هـراز نـیـوز: آقایان شهردارها، رسانه ها هم خانه می خواهند، روزگار بدی نیست اگرمثلاً بعضی از دولت ها به فکر صدور دعای فرج در سازمان ملل هستند، در عوض مردم از یاد هم غافل نیستند، من تقریباً با اکثر گروههای مردم نهاد که به دستور وجدانشان جاهای خالی در میان جامعه را پر میکنند در ارتباط هستم، ما در همین شهر و در همه شهرها و دیار و مناطق، تشکیلات کمک مردم برای مدرسه سازی – کتابخانه سازی- تکیه سازی- مسجدسازی- تهیّه جهیزیه- نگهداری کودکان بی سرپرست، بد سرپرست، عقب افتاده ذهنی، عقب افتاده جسمی، معلولین- بیمارستان سازی- تهیه دارو، و….. و….. داریم، برای حتی زنان وامانده و جا مانده هم خانه سرائی میسازند و ساختند، برای سالمندان با پول و بی پول هم خانه و سرائی ساختند و میسازند، برای بازنشستگان هم کم کمک دارند یک کارهائی میکنند، البته کم وزیاد دارد، ایدهآل نیست، امّا در حدّ هیچی هم نیست، این کمک مردم بهمدیگر را در طول تاریخ داشتیم، امروز هم در حتّی اروپا و آمریکا هم این نهادهای خیریه و به اصطلاح سازمانهای مردم نهاد قدرت اصلی و تعیین کننده حتی در عرصه سیاست هم هستند، مردم به آنها رویکرد خوبی دارند، ما در مساجد و تکایا هم از این کانونها کم نداریم، حالا روز و روزگار فرق کرده، مردم حالا از دست پرخوری و بدخوری و اضافه وزن مشکل دارند، مردم امروز از دست این شبکه های تلویزیونی که با هزار شیطنت هر شبکه میخواهد، بیننده خودش را به شکل و سلیقه خودش در آورد گرفتار شدند، امروز ما گرفتار این شدیم که مثلاً فلان بچه که توپ را لگد می زند ، باید میلیاردی از بودجه مملکت پول بگیرد و ما بیکار بشویم برایش دست هم بزنیم، تازه آقا تمام بدنش خال کوبی و آرایش سر او به فقط آدمیزاد شبیه نیست و بچّه های ما باید مقلّد این اَجَق وَجَق ها هم بشوند، ما امروز بجای دور هم نشستن، دور موبایل خودمان طواف می کنیم و هرکس سر در موبایل خودش دارد، ما امروز منتظر فرمان روز به روز و ماه به ماه مد بازان و مدسازان هستیم که چه رنگی بپوشیم ، چگونه بپوشیم، چی بخوریم، موی سرمان چه شکلی باشد، سگی، اسبی، خروسی و … و…. ، حالا ما دیگه یادمان رفت پای گپ و گفتگو بزرگترها بنشینیم، دیگه پدر ومادرها اَخ شدند، تا چه رسد به بابا بزرگ ها و مامان بزرگ ها، حالا واژه عمو- عمه – خاله- دائی- برادر خواهر دارد از فرهنگ واژگان ما حذف می شود، در فردائی نه چندان دور، فیلمسازان، فیلمی خواهند ساخت که به نسلهای آینده بگویند، مثلاً کسی برادر یا خواهر آدم بود، عمو و عمه و دایی و خاله را در موزه ها به شکل مجسمه باید نشان بدهیم، چون هیچ جور نمیشود به آنها فهماند که عمو یعنی چه وچه فرهنگی بود، مگر امروز در غرب کسی می تواند واژه و محتوای عمو و دائی را برای بچّه ها تشریح کند؟ حالا ما امروز چیزهائی داریم که دیروز نداشتند، مثلاً همین رادیو، تلویزیون، روزنامه، نشریات روزانه و هفتگی و ماهانه، و …. ما چاره ای نداریم که در میان این رسانه ها به کتاب و روزنامه بیشتر توجّه کنیم که رادیو و تلویزیون را یا دولتها در مشت خودشان دارند یا چند نفر بزرگ سرمایهدار، معمولاً مردم در رادیو و تلویزیون کارهای نیستند، امّا در بخش کتاب و روزنامه مردم بیشتر حضور دارند، گرچه وقتی روزنامه یا نشریه ای خیلی گردن کلفت شد، باز دولت ها و بزرگ سرمایه دارها در سایه آن حضور پیدا می کنند، امّا در مجموع در دنیا، روزنامه، نشریات و کتاب را با مردم می بینند، در مشروطیت هم مطبوعات را رکن چهارم بشمار آوردند، حالا در این روزگار وانفسا، برای کمک به مردم، برای نجات از سقوط در دام شبکه های صوتی و تصویری دولتی و بزرگ سرمایهداری، باید به کمک نشریات و کتاب و ناشرین برویم، در میان نشریات و ناشرین، همه خود کفا و پول ساز نیستند، اکثر این گروه از اهل قلم، در تنگنا هستند، لذا شهرداریها با موافقت شورای شهر یک مجموعه ی فرهنگی که مثلاً در ساری یک ساختمان که حدود چهل وپنجاه اتاق به شکل دفتر برای هر ناشر و هر روزنامه و هفته نامهی متقاضی داشته باشد که در آن مجموعه سالن های کنفرانس و مصاحبه ارسال خبر و صفحه بندی و …. هم پیش بینی شود و اتفاقاً اجاره هم شهرداری از این ناشرین و نشریات بگیرد، این مرکز را به نام خانه قلم یا خانه مطبوعات یا خانه رسانه ها و حتی خانه مردم هم می توانیم بنامیم، این کار به صاحبان نشر و نشریات کمک می کند که قلم آنها آزادتر شود، وابستگی آنها به بازار کمتر شود، استقلال آنها بهتر حفظ شود، شهرداریها هم یک کار فرهنکی ارزنده و فاخر در جهت ساماندهی به این گروه از اهل قلم که باید چشم و گوش مردم باشند انجام داده اند، کار سنگینی نیست،فقط باید احساس مسئولیت کرد و باور این مطلب که این کار یک کار ارزشی و فرهنگی است، هزینه شهرداریها را هم کاهش میدهد، خودشان بهتر میدانند چه می گویم، خانه موسیقی، خانه تئاتر، خانه نگارگری، اینها همه خانه فرهنگ و هنر است، شهرداریها الزاماً اهل فرهنگ و هنر باید باشند .
حسین اسلامی ساروی
۷/۱۱/۱۳۹۳
دکتر جان ممنونیم.. دمت گرم…