هراز نیوز : امسال از سوی مقام معظم رهبری به سال اقتصاد وفرهنگ با عزم ملی ومدیریت جهادی نامگذاری شده است به مناسبت دهه ولایت وعید غدیر خم نگاهی اجمالی به اصلاحات فرهنگی و اقتصادی امام علی (ع) خواهیم داشت.

اصلاحات فرهنگي

 من أصلح بينه و بين ا… أصلح ا… ما بينه و بين الناس و من أصلح أمر آخرته أصلح ا… له أمر دنياه

هر آنكس كه رابطه خود وخدا را اصلاح كند، خداوند رابطه بين او و مردم را اصلاح خواهد كرد. و هر كس امور مربوط به آخرتش را پسنديده گرداند، خداوند كارهاي دنياي او را صلاح خواهد بخشيد.

مهمترين گام در يك برنامه جامع اصلاحات ، اصلاحات فرهنگي است. اگر اصلاحات فرهنگي در يك جامعه به خوبي شكل گرفت و فرهنگ و اعتقادات مردم متعالي شد، تمام ابعاد ديگر اصلاحات به راحتي محقق خواهد گشت.

 تعريف اصلاحات فرهنگي :

اصلاحات فرهنگي چيزي جز حاكميت حقيقي دين (اسلام حقيقي) بر زندگي فرد و اجتماع نيست، در حقيقت هدف از اصلاحات فرهنگي، حاكم كردن ″خدامحوري″ بجاي ″هوا محوري″ است.

در اينجا به دو اقدام اساسي امام (ع) در اين زمينه مي پردازيم :

1- مبارزه با انحرافات ديني :

– نفي بدعتگرايي و مبارزه با جهل عمومي

مشكل مهمي كه در سر راه علي (ع) در هنگام تحويل گرفتن حكومت قرار داشت، انحرافات ديني و همان چيزي بود كه اصحاب تحت بدعتگرايي، عثمان را به آن متهم كرده بودند. جداي از بدعتها، مشكل مهم ديگر آن بود كه بسياري از مردم آگاهي درستي از دين نداشت و اقدامي در جهت ارائه آگاهيهاي مذهبي به آنان صورت نگرفته بود. در اينجا به ذكر برخي از نمونه هاي عيني تحريفات كه امام با آنها درگير شد، مي پردازيم:

خليفه دوم و سوم بر اين باور بودند كه آنان حق دارند تا در برخي ازامور برخلاف قرآن و سنت پيامبر اكرم (ص) ، براي خود تشريح ويژه واحكام جديد وضع نمايند. اين افعال و اعمال خلفا به مرور زمان به عنوان يك اصل شرعي غير قابل تخطي،‌توسط مسلمانان پذيرفته شد. از جمله ترك سهم ذوي القربي و مؤلفه قلوبهم، متعه و … و يا بدعت برگزاري نماز تراويح- كه خليفه دوم با پذيرفتن آنكه بدعت است مي گفت كه بدعت خوبي است-، كامل خواندن نماز توسط عثمان در منا- برخلاف پيامبر (ص) و حتي خلفاي قبل.

چون خلفا و صحابه معيار دقيقي براي نقض حكم خدا و يا سنت رسول گرامي اسلام (ص) نداشتند، در بسياري مواقع دچار دوگانگي مي گشتند از جمله آنجا كه از خليفه دوم سؤال شد، آيا خليفه مسلمين حق دارد براي خود جانشيني انتخاب كند يا خير؟ او در پاسخ گفت: جانشين انتخاب نكردن سنت است و جانشين انتخاب كردن هم سنت ! (يعني هر دو صحيح است. اين پاسخ به اين علت بود كه او بخوبي به خاطر داشت كه بعد از فوت پيامبر اكرم (ص) او و دوستانش- برخلاف واقع- بيان كرده بودند كه پيامبر براي خود جانشيني معين نكرده است واين سنت است ! اما خليفه اول برخلاف سنت نبوي ( ! ) عمر را به جانشيني خود برگزيد!) امام در    نامه اي به مالك فرمود :

فان هذا الدين كان اسيرا في ايدي الاشرار، يعمل فيه بالهوي و تطلب به الدنيا  (نامه 53 نهج البلاغه)

اين دين در دست اشرار اسير بوده، در آن به هوس مي راندند و به نام دين ، دنيا را  مي خواندند.

 – لغو ممنوعيت بيان احاديث پيامبر گرامي اسلام (ص) و برخورد با پديده قصه خواني

–           يكي از انحرافات مهمي كه بطور اصولي سبب ايجاد انحرافات زيادي در جامعه اسلامي شد، منع نقل و كتابت حديث بود كه از زمان خليفه دوم آغاز گرديد و عملاً در ادامه كلام حسبنا كتاب الله و در جهت تضعيف سنت رسول الله انجام مي گرفت. از زمان خليفه دوم،‌ در كنار جلوگيري از كتابت حديث، قصه خوانان كه عموماً از علماي يهود و نصاري بودند، اجازه يافتند تا در مساجد براي مردم قصص يهودي را درباره انبياي پيشين و رهبانان مسيحي نقل كنند و بدين ترتيب حجم زيادي از داستانهاي دروغين و احاديث ساختگي وارد كتب ديني گرديد. حضرت علي (ع) در برابر سياست عدم كتابت حديث بر فراز منبر اعلام فرمود:

كساني كه مايل هستند تا علم را بنويسند، كاغذ و قلمي فراهم آورند.

″حارث اعور″ وسايل نوشتن فراهم نمود و آنچه حضرت نقل مي كرد مي نوشت. امام علي (ع) در كنار رواج كتابت حديث، با پديده قصه خواني برخورد كرده از قصه خواني به شدت نهي كرد و حتي زماني كه امام به بصره آمد، تمام قصه خوانان را از مسجد بيرون نمود.

به هر روي امام آن چنان در اجراي دقيق سنت رسول خدا (ص) اصرار داشت كه حتي  مي كوشيد تا تمامي حركات و سكناتش شبيه پيامبر اكرم (ص) باشد، چنانچه خود نيز  مي فرمود:

بهترين بنده خدا امام عادلي است كه در كار احياي سنت مي كوشد

همانطور كه شرورترين بندگان خدا را پيشواي ظالمي است كه سنت را از بين ببرد.

(نهج البلاغه خ 164)

شايد بتوان گفت مهمترين ثمره حكومت 5 ساله علي (ع) احياي سنت نبوي و نشان دادن چهره حقيقي اسلام به مردم آن زمان و انسانهاي آينده است.

 2- مبارزه با فساد اجتماعي

مشكل ديگر امام فساد اجتماعي بود. رفاه گرايي شديد ، دنياگرايي و فزون خواهي كه به علت گسترش زايد فتوحات و سرازير شدن سيل عظيم غنائم به سرزمينهاي اسلامي و فقدان رهبري آگاه جهت تربيت مداوم مردم و استفاده درست از اين سرمايه ها رخ داده بود سبب تضعيف آرمانهاو ارزشهاي ديني در جامعه گرديده، به دين جز به صورت ظاهري بهاي چنداني داده نمي شد.

در چنين شرايطي امام علي (ع) مصمم شد تا در طي خطبه هاي خود در اين باره مفصل صحبت كند و مردم را از دنياگرايي پرهيز دهد. به همين قياس، او طي نامه هايي به كارگزاران خويش، آنان را از نشستن بر سر سفره هاي رنگين كه در دورعثمان بسيار طبيعي شده بود، نهي نمود. با توجه به اهميت بحث زهد و اعراض از دنيا و اينكه در ميان موضوعات مطرح در كتاب نهج البلاغه ، بيشترين حجم را به خود اختصاص داده است، بطور مختصر به ابعاد اين موضوع مهم مي پردازيم :

تعريف زهد :

«زهد» و «رغبت» اگر بدون متعلق ذكر شوند «نقطه مقابل يكديگرند. زهد يعني اعراض و بي ميلي در مقابل رغبت كه عبارت است از كشش و ميل. در نهج البلاغه دو تعريف از زهد ارائه شده است، كه هر دو، معني فوق را مي رساند :

1- اي مردم زهد عبارت است از كوتاهي آرزو و سپاسگزاري هنگام نعمت و پارسايي نسبت به نبايستنيها (معصيتها) (خطبه 79)

2- (( الزهد بين الكلمتين من القرآن. قال الله سبحانه : ((لكيلا تأسوا علي ما فاتكم و لا تفرحوا بما آتاكم…)) (حكمت 439)

يعني : زهد در دو جمله قرآن خلاصه شده است : (( براي اينكه متأسف نشويد بر آنچه (از ماديات دنيا) از دست مي دهيد و شاد نكرديد بر آنچه خدا به شما مي دهد)) هر كس بر گذشته اندوه نخورد و براي آينده شادمان نشود بر هر دو جانب زهد دست يافته است.

 فلسفه زهد :

1- ايثار : انسان زاهد آنچه دارد به نيازمندان مي بخشد زيرا قلب حساس و درد آشناي او آنگاه به نعمتهاي جهان دست مي يازد كه انسان نيازمندي نباشد.

شعار ((الجار ثم الدار)) رسم جاري خاندان علي و زهرا بود،‌كه در آيات پرشكوه سوره ((دهر)) نيز منعكس گرديده است.

2- همدردي : آنجا كه اجتماع به دو نيم مي شود: برخوردار و محروم، در درجه اول كوشش مرد خدا اين است كه به تعبير اميرالمؤمنين (ع) وضع موجود مبني بر پرخوري ظالم و گرسنگي مظلوم را دگرگون سازد و اين پيمان خدا با دانايان است. در درجه دوم با ايثار و تقسيم آنچه در اختيار دارد به ترميم وضع نابسامان مستمندان مي پردازد اما همينكه مي بيند عملاً‌ راه برخوردار كردن و رفع نيازمنديهاي ايشان مسدود است، با همدردي و هم سطحي و شركت عملي در غم مستمندان، بر زخمهاي دل آنها مرهم مي گذارد.

علي (ع) در دوره خلافت بيش از هر وقت ديگر زاهدانه زندگي مي كرد، مي فرمود: خداوند بر پيشوايان دادگر فرض كرده است كه زندگي خويش را با طبقه ضعيف تطبيق دهند كه رنج فقر ، مستمندان را ناراحت نكند.

3- آزادگي و آزادگي : انسان بالفطره ميل به تصاحب، تملك و بهره مندي از اشيا دارد ولي آنجا كه مي بيند اشيا به همان نسبت كه در بيرون او را مقتدر مي سازند، در درون ضعيف و زبونش كرده و مملوك و برده خويش ساخته است، در مقابل اين بردگي طغيان مي كند و نام اين طغيان ((زهد)) است، دلبستگي نداشتن شرط لازم آزادگي است،‌ اما شرط كافي نيست، عادت به حداقل برداشت از نعمتها و پرهيز از عادت به برداشت زياد، شرط ديگر آزادگي است.

حضرت در خطبه 158 در اين باره مي فرمايد :

دنيا گذرگاه است نه قرارگاه و مردم در اين معبر و گذرگاه دو دسته اند برخي خود را  مي فروشند و برده مي سازند و خويشتن را تباه مي كنند و برخي برعكس خويشتن را  مي خرند و آزاد مي سازند.

4- معنويت : اگر كسي بويي از معنويت برده باشد مي داند كه انسان از قيد هواپرستي آزاد نگردد و تا طفل جان از پستان طبيعت گرفته نشود و بصورت وسيله در نيايد ، سرزمين دل براي رشد و نمو احساسات پاك و انديشه هاي تابناك و عواطف ملكوتي آماده نمي گردد.

تضاد دنيا و آخرت :

مسأله تضاد دنيا و آخرت و اينكه نزديكي به يكي مسبب دوري از ديگري مي شود، همه مربوط به جهان دل و ضمير انسان و دلبستگيها و عشقهاست، چرا كه خداوند به انسان دو دل نداده است. ((ما جعل الله لرجل من قلبين في جوفه)) با يك دل بيش از يك معشوق نمي توان برگزيد، اين است كه وقتي از علي (ع) درباره جامه اش كه كهنه و مندرس بود سؤال كردند فرمود :

همانا دنيا و آخرت دو دشمن مشخص و دو راه مختلفند، هركس دنيا را دوست بدارد و رشته تسلط دنيا را به گردن خود بيندازد تبعاً آخرت را و آنچه مربوط به آخرت است دشمن  مي دارد.

[[زهد عبارت است از برداشت كم براي بازدهي زياد]]

آري آنان كه از مواهب دنيوي كمتر استفاده مي كنند، نه تنها در پيمودن مدارج عاليه انساني سريعتر پيش مي روند بلكه حتي در فعاليتهاي جسماني نيز افراد مقاومتر و پايدارتري هستند چرا كه پرهيز از غرق شدن در ماديات، گوهر فكر و اراده آدمي را جلا مي بخشد.

اصلاحات اقتصادي

 برخي از مهمترين برنامه هاي علي (ع) در زمينه اصلاحات اقتصادي به شرح ذيل است :

1- فقرزدايي و عدالت اجتماعي :

اسلام دين آزادي است. آزاد كردن انسان از همه بندها و تنها بسته كمند حق ساختنش، چگونه ميتوان سخن از آزادي انسان گفت در حاليكه اسير فقر است. علي (ع) آنگاه كه بر مصدر حكومت قرار گرفت مبارزه اي بنيادي عليه فقر سازمان داد و عليرغم همه مشكلات و موانع، موفق گرديد در حوزه حكومتي خود تا اندازه اي به آرمان فقرزدايي و عدالت اجتماعي دست يابد، چنانچه خود مي فرمايد :

 كسي در كوفه نيست كه در رفاه بسر نبرد.

حتي پايين ترين افراد نان گندم مي خورند و سر پناه دارند و از آب فرات مي آشامند. (بحارالانوار- ج 40- ص 327)

 مبارزه امام عليه فقر را ميتوان از سه زاويه مورد بحث قرار داد :

الف- همدردي مسئولين با فقرا :

از يك طرف امام از خود و كارگزارن خود شروع كرده ، به مواسات و همدردي با فقرا مي پردازند و معتقدند كه :

خداي تعالي بر پيشوايان حق واجب فرموده است كه خود را با مردم ناتوان برابر نهند تا رنج فقير تنگدست را پريشان و نگران نسازد همچنين ثروتمندان بوسيله ثروتشان سركشي و طغيان ننمايند.

 ب- برخورد با انگلهاي اقتصادي :

از طرف ديگر از جايگاه حكومتي مبارزه اي سخت عليه زالو صفتاني كه با مكيدن خون مردم متورم شده اند آغاز مي نمايد.

امام صادق (ع) در حديث زيبايي در مورد كاهش فاصله طبقاتي و تعيين حد فقر چنين مي فرمايند :

خداوند در اموال ثروتمندان نگريست، آنگاه به فقرا نظر كرد، پس در اموال ثروتمندان آنقدر براي مستمندان قرار داد كه زندگي ايشان به رفاه باشد و اگر به آن حد نرسد بايد افزايش دهند تا جايي كه بخورد و بياشامد و بپوشد و ازدواج كند و صدقه دهد و به حج برود.

از اين كلام روشن است كه تا كسي به اين حد از امنيت اقتصادي و رفاه  نرسد، فقير محسوب مي شود و بايد تلاش كرد تا با زدن ريشه هاي اجتماعي، زمينه شكوفايي عدالت اجتماعي فراهم گردد و انسان فقير و نيازمند، آسوده از دغدغه گذران معاش در بستر آسايش مادي به سوي كمال حقيقي سير كند.

برخي از اساسي ترين اقدامات حضرت در جهت ريشه كن كردن فساد اقتصادي به شرح ذيل       مي باشد :

1- بازگرداندن ثروتهاي بادآورده و نامشروع

به خدا سوگند، بيت المال تاراج شده را در هر كجا بيابم به صاحبان اصلي آن باز مي گردانم، گرچه با آن ازدواج كرده يا كنيزاني خريده باشند، زيرا در عدالت گشايش براي عموم است و آنكس كه عدالت بر او گران آيد، تحمل ستم براي  او سخت تر است. (نهج البلاغه- خ 15)

2- جلوگيري از سوء استفاده اطرافيان مسئولين

اي مالك !‌همانا زمامداران را خواص و نزديكاني است كه خودخواه و چپاولگرند و در معاملات انصاف ندارند. ريشه ستمكاريشان را با بريدن اسباب آن بخشكان و به هيچكدام از ايشان زمين واگذار مكن و بگونه اي با ايشان رفتار كن كه قراردادي به سودشان منعقد نگردد كه به مردم زيان رساند. (نهج البلاغه- نامه 53)

3- مبارزه با احتكار و گرانفروشي

اي مالك! اين را هم بدان كه در ميان بازرگانان ، كساني هم هستند كه تنگ نظر و بدمعامله و بخيلند و احتكار كننده اند كه تنها با زورگويي به سود خود مي انديشند و كالا را به هر قيمتي كه مي خواهند مي فروشند كه اين سودجويي و گرانفروشي برا ي همه افراد جامعه زيانبار و عيب بزرگي بر زمامدار است. پس از احتكار جلوگيري كن كه رسول خدا (ص) از آن جلوگيري مي كرد. بايد خريد و فروش به سادگي و با موازين عدالت باشد، با نرخهايي كه بر فروشنده و خريدار زياني نرسد. كسي كه پس از منع تو احتكار كند او را كيفر ده تا عبرت ديگران باشد اما در كيفر او اسراف مكن.

ج- توجه به محرومان در تعيين بودجه هاي اقتصادي :

الله ،‌الله في الطبقه السفلي من الذين لا حيله لهم

خداي را، خداي را ،‌در خصوص طبقه پايين جامعه، آن كساني كه دردشان را هيچ چاره اي نيست.

 امير مؤمنان علي (ع) جهت رفع مشكلات محرومان جامعه به مالك اشتر چنين توصيه مي نمايند :

– از بيت المال سهمي براي ايشان قرار بده… هرگز مباد، كه سرمستي رياست، تو را از آنان بازدارد و گمان كني به كارهاي مهمتري اشتغال داري؟

– بويژه امور كساني از اين قشر را بيشتر پرس و جو ن كه چندان كوچك و بي شمارند كه به چشم نمي آيند و نمي توانند به تو دست يابند.

– برخي از افراد مورد اعتماد، خداترس و متواضعت را آزاد بگذار تا گزارش امور ايشان را نزد تو بياورند و سپس در موردشان بگونه اي اقدام كن كه در روز ديدار با خدايت عذرت پذيرفته باشد.

 3- مساوات :

امام در همان سخنراني نخست خود- بر خلاف خلفاي قبلي كه تقسيم بيت المال را بر اساس سوابق اسلامي و تركيب قبائلي قرار داده بودند- با اشاره به آنكه او تنها به كتاب خدا و سيره رسول خدا عمل خواهد كرد، به سياست مالي خود اشاره كرده، فضل مهاجر و انصار را بر ديگران، برتري معنوي خواند كه نزد خدا محفوظ بوده و پاداش آن به نزد خداست، اما در تقسيم بيت المال كسي بر ديگري برتري ندارد. امروز نيز يكي از مشكلات مهم اقتصادي ما ، رعايت اصل مهم عدالت و مساوات است . برخورداري از حقوق و مزاياي يكسان براي افراد هم رتبه، برخورداري از شرايط يكسان جهت فعاليتهاي اقتصادي و گرفتن امكا نات عمومي براي همه افراد جامعه و دهها مرود ديگر مي تواند از مصاديق عدالت و مساوات اقتصادي باشد.

4- ريشه يابي علل تنگناهاي اقتصادي :

كارشناسان اقتصادي معمولاً هنگام بررسي عوامل ركود اقتصادي فقط به مسائل مادي توجه دارند، اما در يك نظام الهي به مسائل معنوي و غير مادي نيز جهت ايجاد رونق و شكوفايي اقتصاد توجه مي شود.

(( آري هنگامي كه بندگان خدا كارنامه اي زشت ارائه دهند خداوند به كاهش ميوه ها و دريغ داشتن بركتها و فروبستن درهاي خزائن خيرات، مبتلاشان مي كند تا شايد كه توبه كاري توبه كند. آري، چنين است كه خداوند استغفار را سببي ساخته است براي روزي رساني و گسترش رحمت.))

5- امنيت اقتصادي :

در برنامه ريزيهاي اقتصادي، امنيت عامل مهمي است كه بدون آن توسعه اقتصادي امكان پذير نخواهد بود. مهمترين عامل در ايجاد امنيت اقتصادي، شيوه برخورد دولت با تجار، كسبه، توليد كنندگان و كارگران و برنامه ريزيهاي دولتي در جهت امنيت شغلي آنان است.

((هرگز مبادا كسي را از مايحتاجش باز داريد و از رسيدن به خواسته اش بي بهره نماييد، هرگز مبادا به مال احدي از مردم- از مسلمانان نمازگزار تا اقليتهاي در گرو پيمان (متعهد به قوانين كشور)- دست بيازيد، مگر آنكه اسب و جنگ افزاري بيابيد كه در تجاوز به مسلمانان به كار گرفته شده.))

6- اصلاح نظام مالياتي :

امام در نامه 53 نهج البلاغه به نكات مهمي جهت اصلاح نظام مالياتي اشاره مي فرمايند:

الف- ماليات را بگونه اي تنظيم كن كه به صلاح ماليات دهندگان باشد.

ب- تا نظام مالياتي و امور ماليات دهندگان اصلاح نشود،‌امور ديگر اقشار جامعه اصلاح نخواهد شد، زيرا همه مردم نان خور ماليات و ماليات دهندگانند.

ج- بايد هدف آباداني كشور باشد نه جمع آوري ماليات، چرا كه ماليات جز با آباداني فراهم نمي گردد.

د- اگر مردم از سنگيني ماليات، خشكسالي و … شكايت كردند، به ايشان تخفيف بده تا امورشان سامان گيرد.

هـ- هرگز تخفيف دادن در ماليات تو را نگران نسازد، زيرا اين سبب آباداني شهرها، گسترش عدالت ميان مردم و تعريف و ستايش مردم ازتو مي گردد… و اگر در آينده كاري پيش آيد و بر عهده مرم بگذاري با شادماني خواهند پذيرفت.

7- اهميت به تجارت و صنعت

((ازمن نسبت به تجار و صاحبان صنعت قبول وصيت كن و خوبي به آنان را به زيردستان خويش توصيه كن، از اينها نبايد غافل باشي چرا كه تجار و صنعتگران از سبب منفعت و وسيله امن و آسايش مردمند.)) نهج البلاغه نامه 53

8- نظارت بر بازار و رسيدگي به امور آن

الف- اقدامات آموزشي :

(يا معشر التجار ! الفقه ثم المتجر)

اي جماعت بازرگانان ! ابتدا احكام و قوانين اسلامي تجارت را بياموزيد و سپس اقدام به تجارت نماييد.

آموزش تجارت بدون ربا، پرهيز از گرانفروشي، آموزش اخلاق تجاري (آسان گرفتن معاملات، پرهيز از قسم خوردن، دروغ گفتن و …) ، رعايت عدل و انصاف و پرهيز از كم فروشي، برخي از اقدامات آموزشي حضرت به تجار و كسبه بازار بود.

ب- اقدامات عملي :

1- مشخص كردن گروهي از افراد معتمد جهت نظارت و بررسي مشكلات بازار

2- مجازات گران فروشان ، معتكران و كم فروشان با توجه به گزارش ناظران بازار

3- مجازات بسيار شديد ناظران بازار در صورت تخلف و دريافت رشوه

9- اهميت به بخش كشاورزي :

امير مؤمنان نه تنها خود به كار كشاورزي اشتغال داشت بلكه همواره به كارگزاران خويش رعايت حال كشاورزان را توصيه مي فرمود و با توجه به شرايط آب و هوايي ، از مسؤلان مالياتي        مي خواست تا در شرايط بحراني در ميزان ماليات به ايشان تخفيف دهند.

10- نظام توانمند بيمه و بازنشستگي :

امير مؤمنان هنگامي كه پيرمرد مسيحي نابينايي را مشاهده نمودند كه مشغول گدايي است، فرمودند :

اين مرد را در جواني به كار وادار كرده ايد ، اكنون كه پير و ناتوان گشته است، از معاش محرومش ساخته ايد؟ هزينه زندگي او را از بيت المال بپردازيد.

One thought on “اصلاحات اقتصادی و فرهنگی از نگاه امام علی (ع)”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *