ای کاش تعریف دخترانگی در اجتماع به عرضه اندام و خودنمایی منحرف نمی شد و دختران ما به خودشان بیشتر احترام می گذاشتند و از حیثیت و حرمت دختران در قبال نگاه های هرزه بهتر دفاع می کردند.

من چادری نبودم! برای من چادر در ابتدا یک اجبار بود. بعدها آزاد شد اما همیشه از بی بند و باری بدم می آمد و پوششم نسبتا محجوب بود. در واقع فرق بین چادر و مانتوی محجبه برایم یک سوال بود.گذشت و گذشت تا سال آخر دانشگاه یک اتفاق مرا به آنجا رساند که باور کنم چادر چیز دیگریست.

دوستی با پسری که به ظاهر آدم درست و مورد قبول اطرافیان بود ولی در باطن موجودی عجیب و غریب وبا باورهای مبهم  اوضاع روحیم را به طرز وحشتناکی وخیم کرد.بی قیدی او به حدی بود که رک و پوست کنده درآمد و به من گفت که: من نمی توانم پایبند باشم.آری، این دوستی نهایتا چشمان مرا به واقعیتهای پس پرده گشود. من که برادر هم داشتم باز هم از نگاه پسران بی اطلاع بودم و با این که در این رابطه به حدود و حریمها پایبند بودم و به ازدواج مطمئن و بی اضطراب فکر می کردم، یک دفعه با موقعیتی اسفناک روبرو گشتم.

یعنی ارزش یک دختر تا بدین مرتبه پایین آمده که پسری به این صراحت جمله ی مذکور را به زبان آورد؟!!تازه فهمیدم دنیای بعضی آدمها علی الخصوص برخی پسران چقدر می تواند بی رحم و رقت انگیز باشد و چه نگاه خبیث و پلیدی ممکن است به یک دختر بشود! “ابزاری تنها برای خوش گذرانی”آیا من سزاوار چنین نگاهی بودم؟؟

به اطرافم نگاه می کردم و شمار دوستانم که به همین درد مبتلا شده بودند را مرور می کردم. دو سه نفرشان را از بلای عاطفی یی که قرار بود همین لاابالی های به ظاهر مقبول بر سرشان بیاورند هشیار کردم. بعدها که شنیدم زکات رهایی از چنگال هرزگی رهانیدن اطرافیان از بند اسارت خصمانه ی دلهاست از ته دل دعا کردم که خداوند مرا و دوستانم را ببخشاید و این را به عنوان زکات هدایتم قبول فرماید.

اما ریشه یابی این امر و کسب آگاهی از دنیای پلیدی ها و جدیت در نگاه به زندگی و مهمتر از ان به شان دختر و دخترانگی باعث شد عزت نفس از دست رفته ام را با انتخاب حریمی به نام چادر این میراث اصیل عصمت احیا کنم.حالا دیگر می دانم ” الطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ “1 و امید دارم چشم دل مریضان دیگر کمتر وسیله ای برای هوسرانی بیابد و این درد اجتماعی به قلب های پاک و معصوم اما غفلت زده سرایت نکند.

با این دعا علت ملبس شدن به لباس افتخاری به نام چادر را به پایان می رسانم که ای کاش تعریف دخترانگی در اجتماع به عرضه اندام و خودنمایی منحرف نمی شد و دختران ما به خودشان بیشتر احترام می گذاشتند و از حیثیت و حرمت دختران در قبال نگاه های هرزه بهتر دفاع می کردند.باشگاه خبرنگاران؛

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *