هراز نیوز:عده ای از مزدوران آمریکا با لباس مشابه کمیته ایست دادند، شهید گفت: ما که گفتیم آشناییم! ولی آنها همه را به سمت دیوار به صف کردند و یکیشان با فرمانده گروه خود تماس گرفت، جواب این بود که بی درنگ همه را به رگبار ببندید.
از چهل روز مانده به سالگرد حماسه ۶ بهمن سال ۱۳۶۰ مردم شهرستان آمل، بر آن شدیم تا هر روز به معرفی یکی از چهل شهید این حماسه بزرگ بپردازیم.
اینبار دهمین شهید از شهدای حماسه بزرگ ۶ بهمن سال ۶۰ مردم آمل را برای شما مخاطبان گرانقدر معرفی خواهیم کرد.
شهید جعفر هندوئی
نام: جعفر
نام خانوادگی: هندویی
نام پدر: عزیز الله
تولد: ۱۳۴۱
وضعیت تاهل: مجرد
محل و تاریخ شهادت: ۶ بهمن سال ۱۳۶۰ ، آمل
زندگی نامه شهید جعفر هندوئی
شهید جعفر هندوئی در سال ۱۳۴۱ در شهر آمل به دنیا آمد. وی بعد از به پایان رساندن دوره ابتدایی و راهنمائی وارد هنرستان صنعتی گشت.
ایشان قبل از انقلاب و در راستای مبارزه با رژیم شاه فعالیت زیادی داشت و بعد از پیروزی انقلاب نیز از اعضای فعال انجمن اسلامیدانش آموزان بود
.
بعد از شروع جنگ با صدامیان کافر، شهید به مدت ۶ ماه در جبهه سوسنگرد حضور داشت.
از جمله خصوصیات ایشان این بود که در محله شان افراد بی تفاوت را در کتابخانه دور خود جمع میکرد تا آنها را ارشاد و راهنمائی نماید.همچنین امام را عاشقانه دوست داشت.
چند بار فرمانده سپاه از او خواست که لباس سپاه را بپوشد ولی او میگفت که من لیاقت این لباس را ندارم .
ایشان همیشه به فکر دیگران بود وتلاش داشت که گمراهی را راهنمائی کند تا به اسلام و مسلمین بپیوندد.
وی از سن ۷ سالگی تا موقع شهادتش نماز و روزه اش را ترک نکرد
.
در تاریخ ۶ بهمن سال ۱۳۶۰ وی با دوستانش برای پاکسازی دیوارهای اسپه کلا حرکت کردند که بعد از مدتی صدای گلوله شنیده شد. آنها همگی به سوی بیمارستان ۱۷ شهریور محل شنیدن صدای گلوله رفتند.
عده ای از مزدوران آمریکا با لباس مشابه کمیته آنجا بودند و به آنها ایست دادند. آنها گفتند آشنا هستیم! گفتند اسلحه را زمین بگذارید.
شهید گفت ما که گفتیم آشنا! ولی آن مزدوران همه را به سمت دیوار به صف کردند و یکی از مزدوران با فرمانده گروه خود تماس گرفت و جواب این بود که بی درنگ همه را به رگبار ببندید.
در این موقع بود که ایشان الله اکبر و خمینی رهبر گویان به رگبار بسته شد و به همراه دیگر برادرانش به شهادت رسید.
منبع :سفیر هراز
انشالله با ارباب بی کفن محشور شود
در روز هفتم شهادت این شهید. پدر بزرگوار ایشان حدود بیست هزار تومان به یکی از ریش سفیدان شهر دابودشت فعلی پول داد تا بین. جاده ای که برای درمانگاه درویش خیل اهدا کرده بود پل بسازند ولی …. قبلی که ………. عضو فعلی در آن حضور داشتند به اتفاق آقای ……با نصب عکس این شهید بر روی همان خیابان مخالفت کردند دلیلش هم معلوم است فقط کافیه یک تحقیقی از گذشته ی این آقایان بکنید
ما همسایه خیلی نزدیک با خانواده محترم این شهید بودیم . ایبشان چند باری به خونه ما اومده بودند . من اون موقع خیلی کوچک بودم ولی یادمه اقا جعفر خیلی مومن و معتقد به اسلام وانقلاب بودند . روز شهادت ایشان با صدای جیغ و فریاد خواهر گرامیشان ، متوجه شدیم که به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. خداوند متعال اورا با ائمه محشور گرداند .ان شا الله
کاش راهشونو ادامه بدیم!!
سلام بر حسين
خدا رحمش کنه