پرونده اي در مورد فقدانی افشين از طريق پاسگاه انتظامی به پلیس آگاهی ارجاء شد. پرونده حاکی از اين بود که مرد جوانی پس از حضور به جلوی درب خانه دیگر به داخل خانه بازنگشته است.
در نتيجه خانواده همسر فقدانی احضار شد و در تحقيقات به عمل آمده مشخص شد که پدر زن او به نام محمد همان روز از خانه خارج و افشين(مرد فقدانی) به همراه همسرش (رويا ١٦ ساله) و مادر زنش (اعظم٣٢) ساله و فرزند خردسالش (اسما) در خانه حضور داشتند و همسر و مادر زن مفقودی در تحقيقات به عمل آمده مدعی شدند که در روز حادثه شخصی ناشناس با دق الباب خانه، افشين را به مقابل در فراخوانده و او نيز با لباس راحتی از خانه خارج شده و ديگر مراجعه نکرده است.
همسرش اضافه کرد: از چندی پيش شوهرم از ازدواج با دختری ناشناس حرف می زد. با توجه به نحوة فقدانی، احتمال وقوع جنايت متصور بود. در نتيجه خانوادة همسر فقدانی در حلقه تحقيقات قرار گرفتند؛ و شخصيت و رفتار اجتماعی و اخلاقی و معيشتی آنها بررسی و اختلافات فيمابين تا حدی محرز شد؛ تا اينکه از طريق مرکز فوريتهاي پليسی خلال تحقيقات به پاسگاه انتظامی نازلو اطلاع حاصل شد در کيلومتر ٢٥ اروميه در بيابانهاي اطراف روستای قلعه اسماعيل آقا جسدی مدفون گرديده و تنها دست هاي آن نمايان است.
بلافاصله مأمورين اين يگان به اتفاق مأمورين تشخيص هويت با هماهنگی مرجع قضايی در صحنه حاضر شده و با استفاده از نور افکن در ابتداي صحنه تا شعاع ٥٠ متری را به صورت حلزونی بررسی كرده تا بالای سر جسد يک تيغة موکت بر کشف شد و سپس جسد به بيرون از محل دفن انتقال داده شد.
جسد متعلق به مردی مجهول الهويه حدوداً ٢٥ ساله ملبس به شلوار کردی و بدون ديگر البسه بود. در مشاهدات اولیه آثار ضرب و جرح در پشت سر جسد و شيار خفگی عميق در دور تا دور گردن به وضوح مشاهده شد كه با توجه به محل دفن و البسة جسد، ذهن کاراگاهان به صحنة اوليه وقوع معطوف شد که احتمالاً قتل در داخل خانه روي داده است.
همچنين مشخصات ظاهری جسد هم با مشخصات فقدانی افشين ب مطابقت می کرد. بعد از انتقال جسد به سردخانة پزشکی قانونی، در اولين فرصت جسد به رويت بستگان فقدانی رسيده و مورد شناسايی قرار گرفت. بعد از شناسايي جسد از برادر مقتول به هويت حسن تحقيق به عمل آمد.
او اظهار داشت: دو روز بعد از مفقود شدن افشين، زنی ناشناس از طريق تلفن همگانی با تلفن همراه من و برادرم بهنام تماس گرفت و گفت: من نامزد افشينم. ما به اتفاق هم به شهرستان سلماس می رويم نگران نباشيد.
سريعاً با استفاده از امکانات فنی و بخش امور تلفن هاي کارتیِ شرکت مخابرات مشخص شد از کارت اعلامی به جز تماس هاي برقرار شده با برادران مقتول، يک مورد تماس ديگر نيز چند روز قبل از حادثه با يک تلفن همراه دائمی برقرار شده است. مشترک شمارة مورد نظر به هويت وحيد شناسايی و مورد تحقيق واقع شد.
وحید اظهار داشت: به علت گذشت زمان و مدت کم مکالمه اطلاعی از هويت تماس گيرنده ندارم. سپس با توجه به حساسيت موضوع نامبرده مورد ارشاد و راهنمايی قرار گرفت. در نهايت بیان داشت احتمالاً خانمی به نام رقيه که با او ارتباط تلفنی دارم، با بنده تماس گرفته است است.
سريعاً رقيه شناسايی شد و به پليس آگاهی منتقل گردید و محتويات کيف او بررسی شد يک قطعه کارت تلفن اعتباری از او کشف گرديد. در بررسی فنی مشخص شد که کارت تلفن مکشوفه از رقيه همان کارت مورد استفاده در برقراری تماس با برادران مقتول است. در نتيجه از متهمه رقيه با ارائة دلايلِ جمع آوری شده بازجويی به عمل آمد.
رقیه در اظهارات اولیه خود اعلام کرد: فردی به نام سعيد که با او رابطه دوستی دارم از من خواست که با برادران افشين تماس گرفته و عنوان کنم که نامزد او هستم.
در يک عمليات ضربتی، متهم سعيد ٢٣ ساله در محل کارش شناسايی شد و دستگير گرديد که در تحقيقات اوليه، ابتدا منکر واقعيت شده، بعد از مواجهه با متهمه رقيه اقرارکرد: با توجه به اختلافات قبلی با افشين، او را به قصد انتقام از خانة پدر زنش بعد از تغيير صدا به بيرون دعوت كردم و در پشت درمانگاه روستا با او درگير شدم. با چوب دستی محکم به سر او ضربه اي وارد آوردم. بعد از بيهوش شدن او با بستن طناب دور گردنش او را خفه كردم و با خودرو مزدای جواد- ج که پيشتر به بهانة حمل علوفه، امانت گرفته بودم به محل دفن جسد که آشنايی قبلی با آنجا داشتم انتقال دادم و بعد از دفن دوباره برای بريدن طناب دور گردن مقتول که پيشتر مشابه آن را برادران او درخانة ما ديده بودند به محل دفن جسد رفتم و حتی تيغه موکت بر در صحنه باقی ماند. اما در بازسازی صحنه قتل اعترافات متهم مورد قبول واقع نشد.
متهم به قتل مجدداً مورد ارشاد و راهنمايی قرار گرفت؛ و سپس از او تحقيق به عمل آمد که اين بار اعتراف کرد: با توجه به اينکه اخيراً مقتول از رابطه نامشروع من با مادرزنش مطلع شده بود و همينطور با اطلاع از اختلافات مقتول با خانواده اش، با طرح نقشة قبلی و با هماهنگی مادر زن مقتول و برای برداشتن مانع از صحنه ( افشين)، در روز حادثه، با پوشيدن دستکش جراحی که از قبل برای اين کار تهيه کرده بودم؛ به خانة مادر زن مقتول رفتم. بعد از هماهنگی مجدد با مادرزن و همسر مقتول و در حضور آنها در حالی که مقتول در خواب بود؛ ابتدا با پشت بيل کشاورزی ضربه اي محکم به سر او وارد آوردم و بعد با دست هايم محکم گلویِ او را فشار دادم و با طناب سفيدِ پارچه اي به دور گردن مقتول پيچيده و دست و پا های او را با طناب بسته، بعد از حصول اطمينان از مرگ، جسد را در گونی سفيدی گذاشته و با خودرویِ مزدا “جواد- ج” به محل دفن انتقال دادم . در نهایت نیز همسر و مادرزن مقتول دستگير و اعترافات متهم به قتل را تأييد كردند.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیر
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا