هراز نیوز :پدرم از آن دسته پرسپولیسی هایی بود که تاریخچه ی شاهین را می دانست و راه امجدیه و آریا مهر(آزادی امروز) را هم خیلی خوب بلد بود. هنوز هم سلام و علیکش با بعضی از آملی ها از روی خاطرات مشترکشان در رفتن به تهران و تماشای دربی ها در ورزشگاه است.
من و برادرم اما از آن دست هوادارهایی بودیم که تا وقتی بچه بودیم و دو آتیشه،پای رفتن از آمل به ورزشگاه را نداشتیم، وقتی هم که بزرگتر شدیم حس و حال رفتن را، چرا که دیگر دو آتیشه نبودیم!
بنابراین تا دلتان بخواهد خاطره های سه نفره با دربی هایی که از پای تلویزیون دیده ایم دارم.
یک بار بعد از ساعت ها کُری خواندن برای هم، سه تایی نشسته بودیم پای تلویزیون و همینطور که بازی را می دیدم و تحلیل می کردیم! من و پدرم از قرمزی خون و شیش تایی ها می گفتیم و برادرم از آسمان آبی و فرهاد مجیدی و لنگ و آفتابه!
نمی دونم کدوم بازی بود و نتیجه اش چه شد اما خوب یادم است که اون سال پرسپولیس تو اوج بود و در همان نیمه اول بازی دو گل به استقلال زد که یکی اش شاهکار کریم باقری از پشت هجده قدم بود!
یادمه بعد از اون دو تا گل من و بابا از فرط هیجان کاری کردیم که امیر با چشمانی اشکبار از پیش ما رفت و بقیه بازی رو تنهایی و با تلویزیون سیاه و سفید تو اتاق خواب دنبال کرد.
و همان روز بود که من فهمیدم کری های فوتبالی از بحث های سیاسی هم خطرناکتر و خانمانسوزتر، و فوتبال بی پدر مادرتر از سیاست است.