايد مي‌كردم؟ بايد مي‌آمدم و اين نكته را در بخشي از داستان مختار توضيح مي‌دادم؟ خوش‌بختانه اين نكته مثل نكته قبلي رسانه‌اي نشد و گر نه براي تلويزيون خيلي آبروريزي مي‌شد! در چنين شرايطي است كه جهل خودمان را به حساب گاف فيلم‌ساز مي‌گذاريم و در ضمن با افتخار، آن را رسانه‌اي هم مي‌كنيم! بهتر است كمي زحمت به خودمان بدهيم و ضمن در نظر گرفتن شرايط عدل و انصاف، اين نكته‌ها را مطرح كنيم. خصوصاً پس از يقين پيدا كردن، نه پيش از جمع‌آوري اطلاعات. البته آسيبش را هم خودمان مي‌بينيم. وقتي چنين مساله‌اي از رسانه ملي اين مملكت تحت عنوان «گاف مختارنامه» مطرح مي‌شود مخاطب عام چه نظري بايد داشته باشد؟ و زماني كه اين مخاطب، توضيحات من را بشنود ديدگاهش نسبت به بخش‌هاي مختلف خبري چه تغييري مي‌كند؟!
البته اگر بحث گاف باشد مي‌توان به سايه فيلم‌بردار در يكي از صحنه‌هاي مجموعه اشاره كرد كه خيلي بيش‌تر از اين موارد به چشم مي‌آمد.
جالب است كه اين صحنه كه شما به آن اشاره مي‌كنيد را من حذف كرده بودم و با يك ديزالو تا حد ممكن آن را رتوش كرده بودم ولي عظيم جوانروح (مدير فيلم‌برداري مجموعه) گفت بهتر است از اين نما استفاده كني و اصلاً با مسووليت خود من از آن استفاده كن! در مورد اين نما ما حتي سر صحنه هم متوجه اين نكته نشديم چون كيفيت دوربين‌هايي كه از آن‌ها به صورت تصوير شاهد استفاده مي‌كرديم چندان مطلوب نبود. فيلم‌بردار هم از آن‌جا كه تصوير حركت داشت سايه خود را در ويزور نديده بود. به هر حال شوخي كه نيست! مختارنامه بيست هزار پلان داشته كه برخي از آن‌ها به لحاظ فني بسيار پيچيده و اجراي آن بسيار دشوار است. بايد اين احتمال را قائل شويد كه ممكن است براي اين بيست هزار پلان صد تا غلط هم وجود داشته باشد. اگر بخواهم به موضوع بحث برگردم بايد اشاره كنم من درباره شخصيت مختار خيلي تحقيق كردم و سعي كردم تحقيقاتم در زمينه زندگي او خيلي جامع و كامل باشد. اما به هر حال كار بي غلط متعلق به خداست. گاهي وقت‌ها پيش مي‌آيد كه آدم تمام تحقيقات لازم را انجام داده و اسنادي كه جمع‌آوري كرده مو لاي درزش نمي‌رود اما ابعاد كار، آن‌چنان وسيع است كه ممكن است باعث شود نكته يا نكته‌هايي از قلم بيافتد. البته همان‌طور كه توضيح دادم در مواردي كه اشاره شد نكته‌هاي مورد بحث اشتباه نبود و كاملاً عمدي به كار رفته بود. با اين وجود من خودم معتقدم اين مجموعه ضعف‌هايي دارد و اگر امروز آن را بسازم قطعاً بهتر از چيزي كه ساخته شده خواهد بود.
اين كه اصلاً ذات هنر است. اگر شما به عنوان هنرمند بپذيريد كاري كه انجام داده‌ايد نظير ندارد يعني به پايان خط خلاقيت رسيده‌ايد.
همين طور است. به همين دليل هميشه چند درصد جاي خطا براي خودم قائل هستم و البته مي‌دانم توانايي‌هايم محدود است. البته سعي مي‌كنم با مطالعه، پژوهش و تحقيق، اين توانايي را گسترش بدهم. به همين دليل ممكن است كاري كه مي‌خواهم انجام بدهم نقايصي داشته باشد. با تمام اين حرف‌ها معتقدم آثار هنري بايد مورد نقد و بررسي دقيق قرار بگيرد. جريان نقد منصفانه هميشه به كار كمك مي‌كند و فضايي به وجود مي‌آورد تا عوامل توليد حواس‌شان را جمع كرده و كارشان را علمي‌تر انجام بدهند. اگر جريان نقد نباشد كه ممكن است خيلي از موارد، شكل و اجراي سهل‌انگارانه‌اي به خود بگيرد. همين كه من بدانم چشم‌هاي دقيق و آدم‌هاي منصفي هستند كه كار مرا دنبال مي‌كنند بيش‌تر به من انگيزه مي‌دهد.

البته اگر بحث گاف باشد مي‌توان به سايه فيلم‌بردار در يكي از صحنه‌هاي مجموعه اشاره كرد كه خيلي بيش‌تر از اين موارد به چشم مي‌آمد.
جالب است كه اين صحنه كه شما به آن اشاره مي‌كنيد را من حذف كرده بودم و با يك ديزالو تا حد ممكن آن را رتوش كرده بودم ولي عظيم جوانروح (مدير فيلم‌برداري مجموعه) گفت بهتر است از اين نما استفاده كني و اصلاً با مسووليت خود من از آن استفاده كن! در مورد اين نما ما حتي سر صحنه هم متوجه اين نكته نشديم چون كيفيت دوربين‌هايي كه از آن‌ها به صورت تصوير شاهد استفاده مي‌كرديم چندان مطلوب نبود. فيلم‌بردار هم از آن‌جا كه تصوير حركت داشت سايه خود را در ويزور نديده بود. به هر حال شوخي كه نيست! مختارنامه بيست هزار پلان داشته كه برخي از آن‌ها به لحاظ فني بسيار پيچيده و اجراي آن بسيار دشوار است. بايد اين احتمال را قائل شويد كه ممكن است براي اين بيست هزار پلان صد تا غلط هم وجود داشته باشد. اگر بخواهم به موضوع بحث برگردم بايد اشاره كنم من درباره شخصيت مختار خيلي تحقيق كردم و سعي كردم تحقيقاتم در زمينه زندگي او خيلي جامع و كامل باشد. اما به هر حال كار بي غلط متعلق به خداست. گاهي وقت‌ها پيش مي‌آيد كه آدم تمام تحقيقات لازم را انجام داده و اسنادي كه جمع‌آوري كرده مو لاي درزش نمي‌رود اما ابعاد كار، آن‌چنان وسيع است كه ممكن است باعث شود نكته يا نكته‌هايي از قلم بيافتد. البته همان‌طور كه توضيح دادم در مواردي كه اشاره شد نكته‌هاي مورد بحث اشتباه نبود و كاملاً عمدي به كار رفته بود. با اين وجود من خودم معتقدم اين مجموعه ضعف‌هايي دارد و اگر امروز آن را بسازم قطعاً بهتر از چيزي كه ساخته شده خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *