مهدی کوچک زاده درباره موضوعاتی از جمله چگونگی ورود به عرصه سیاسی کشور، جزییات آشنایی با رضا فرجی دانا در اوایل انقلاب، زمان و چگونگی آشنایی با احمدی نژاد و علت جدایی خود از جبهه پایداری را تشریح کرد.
آقای کوچک زاده از چه زمانی وارد فضای سیاسی کشور شدید؟
اگر منظور فعالیت رسمی به عنوان مسئول است، از روزی که نماینده مجلس شدم یعنی از خرداد سال 1383 و زمان ورود به مجلس هفتم، ولی اگر منظور فعالیت سیاسی به طور عام است از قبل از پیروزی انقلاب به تدریج ضمن آشنایی با مفاسد و جنایات رژیم شاهنشاهی با توجه به فعال بودن بستگان و آشنایان در مبارزات سیاسی بنده هم بی ارتباط نبودم.
قبل از ورود به مجلس چه کار میکردید؟ در چه حوزهای فعالیت داشتید؟
من قبل از ورود به مجلس عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس بودم که در حال حاضر نیز دانشیار پایه 20 همان دانشگاه هستم.
اما عضو شورای مرکزی جمعیت ایثارگران بودید؟
بله، من دو دوره عضو شورای مرکزی جمعیت ایثارگران بودم.
چه سالی وارد دانشگاه شدید؟
من سال 55 وارد دانشگاه شیراز شدم که در آن زمان پهلوی نام داشت.
در چه رشته ای در دانشگاه پذیرفته شدید؟
رشته آبیاری قبول شدم اما در همان سال یعنی سال 55 بعد از یک نیم سال که درس خواندیم نیم سال دوم که از بهمن ماه آغاز شد به دلیل اعتصاب و تظاهرات دانشجویی که در دانشگاه شیراز رخ داد تعطیل شد به تهران برگشته و با استفاده از وقت آزادی که حاصل شده بود و مقداری تلاش دوباره در کنکور سراسری شرکت کردم و در رشته اقتصاد دانشگاه تهران پذیرفته شدم.
نیم سال اول سال 56 و نیم سال دوم همان سال حدود 30 واحد درسی رشته اقتصاد را گذراندم ولی باز به دلیل شرکت در اعتصاب و تظاهرات دانشجویی از دانشگاه اخراج شدیم یعنی کل مجموعه سال اولی های دانشکده اقتصاد به استثنای یکی دو نفر که وابستگان رژیم بودند اخراج شدیم . در استدلال مسئولان دانشگاه برای این اخراج دسته جمعی هم این بود که سال اولی که اعتصاب می کند این دیگر به سال بالا برسد چه خواهد کرد.
یادم هست به خاطر اخراج بچه های سال اول اقتصاد یکی از بزرگترین تظاهرات کل دانشگاه تهران شکل گرفت یعنی مجموعه دانشکده ها یک قراری که دقیق یادم نیست چه روزی بود برای تجمع در صحن چمن دانشگاه تهران که آن زمان زمین فوتبال بود گذاشتند و تمام دانشکده ها و دانشجویانی که علاقمند به حمایت از ما بودند در آن روز آمدند و منجر به یک درگیری جدی وحتی تیراندازی در خیابان انقلاب شد البته کسی کشته یا زخمی نشد ولی یادم هست که تیراندازی شد. بعد از آن هم با توجه به اخراج از دانشگاه فرصت بیشتری برای شرکت در تظاهراتها پیدا کردیم تا اینکه انقلاب پیروز شد.
بعد از انقلاب به تحصیل به تحصیل در رشته اقتصاد بازگشتید؟
خیر، بعد از پیروزی انقلاب دوباره در سال 58 درخواست دادم و به رشته آبیاری در دانشگاه شیراز برگشتم.
در دانشگاه شیراز هم دانشگاهی از فعالان سیاسی امروز کشور نداشتید؟
چرا خیلی ها بودند که در حال حاضر دقیق حضور ذهن ندارم.
آقای فرجی دانا با شما در دانشگاه شیراز هم دوره ای بودند؟
بله البته به نظرم ایشان بعد از من به شیراز آمدند.
آقای حداد عادل چطور؟
خیر ایشان ده یا 12 سال از من بزرگتر هستند و با من همدوره نبودند ولی ایشان هم از درس خوانده های مدرسه علوی و دانشگاه شیراز هستند.
گویا در شیراز آقای حداد جلسات محفلی داشت و آقای فرجی دانا و برخی دانشجویان دانشگاه شیراز در آن شرکت می کردند؟
اینطور نیست، در زمانی که ما رفتیم به دانشگاه شیراز و آقای فرجی دانا بعد از ما، آقای حداد در شیراز نبود.
با فرجی دانا هم دانشگاهی بودم/فرجی دانا نیز مانند من پاسدار شد/آن زمان همفکر بودیم
رابطه شما با آقای فرجی دانا چطور بود؟
اصل رابطه ما از طریق سازمان دانشجویان مسلمان و بعد با فعالیت در سپاه پاسداران بود و فرجی دانا نیز مانند من پاسدار بود و در زمان تعطیلی دانشگاه ها برای انقلاب فرهنگی با هم آشنا شدیم.
در آن زمان با آقای فرجی دانا یک گرایش فکری داشتید؟
اصلا در آن زمان گرایشات سیاسی این تقسیم بندیهای امروز به این شکل را نداشت قبل از انقلاب که فقط مذهبی و غیر مذهبی داشتیم یعنی یک عده مارکسیست ها بودند و چون فعالیت سیاسی دانشجویی بخش عمده اش در قالب کارهای صنفی انجام می شد تلاش این دو دسته نیز این بود که در انتخابات های فعالیت های صنفی، که برگزار میشد شرکت کنند و سعی میکردند در مدیریت آن جا کرسی های بیشتری را به دست بیاورند.
قبل از انقلاب تقسیم بندی که من به یاد دارم در حد همین مذهبی ها و مارکسیست ها بود، سازمان مجاهدین خلق هم بود که عده ای از آنهایی که مارکسیست شدند دست به کودتا در سازمان زدند و بعد هم جنایت هایی که اتفاق افتاد و تسویه درون سازمانی که کردند یعنی حداکثر میتوان این 3 تا شق و شعبه را دید اما بعد از انقلاب گروهکهای متعددی تشکیل شد مثل راه کارگر، پیمان مستضعفین، پیکار، فدایی خلق اقلیت و اکثریت و … یعنی گروههای مارکسیست خودشان به دهها جبهه و گروه تقسیم شدند و در بین گروههایی که اسم اسلامی داشتند نیز همین بود مثل جنبش مسلمانان مبارز و آرمان مستضعفین و مجاهدین خلق و .. حالا من اسامی را به خوبی به یاد ندارم و خیلی هم مهم نیستند .
به نظر من این گروه سازی ها و شعبه درست کردن ها به منظور چند شعبه کردن مردم و به هم زدن وحدتشان انجام می شد که خیلی اسامی سیاسی زیادی به وجود بیاید و البته تاثیر زیادی هم در توده مردم نگذاشت و این گروهها هیچکدام نتوانستند عده قابل ذکری را جذب کنند گرچه سر وصدایشان خیلی زیاد بود کما اینکه حالا هم گروههای سیاسی همینطور هستند.
به یک حقیقت باید توجه داشت و آن اینکه بسیاری از این بحثها و نارضایتی ها که موجب سوء استفاده گروهکها و جریانات سیاسی برای یارگیری و چند شعبه کردن مردم صورت می گیرد نشات گرفته از گسترش و تعمیق تبعیض و بی عدالتی است. تحلیل من این است که اصلا این گروه بندی ها، یک گروهی به اسم افراطیون یک گروهی به اسم سبز، یکی بنفش همه بهانه است یعنی ظاهر قضیه است اصل قضیه مربوط به رفتارهای ناهنجار یا ناهمگون با آنچه که در سیستم نظام مطلوب ما است، می شود به عبارتی مواجه شدن با بی عدالتی علت تمام این قضایا است.
ریشه همه رفتارهای ناهنجار سیاسی برخورداری های تبعیض آمیز است
به طور مثال یک استاد دانشگاه را در نظر بگیرید که سالها تلاش میکند علمی فراهم میکند ازاین علم دستاوردهایی حاصل و به یک مقام و رتبه ای می رسد ولی می بیند بعضی ها بدون هیچ زحمتی به اصطلاح با طی یک مسیرهای غیر صحیح یا به عبارت درست تر با زدوبند به مدرک تحصیلی رسیده اند و جایگاههایی را که صلاحیت آن را ندارند با حرص و ولع اشغال کرده اند، بدیهی است استادی که از راه درست به مرحله استادی رسیده پیش خود میگوید به من ظلم شده به ویژه اگر آن فرد جایگاه حکومتی داشته باشد مثلا رئیس جمهور باشد یا وزیر و یا نماینده باشد تاثیر عمیق بسیار بدی می گذارد.حال یک استاد دانشگاه این موارد را میبیند که کسانی ضمن داشتن چندین پست عالی و سطح بالا در حد نایب رئیسی مجلس یا فعالیت در شوراهای عالی امنیتی همزمان در فلان دانشگاه انگلستان هم دوره کارشناسی ارشد و دکتری را هم گذرانده اند چه احساسی پیدا میکند، این آدم اگر برود و جزو افراطیون شود سبز یا هر چیز دیگر شود، حق دارد. پس ریشه همه رفتارهای ناهنجار و به ظاهر مخالف با سیستم (تحت هر نام اعم از راست یا چپ یا افراطی یا سبز یا اصلاح طلب یا بنفش و . . )همین برخورداری های تبعیض آمیز به ویژه از ناحیه مسئولان است در غیر این صورت مردم چندان علاقه ای به این گروهها و سران آنها که در بینشان سوء استفاده گران ریاکار کم نیست ندارند.
همین مطلب را در مخالفت با پورمحمدی در روز رای اعتماد گفتم و مطلب خودم را هم مستند کردم به یک نظریه ای که آقای ربیعی که الان وزیر کار است گفته بود. وی یک نظریه ای را نقل می کند و میگوید افراد در یک سیستم اگر ببینند داده هایشان با ستاده هایشان از سیستم توازن ندارد به خود حق می دهند که نسبت به تخریب آن سیستم اقدام کنند وی برای مثال نقل می کند که در سالهای نیمه اول دهه هفتاد در میان روز وزیری را با لباس ورزشی همراه با چند ماشین و محافظ در بازار روز می بیند که در حال برگشت از بازی تنیس بود. عدم توازن داده ها و ستاده ها یعنی یک عده زحمت می کشند و از خودگذشتگی می کنند اما عده دیگری بهره می برند و بزرگ می شوند! بنابراین این تخریب یک روز در قالب افراطی راست یک روز در غالب افراطی چپ یا سبز، بنفش و اصلاح طلب و غیره خود را نشان میدهد لذا می خواهم بگویم در همه جریان های سیاسی اسم و نام ها ظاهری و رو بنا است.
اصل این دعواها بین دو جبهه بیشتر نیست که این دو جبهه را امام به زیبایی در غالب جنگ فقرو غنا جنگ پابرهنه ها و مرفهین بی درد و به طور خلاصه جنگ اسلام ناب محمدی با اسلام امریکایی در این الفاظ خلاصه کرده است. باقی بازی است یک عده طرفدار خاتمی، یک عده طرفدار احمدی نژاد و یک عده طرفدار روحانی اینها همه دروغ است شما نگاه کنید کسی در این مملکت حاضر است خدمت کند و کمتر از منابع این کشور بردارد؟ اینها حالا یک دسته است از طرف دیگر هم کسانی که خدمت نکرده هم پست میخواهند هم خارج میخواهند بروند و هم اینکه مدرک بگیرند و آقازاده هم باشند و از منابع کشور بی حساب بهره برداری کنند، اینها دو دسته میشوند که برای رد گم کردن اسم آنها را هر چیزی میشود گذاشت!
داشتید بحث آشنایی با فرجی دانا را توضیح می داد آیا دیدگاه فکریتان با وی یکی بود؟
بله ایشان در آن زمان به عنوان یک بچه مذهبی خوب و فعال و به عنوان پاسدار فعالیت میکرد.
آیا با آقای فرجی دانا نسبت فامیلی هم دارید؟
خیر، چرا اینقدر برایتان پرسیدن در مورد فرجی دانا اهمیت پیدا کرده است؟!
بیشتر در مورد زندگی شخصی خود بگویید؟
زندگی من خیلی چیز شنیدنی ندارد من یک آدم معمولی هستم، چند تا خبرنگار از امام هم همین سوال را میپرسند در صحیفه امام هست که شما راجع به زندگی شخصیتان بگویید، امام میگویند “من یک طلبه ام” وقتی امام این حرف را می زند من چه کسی هستم که بخواهم حرفی بزنم؟ اصلا زندگی شخصی من به چه دردی می خورد؟
بعد از دوران دانشجویی چطور با جمعیت ایثارگران پیوند خوردید ؟
من بین سالهای 71 تا 76 دوره تحصیل دکترایم را در دانشگاه تربیت مدرس میخواندم در این دوره عضو انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس بودم یک یا دو سال هم دبیر این انجمن بودم و بین کسانی که فعالیت سیاسی می کردند آدم خیلی ناشناخته ای نبودم برخی این دوستانی که در جمعیت ایثارگران هم هستند و در بسیج اساتید و چند جای دیگر با هم مرتبط بودیم تا سال های 77 دورادور آشنا شده بودیم با هم با همین آقای احمدی نژاد، دارابی ، فدایی و برخی دیگر دورادور آشنا شده بودیم نه اینکه رفاقتی داشته باشیم.
از سال حدود 78 من به طور خیلی گسترده و عمیق با توجه به احساس نیازی که در شرایط آن روز کردم شروع به کار کردن بر روی صحیفه امام و انتشار گزیده های آن کردم، مقداری از این طریق شناخته شدم و بعد از آن هم در سال های 79 و 80 دوستان با من تماس گرفتند و چند جلسه دعوت کردند و بعد هم در کنگره فرصت نامزدی بنده فراهم شد و عضو شورای مرکزی جمعیت ایثارگران شدم به نظرم جمعیت ایثارگران هم در حدود همان سال های 75 تشکیل شد .
چطور در انتخابات مجلس هفتم به شما پیشنهاد شد که نامزد شوید و بعد هم که در فهرست آبادگران قرار گرفتید؟
من به خاطر فعالیتی که از سال 77 در سطح دانشگاه در جهت ترویج و نشر صحبتهای امام میکردم و این فرمایشات امام بین دوستان خیلی برجسته شده بود حدود سال 82-83 چند بار البته چندین بار هم به شوخی و جدی به من می گفتند تو که تمایل به این فعالیت ها داری خوب است برای نمایندگی مجلس نامزد شوی .البته من به دنبال فعالیت رسمی نبودم بلکه به دنبال ترویج صحبتهای امام بودم این پیشنهاد در دوران مجلس ششم در ذهن من خیلی جدی شد که اینهایی که در مجلس حضور دارند چه کسانی هستند؟ می دیدم که نه تنها گفتار و رفتارشان هیچ قرابتی با منویات امام و رهبر معظم انقلاب ندارد بلکه در مواردی در جهت مقابله و ریشه کنی آن آرمانها هم هستند. با خود میگفتم که مجلس جمهوری اسلامی که جای اینگونه انسانها نیست و با شخصیت و فساد برخی از آنها نیز از نزدیک آشنا بودم این باعث شد که به طور جدی تری به فکر نمایندگی بیفتم و در آن زمان استخاره ای کردم دلیل را نیز به استخاره کننده نگفتم جواب استخاره آیه ای از قرآن آمد به این معنی “کسی که با حسنه ای وارد شود ما بهتر از آن را به او میدهیم و روزی که همه فزع میکنند (قیامت) این ها ایمن هستند” که استخاره کننده گفت جواب خوبی است. پس از گرفتن استخاره ، شروع کردم به بررسی اینکه هزینه تبلیغات و معرفی خودم را چگونه تامین کنم، این در سال 82 بود یعنی درست قبل از انتخابات مجلس هفتم یک طرحی برای تبلیغات در ذهن داشتم و حساب کرده بودم که اگر 5 میلیون تومان جمع کنم میتوانستم 200 هزار دفترچه 40 برگ 25 تومانی سفارش بدهم برای اینکه تبلیغات نیز به اصراف منجر نشود 200 هزار دفترچه را در دبیرستان های جنوب شهر تهران پخش کنم که روی آن یک سخنی از امام را بنویسم در پایین صفحه نیز مینویسیم که نامزد نمایندگی مجلس. خوب در آن سالها عضویت در بسیج اساتید و جمعی به نام “هم اندیشی اساتید ” و چند دسته و مجموعه دیگر هم داشتم و تا حدودی در بین سیاسیون شناخته تر شده بودم لذا در حین این کارهایی که میکردم یک روز با من تماس گرفته شد از همان مجموعه شورای هماهنگی نیروهای انقلاب که شنیدیم شما مایلید نامزد نمایندگی مجلس شوید گفتم بله، به من گفتند برای پرکردن فرمی به آنجا مراجعه کنم که رفتم و تعدادی فرم را پر کردم بعد به مرور با من تماس گرفته شد که شما دوباره مراجعه کنید مثلا جماعت چند صد نفری فرم پر کرده بودند و به مرور این تعداد را غربال کردند آخر هم یک شب با من تماس گرفته شد و گفته شد که سی نفر مانده و شما یکی از آنها هستید.
یعنی شما هیچ رایزنی نکردید؟ مثلا از طریق آقای حداد؟
من به احدی نگفتم که برای من کاری کند و یک ریال هم پول برای نمایندگی مجلس به کسی تا به امروز نداده ام.
در آن زمان یک خلوصی بین اصولگرایان وجود داشت.
شرایط اینطور بود که یک دوران پرتلاطم و پراسترس اصلاحات یا دوم خرداد را نظام پشت سرگذاشته بود یعنی ما از دورانی عبور می کردیم که نمایندگان مجلس بر علیه نظام تحصن می کردند، طرح سه فوریتی به نفع اتحادیه اروپا آماده می کردند طبیعی است که این مقداری موجب انسجام بیشتر بین جبهه مخالف آنها که اسم اصولگرایی داشت می شد.
با آقای ناطق در آن زمان دیدار کردید؟
خیر من با ایشان دیداری نداشتم آقای ناطق در آن زمان مسئولیت همان شورای هماهنگی را بر عهده داشتند.
دسته بندی های امروز عرصه سیاسی را قبول ندارم
شما در آن زمان به آقای ناطق نقدی نداشتید یعنی قبل از انتخابات مجلس هفتم؟
بنده ایشان را بی عیب نمی دانستم و اشکالاتی حتما به نظرم می رسید اما این طور نبود که ما آن را اولویت دهیم شرایط کشور اگر یادتان باشد بحث قتل های زنجیره ای،تمام چیزهایی که مطرح می کردند و به نظر من برای به چالش کشاندن آبروی نظام بود. در آن شرایط خیلی محلی از اعراب نداشت که حال اگر ما به یکدیگر ایرادی داشتیم بیاییم آنجا مطرح کنیم البته امروز حقایقی را روشن تر می بینم و اصلا آن دسته بندیها را دیگر قبول ندارم که در قسمت های قبلی همین مصاحبه به آن اشاره کردم.
شما نفر چندم لیست شدید؟
هر دو، سه دفعه حول و حوش 17 تا 25 شدم دقیق یادم نیست.
فکر میکردید در آن زمان برای نمایندگی مجلس رای بیاورید؟
هیچ تجربه ای نداشتم، و به همین دلیل امکان ارزیابی هم نداشتم نمی دانستم نتیجه چه می شود و به چشم یک مبارزه جدی با کسانی که قصد مقابله با نظام داشتند به قضیه نامزدی مجلس نگاه می کردم.
از لیست شما فکر میکنم خانم زینب کدخدا رای نیاورد؟
بله یک نفر نیامد من آن زمان در لیست جزو نفرات آخر نبودم.
سر بالاتر قرار گرفتن در فهرست آبادگران بحثی نبود؟
من هیچ بحثی نداشتم.
کسان دیگر چطور؟
در مورد دیگران صحبتی نمی کنم.
آبادگران که در انتخابات شورای شهر و مجلس یکدست بودند چرا در انتخابات ریاست جمهوری از چند نامزد حمایت کرد، و دیگر شاهد یکدست بودن و انسجام داشتن آن نبودیم؟
اگر بخواهیم درست تر و دقیق تر عناوین مجموعه های سیاسی را ذکر کنیم باید بگوییم آبادگران عنوانی بود که برای لیست مجلس هفتم توسط شورای هماهنگی نیروهای انقلاب انتخاب شد و البته این عنوان بیانگر یک حقیقت موجود بیرونی در سابقه و طرز تفکر و سلیقه سیاسی جمعی از اعضای لیست آبادگران بود. پس شورای هماهنگی مذکور حلقه اتصال سلیقه های مختلفی درون نیروهای انقلاب بود که در بین آنها سلیقه ها و ذائقه های مختلفی وجود داشت آقای قالیباف، احمدی نژاد، ناطق و هرکدام یک ذائقه را نمایندگی می کردند و اگر بخواهیم درست ذائقه ها را تشخیص دهیم باید ببینیم چه کسانی برای انتخابات ریاست جمهوری نامزد شدند آقای ولایتی بود که کنار کشید به نفع هاشمی رفسنجانی، آقایان لاریجانی، احمدی نژاد، قالیباف، رضایی، هاشمی رفسنجانی، کروبی و مهرعلیزاده بودند حال این دو نفر اخیر البته که حسابشان جداست.
حال اگر شما بخواهید بدانید که آن شورا به دنبال هماهنگی چه ذائقه هایی بود باید این نامزدها را ببینید حالا به هر دلیلی اینها نتوانستند سر یک نامزد واحد به توافق برسند آنچه من میدانم و اطلاعات من می گوید این است که در شورای هماهنگی نیروهای انقلاب توافق شده بود که همه دوستانی که میتوانند مسئولیت را بر دوش بگیرند کاندیدا بشوند تا نزدیک انتخابات در نظرسنجیها که به صورت صادقانه و علمی انجام میشود ببینیم که چه کسی جلوتر است و هر کسی که جلوتر بود همه از او حمایت کنند.
یک شورای هماهنگی اول بود و یک شورای هماهنگی دوم؟
من اول و دوم را نمیدانم یادم هم نیست اگر درست هم کردند بازی بوده است، پس این که من می گویم مربوط به همان شورای هماهنگی اولیه است.
برخی معتقدند احمدی نژاد بازی را به هم زده است؟ نظر شما چیست؟
من هم معتقدم آنهایی که این حرف را میزنند خودشان بازی را به هم زده اند. من اعتقادی به بر هم زدن بازی از سوی احمدی نژاد ندارم برخی دوستان خودشان به عهد و پیمانشان پایبند نبودند.
یعنی به دلیل اینکه شورای هماهنگی نیروهای انقلاب نتوانست تصمیم بگیرد اثر خود را از دست داد؟
چون نتوانست تصمیم مورد قبول اکثریت بگیرد و آن را اعمال کند پس از آن دیگر تاثیر قابل توجهی از این شورا دیده نشد حالا شاید خودشان برای خودشان جلسه ای برگزار میکردند واقعیتی که اثر ملموس در عرصه سیاسی داشت دیگر بعد از انتخابات ریاست جمهوری از بین رفت.
خودتان فکر میکردید که چند دوره در مجلس حضور داشته باشید؟
من اصلا به این فکر نمیکردم ولی از باب اینکه جوابی به شما گفته باشم در مجلس هفتم با برنامه ریزی یکی از آقازاده ها یک تهاجم شدید رسانه ای علیه بنده شروع شد که کماکان ادامه دارد یعنی به صراحت و دروغ علیه من شروع کردند به گفتن حرفهایی که لیاقت دروغپردازان هتاکی مثل خودشان است. این مباحث از روزنامه شرق شروع شد که صراحتا نیز میگویم این هماهنگی را مهدی هاشمی برنامه ریزی و شروع کرد نه تنهاعلیه من بلکه علیه عده معینی از آبادگران در رسانه هایی که اجیر کرده بودند و برای این کار نیز 5 میلیون ،10 میلیون تا 50 و صد میلیون نیز پول داده بودند که آبادگران را تخریب کنند.
علت چه بود؟
این علت سیاسی و جزو روش های همیشگی این آقایان است بالاخره وقتی یک ذائقه ای را از جهت سیاسی نمیپذیرند او را تخریب و سیاه میکنند و کسی را که میپسندند سفید سفید جلوه می دهند، حالا ما را در آن زمان نمیپسندیدند؛ واضح است که آقای هاشمی رفسنجانی از روز اول با این خط و این مرام و فکر دشمنی داشت شاهدش هم این بود که بلافاصله بعد از انتخابات ریاست جمهوری هشتم ایشان اطلاعیه ای داد که چون کسی را برای شکایت خود پیدا نمیکند از این رو شکایت خود را به خدا میگوید. این یعنی زیرسوال بردن کل نظام، این آقا بدیهی است که با کسانیکه یک علقه و اشتراک فکری با آقای احمدی نژاد در راستای دفاع از نظام که پشتیبان اصلی آن محرومانند دارند دشمنی کند.
در چه زمانی آقای مهدی هاشمی این کار را با شما کرد؟
در ماههای اول مجلس یعنی بین شروع مجلس هفتم تا انتخابات ریاست جمهوری نهم چون در آن زمان ما طرفداری از آقای احمدی نژاد می کردیم و از این طرف آقای هاشمی خیلی تمایل داشتند رئیس جمهور شوند ، مطلبی که از بنیان دروغ بود را یعنی یک سر سوزن هم صداقت در این مطلب وجود نداشت نوشت که در حالی که نماینده گرمی (نام او را فراموش کردم) در حمایت از رفسنجانی سخنرانی پیش از دستور میکرد کوچک زاده به قصد کتک زدن او به سمت تریبون حمله کرد و ابوطالب جلوی او را گرفت و افروغ قهر کرد به نوعی داستانی بافته بود و به عنوان مطلب در روزنامه یادشده منتشر کرد. فردای آن روز یکی از دانشجوهای من این مطلب را به من نشان داد که من در جواب گفتم من دیروز پس از رسیدن به مجلس چون نائب رئیس کمیسیون اصل نود بودم خیلی کار داشتم و در حال مطالعه پرونده ای بودم و اصلا به ناطق پیش از دستور که در آن زمان دراول جلسه به نطق خود میپرداختند توجه نداشتم که کیست و دارد چه می گوید فیلم جلسه وجود دارد و آقای حداد نیز درخواست کرد فیلم صحنه مجلس را نشان دادند و چند روز بعد ایشان دفاع مبسوطی از من و بر علیه آن روزنامه و دروغپردازی آن ها انجام داد. من در آن زمان به مطالعه مشغول بودم چنین دروغی را نوشتند و پس از آن نیز به اقداماتی دست زدند تا چهره ما را که با ریاست جمهوری آقای هاشمی مخالف بودیم تخریب کنند و هنوز هم همین رویه با مهارت بیشتر و در سطحی گسترده تر ادامه دارد.
آیا فکر میکردید برای مجلس هشتم و نهم نیز بتوانید نماینده مجلس شوید؟
من اصلا در این فکرها نبودم بعدا که این حملات تشدید شد و مدام بدگویی و هتاکی و فحاشی و هر چه که لیاقت خودشان بود به من گفتند من فکر کردم که این موضوع خود به مبارزه ای تبدیل شده است و آنها به هر قیمتی که شده خواهان نبود امثال ما هستند، یادم هست به دنبال دروغپردازی روزنامه ها علیه من شمس الواعظین اطلاعیه ای داد و از خبرنگاران دعوت کرد تا مقابل مجلس تحصن کنند و در مقابل مجلس تحصن کرد و یک نصفه روز هم بیشتر نماند و اطلاعیههایی داد گویی خود را خیلی آدم مهمی می دانست که حرفش زمین و زمان را کن فیکون می کند اطلاعیه داد با این مضمون که کوچک زاده به خبرنگاران و روزنامه نگاران توهین کرده و من فردا جلوی مجلس تا اخراج او میمانم، نصف روز ماند و بعد دم خود را روی کولش گذاشت و رفت. این آدم درمانده یک همچین جنگی را بین جماعتی از خبرنگاران ایجاد کرد که یک روزی من به خبرنگاران گفتم شما همانند فرزندان من هستید و من شما را دوست دارم اینها حمل بر این کردند که من کرنش میکنم که آنها را با خود همراه کنم در حالیکه من نیازی ندارم که آنها همراه باشند و البته دشمنی کردند و از دشمنی شان هم فایده ای نبردند. نوشتند کوچک زاده به خبرنگاران توهین کرد و گفت آنها جیره خوار هستند تا علیه من فضاسازی و تخریب کنند و این فضا و جنگ روانی بسیار شدید بود لذا در مجلس هشتم هم نامزد شدم و علی رغم حجم تخریبی که رسانه ها علیه من کردند نتیجه نگرفتند و من باز توانستم رای بیاورم اینها خیلی دلشان می خواست که بعضی ها که در مجموعه ما نیز بودند رای بیاورند که نیاوردند بالاخره یک تملقی از آقای هاشمی گفته بودند و یا خودشان را معتدل تر نشان داده بودند آنها در مجلس هشتم رای نیاوردند و این را به حساب شکست همه ریاکاری ها و دروغ پردازی های آنها می دانم و خوشحال شدم. این روزها هم با آمدن دولت اعتدال و تدبیر و امید این رفتارهای ناجوانمردانه در من ایجاد انگیزه کرد تا در مقابل اینها بایستم.
