هراز نیوز :سید مرتضی آوینی ابعاد شخصیتی چند ساحتی داشت. بیش از دو دهه از شهادت شهید سید مرتضی آوینی می گذرد و در این مدت تنها از اندیشه های سینمایی این متفکر پراکنده شنیده ایم. اما شاید برای اولین بار باشد که از نظرات و نگاه حکیم شهیدمان درباره هنر موسیقی بحث می کنیم. نگاه شهید آوینی به موسیقی و نسبت آن با اسلام می تواند دستگیر ما در راه سخت و دشوار این هنر لغزنده باشد. امیدواریم این یادداشت آغازی بر بازخوانی اندیشه های هنری آن عزیز باشد.
1. موسیقی
موسیقی عبارت است از صنعت فن و ترکیب اصوات و صداها به نحوی خوشایند که سبب لذت سامعه و انبساط و انقلاب روح گردد. صوت رکن اصلی موسیقی است که از ارتعاش اجسام صدادار حاصل می گردد.
ارتعاشات جسم صدادار در هوا تولید امواج می کند و این امواج نیز هوا را مرتعش کرده و صدا را به گوش می رساند. موسیقی نوعی فعالیت ذهنی و انتزاعی است.
اما برای تبیین مقوله موسیقی اسلامی، باید ابتدا موسیقی را شناخت و سپس به اسلام معرفت پیدا کرد.
2. اسلام
اسلام، حقیقتی است که در این عالم وجود دارد، یعنی حقیقت عالم، همان اسلام است. به تعبیر مرحوم مددپور «اسلام هم مطهر است و هم مطِهر». هر چیزی که مطهر نباشد را تطهیر می کند. حتی به قول حکیم شهیدمان سید مرتضی آوینی، نوشته های مارکس را هم می توان به خدمت اسلام درآورد. نوشته های مارکس نسبتی با حقیقت عالم دارد که اگر ما بتوانیم آن نسبت را کشف کنیم نوشته های مارکس را هم به خدمت اسلام در آورده ایم.
حال سوال این جاست که چگونه می توان موسیقی را در خدمت اسلام درآورد؟ و به آن صورت دینی بخشید؟ هر چند که بسیاری از اهل هنر و موسیقی این هدف خوشایندشان نباشد و هنر را هدف و برای هنر می پندارند، اما بر ماست که این مسئله را مورد بحث قرار دهیم.
3. نسبت موسیقی و بشر امروز
باید پیش از آن که در مورد موسیقی اسلامی بحث کنیم، به صورت مقدمه و کوتاه از روزگار امروز و ارتباط بشر با موسیقی بگوییم. نیاز به موسیقی نیاز فطری یا غریزی بشر نیست، یعنی در اثر گوش ندادن به موسیقی هیچ کسی آسیبی پیدا نخواهد کرد. اما امروز نیاز به موسیقی برای آدمی ضروری و حیاتی به نظر می رسد كه این نیاز ریشه در اعتیاد و عادت دارد. نیاز انسان به سیگار هم نیازی ذاتی نیست، اما کسی که به سیگار معتاد شده است، مصرف آن برای او نیازی حیاتی به حساب می آید.
هیچ گاه در تاریخ به اندازه روزگار ما بشر از مواد مخدر و موسیقی استفاده نکرده است، این نیاز از روی بیکاری و مشکلات نیست. که البته به ظاهر این گونه نشان می دهد اما آن چیزی که انسان را به این سو می کشاند نیاز به عالم غفلت است. و این نیاز زمانی احساس می شود که معنایی در اندیشه و زندگی آدمی نباشد و انسان از امید به فردا تهی می شود.
و این چنین بشر امروز با موسیقی های مدرن که غایت در غفلت و نیست بودن داردند و برای او شنونده خودکشی لحظه ای را رقم می زنند روی آورده و لحظاتی را می خواهد که نباشد و از حقایقی که روبه روی او هست و بعضا برای او تلخ می آید بگریزد.
نیاز انسان به هنر و موسیقی
وجود انسان سراپا فقر و نیاز است. اما همه این نیازها مستحق اعتنا نیستند. آیا می توان خندیدن را به عنوان یک هدف اختیار کرد؟ گاهی شنیده می شود که خنده را به مثابه یک مکانیسم دفاعی در برابر مشکلات اعتبار می کنند و فی المثل پیشنهاد می دهند که برای تخفیف دشواری های ناشی از تقضییات اقتصادی، رسانه های گروهی باید خندیدن را به مثابه یکی از اهداف اصلی کار خویش اختیار کنند. این سخن که ریشه در یک برداشت عامیانه از روان شناسی جدید دارد، بر جهل گوینده نسبت به غایات کمالی وجود انسان استوار است، خنده مکانیسم دفاعی انسان هایی است که ضعف نفس، آنان را از مواجهه با چهره جویی حیات عاجز ساخته است. اگر فرار را بتوان به مثابه یک مکانیسم دفاعی پذیرفت، خنده را هم می توان.(آوینی، آینه جادو، جذابیت در سینما)
البته حضور موسیقی در تمامی مراحل زندگی انسان، درخوشی، غم، مراسم ازدواج و سوگواری و جنگ و صلح و… قابل انکار نیست، اما زمان و طریقه استفاده بشر امروز در استفاده از موسیقی قابل تامل است. موسیقی و آهنگ به روح و جسم سلامت می بخشد، معذلك موسیقی خارج از حد… مضر و خطرناك است(افلاطون، به نقل از ویل دورانت).
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
چون كوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
وهم و حقیقت
موسیقی از عالم وهم می آید و کسی نمی تواند این را انکار کند که هر چه به عالم وهم نزدیک تر شویم و در آن قدم زنیم، از عالم حقیقت دور شده ایم. بیان موسیقی و به طور کلی بیان هر اثر هنری، پیامی است که آفرینندۀ اثر هنری به پذیرنده آن اثر، یعنی مردم عرضه می کند. و ممکن است شکلی از آرزوهای ارضاء نشدۀ او باشد، یا دیگران را تحریک و وادار به انجام امری شجاعانه کند و یا… .(دلاموته، دیتر، آموزش هارمونی، ترجمه پرویز منصوری)
موسیقی دینی و ((من)) موسیقی دان
غالبا اثرهای هنری روزگار ما بیان ((من)) هنرمند است و به خواسته ها و عقده ها و احتیاجات ارضاء نشده هنرمند می پردازد و اثر هنری تجلی نبود و کمبود های بیمار گونه هنرمند است.
اما سید مرتضی آوینی موسیقی را تفکرپذیر نمی داند و آن را غیر قابل معنا می شمارد و هیچ صفتی برای اسلامی شدن موسیقی قائل نیست، و علت را نیز در ذات موسیقی می یابند، در عین حال ایشان تنها در یک صورت جنبه دینی شدن موسیقی را تبیین می کند.
آوینی در صورتی موسیقی را در خدمت دین می یابد، که هنرمند و موسیقی دان که اثر را خلق می کند خود مسلمان و مومن بوده و خود را به صورت انسانی نسبتا کامل ساخته باشد. اساسا به اعتقاد آوینی هنر این گونه است که تنها باید از درون انسان هنرمندِ مومن بجوشد و تجلی پیدا کند تا بتوان آن را در خدمت دین و یا تفکری درآورد. زیرا موسیقی از احساس هنرمند خلق می شود و بر شنونده تاثیر می گذارد. و تنها در این صورت است که موسیقی تسلیم و تسخیر ایمان مومن خواهد شد. بدان جهت که موسیقی ای، به عنوان موسیقی دینی قابل قبول است که در عالم امروز برای آدمی خلوتی ترسیم کند و او را از جلوتی که بدان گرفتار آمده است نجات دهد و بستری برای تعالی بشر فراهم آورد.
چگونه می تواند آن انسان هنرمند مالیخولیایی و افسره که سراسر در توهم و عالم هپروت سر می کند برای انسان خلوتی برای تعالی ترسیم کند؟ جز انسان مسلمانی که وجودش با ذات اسلام نسبتی بر قرار کرده باشد، در آن صورت می توان آنچه را خلق کرده است، اسلامی است.