دیماه 89 من 3 تا حمله داشتم به فاصله یک هفته و 2 حمله اول سریع خوب شد و حمله سوم 2 هفته ای خوب شد.دکتر طب سنتی میگه تقصیر خودم است که دقیق رعایت نمیکنم.

 

 من از سال 80 به بیماری ام اس مبتلا شدم ، 6 ماه اول آمپول آونکس میزدم . تا اینکه یکی ازشاگردان کلاسم سی دی دکتر خدادادی (طب قرآنی ) را برایم آورد.16 ساعت سی دی صوتی بود .عید 81 تمام سی دی را گوش دادم .واز همان موقع مصرف بسیاری ازچیزها –مثل مرغ وتخم مرغ بازاری – دوغ – ماست- نوشابه- ترشی-  مواد کارخانه ای و ……. را ترک کردموآن سال آقای دکتر در اصفهان به صورت رایگان ویزیت می کردند. من هم نوبت گرفتم و رفتم پیش ایشون . یک جزوه بهم دادند که مطالب جزوه را بعدا در اختیارتون میگذارم . و گفتند که این جزوه را باید از حفظ باشی و اگه رعایت کنی دیگه حمله بهت دست نمیده. من هم داروهام را قطع کردم

مدت 10ماه به خوبی رعایت کردم ولی نمیدونم کجای کارم می لنگید چون حمله های کوچیک داشتم .ولی بی انصافی نباشه توی آن10ماه من یکبار هم مریض نشدم ،حتی مثل هرسال یکبار هم سرما نخوردم . راضی بودم .ولی دوباره رفتم سراغ آمپول ها ……..(حالا بعد از 8 سال فهمیدم که آن جزوه یک ایراد داشت آن هم این بود که غذاهای گرم وخشک هم برای ما بد است . و مشکل بعدی این بود که به نکته مهم آن جزوه عمل نکردم یعنی پرهیز از هرگونه عصبانیت – دلخور شدن از دست دیگران)زندگی ادامه داشت …..البته من هنوز هم طبق دستورات عمل می کرد م ومیکنم .

سال 88 در خرداد و مرداد 2 تا حمله داشتم که منجر به بستری شدنم در بیمارستان شد. حمله ها بد بود ولی خوشبختانه خیلی زود بهبودی پیدا کردم ، دکترم گفت که دیگه داروی قبلی اثر نداره و باید بتافرون را شروع کنی .که این داروهم  بهم نساخت .داروی بعدی رسیژن بود که آن هم بهم نساخت ،دکترم گفت حالا که حالت خوبه ،فعلا دارو احتیاج نداری تا اگه یک موقع حالت بد شد آنوقت داروی میتوکسانترون رو شروع می کنیم .  بعدش به خودم لج کردم که چرا با این همه پرهیز بازم حمله دارم  و یک مدت ناپرهیزی کردم ،که البته کلی عذاب وجدان داشتم ، تا اینکه در پاییز سال 88 در کمال ناامیدی  بودم که یکی از همکارانم آدرس یک دکتر گیاهی-سنتی  رو بهم  داد که خودش هم درست نمی دونست چطور دکتری است .

1-2 ماهی طول کشید تا نوبت گرفتم و بالا خره رفتم دکتر دیماه 88 بود، بار اول نمی دونستم چطور دکتری است .وقتی رفتم داخل شروع کرد از بعضی ویژگیها و بیماریهای بدنم پرسید ( بیماریها و ناراحتیهایی که دارم – اینکه شوره و خارش سردارم-و یک سری سئوال در مورد طبع ومزاجم ) و بعد هم گفت  از این طب چه اطلاعاتی داری ، من هم گفتم که می دونم طبعم سرد است ، و در مورد طب قرآنی اطلاعات کاملی دارم و روی آن رفتار می کنم .

خوب به حرفهام گوش داد.و بعد شروع کرد و در مورد این بیماری و علتش مطالبی گفت .درکمال تعجب بهم گفت شما به اشتباه فکر می کنید که باید دارچین –فلفل- زنجفیل- زیره – رو بخورید که اینها بیشتر باعث خشکی بدنتون میشه و نباید مصرف کرد (بعدا روش درمان دکتر طب سنتی رو براتون می گذارم )دکتر یک سری داروی گیاهی پودر شده و آماده درون جعبه به مریض هاش میده و میگه به چه صورت مصرف کنید که همه گیاهی – جوشانده- دانه های گیاهی – خاکشیر- بارهنگ و……

-دکترگفتند که اگه درست رعایت کنی دیگه حمله نخواهی داشت و می تونی یکسال بیایی و بروی و نتیجه بگیری  یا 6 سال بیایی و نتیجه هم نگیری . همه اش به خودت بستگی داره….من شروع کردم به رعایت کردن . فقط خیلی کار می برد و وقت می گرفت بخصوص برای ما که شاغل هم هستیم .

دکتر بسیار خوبی بود (البته همیشه هست )نزدیک عید که شد همکارانم بهم می گفتند رنگت خیلی زرد شده بود و الان دیگه زرد نیستی . بسیار خوشحال بودم .احساس سلامتی می کردم اگه سئوالی ازدکتر داشتم تلفنی هم جواب می داد . از اینکه مجبور نبودم هر هفته آمپول بزنم بسیار خوشحال بودم. سال 89 شد یکی دو حمله کوچک و کوتاه داشتم که به نظر دکتر حتما باید یک کاری کرده باشم و گرنه نباید حمله دست می داد …….(آخه دکتر میگه هفته ای 3 بار سوپ باید بخورید که من درست رعایت نمی کردم و خیلی موارد دیگه). باز هم دنیا ادامه داشت و ما نسخه های آقای دکتر را رعایت می کردیم .

یکبار رفتم اصفهان،درب مغازه عطاری ابا در خ جی ، کمی خرید کردیم ،صاحبش از شاگردان دکتر خدادادی و روازاده بود و طب سنتی رو بلده. اتفاقی 2 تا سی دی گیاهخواری در مغازه اش دیدم و خریدم . وقتی آمدم خانه گوش دادم . اینها یک سری دکتر گیاهخوار بودند که در مورد روش درمانشون صحبت می کردند و به بیماری ام اس هم اشاره داشتند . اسم یک دکترها ،دکتر محمد مظفر پور بود. بعد رفتم سراغ اینترنت و شروع به گشتن دنبال آدرس ها کردم و آدرس دکتر مظفر پور که فوق تخصص چشم از آمریکا بود را پیدا کردم . .ایشون در اصفهان خ آمادگاه مطب دارند. نوبت گرفتم و رفتم (تابستان 89) دکتر گفتند که با 6 ماه گیاهخواری خوب می شوی –البته دستوراتی هم داشتند – گفتند 6 ماه دیگه بیا تا ام آر آی برات بنویسم . از منشی شماره یک بیمار ام اس که خوب شده بود رو گرفتم و آمدم خانه و بهش زنگ زدم . خانم ….خیلی با روی خوش با هام صحبت کرد و گفت که من 50 روزه خوب شدم ولی یک شرط مهم داره باید اخلاقت رو هم خوب کنی – نه از دست کسی برنجی و نه کسی رو برنجوری – 2 هفته ای ما گیاهخوار شدیم و رژیم طب سنتی رو هم رعایت کردیم ولی چون با هم قاطی شد .معده درد گرفتم و گفتم می گذارم برای بعد.یکبار با صاحب عطاری ابا صحبت کردم و بهم گفت که شما بیماران ام اس مغرور هستید  و تا وقتی غرور دارید این بیماری رو هم دارید  احتمالا با گیاهخواری غرور از بین میره . خیلی فکر کردم دیدم حرفهاش درست است ولی چطوری می تونم غرورم رو نابود کنم و از آن روز همه اش توی فکرم .

دیماه 89 من 3 تا حمله داشتم به فاصله یک هفته و 2 حمله اول سریع خوب شد و حمله سوم 2 هفته ای خوب شد.دکتر طب سنتی میگه تقصیر خودم است که دقیق رعایت نمیکنم.

شاید راست بگه ……..حالا تصمیم دارم که  طب سنتی رو ادامه بدهم (البته 5 ماه گیاهخواری کردم ) و روی اخلاقم بیشتر کار کنم ……. منتظر بهبودی من باشید اگه خدا بخواهد،انشاالله…..خبرش رو می دهم .1- طب قرآنی 2-طب سنتی 3- گیاهخواری  -منتظر باشید- التماس دعا ( شماره دکتر طب سنتی دکتر مهدی اسحاقی03117782021)-(شماره دکتر مظفر پور03112231772جهت گیاهخواری-03112220430)راستی یادم رفت بگم که توی این مدت که طب سنتی می روم به داروها و روش دکتر سنتی بسیار اطمینان پیدا کردم و داروهاش بدون شک درست و خوب است.(آدرس دکتراسحاقی: اصفهان سه راه سیمین خ سیمین کوچه یار محمدیان ساختمان زیتون  و آدرس دکتر مظفر پور خ آمادگاه نرسیده به فلکه فلسطین کوی گلدسته )

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *