جنایات عمدی – بند ب ماده 290
چنانچه در قسمت قبلی اشاره شد قتل عمدی دارای چهار قسم است که در قسمت قبلی (3) اولین نوع آن را مطرح و در این قسمت به نوع دوم آنکه در بند ب ماده 290 آمده است خواهیم پرداخت:بند ب ماده 290 می گوید: هرگاه مرتکب، عمداً كاري انجام دهد كه نوعاً موجب جنايت واقع شده يا نظير آن، مي گردد، هرچند قصد ارتکاب آن جنايت و نظير آن را نداشته باشد ولي آگاه و متوجه بوده كه آن كار نوعاً موجب آن جنايت يا نظير آن ميشود.
این نوع از قتل عمدی را که قتل در حکم عمدی نیز می نامند زمانی است که فاعل گرچه ممکن است قصد کشتن نداشته باشد یا به قول برخی اساتید (دکتر محمد هادی صادقی) قصد ابتدایی کشتن مجنی علیه را نداشته باشد، ولی در عمل، فعل نوعاً کشنده ای بر روی شخص مقصود انجام دهد. فرض کنید کسی با اسلحه به سوی دیگری تیر اندازی کند یا با چوب، محکم بر سر دیگری بزند، یا با چاقو به قفسه سینه دیگری فرو نماید یا کسی را از مکان مرتفعی به روی زمین بیاندازد، یا با مشت محکمی، به نقطه حساس بدن فرد، ضربه بزند، همه این اعمال نوعاً قتاله است .
منظور از عمل نوعاً قتاله، آن است که رفتار به نوعی باشد که همه انسانهای متعارف با آن رفتار، می میرند. حال اگر رفتار نوع انسانها را نمی کشد و استثنائاً شخص معینی را از بین برده است در صورتی که فاعل قصد کشتن وی را نداشته است قتل عمدی نخواهد بود و شبه عمدی خواهد بود.برای تحقق این نوع از قتل عمدی، ارکان جرم می توانند به صورت ذیل باشند:
1- عنصر قانونی: بند ب ماده 290
2- عنصر مادی : عمل نوعاً کشنده + وقوع نتیجه + رابطه علیت
3- عنصر روانی : قصد فعل+قصد فعل واقع شده+ فقدان قصد نتیجه +علم و توجه به موضوع
عنصر مادی بند ب : چنانکه بیان شد در تحقق این نوع از قتل عمدی، فاعل باید از خود در عالم خارج عملی را بروز دهد. اما این عمل :
1- لزوماً عمل مثبت مادی نیست به عبارتی دیگر می تواند از جنس ترک فعل یا فعل منفی باشد. چنانکه کسی، دیگری را در جایی برای مدتی حبس کند و به وی غذا ندهد تا شخص بمیرد اگر غذا ندادن برای این مدت، همه انسانهای متعارف مانند مقتول را می کشد عمل نوعاً کشنده ای رخ داده است. برابر ماده 295 ترک فعل، زمانی می تواند موجب ضمان تارک فعل گردد که « هرگاه کسي فعلي که انجام آن را برعهده گرفته يا وظيفه خاصي را كه قانون بر عهده او گذاشته است، ترک کند و به سبب آن، جنايتي واقع شود، چنانچه توانايي انجام آن فعل را داشته باشد جنايت حاصل به او مستند ميشود…»
2- لزوماً همواره عمل ارتکابی، مادی نیست زیرا گاهی عمل نوعاً کشنده می تواند فعل معنوی باشد از قبیل؛ فریاد کشیدن، انفجار صوت، تحریک حیوان به سوی دیگری و موجب ترس دیگری و نهایتاً مرگ وی گردد. مانند کسی که در تاریکی شب در جایی کمین می کند و با فریاد کشیدن در مقابل عابری که بی خبر از وی است، با ایجاد وحشت موجب مرگ وی می گردد. این نوع از قتل، در صورت وجود قصد کشتن یا نوعاً کشنده بودن عمل، عمدی خواهد بود. ماده 501- هرگاه كسي به روي شخصي سلاح بكشد يا حيواني مانند سگ را به سوي او برانگيزد يا هر كار ديگري كه موجب هراس او ميگردد مانند فرياد كشيدن يا انفجار صوتي انجام دهد و بر اثر اين ارعاب، شخص بميرد يا مصدوم گردد حسب مورد بر اساس تعاريف انواع جنايات به قصاص يا ديه محكوم ميشود.
3- رفتار نوعاًکشنده، خود به دو نوع اصلی تقسیم می شود: نوعاًکشنده مطلق؛ یعنی همین نوعی که در بند ب ماده 290 در حال بیان آن هستیم. و نوع دوم؛ نوعاً کشنده نسبی؛ که در بند پ ماده 290 به آن خواهیم پرداخت.
4- رفتار نوعاً کشنده مطلق خود به دو نوع تقسیم می شود.اول؛ رفتارنوعا کشنده ذاتی است که ؛رفتار ذاتا همه انسانها را می کشد؛ مثل انداختن در مواد مذاب، کشتن با گاز سمی یا خفه کردن با دست و رها نکردن. اما نوع دوم؛ که آن هم نوعاً کشنده است و همه انسانها را می کشد؛ رفتار نوعا کشنده به لحاظ اصابت به موضع حساس بدن، است. مواردی از این نوع که در آراء دیوان عالی کشور آمده است؛ مانند زدن چوب به موضع حساس سر، فرو کردن چاقو به مواضع حساس مانند شکم یا قفسه سینه، زدن سیلی محکم به قسمت آهیانه سر، ایراد لگد محکم به شکم و پاره شدن پرده دیافراگم(دیافراگم مانند یك پرده مسطح، شكم را از قفسه سینه جدا می كند) فرو کردن قیچی در سینه.
5- لازم به گفتن است اگرچه اشیاء وآلات مذکور در وقوع مرگ خطرناکند اما مهم نحوه استفاده آنها است که می تواند قتل را عمدی کند. به عبارتی دیگر ممکن است از ابزاری مانند قیچی، چاقو، پنجه بوکس و سلاحهای گرم و سرد در جنایتی استفاده شود، ولی در صورتی قتل با استفاده از آنها عمدی است که یا فاعل در هنگام استفاده از آنها قصد کشتن داشته باشد (بند الف ماده 290) یا به موضع حساس بدن اصابت کرده باشند. اما اگر هیچکدام از آنها وجود نداشته باشد مانند فرو کردن چاقو به ران پا یا زدن گلوله به دست یا زدن پنجه بوکس به بازو حتی اگر منجر به مرگ کسی شود، قتل عمدی نیست.
6- وقوع نتیجه در این نوع از قتل از شرایط قتل عمدی است. به همین روی اگر جنایتی واقع شود و فاعل حتی به قصد کشتن، عملی را انجام دهد و این قصد برای دادگاه محرز باشد ولی عمل او منجر به قتل شخص مقصود نگردد، مسلماً قتل عمدی، رخ نداده است و اگر آن مقدار از عملیات عنوان خاصی مانند جرح عمدی را پیدا کند، به همین عنوان محکوم خواهد شد و الا چه بسا ممکن است فرد از جهت شروع به قتل برابر ماده 613 کتاب تعزیرات به 6 ماه تا 3 سال محکوم شود.
7- ناگفته نماند در پیدایش این نوع از جنایات عمدی، تحقق رابطه علیت نیز علی رغم عدم تصریح مقنن در این ماده، ضروری است. البته مقنن بطور کلی وجود رابطه علیت را در جنایات عمدی و غیر عمدی ماده 492 در این باره می گوید:« جنايت درصورتي موجب قصاص يا ديه خواهد بود كه نتيجه حاصله مستند به رفتار مرتكب باشد…»، بنابراین اگر رفتار نوعاً قتاله ای را کسی بر روی دیگری انجام دهد ولی مجنی علیه به علت رفتاری که ممکن است به خودش یا دیگری مربوط باشد فوت نموده باشد قتل، عمدی نبوده و فاعل فقط به سبب جراحتی که وارد کرده است، ضامن خواهد بود. فرض کنیدمجنی علیه قبلاً چای مسمومی را مصرف کرده و پس از آن با کسی درگیر شده و در این درگیری، شخص مقابل به او جراحت نوعاً کشنده ای زده ولی علت تامه مرگ مجنی علیه توسط پزشکی قانونی همان سم اعلام شده باشد.
عنصر روانی بند ب
اگر چه از ظاهر عبارت مقنن در بند ب ماده 290 که می گوید : «…هرچند قصد ارتکاب آن جنايت و نظير آن را نداشته باشد» ممکن است تعبیر به نیاز نداشتن به عنصر روانی یا سوءنیت در این نوع از قتل به ذهن متبادر گردد، اما آنچه که مسلم است آنکه اصولاً عنصر روانی، یکی از ارکان جرایم بوده و برای تحقق هر جرمی و لو غیرعمدی به عنصر روانی نیازمندیم، حال اگر نوع جرم از جنس عمدی باشد به طریق اولی به عنصر روانی نیازمند خواهیم بود، اما مشخصه های عنصر روانی در این بند با نوع الف ماده 290 متفاوت است. حال با این توصیف، اجزاء یا ارکان عنصر روانی در جنایات در حکم عمدی موضوع بند ب ماده 290 به شرح ذیل خواهند بود:
1- قصد فعل؛ اولین جزء عنصر روانی در جنایات در حکم عمدی قصد فعل است. یعنی مرتکب در هنگام ارتکاب باید قصد و اراده در فعل باشد به عبارتی دیگر فعل ازسوی مغز فاعل که دچار اختلال نبوده ناشی شده باشد، پس کسی که در وضعیت خواب ، مستی و بیهوشی ..که اراده در آن دارای اختلال است فعلی را انجام داده باشد، هم از جهت عنصر روانی، دارای قصد فعل نیست یعنی عنصر روانی مخدوشی دارد و هم از جهت داشتن آزادی اراده(اختیار) که از ارکان مسئولیت کیفری است، دچار اختلال شده است.
2- دومین شرط یا جزء عنصر روانی ، قصد فعل واقع شده بر روی مجنی علیه است. این شرط صراحتاً در بند ب ماده 290 بیان نشده است. ولی با مقایسه این ماده با ماده 292 که در بیان جنایات خطای محضی قابل استنباط است.زیرا در بند پ ماده 292 یکی از مصادیق خطای محض را زمانی می داند:«…كه در آن مرتكب نه قصد جنايت بر مجنيٌ عليه را داشته باشد و نه قصد ايراد فعل واقع شده بر او را مانند آنكه تيري به قصد شكار رها كند و به فردي برخورد نمايد». بنا براین اگر حتی فاعل رفتار نوعاً کشنده ای را مثل تیر اندازی را به طرف شخصی انجام دهد اما فعل مذکور در جایی دیگر واقع شود که مورد نظرش نبوده است، قتل با وجود رفتار نوعاً کشنده، عمدی نخواهد بود.
3- عدم لزوم قصد جنایت، یعنی اینکه در تحقق این نوع از جنایات لازم نیست که مرتکب حتماً قصد جنایت را داشته باشد. و بدون آن نیز می توان قتل را در صورت عمل نوعاً کشنده، عمدی دانست. نگارنده در رساله دکترا در بحث درجه بندی عنصر روانی به این نکته اشاره کردم که از عبارت مذکور می توان استنباط نمود که اگر فاعلی، علی رغم دارا بودن عمل نوعاًکشنده، قصد کشتن نیز داشته باشد یعنی هر دو در فردی جمع باشد، از منظر درجه بندی، مستحق واکنش شدیدتر نسبت به کسی است که فقط یکی از آن دو را دارد. منطقاً باید برای این دو نفر، دو درجه مجزا قائل بود زیرا کیفر مساوی ایندو نفر غیر عادلانه خواهد بود. البته پیشنهاد نگارنده در تمایز کیفر بین این دو، با تعیین درجات متفاوت تعزیر، بوده است.
4- علم به خطرناکی رفتار: فاعل در صورتی به این نوع از جنایات محکوم خواهد شد که نسبت به خطرناکی رفتار آگاه باشد.کسی که نداند که برق انسان را می کشد، یا قرص سیانور انسان را می کشد، نسبت به خطرناکی آن بی اطلاع محسوب می شود. این شرط در ماده 290 بدین نحو بیان شد«… ولي آگاه ….. بوده كه آن كار نوعاً موجب آن جنايت يا نظير آن ميشود». البته لازم نیست فاعل کاملاً به نوع خطرناکی رفتار واقع شده، آگاه باشد به عبارتی دیگر حتی اگر جنایت واقع شده همانند جنایت منظور وی بوده نیز برای تحقق علم او کفایت می کند. برای مثال اگر کسی را می خواسته در آتش کشنده اندازد ولی در آب کشنده بیندازد، و در صورتی که فاعل وقوع در آب را می توانسته حدس بزند خطرناکی این دو نظیر هم است و فاعل عالم به خطرناکی جنایت واقع شده (آب ) نیز مطلع فرض می شود وهمین برای ضمان وی کفایت می کند.
5- توجه به خطرناکی رفتار: یکی دیگر از شرایطی که در عنصر روانی باید مورد توجه قرار گیرد آن است که فاعل، علی رغم علم به خطرناکی رفتارش ، باید نسبت به انطباق این علم بر موضوع معینی، عالم باشد به عبارتی دیگر باید متوجه باشد. برای مثال کسی که می داند سم برای انسان خطرناک است متوجه نباشد که شی ای که در غذا می ریزد سم است و شاید به زعم اینکه شکر یا نمک است آن را در غذایی ریخته است چنین فردی عالم به خطرناکی سم است اما در اینکه این شی، همان شی خطرناک یعنی سم است متوجه نبوده است. این شرط گرچه همواره توسط حقوق دانان مورد گوشزد قرار میگرفت اما مقنن سابق آن را مورد تصریح قرار نداده بود ولی در قانون جدید مجازات اسلامی مورد نصّ مقنن قرار گرفت.
عمل نوعاً کشنده و فرض بر آگاهی
یکی از موضوعاتی که مربوط به بند ب ماده 290 است موضوع تشخیص مسئول اثبات آگاهی یا عدم آگاهی در جنایات مذکور است. البته موضوع اثبات یک امر شکلی و مربوط به آیین دادرسی کیفری است اما ظاهراً مقنن خواسته در این مورد موضوع را ابتر نگذارد. به همین روی در تبصره 1 ماده 290 آمده است: «در بند(ب) عدم آگاهي و توجه مرتكب بايد اثبات گردد و در صورت عدم اثبات، جنايت عمدي است مگر جنايت واقع شده فقط به علت حساسيت زياد موضع آسيب، واقع شده باشد و حساسيت زياد موضع آسيب نيز غالباً شناخته شده نباشد كه در اين صورت آگاهي و توجه مرتكب بايد اثبات شود و در صورت عدم اثبات، جنايت عمدي ثابت نميشود». چنانکه در این تبصره آمده است در موارد رفتار نوعاً موجب جنایت (عمل نوعاً کشنده در قتل)دو صورت قابل تصور است
اول؛ آگاهی در عمل نوعاً کشنده ذاتی : در این موارد فرض بر آگاهی فاعل است. منطقاً و عرفاً انسانهای متعارف جامعه، نسبت به خطرناکی رفتار با اطلاع هستند. مثلاً آیا کسی می تواند ادعا کند که نسبت به خطرناکی اسلحه آگاه نیست؟ البته متعارف بودن در این وضعیت شرط است اگر شخص فردی غیر متعارف باشد مثلاً در جایی زندگی می کرده که از خطرناکی وسیله ای که برای همگان معروف است بی اطلاع باشد می تواند بر خلاف این فرض اثبات کند در این صورت واقعاً بی اطلاعی وی، قابل پذیرش است. یا اگر شی مورد استفاده، غیر مشهور و غیر معروف باشد، حتی اگر فاعل از افراد متعارف هم باشد می تواند ادعای جهل به کشنده بودن رفتار خود داشته باشد برای مثال کسی؛ وسیله ای مانند فندک را به خیال آنکه فندک است مورد استفاده قرار دهد ولی آن وسیله فی الواقع سلاح باشد و با آن کسی را کشته باشد این قتل عمدی نخواهد بود. پس در این مورد کسی که بر خلاف فرض ادعا می کند بار اثبات دلیل را بر دوش می کشد. (البینه علی المدعی و الیمین علی المنکر)
دوم؛ آگاهی در رفتار نوعا کشنده به لحاظ اصابت به موضع حساس بدن:
در این مورد نیز اساساً فاعل نسبت به حساسیت موضع و ارتکاب فعل بر روی آن آگاه، فرض می شود و علی القاعده کسی که بر خلاف این فرض را ادعا می کند و معمولاً خود مرتکب است باید ادله کافی در راستای ادعای خود را آورده و اثبات کند. اما مقنن با واقع نگری، مواردی که موضع بدن دارای حساسیت ویژه ای است و برای مرتکب و عرفاً شناخته شده نیست، نا آگاه فرض نموده و طبیعتاً کسی که ادعایی بر خلاف این فرض را مطرح می کند که علی القاعده اولیاء دم می باشند، باید ادله لازم برای اثبات آگاهی مرتکب نسبت به حساسیت موضع را اقامه کنند. از همین روی مقنن گفته است «مگر جنايت واقع شده فقط به علت حساسيت زياد موضع آسيب، واقع شده باشد و حساسيت زياد موضع آسيب نيز غالباً شناخته شده نباشد» مثل لگد زدن به پرده دیافراگم و کشته شدن شخص بر اثر آن، غالباً نسبت به حساسیت موضع آسیب شناخته شده نیست یعنی عموماً مردم از این که ایراد صدمه به این قسمت نوعاً کشنده است بی اطلاعند. بر این اساس عادلانه نیست که در این مورد فاعل را نسبت به کشنده بودن حساس این موضع آگاه فرض کنیم.
موفق و پیروز باشید
.. هرازنیوز پرشده ازمطالب تکراری آقای نبی پور. جریان چیه/ تنوع مطالب رو پایین نیار
… ازشمابعیده. حیف مطالب ومقالات قبلی نبود؟ اینطوری که باید تا چند ماه این مقالات ادامه پیداکنه.بررسی قانون مجازات10 و 11 و …..
واقعا جای سوال هست که کسی حتی روزنامه وار مقاله رو بخونه و بگه تکراری یا محتوای کمی داشت .
من نه رشته ام حقوقه نه هیچی اما این مقاله رو بخاطر هراز نیوز پیگیری میکنم به نظرم بار حقوقی ام تغییر کرد .
دور از انصافه ..یه بار بخونید بعد نظر بزارید
فکر نمی کنید که اسم نویسنده مقاله باید جایی درج شود.ابتدا یا انتهای مقاله یا در صفحه اول؟