مردی که با ترفندی خاص دختران را فریب داده و پس از ایجاد رابطه نامشروع آنان را رها کرده و متواری می‌شد، توسط پلیس آگاهی دستگیر شد.

مردی که به جرم رمالی به زندان افتاده بود پس از تحمل حبس از زندان آزاد شد و در بین راه خانه به فکر فرو رفت.

فکر می‌کرد چه خوب می‌شود اگر کاری عابرومندانه و خداپسندانه پیدا کند و دیگر مردم را فریب ندهد و پول حرام در نیاورد.

در این فکر‌ها غرق شده بود که ناگهان با یکی از مشتریان سابق خود روبرو شد و این مشتری که خیال می‌کرد مشکلش در گذشته توسط این مرد حل شده است شماره این مرد را گرفت و به وی گفت: خوب شد که دوباره شما را پیدا کردم خیلی ‌ها گرفتارند و به کمکتان احتیاج دارند.

فردای آن ماجرا دختری دانشگاهی با این مرد تماس گرفت و پس از معرفی خود عنوان داشت: من چند سالی است که بختم بسته شده و هیچ پسری به خواستگاری من نمی‌آید.

مرد رمال هم که وسوسه پول در آوردن بی‌زحمت شده بود، شروع کرد با دختر جوان صحبت کردن در نهایت نیز مرد قول داد تا با نوشتن چند ابطال طلسم مشکلش را حل کند. همچنین مرد رمال به دختر گفت که این طلسم را شاگردش برای او خواهد ‌آورد.

مرد رمال که هیچ شاگردی نداشت خودش را در نقش شاگرد در آورد و به نزدیکی دانشگاه دختر جوان رفت و پس از گرفتن مبلغی حدود 200 هزار تومان طلسم را تحویل داد و برگشت.

چندین روز از این ماجرا گذشت و طلسم اثری نکرد. سپس دختر جوان دوباره با مرد رمال تماس گرفت و شروع کرد به گلایه کردن. در میان حرف‌های دختر جوان مرد رمال گفت: بخت شما باز شده چونکه شاگردم که پسری بسیار سرشناس و دارای قدرت بسیار است از شما خوشش آمده و قصد خواستگاری دارد.

دختر جوان با شنیدن این سخن بسیار خوشحال شد و در قرار بعدی نیز شاگرد(مرد رمال) که برای دادن دعا به پیش دختر جوان رفته بود از وی خواستگاری کرد.

چند ساعت پس از خواستگاری مرد رمال با دختر تماس گرفت و گفت که سریع نباید جواب مثبت بدهد و بهتر است با هم کمی رابطه داشته باشند تا عشق شاگردش بیشتر شود.

دختر جوان هم حرف ‌های مرد رمال را قبول کرد. مجدد پس از چند روز از ارتباط‌های تلفنی و خیابان گردی دختر جوان، مرد رمال دوباره با دختر جوان تماس گرفت گفت: خیالت راحت باشد من صیغه شما را خواندم. شما می‌توانید با هم رابطه نزدیکتری داشته باشید.

دختر هم که همه چیز را باور کرده بود و به دلیل تغییر صدا نفهمیده بود که مرد رمال همان شاگرد است، رابطه نزدیکتر را پذیرفت و سپس تا چشم بازکرد دید نه خواستگاری مانده و نه رمالی . . . .

وقتی فهمید فریب خورده چند وقتی خودش را در اتاق حبس کرد ولی این کارهم برای او بی‌فایده بود چراکه اتفاقی نباید می‌افتاد، رخ داده بود و دختر جوان هیچ راه جبرانی نداشت.

خلاصه دختر جوان به پلیس مراجعه کرد و تمام ماجرا را شرح داد و پس از چندین روز در حالی که این مرد رمال در حال فریب دختران دیگر بود توسط پلیس آگاهی دستگیر شد.

مرد رمال به فریب دختران اعتراف کرد و مجدد به حکم قاضی به زندان بازگشت.

گفتنی است اگرچه مرد شیطان صفت دستگیر شد ولی بازهم گذشته تلخ و دردناک دختران جوانی که با مراجعه به این افراد لطمه خوردند، فراموش نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *