زمانی اخلاق و ارزشها و اصول و قواعد حاکم بر انسانها میتواند پایدار باشد که ریشه در دین حق الهی داشته باشد و این حضرت أبا عبدالله الحسین (علیه السلام) است که آمده دینی را ارائه کند که همه این ارزشهای انسانی و اصول و قواعد اخلاقی را به همراه دارد و این گفتمان امروز روزگار ماست.
به گزارش هرازنیوز؛ حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادیآملی در گفتگو با خبرگزاری حوزه، به واکاوی حقیقت نهضت حسینی و چگونگی عرضه جهانی این قیام با ادبیات عصر حاضر پرداخته است.
*حسین (علیه السلام) حافظ میراث انبیاء الهی
حضرت أبا عبدالله الحسین(ع) سفینه نجات و مصباح هدایتی است که با قیام خویش همه آنچه را که مواریث انبیا الهی هست حفظ کرد و این میراث عظیم به برکت این ایثار و از خود گذشتگی پایدار و جاودانه شد؛ درود و سلام بر حسین عزیز و یارانش که با ایثار و نثار درس فداکاری و شهادت و شهامت و شجاعت را به بشریت آموخت و جاودانگی و قیام همیشگی را برای انسانها در بهترین شکل و نمایش به تصویر درآورد.
*ما فوق زمان و مکان بودن نهضت ابا عبد الله الحسین (علیه السلام)
نهضت حضرت أبا عبدالله الحسین(علیه السلام) نه تاریخی است که در یک مقطع زمانی خاص بگنجد و نه اختصاص به زمان و تاریخ دیگر نداشته باشد و نه قابل انحصار در یک جغرافیا و اقلیم محدود است. ایشان فراتر از زمان و مکان و متعلق به همه انسانیت است و با این نهضت و قیامشان بشریت را از بند اسارت و درماندگی که در اثر ابتلاء و تبعیت از هوا و هوس به آن دچار است، آزاد کردند. از این رو باید این باور را داشته باشیم که هر چه که از تاریخ نهضت حضرت أبا عبدالله(علیه السلام) بیشتر میگذرد و حقیقت آن بیشتر آشکار می گردد اثر بخشی آن و فواید و منافعش برای بشر روشن تر میشود و آینده جهان در پرتو شمس نهضت أبا عبدالله الحسین(علیه السلام) روشن خواهد شد و حقیقت کلام نبی مکرم اسلام که فرمودند:« إنّ الحسين مصباح الهدي و سفينة النجاة و العروة الوثقي؛ مثير الأحزان، ص: 4» زمانی عالم گیر خواهد شد و جهان متوجه این کلام معجزه آسای رسول گرامیاسلام صلی الله علیه و آله در حق فرزند گرامی شان، حسین بن علی (علیه السلام) خواهد شد. اگر بشر با یک آمادگی مناسب معرفتی و ارادتی، به ساحت این نهضت نزدیک شود و ابعاد و زوایای این نهضت را بشناسد تلقی بهتری نسبت به این نهضت خواهد یافت و می تواند در راستای جهانی شدن این نهضت تلاش و کوشش نماید. متأسفانه تلقی بشر حتی کسانی که خود را دوستداران و محبان آن حضرت میدانند گاهی اوقات نادرست و ناصواب است و فهم درستی از این نهضت و حقیقت ندارند و علیرغم اینکه خود را ارادتمند و وفادار به این مکتب و نهضت میدانند در مقام فهم و دریافت درست این نهضت عاجزند.
*حضرت ابا عبد الله (علیه السلام) متعلق به جامعه بشریت است
نباید نهضت أبا عبدالله(ع) را در یک مکتب و یک آیین و یک مذهب منحصر کرد. حضرت أبا عبدالله(ع) متعلق به جهان بشریت است و حرکت و نهضت آن حضرت به هیچ گروه و مکتبی وابسته نیست؛ گرچه هر گروه و مکتب و آیینی به اندازه سهم معرفتی خودش از این نهضت برخوردارو بهره مند است. بنابراین هیچ محدودیتی برای آن نباید در نظر گرفت و به گونه ای باید این نهضت را معرفی کرد که همه به این نهضت رو بیاورند و همه شیفته آن بشوند. حقیقت نهضت أبا عبدالله(ع) این ظرفیت را دارد و ایشان برای آزاد سازی همه حقایق آسمانی و الهی آمده اند. اگرما آن حضرت را وارث نوح نبی و ابراهیم خلیل و موسی کلیم و عیسی روح الله میدانیم، اگر ایشان را وارث رسول الله و حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهم اجمعین میدانیم، یعنی همه آنچه این بزرگواران آوردهاند، حضرت أبا عبدالله(ع) آنها را در نهضتش خلاصه کرده و همه این مواریث را در مجموعه این قیام الهی و آسمانی گردآوری کرده است.
*آثار و فوائد ساری و جاری این نهضت در طول تمامی اعصار
چون این نهضت فراتر از زمان و مکان است و برای هر دوره ای از زمان و مکان فایده ای دارد. اگر جامعه ای روزگار خودش را با این نهضت وفق بدهد و سعی کند که با آهنگ این نهضت و با مقاصد و اهدافی که برای این نهضت هست همسو و همگرا شود قطعاً بهره های افزون تری خواهد برد و هنر مبلغان و متولیان فرهنگ عاشورا و نهضت کربلا، این است که این نهضت را به روز ارائه کنند و با شرایط زمان سازگار کنند؛ به گونه ای باشد که امام حسین علیه السلام و نهضت ایشان در هر زمانی و مکانی پیامی و رهنمودی برای جامعه داشته باشد. این سخن مشهور که «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» نشان این است که این نهضت همواره زنده و دارای پیام است و این بشر باید خود را به آن سوی نزدیک کند. هر قدر که ما این نهضت را در تاریخ و در جغرافیای مکانی و در تاریخ و زمان دفن کنیم، آن را از کارایی و اثر بخشی انداخته ایم و از اینکه بتواند جامعه را متحول کند سلب قدرت کرده ایم؛ بنابراین هنر مبلغان و هنر افرادی که خود را حافظان فرهنگ عاشورا و نهضت کربلا میدانند این است که نهضت أبا عبدالله(ع) را مطابق با نیازها و شرایط روز ارائه کنند.
*لزوم عرضه نهضت ابا عبد الله علیه السلام به زبان روز به جامعه جهانی
عصر ما عصری است بسیار پیچیده و پر رمز و راز. چرا که شاهد قرابتهای فرهنگی و مناسبات نزدیک اجتماعی هستیم و نظام بشری در یک نظام واحد جهانی در حال نزدیک شدن به یکدیگر است و اصالت مدلهای فرهنگی در حال رنگ باختن است و آن مایه های اصیل فرهنگی کم کم از دست میرود و به یک سطح از فرهنگ عمومی در کل جهان تبدیل میشود. حال که اینگونه هست، در زمانی که فرهنگ جهانی می خواهد حاکم بشود چگونه میتوانیم نهضت أبا عبدالله(ع) را با آن فرهنگ سازگار کنیم؟ نیازهای بشر در حال نزدیک شدن به یکدیگر است و نوع نگاه بشر نسبت به هستی و نسبت به مبدأ و منتها در حال نزدیک شدن است نوع نگاه به انسان و آینده انسان در حال پیوند و گره خوردن به یکدیگر است، جهان بسیار پیچیده ای را ما در مقابل خود داریم و اگر نتوانیم فرهنگ عاشورا و نهضت عاشورا را بازسازی و بازخوانی نماییم و بخواهیم آن را در همان لایه های سنتی نگهداری کنیم قطعاً کارآیی خاص فرهنگی خویش را نخواهد داشت و در زمان و مکان خاصی محصور خواهد شد و عده کمی بهره محدودی از این حقیقت نورانی خواهند برد و اثر بخشی و اثر حیات و زندگی و نهضت و قیام و شوری که از آن نهضت متوقع است از به دست نخواهد آمد و باید در این رابطه به درستی اندیشید و چاره جویی و تولید فکر و اندیشه نمود که چگونه این نهضت در عصر کنونی باید جهانی شود، لذا جهانی شدن را میتوان به نوعی تهدید و به نوعی فرصت تلقی کرد؛ اگر اهل تولید و فرهنگ سازی باشیم و این مکتب را با آن سرمایه های فوق العاده درونی به لحاظ مباحث عرفانی ومباحث کلامی و اعتقادی و مباحث سیاسی و اجتماعی و ابعاد دیگری که در این نهضت وجود دارد را جهانی سازی کنیم و به زبان روز به تبلیغ آن بپردازیم این برای ما یک فرصت است تا این اندیشه را در عرصه جهانی ارائه کنیم تا جهان پذیرای یک مکتب ناب و خالصی شود که از عمق ایمان و یک اعتقاد الهی و راسخ برخاسته است؛ اما اگر قدرت تولید و ارائه فکر نداشته باشیم و در حد یک نگرش تاریخی و محدود و با مناظر سنتی و محدود و لایه های نامعقولی که بعضاً ارائه میشود ارائه کنیم این برای ما یک تهدید است و هیچ گاه نمیتواند این نهضت در عمق لایه های اجتماعی دیگر جوامع بشری راه پیدا کند اگر ما چنین نگاهی داشته باشیم که حسین بن علی و این نهضت محدود و مقید به یک جمع خاصی است که جزء وفادارن و ارادتمندان به او هستند و دیگر هیچ، قطعاً با یک شکست فکری و فرهنگی روبرو خواهیم شد چون آن قدرت فرهنگی که امروز در جهان به صورت سیل وار در حال حرکت است هرگز حاضر نیست یک مطلب سنتی بدون پشتوانه های علمی را بپذیرد اما اگر از جانمایه های عمیق نهضت أبا عبدالله(ع) که بسیار فوق العاده است در همه بخش های آن، خوب ساخته و پردازش شود و بصورت علمی و فنی در عین حال با آن شور حسینی همراه باشد قطعاً برای جامعه اسلامیما و مکتب اصیل و حقه تشیع اثنی عشری ما یک فرصت ارزشمند است.
