پس از اعلام رای کمیته انضباطی فدراسیون والیبال و محرومیت تماشاگران کاله از دیدن بازیهای خانگی، چند وقتی است این سوال ذهنم را مشغول کرده که چرا تماشاگران آملی چنین رفتاری را از خود بروز می دهند؟ مجالی دست داد تا یافتهها و دانستههای اندکم را با شما در میان بگذارم تا شاید از منظر نویسنده، پاسخی برای این مسالهی پرتکرار باشد. مساله مورد بحث، حرکات غیر ورزشی و بعضا ناسزا و بدگویی تماشاگران والیبال آملی است که صد البته قابل تعمیم به همه ورزشگاههای ایران است! بنابراین، این نوشته به دنبال شناسایی علت و پیشنهاد راهکاری اجرایی برای برون رفت از این مساله خاص است.
در مباحث اجتماعی شاید مرتبطترین نظریهای علمی که تبیین کننده گسترش فضای نامناسب سکوها و سالنهای ورزشی باشد، نظریه انبوه خلق[1] گوستاو لوبون[2] باشد. نظریه ای که 130 سال پیش در کتاب «روانشناسى انبوه خلق» این جامعه شناس فرانسوی مطرح شد. اصل حرف و جان کلام نظریه این است که”فرد در درون جمع و گروه رفتارش با وقتی که تنهاست متفاوت است”. بدین معنا که جمعیت و خاصیت آن بر روی رفتار فردی حضار اثرگذار است و در برخی مواقع به عنوان جهت دهنده منفی عمل میکند. منظور از انبوه خلق عدهای از افراد هستند که در عملی مشخص یا بروز حادثهای گرد هم میآیند و دارای ویژگیهایی زیر هستند:
1. وجود احساسات و هیجانات آنی
2. تفکر منطقی کم(عقلانیت کم)
3. روح انتقاد نگری بالا و زیاده روی در بروز احساسات
4. مجاورت فیزیکی
5. عدم تجانس از لحاظ سن، جنس، تحصیلات و موقعیت اجتماعی
6. وجود ارتباط موقت و ناپایدار میان افراد
7. عدم وجود هدف قبلی و اندیشیده شده
در فرآيند انبوه خلق هيجانات به سرعت و خارج از حيطه عقلايى به ديگران تسرى پيدا مىکند و در چنين شرايطى تعداد اندکی از افراد به راحتى مىتوانند هدايت جماعت هيجان زده را به دست گیرند و آنان را به انجام اعمالى سوق دهند که در شرايط عادى و منطقى، کمتر شهروندى در فردیت خود حاضر به انجام آن است. به هنگام پرخاشگری و رفتار غیرمتعارف در سالن های ورزشی، به راحتی دیده می شود که ویژگیهای فوق کنار هم جور آمده اند. عمدتا سه دلیل برای به وجود آمدن انبوه خلق ذکر شده است(خداجو، 1388):
1. احساس شکست ناپذیری و قدرت جمع: احساسى که هرچند به شدت در قربانيان پديده انبوه خلق، به ويژه در شکل دهندگان به آن وجود دارد ولى ما به ازاى بيرونى آن بسيار کمرنگتر يا حتى کاملاً مغاير با احساس مزبور است و به همين دليل خيلى زود در برابر واقعيت رنگ مى بازد و از بين مى رود.
2. تقلید و سرایت: در تقليد و سرايت، تاثير پذيرى هيجانى وجه غالب است و استدلال و علت يابى براى رفتار مجالى نمى يابد، از اين رو نتيجه رفتار نيز غير قابل پيش بينى است، حتى براى خود فرد.
3. تلقین پذیری: وقتى فضاى منطقى تقليل مى يابد، ظرفيت روانى براى القا و تلقين پذيرى به حداکثر مىرسد.
برای واکاوی بهتر مساله ضرورت دارد تا از نظر رفتاری حاضرین در سالن والیبال آمل دسته بندی شوند. افراد حاضر در سالن پیامبر اعظم آمل را میتوان به سه گروه کلی تقسیم کرد. افرادی که به دنبال خوش گذرانی و تخلیه احساسات آنی هستند. این افراد روحیه انتقادی بالایی دارند و بسیار سریع واکنش نشان میدهند. واکنشی که از عقلانیت پایینی برخوردار است و عموما به شکل منفی بیان میشود مانند پرتاب اشیا به زمین، ناسزا و بدگویی به داور و بازیکنان تیم رقیب و یا حتی بازیکنان خودی. جرقه آغازین حرکات غیر ورزشی عمدتا از آنان سر می زند! به این گروه اندک عموما تماشاگرنما میگویند.
گروه دوم افرادی هستند که فقط تماشاگرند، یعنی تیم اگر امتیاز بگیرد تشویق و گرنه ساکت هستند. واکنش این افراد وابسته به حرکات سایر گروهها است و در حرکات آنان بیشتر تقلید دیده میشود. گروه سوم که هوادار نامیده میشوند با هدف وارد سالن میشوند. برای لذت بردن، به اوج هیجان رسیدن و تخلیه سالم آن و مهم تر از همه، حمایت از شهر و تیم شهرشان وارد سالن میشوند. این گروه با فلسفه رقابت سالم و گرم شدن از تنور پرهیجان والیبال به خوبی آشنا هستند.
تا به اینجا سعی شد علت و جنبههای بروز مساله در سالنهای ورزشی تبیین شود. حال باید دید راهکار چیست؟ راهکاری که به نظر میرسد باید کاملا روشن، خالی از ابهام، فوری، تاثیرگذار و مهمتر از همه عملیاتی باشد. یعنی راهکاری که لزوما در بازیهای بعد بتواند بازدارنده باشد و در بلندمدت اثربخش. در نگاه نخست میتوان گفت که بهتر است تا نیروی انتظامی کنترل بیشتری داشته باشد و یا از کاربست دوربین مدار بسته و شماره صندلی برای شناسایی خاطیان حرف زد. و یا همانند همه مسئولان از جمله کلیشهای و پرابهام “باید در اماکن ورزشی فرهنگ سازی شود” استفاده کرد. ولی هیچ یک از راهکارهای پیشنهادی، پوشش دهنده ویژگیهای پنجگانه فوق نیستند. به نظر نویسنده گرهگشای کار راهکاری به نام بهرهگیری از مشارکت هواداران است! مشارکت دادن هوادار کاله در خودکنترلی جمعی!
در واکنشهای برگرفته از انبوه خلق، عامل اصلی گسترش یک اقدام برخلاف انتظار، فرد لیدر(آغاز کننده حرکت، لطفا با هماهنگ کننده تشویق حاضرین اشتباه نشود) نیست! بلکه افراد دوم و سومی هستند که به تقلید از وی آن حرکت را تکرار میکنند. یعنی مهمترین افراد در شکل دهی به حرکت جمع همین افراد دوم و سوم هستند. اگر این دو از جای پاشوند و شروع به تکرار کنند یعنی یک نفر به سه نفر تبدیل می شود، یعنی فردیت به جمعیت. بنابراین کنترل کردن آن بسیار سخت خواهد شد چه توسط نیرویهای نظام بخش سالن و چه توسط هوادار.
هوادار باید با شنیدن اولین ناسزا و یا دیدن اولین حرکتی که با فلسفه حضورش در سالن تناقض دارد، اعتراض کند اعتراضی محترمانه که مانع از شکل گیری نفرات دوم و سوم شود. اعتراضی مودبانه که کلام و لحن بیان آن موجب همراهی تماشاگران گردد. این بار این اعتراض هوادار به فرد خاطی است که تقلید میشود و مانع شکل گیری حرکت غیر ورزشی خواهد شد. مانع از محکومیت تماشاگرنماها و البته محرومیت هواداران کاله. در سالن دوهزار نفری پیامبر اعظم 20 هوادار با چنین عملکردی وجود داشته باشند به شدت آمار تکرار حرکات ناشایست جمعی کاهش پیدا میکند. 20 نفری که ضمن لذت بردن از بازی، به شکل مسئولانه حواسش به حرکات 100 نفر پیرامونیاش باشد. تداوم این حرکت تماشاگران بیشتری را همراه خواهد ساخت، تداوم یک عادت خوب که در بلند مدت میتوان به اثربخشی آن امیدوار بود. اثربخشی که حتما نام آن فرهنگ هواداری خواهد بود. بیاید برای حمایت از شهر، نشان دادن فرهنگ شهروندی و البته افزایش کیفیت لذت بردن خود از بازیهای تیم محبوبمان مسئولانه تر برخورد کنیم. بیاید خودمان یکدیگر را هدایت کنیم و منتظر اعمال نظر نیروهای بیرونی و تصمیات قهری نمانیم.
مسلم شجاعی
یکی از هواداران والیبال آمل
[1]- Crowd
[2]- Gustave Le Bon: 1841-1931