«بازي سنتي چوگان به نام جمهوري آذربايجان در هشتمين اجلاس ميراث ناملموس يونسكو به ثبت رسيد.»خبر كوتاه بود.چوگان ديگر به نام ايران نيست و مانند: مولوي،ابن سينا و تار ايراني به نام كشور ديگري ثبت شده است.اما هنوز نمادهاي باستاني ديگري در ايران وجود دارند كه كشورهاي همسايه براي ثبت آنها از پاي ننشستهاند.حالا بعد از اين دستدرازيها نوبت به ثبت يكي از قديميترين و تاريخيترين نماد ايران كهن، يعني بز كوهي رسيده است.
ايران كشوري است با قدمتي چند هزار ساله كه سرشار از نمادها و آثار باستاني است.طي سالهاي گذشته بارها همين نماد و آثار هم مورد تخريب قرار گرفتند يا در پروسه كمحواسي مسئولان امر،به نام كشورهاي ديگر ثبت جهاني شدند.از ساز تار كه در دسامبر ۲۰۱۲،يونسكو آن را به نام آذربايجان در فهرست ميراثفرهنگي و معنوي خود ثبت كرد،تا چوگان كه يكي از قديميترين ورزشهاي ايران است و بالاخره جمهوري آذربايجان موفق شد تا گوي سبقت را از ديگر كشورهاي همسايه بربايد و اين نماد را به نام خود در تاريخ 12آذرماه 1392،ثبت كند.
اين آثار همه از تاريخيترين نمادهاي ايران بهشمار ميآيند كه يكي پس از ديگري كشورهاي همسايه براي ثبتشان گوي سبقت را از يكديگر ميربايند.اين روند تا جايي پيش رفت و كار به جايي رسيد كه حتي آذربايجان دست روي نظامي گنجوي،شاعر قرن ششم گذاشته است و ميخواهد به نفع خود ضبطش كند.
در زمينه ثبت نمادهاي ايراني توسط كشورهاي همسايه جواد هروي،رئيس فراكسيون تاريخ و توسعه گردشگري مجلس نهم،در گفتوگو با تهران امروز،چنين ميگويد: «راجع به بحث مباحث فرهنگي و مفاخر تاريخي ما،متاسفانه آنگونه كه بايسته و شايسته است نتوانستيم كاري انجام دهيم،حتي من گله دارم از صحن مجلس شوراي اسلامي كه به جاي پرداختن به خيلي از دغدغههاي فرهنگي و دغدغههايي كه در حيطه تاريخ و پيشينه و فرهنگ ما هستند، اينها را به فراموشي رها كردهاند و ما به سمت و سويي رفتهايم كه با هويتهاي ملي و تاريخي خود بيگانهايم؛امروز نه تنها چوگان،كه به جرات ميتوان گفت در آينده شاهد خواهيم بود،خيلي از مباحث فرهنگي و تمدني اين سرزمين را ديگران به نام خود ثبت كنند و تا زماني كه بخواهيم با اين نگاه فراموش نگر بر پيشينه خود نظر كنيم و نسبت به اهميت و وجاهت اين آثار بياعتنا باشيم،شاهد اين اتفاقات خواهيم بود.
به همين دليل،ما نه تنها در بحث سنتهايي مثل سنتهايي كه در بحث ورزش وجود دارد: مانند چوگان، كه جزو واقعيات واضح در بحث هويتهاي ملي ماست،حتي هويتهاي فرهنگي ما مثل ابنسينا و مولانا،كه در مباحث فرهنگي ما ميگنجد را شاهد هستيم كه ديگر كشورها مدعي ثبتشان به نام خود هستند،بنابراين دير نخواهد بود آن زماني كه ما ببينيم تمام كشورهاي پيرامون و همسايه،حتي غيرهمسايه،در زمينه فرهنگي ايران مدعي باشند و همانطور كه ما نميتوانيم از تعلق ابن سينا،به سرزمين خودمان دفاع كنيم،بلكه شايد ديگران بهتر از ما دارند از حيثيت و اقتدار اين مفاخر ما محافظت ميكنند.بنابراين اين مسائل نياز دارد كه ما در عرصههاي فرهنگي آنگونه كه امروز بيتفاوت هستيم،نباشيم و از اين بيتفاوتي خارج شويم.»
مجلس مسائل فرهنگي را در نظر بگيرد
رئيس فراكسيون تاريخ و توسعه گردشگري مجلس نهم،از وظايف مجلس در حوزه ميراث فرهنگي ميگويد: «مجلس شوراي اسلامي هم به سهم خودش بايد در قانونگذاري و سياستگذاريهايي كه ميكند،از اين بيتفاوتي خارج شود و متاسفانه وقتي بحث بودجه به مجلس ميآيد،انگار تمام حيات و روح كشور وارد مجلس ميشود،و اين خطاست كه ما همه چيز را مبتني بر مباحث مادي و اقتصادي خلاصه كنيم و اين يك خطاي اساسي است كه متاسفانه در منظر مجلس نشسته است و راه علاج برون رفت از اين پديده ناپسند اين است كه بياييم و يك بازنگري انجام دهيم در احياي مباحث فرهنگي خود،تعلقات به گذشته تاريخي و تمدن عظيم كشورمان كه با احياي آنها براي نسل جوان هم بر اقتدار خود ميافزاييم و ديگران را هم نسبت به اين بيتفاوتي خودمان سرخورده ميكنيم.»
اين نماينده مجلس نهم افزود: «ما در عرصه فنآوري در جهان دچار فشار شدهايم بهطوري كه فنآوري هستهاي را در كشوري مثل ايران كه خودش مدعي فنآوري جهاني است و روزگاري سردمداران علم بودهايم نيز محدودمان ميكنند.دليل اين موضوع اين است كه متاسفانه از آن ميراث،هويتها و شالودههاي اساسي فرهنگ خودمان به قدري فاصله گرفتهايم كه ديگران نسبت به خود ما مقربتر شده اند!تا مادامي كه ما اينگونه رفتار كنيم با هويتها و شالودههاي فرهنگي خودمان،بايد منتظر اينگونه رفتارها و اتفاقات باشيم.»
سازمان ميراث فرهنگي حياط خلوت سياسي بود
جواد هروي،رئيس فراكسيون تاريخ و گردشگري مجلس نهم،درباره رويكرد سازمان ميراث فرهنگي در گذشته و امروز تاكيد كرد: «متاسفانه سازمان ميراث فرهنگي در سالهاي گذشته فعاليت و عملكرد خوبي نداشته و تلاشهاي اميدواركنندهاي ارائه نداده است و اين سازمان در سالهاي اخير تبديل به يك حياط خلوت سياسي شده بود و نتوانستيم آنگونه كه شايسته و بايسته فرهنگ ايران است از مرزهاي اين سازمان حراست كنيم،اما خوشبختانه با ورود دكتر نجفي،به عنوان رئيس جديد سازمان،اين اميدواري بهوجود آمده است،كه بتوانيم سازمان را رو به جلو هدايت كنيم.نبايد اين موضوع را از نظر دور داشت كه بسياري از پروندهها و اتفاقاتي كه در سازمان ميراث فرهنگي ميافتد،نتيجه بيمسئوليتي افراد پيشين است كه در اين سازمان پست دولتي داشتند.اما رئيس جديد سازمان هماهنگي خوبي با مجلس داشتهاند،روز سه شنبه 11آذر،اولين جلسه رئيس سازمان با فراكسيون ميراث فرهنگي بود و ايشان قول دادند تا دغدغههاي نمايندگان و كارشناسان اين حوزه را رفع كنند.»
جمهوري آذربايجان «چوگان» را به نام خود جهاني كرد
هشتمين اجلاس سالانه كميته ميراث ناملموس سازمان يونسكو با حضور حدود 600 نماينده از 95 كشور جهان در پايتخت جمهوري آذربايجان آغاز شد.به گزارش ايسنا،جمهوري آذربايجان امسال خواستار ثبت جهاني بازي «چوگان» بهعنوان ميراث جهاني ناملموس خود شد و شواهد موجود حاكي از بود كه اين كشور از پيگيري ثبت اين بازي، اهداف تجزيهطلبانه و روياي موهوم آذربايجان بزرگ را در نظر دارد و در درخواست خود براي ثبت چوگان در فهرست ميراث جهاني ناملموس، جمهوري آذربايجان را كشوري دانسته كه از هزاران سال قبل رام كردن اسب در آن رواج داشته كه يكي از دلايل اصلي آن نيز تربيت اسبها براي بازي چوگان بوده است!
گروه حاضرشده از ايران در اجلاس امسال يونسكو شامل يدالله پرمون، مدير دفتر منطقهاي مطالعات پاسداري از ميراث فرهنگي ناملموس در آسياي غربي و مركزي و مرتضي رضوانفر،معاون پژوهشي پژوهشگاه سازمان ميراث فرهنگي، است.پيش از اين، مقامات ايراني بهشكل رسمي نسبت به پيشنهاد شدن پرونده بازي چوگان از طرف جمهوري آذربايجان براي ثبت جهاني اعتراض كرده و اين بازي را جزو ميراث مشترك چند كشور دانسته بودند كه ثبت آن به نام يك كشور نادرست است؛ اما با وجود اين، دبيركل كميسيون ملي يونسكو گفت: اينكه بخواهيم نسبت به ثبت بازي سنتي چوگان به نام كشور جمهوري آذربايجان اعتراض كنيم، در چارچوب كنوانسيون يونسكو، يك اشتباه است.
«بز كوهي» در آستانه ثبت توسط آذربايجان
«بازي سنتي چوگان به نام جمهوري آذربايجان در هشتمين اجلاس ميراث ناملموس يونسكو به ثبت رسيد.»خبر كوتاه بود.چوگان ديگر به نام ايران نيست و مانند: مولوي،ابن سينا و تار ايراني به نام كشور ديگري ثبت شده است.اما هنوز نمادهاي باستاني ديگري در ايران وجود دارند كه كشورهاي همسايه براي ثبت آنها از پاي ننشستهاند.حالا بعد از اين دستدرازيها نوبت به ثبت يكي از قديميترين و تاريخيترين نماد ايران كهن، يعني بز كوهي رسيده است.
دكتر محمد ناصريفرد،باستانشناس و پژوهشگر در گفتوگو با تهران امروز،ميگويد:در سراسر دنيا، نقاشيهاي ديواري غارها و سنگنگارهها از اهميت بسياري برخوردارند، اما متاسفانه ميراث فرهنگي،در اين زمينه كمكاري كرده است،بهطوري كه نقش بز كوهي، از نمادهاي ايران باستان كه از هزاره پانزدهم پيش از ميلاد بر سنگنگارهها، مهرها و سفالينههاي ايران جاي دارد، همچنين در ۹۰ درصد سنگنگارههاي ايران بهچشم ميخورد، از سوي آذربايجان، بهعنوان نماد باستاني براي ثبت جهاني عرضه شده است و كمتر نهادي به اين امر توجه دارد.»
قدمت 40 هزار ساله نماد بز كوهي
«نقش بزكوهي نماد ايران باستان با مضمون آبخواهي، بركت، فراواني، زايندگي، فراواني نعمت و محافظت است.»محمد ناصريفرد معتقد است: «اين لگو يك نماد قطبي بوده است و بيشتر در ديواره غارها، كوهها، درهها ميبينيم. نماد بز كوهي بر ظروف سفالي در گذشته به اين معنا بوده است كه ظرف پر از نعمت باشد. طرح بز كوهي روي قالي به معناي آن بوده است كه فرشته از خانه محافظت كند. حتي اكنون هم زنان عشاير اين نماد را روي دستهايشان خالكوبي ميكنند به اين معنا كه از آنها محافظت و نعمت افزوده شود.»
بز كوهي نقش پررنگي روي سنگ نگارهها، سفالينهها و ديوار غارها دارد. محمد ناصريفرد،درمورد اينكه بز كوهي نماد چيست؟ميگويد: «بيشترين بخش سنگنگارههاي ايران كه كشف شدهاند، مربوط به نقش بز كوهي است كه دستمايه هنرمندان سفالگر و مفرغكار شده است. اما دليل اينكه چرا اين نقش آنقدر تكرار شده است، برميگردد به داستاني اسطورهاي در ايران باستان كه در اوستا هم نوشته شده است.»
اين باستانشناس تاكيد كرد: «بر اساس داستاني اساطيري مربوط به ايران كهن، نخستين انسان روي زمين كيومرث بود كه در شاهنامه فردوسي از آن بهعنوان نخستين پادشاه نام برده شده است و درواقع تنها انسان روي زمين بوده است. كيومرث حدود چهل سال برزمين زندگي كرد و سپس با اهريمن زشتيها در افتاد و به دست اهريمن كشته شد. دو قطره خون كيومرث بر زمين ميچكد و از آن يك بوته ريواس دو شاخه ميرويد. اين دوشاخه ريواس برهم ميپيچند و از يك شاخه آن پسر زيبايي به اسم مشي(ماري) و از شاخه ديگر آن دختر زيباي جواني به اسم مشيانه (ماريه)متولد ميشود و چون آنها غذاخوردن نميدانستند،خداوند فرشتهاي را در قالب يك بز كوهي ميفرستد تا آن دو را شير بدهد». ناصري فرد، درباره اين اسطوره ميگويد: «از اين منظر بز كوهي، براي ايرانيان باستان نماد نجات انسان نخستين است.»
مسئولان براي نمادهاي تاريخي ارزش كافي قائل شوند
ناصريفرد ميگويد: «براي اقدام نسبت به ثبت اين نماد باستاني و تاريخي بارها سعي كردهام با مسئولان سازمان ميراث فرهنگي تماس بگيرم و بگويم باز هم كشورهاي همسايه دارند نماد ديگري از ايران را به نفع خود ضبط ميكنند،اما روند گذشته همچنان ادامه دارد و بعضا كمتوجهي ميكنند. البته با دكتر محمد بهشتي، معاون ميراث فرهنگي و رئيس پژوهشگاه ميراث فرهنگي نشستي در رابطه با اين موضوع داشتهايم و منتظر هستيم تا اقدامت لازم براي ارسال پرونده جهت ثبت اين نماد ايراني انجام شود.»
ثبت نماد، اقدامي غيرقابل جبران
«اقدام به ثبت نماد توسط كشورهاي ديگر موضوعي است كه در صورت انجام پذيرفتن، غيرقابل جبران است زيرا اگر شياي باستاني را از كشور خارج كنند شايد بتوان دوباره به كشور بازگرداند، اما اگر نماد توسط كشور ديگري ثبت شود ديگر قابل بازگشت نيست.»
محمد ناصريفرد باستانشناس كه سابقه فعاليت با پژوهشگران آذربايجاني را هم دارد، چندي است متوجه شده كه آنها با حمايت دولتشان تصميم گرفتهاند اين نماد كاملا ايراني را ثبت كنند. نمادي كه در تمام سفالينههاي موزه ايران باستان خودنمايي ميكند و بارها از آن در شاهنامه فردوسي هم صحبت شده است.اميد است در دولت تدبير و اميد در سازمان ميراث فرهنگي با مديريت جديد، آثار باستاني و پيشينه ايران، نمادها حفظ شوند كه يك كشور را تنها تاريخ غنياش حفظ ميكند.
نمادهاي ايراني در بازار تاراج قرار گرفتهاند.يك روز عربستان مدعي ثبت بادگيرهاي يزد كه از نمادهاي معماري غني ايراني به شمار ميرود،ميشود؛روز ديگر آذربايجان،در پي ثبت بز كوهي بر ميآيد.آثاري كه نشان از فرهنگ و هنر اين سرزمين دارد.نمادهاي ايراني ديگر جام شيردال نيستند كه اگر از كشور خارج شدند بتوانيم به عنوان نماد فرهنگي آنها را پس بگيريم،بلكه ثبت جهاني ميشوند و ديگر قابل بازگشت نخواهند بود.