رئیس ساواک به دیدارش میآمد، با او به گفتوگو مینشست و میکوشید تا اندک اندک مقدمه ملاقات شاه و آیتالله را فراهم آورد.
کتاب «برو بیرون سرهنگ» نوشته «محمدرضا اصلانی» دربردارنده بیست و سه بخش با عناوینی نظیر «اقامت اجباری در قیطریه»، «روز 21 فروردین 1343 _ مسجد اعظم قم»، «چهارم آبان ماه 1343 _ اعتراض و پایداری امام در برابر کاپیتولاسیون»، «پس از تبعید_ ملاقات با امام» و «انقلاب اسلامی ایران» است.
کتاب «برو بیرون سرهنگ» به رهبری خردمندانه و الهی بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی (ره) و نقش شایسته این عالم مجاهد در بیداری ملت غیور و شرافتمند ایران و شکست قطعی «مصوبه ننگین کاپیتولاسیون» در مبارزهای تحسین برانگیز و الهی میپردازد.
در بخشی از کتاب کتاب «برو بیرون سرهنگ» درباره «اقامت اجباری در قیطریه» میخوانیم:
به آیتالله خمینی که نیمه دوم ماه 1342 به قیطریه انتقال داده شده بود، اجازه ملاقات با کسانی که از مسافتهای دور و نزدیک به دیدارش میآمدند، داده نمیشد؛ هر چند روز یکبار ملاقات کنندهای ناخوانده داشت؛ رئیس ساواک به دیدارش میآمد، با او به گفتوگو مینشست و میکوشید تا اندک اندک مقدمه ملاقات شاه و آیتالله را فراهم آورد.
پایان آن مراجعههای خودسرانه، پاسخی دور از انتظار داشت: این اظهار تمایلها و این رغبت دستگاه حاکمه جهت ملاقات من با شاه، به منظور حل مشکلات و اصلاح امور نیست. بلکه آنها به خوبی دریافتهاند که شاه تا آنجا در میان اجتماع ساقط است که اگر انگشت او به دریا برسد، دریا نجس میشود؛ بنابراین میخواهند مرا وادار کنند با او ملاقات کنم تا مرا هم در اجتماع، مثل خود او، ساقط و آلوده سازند.
در بخش دیگر این کتاب درباره «پس از تبعید_ ملاقات با امام»، آمده است: یک ماه از بازداشت غافلگیرانه و محبوس ساختن «حاج سید مصطفی خمینی» می گذشت. هنوز امواج پرخروش اعتراضها به تبعید امام و دستگیری فرزند او فرو ننشسته بود.
«آیتالله نجفی مرعشی» همراه با تلگرافهای متعددی که به منظور دفاع از راه امام و فرزندش ارسال میداشت، در سخنرانی مفصل روز بیست و سوم ماه رجب، شخصاً چگونگی دستگیری فرزند ارشد امام را توضیح داد: «آقا زادهای ایشان را بیایند از منزل بنده ببرند؟! خدا گواه است در دست چند نفرشان دستبند هم بود. منتها، دستبند نزدند، چون خود او مقاومت نکرد و رفت. مسلسل بیاورند در منزل بنده؟! آخر مگر من جنگ داشتم؟! یا ایشان جنگ داشت؟! پسری پدرش را گرفتهاند، دلشکسته آمده بود با بنده صحبتهایی میکرد، او را به این شکل ببرند؟!».
چند رو بعد، آقای سید فضلالله برای دیدار امام به ترکیه رفت. فردای همان روز، نمایندگان ساواک، امام را از «بورسا» به استانبول آوردند تا با او در هتل محل اقامت خود دیار و گفتوگو کند.
در همان زمان، آیتالله خمینی از دستگیری و بازداشت فرزندش اطلاع یافت و در حضور چند تن از مأموران امنیتی که ناظر گفتگوی او با نماینده روحانی بودند، گفت: «زندان، برای ورزیدگی و آمدگی او برای آتیه خیلی مؤثر و ثمربخش خواهد بود».
پس از چند نوبت گفتوگو میان آن دو، که در هتل مورد نظر سازمان اطلاعات و امنیت کشور انجام گرفت، سید فضلالله، آسوده خاطر به وطن بازگشت. سپس، مردم از وضعیت مناسب رهبر والا مقامشان با خبر شدند و آرامش حاصل شد، آرامشی پیش از طوفان.
مؤسسه چاپ و نشر «عروج» کتاب «برو بیرون سرهنگ» نوشته «محمدرضا اصلانی» را در 102 صفحه و با قیمت 4800 تومان منتشر و روانه بازار نشر کرده است.