در مجلس نهم با چه نیتی وارد شدید؟
من در مجلس نهم نه به دنبال نمایندگی بودم و نه حتی نیت آن را داشتم، مجموعه ای از دوستان همفکر و همدرد ما ضمن یک فعالیتی که با راهنمایی و هدایت آیت الله مصباح یزدی صورت میگرفت که توضیح سیر آن طولانی است و اصلا در ارتباط با فعالیت برای انتخابات مجلس نبود با توجه به اتفاقاتی که افتاد جزء موسسان یک مجموعه ای شدیم یعنی اگر بقیه اعضا توافق میکردند که من نباشم اصراری بر ماندن نداشتم.
آیا پایداری به وجود شما اصرار کرد؟
خیر ما خودمان موسس این جبهه بودیم یک فردی بیرون از جبهه نبودیم که دوستان در آنجا به من اصرار کنند ، یعنی بدون هیچ اصرار و این قبیل حرف و حدیث ها نه از طرف دوستان و نه از طرف من لیست پایداری تحت ضوابط و معیارهای مشخص و مورد توافقی اینگونه بسته شد.
در روزهای اول مجلس شما از جبهه پایداری جدا شدید؟
خیر روزهای اول مجلس نهم نبود بلکه هفت هشت ماهی گذشته بود.
جدایی ام از پایداری دلیل شخصی و خصوصی داشت
چرا جدا شدید؟
دلیل شخصی و خصوصی دارد و هیچ ربطی به ذائقه سیاسی پایداری ندارد من هنوز هم شریف ترین و صادق ترین مجموعه سیاسی موجود کشور را جبهه پایداری می دانم و بهترین روحانی را برای تبعیت در مسائل سیاسی آیت الله مصباح یزدی، که یکی از دلایل آن حمله ناجوانمردانه ای است که امروز همه رسانه های جیره خوار این آقایان و وابستگان جبهه مرفهان بی درد به آیت الله مصباح میکنند.
پس چرا در جبهه پایداری نماندید؟
این مربوط به بحثهای اجرایی است.
از ایثارگران چرا جدا شدید؟
از ایثارگران جدا نشدم در دوره اول رای گیری صورت گرفت و عضو شورای مرکزی ایثارگران شدم دور دوم نبودم دوباره دور سوم بدون اینکه من در جلسه حضور داشته باشم (در سفر خارج بودم) در اخبار خواندم که من را نامزد حضور در این جبهه کردند و من عضو شورای مرکزی شدم و بعد از آن نیز کسی مطرح نکرد و ما هم نرفتیم. اصراری بر بودن و نبودن نداشتم.
در آغاز جبهه پایداری از آقای لنکرانی حمایت می کرد؟
بله اما ایشان نیامد.
دلیل حمایت شما از آقای جلیلی در انتخابات ریاست جمهوری چه بود؟
بنده وقتی صحبت های آقای جلیلی و سایر نامزدهای ریاست جمهوری را بررسی کردم و با شناختی که از رفتار آقای جلیلی داشتم متوجه شدم که وی درست ترین دیدگاه و تحلیل را از شرایط موجود کشوردارد و نظراتش به ایده آل های من نزدیک تر است. وی نسبت به بقیه نامزدهای ریاست جمهوری، شرایط موجود کشور را درست تر تحلیل می کرد و راه حل هایی را که ارائه میکرد که استفاده از تمام ظرفیت داخل کشور بود دقیقا در همان راستایی است که رهبر انقلاب به آن اشاره و هدایت میکنند.
بسیاری از کارشناسان معتقدند که جلیلی به نوعی ادامه گفتمان احمدی نژاد است آیا شما خودتان به این موضوع باور دارید؟
اینکه گفتمان جلیلی و گفتمان احمدی نژاد بیشترین قرابت را با گفتمان انقلاب و ارزشهای اسلام ناب محمدی دارد، حرف درستی است.
احمدی نژاد دنبال مطرح کردن جلیلی نبود/احمدی نژاد باید از مشایی جدا می شد
جلیلی بعد از مدتی گفت “نه هیچ هماهنگی بین من و آقای احمدی نژاد وجود ندارد” البته این موضع بعد از دو هفته اعلام شد، چرا؟
واضح بود که آقای احمدی نژاد دنبال مطرح کردن آقای جلیلی نیست چرایی این موضوع نیز در این است که آقای مشایی را به عنوان کسی که مورد تائید خودش است را معرفی کرد.
یعنی شما معتقد هستید که هیچ توافقی بین احمدی نژاد و جلیلی بعد از رد صلاحیت مشایی نبود؟
اطلاعی که دارم این است که چنین توافقی نه میتواند و نه منطقا ممکن است و نه وجود داشته است، ولی این دو گفتمان نزدیکی زیادی با یکدیگر دارند.
آقای احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور و آقای جلیلی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی در آن زمان چقدر با هم نزدیک بودند به لحاظ کاری و مسئولیتی که با یکدیگر داشتند؟
این سوال را باید از خود این دو نفر پرسید به طور طبیعی رئیس جمهور رئیس شورای عالی امنیت ملی است وطبیعی است که رئیس یک شورا با دبیران ارتباط بسیار زیادی از لحاظ کاری داشته باشد. اما در مورد اینکه چه میزان یکدیگر را میدیدند من نمیدانم.
گفته می شود آقای احمدی نژاد در ماه آخر علاقه داشت که آقای جلیلی را برکنار کند.
من به گفته میشودها کاری ندارم و نمیتوانم در این باره اظهار نظر کنم.
میتوان گفت که زمانی که جلیلی موفق به کسب رای مردم برای ریاست جمهوری نشد مردم به گفتمان آقای احمدی نژاد نه گفتند؟
نه اصلا همچین چیزی نیست . من در یک مصاحبه دیگری هم گفته ام که آنچه که در این انتخابات اتفاق افتاد تاثیر بسیار شدید و عمیقی از دروغگویی، تهمت زدن و فحاشی رسانه ها و اربابان آنها بر علیه آقای احمدی نژاد پذیرفته بود. یعنی در طول هشت سال رئیس جمهوری هر کسی هر چه دلش خواست به او گفت و حتی یک نفر هم پیدا نشد که حرف حساب بزند رهبر معظم انقلاب بارها در باره این رفتار زشت و منحوس گفتند که “به اندازه حرف بزنید و انصاف را رعایت کنید” ولی به نظر من غیر منصفانه ترین برخوردها با احمدی نژاد در این هشت سال صورت گرفت طبیعی است که برای همه ابهام ایجاد شود. پیروزی آقای روحانی بخش بزرگی مدیون همین موضوعات است بخش عظیمی از این پیروزی (7 دهم بالای 50 درصد) مدیون دروغ هایی است که به آقای احمدی نژاد و دولت او بسته اند و هنوز هم ادامه دارد، آنهم با تحریک و تهییج همه احساسات و غرایز مشترک بین انسان و دیگر موجودات در تبلیغات، که این خیلی افتخارآمیز نیست؛ بله البته قانونی است و ما هم حرفی نداریم و تابع قانون هستیم و اگر با رفتار قانونی نتیجه انتخابات برخلاف میل ما شد خیابانها را عرصه درگیری نمی کنیم.
آقای احمدی نژاد را بعد از اینکه دولت را ترک کرد شما دیدید و ملاقاتی با او داشته اید؟
خیر تا به امروز او را ندیده ام.
احمدی نژاد 92 با 84 چه تفاوتی دارد؟
بله حتما تفاوت داشته احمدی نژاد یک انسان پخته تر ، باتجربه تر و با دریایی از اطلاعات که ناخالصی هایی هم در آن وجود دارد یعنی درست و غلط قاطی است احمدی نژاد 84 ،احمدی نژادی نیست که 24 میلیون رای آورده باشد اما در سال 92 احمدی نژاد کسی است که با ارزیابی مردم از فعالیت چهار سال اولش 24 میلیون رای آورده خواه ناخواه این ها روی انسان تاثیرگذار است. احمدی نژاد 92 شخصی است که 8 سال مورد بی احترامی قرار گرفته و به بسیاری از آنها جواب نداده است و مدام برای کشور کار کرده! همین بی محلی او به کارشکنی ها و دروغپردازی ها و تلاش در جهت رفع مشکلات مردم نجیب و سختی کشیده، و هم کاسه نشدن با فخرفروشان به مردم ، موجب تشدید کینه مخالفانش نسبت به او شده است.
آیا احمدی نژاد سال 84 همان احمدی نژادی است که در سال 92 دست مشایی را برای ریاست جمهوری گرفت و به وزارت کشور آمد
وارد حرف های ریز و بچه گانه نشویم بهتر است، زیرا لازم نمی دانم، من شاید این کار آقای احمدی نژاد را نپسندم ولی بحث کردن راجع به این مسائل را نیز در راستای خباثت ها و منافع کسانی می دانم که 8 سال به احمدی نژاد تهمت زده و توهین کردند این حرف من به این معنا نیست که آقای احمدی نژاد در این 8 سال اشتباهی نکرده و تصمیم خطایی را نیز اخذ نکرده است بنده خودم نیز در وبلاگم (یعنی خودم از قصد این وبلاگ را درست کردم تا بدانم اگر حرفی امروز می زنم 20 سال دیگر نیز در چنین روزی آن را گفته ام) بنده به آقای احمدی نژاد ایراد گرفتم، انتقاد کردم، در جلسه خصوصی با وی خیلی عمیق و جدی بحث کردم به معنای این نیست که به احمدی نژاد ایرادی ندارم ولی معتقدم ناجوانمردانه ترین انسان ها در این 8 سال خودشان را در کرسی جوانمردی نشان دادند و ادعای دلسوزی برای منافع ملت کردند و با دلسوزترین رئیس جمهور برای منافع ملت دشمنی کردند که سابقه نداشته است.
آقای احمدی نژاد به این نتیجه رسید که مشایی برای اداره امور اجرایی کشور گزینه مناسبی است این ناشی از پختگی آقای احمدی نژاد است؟
ناشی از هر چیزی که هست احمدی نژاد کسی است که 24 میلیون رأی مردم را دارد آیا به اندازه من و شما حق ندارد کسی را انتخاب و پیشنهاد کند؟! شما حق دارید که تصمیم بگیرید که قالیباف خوب بود یا روحانی چه بود ، آیا او حق ندارد که چنین تصمیمی بگیرد؟ اصلا طرح مشایی به این شکل یعنی زدن احمدی نژاد و از زدن احمدی نژاد نیز هدفی جز مقابله با رهبری نداشتند به همین دلیل در بسیاری موارد با حملات برنامه ریزی شده علیه احمدی نژاد همراهی نکردیم چون از مقاصد پشت پرده آگاه بودیم.
اعترافات عباس غفاری از قول بازجوی او
آیا مشایی باید از احمدی نژاد جدا می شد یاخیر؟
بله احمدی نژاد باید از مشایی جدا می شد دقیقا با همان منطقی که رهبر معظم انقلاب فرمودند و در همان حد. آن منطق این بود که بودن مشایی به مصلحت احمدی نژاد نیست و موجب تشتت بین دوستداران احمدی نژاد می شود که شد، اما این به این معنا نیست که آقای مشایی آدم فاسدی بوده است مبنای صحبت رهبری این بوده که مشایی خواسته یا ناخواسته چهره ای در بین مردم پیدا کرده که ماندنش در کنار احمدی نژاد به صلاح نبود. آنچه در رسانه می گویند مشایی یک آدم بی اخلاق، جن گیر، رمال، مال مردم خور، 3 هزار میلیارد بدزد است یکی یکی معلوم شد دروغ است. عباس غفاری چه شد؟ بازجوی عباس غفاری در دفتر من در حضور آقایان زارعی، حسینیان، کوثری و بنده گفت “ما از عباس غفاری پرسیده ایم شما که کار هم نمی کنید زندگی خود را چگونه می گذرانید؟ او جواب داد با پولی که مریدانم به من می دهند زندگی می کنم و از او پرسیده ایم که مریدان شما چه کسانی هستند که او گفته است آخرین بار از فلان کس 20 میلیون تومان گرفته ام.” در حال حاضر عباس غفاری چه شده است و کجاست؟ چرا در آن زمان آنقدر برجسته شد و امروز هیچ حرفی از وی نیست؟ اگر مشایی آنقدر که می گفتند پرونده سیاهی داشته است چرا در حال حاضر در دستگاه قضایی محاکمه نمی شود؟ ما با احکامی که دستگاه قضایی نهایی کند مخالفت نمی کنیم حتی اگر بر اساس اطلاعات ما آن حکم درست نباشد، پس معلوم می شود که تمام اینها بازی سیاسی است.
احمدی نژاد به اندازه توان ذهنی و جسمی اش زحمت کشید
یعنی عباس غفاری در بازجویی ها اذعان کرده است که هیچ ارتباطی با مشایی نداشته است؟
بله مطلبی که بازجوی وی در اینجا عنوان کرد دقیقا همین بود. عده ای کاری کردند که احمدی نژاد به سیاه ترین لکه تاریخ سیاسی کشور تبدیل شد، احمدی نژاد یک آدم زحمتکشی بود مانند بقیه و به اندازه توان ذهنی و جسمی اش که کم هم نبود برای کشور زحمت کشید حتما خطا و اشتباه هم داشت اما بزرگترین جرمش این بود که سرباز جبهه فقر در جنگ فقر و غنا بود من در اوایل صحبت هایم گفتم که جناح بندی های سیاسی دو تا بیشتر نیست و مابقی دروغ است من مخلص تمامی سبزهایی هستم که به خاطر بی عدالتی فریاد کشیدند و کف پای همه راستی هایی را می بوسم که فرزندانشان برای این نظام و برقراری عدالت شهید شدند و به آرمان فرزندانشان پای بندند، ولی راستی ها و چپی ها و اصلاح طلبانی که ویلاهایشان در شمال و لواسان وجود دارد آنها هرگز با این انقلاب همراه نبوده و نخواهند بود حال هر اسمی که می خواهند داشته باشند. بنده احمدی نژاد را با تمام خوبی ها و بدی ها سرباز جبهه ای که خودم نیز در آن قرار دارم می دانم.
آیا فکر می کنید که احمدی نژاد باز هم به فکر برگشت به عرصه سیاسی باشد؟
من هیچ اطلاعی در این زمینه ندارم. البته یقین دارم کسی مثل او نمی تواند نسبت به سرنوشت کشور و مردم بی تفاوت باشد ولی لزوما حضور در عرصه سیاسی منحصر به نامزدی ریاست جمهوری نیست.
احمدی نژاد عرصه سیاسی را ترک نکرده است/دوره ریاست جمهوری اش تمام شده
آیا شرایطی باید مهیا شود تا آقای احمدی نژاد باز هم به عرصه سیاسی بازگردد؟
او عرصه را ترک نکرده بلکه دوران ریاست جمهوری اش تمام شده و اهل جار و جنجال و دعوا راه انداختن و بازی به هم زدن نیست دهن به دهن شدن با یاوه گویان نیست!
با دامادم (میثم مظفر) اختلاف سیاسی ندارم
آقای کوچک زاده داماد شما پسر آقای مظفر رئیس سازمان تاکسیرانی شهرداری است آیا یک سلیقه سیاسی دارید؟
من با ایشان که مثل فرزندم هستند بحث و اختلاف سیاسی ندارم.
در خانه بحث سیاسی نمیکنید؟
نه بحث نمیکنیم یعنی در رابطه با مسائل اساسی کشور با هم هیچ اختلافی نداریم، هر دوی ما معتقد به تبعیت محض از مقام معظم رهبری و کار و خدمت برای بهبود اوضاع کشور هستیم. فرزند آقای مظفر داماد من است آقای مظفر رئیس ستاد انتخاباتی آقای قالیباف بود و به حرف من هم آنجا نرفت و آقای قالیباف هم رابطه شان با ایشان مستقل از نسبت فامیلی ما است.
آیا توصیه ای به وی برای قبول این مسئولیت نکردید؟
خیر.
آیا پیشنها مسئولیتی به شما نشد در ستاد قالیباف؟
خیر اگر هم میشد من نمیپذیرفتم . من در انتخابات از آقای جلیلی حمایت کردم./
گفت و گو از سارا خانمحمدی خانه ملت
من اون مرید نون بنرخ روزخور رو میشناسم.تا زمانی که باهاش بودند خیلی خوش بودند.زمانی که اون دچار حاشیه شد، اون مرید اومد کلی فحش هم بهش نزد ما داد و رفت،البته با ما هم چندی در این مرام بسر برده بود و فحش مارو هم نزد دیگری داد و رفت.دنیا همینه.
امام علی(ع): هنگام زوال قدرت، دوست از دشمن شناخته میشود.-میزن الحکمه،ج6،ص3026