*نگاهی به دیدگاه های سنتی موجود در ارتباط با واقعه کربلاء
من به صورت اختصار و گذرا دیدگاه های سنتی موجود در ارتباط با کربلا و نهضت أبا عبدالله(ع) را عرض میکنم و میخواهیم ببینیم این دیدگاه ها و منظرها که در ارتباط با نهضت أبا عبدالله(ع) امروزه تا چه حد جوابگو است و میتواند در مقابل این سیل فرهنگی مقاومت کند و به عنوان یک پایگاه فکری و فرهنگی مورد استقبال و اقبال جامعه جهانی باشد. ما هنری نکرده ایم که فقط در جامعه سنتی خودمان این امر الهی را پایدار نگه داشته ایم این برای ما یک سنت شده و قرن ها از آن واقعه میگذرد و برای جامعه ما یک سنت و عادت شده است، ما باید ببینیم که تا چند درصد توانسته ایم مخاطبین نهضت عاشورا را گسترش بدهیم و یا باید دید که تا چه حد جامعه علمی و دانشگاهی و فرهنگی ما با گرایشهای دیگر فکری به این سمت توجه و اقبال میکنند. به صورت گذرا این رویکردها را بر می شماریم تا متوجه این مطلب شویم که اینها امروزه تا چه حد میتوانند کارآمد باشند و زمینه ای باشد برای اینکه جامعه جهانی به این منظرها و به این تهدیدها اعتنا بکند و توجه داشته باشد.
*نگاه سیاسی و اجتماعی
یک منظر این است که نهضت أبا عبدالله(ع) یک نهضت سیاسی و اجتماعی است که میخواهد تحولی در جامعه ایجاد کند؛ قیامیاست علیه ظلم و ستم و بیدادگری و بنا است که امام حسین(ع) با این قیام، جریان ظلم را کنار بزند و جریان حق و عدل را به جای ظلم و باطل بنشاند. بسیاری از سخنان و کتابها و مقالات و تحقیق ها با چنین رویکردی در رابطه با نهضت أبا عبدالله(ع) نگریسته اند اما گوهر نهضت کربلا چیست؟ جوهر اصلی و امری که همه اینگونه از اموری که برمیشماریم به او وابسته است و بن مایه و جان مایه این نهضت را باید در کجا جستجو کرد؟ این مطالب از عوارض حرکت أبا عبدالله(ع) و نهضت سالار شهیدان محسوب میشود اما این را ما بعنوان پیکره اصلی و عنصر اصلی در نهضت أبا عبدالله(ع) بیان می کنیم .
*نگاه تراژدی و غم نامه ای
عده ای این قیام را به عنوان یک غم نامه و تراژدی نگاه می کنند و عمده مباحث را در این فضا قرار می دهند ؛ غم گساری و حزن و اندوه و اشک و ماتم و امثال ذلک تقریباً عنصر اصلی این تحلیل و جریان فکری را رقم میزند، شکی نیست که این نهضت با غم و اندوه و اشک و آه همراه است بیانات ائمه هدی(ع) بسیار راجع به حزن و اندوه و غم بار بدون این نهضت بسیار است و شکی در این مسأله نیست ، اما آیا میتوان این را گوهر نهضت کربلا دانست و جان مایه قیام أبا عبدالله دانست و تمام نهضت کربلا را از منظر غم و اندوه و حزن و اشک و آه و ماتم و مرثیه دید؟! در عین حالی که این بعد حق است اما نمیتوان گفت که جان مایه این نهضت این مسأله است.
*نگاه عارفانه و عاشقانه
رویکرد دیگری که برای این امر وجود دارد رویکرد عرفانی است، عده ای بر آنند که أبا عبدالله عاشقانه و عارفانه به سوی حق شتافت و او چیزی جز خدا را در این امر ندید و خود و زن و فرزندش را برای احیای دین حق به قربانی برد و به شهادت و اسارت تن در داد و همه این مطالب برای این بود که به آن درجه قرب حق برسد و صاحب نفس مطمئنه گردد و به مقام رضا و شفاعت الهی راه پیدا کند. این اثر و این بار معنوی و عرفانی را میتوان در نهضت أبا عبدالله(ع) یافت ومی توان به نوعی این مطالب را از ثمرات و آثار این نهضت الهی شناخت و معرفی کرد. اما آیا میتوان گفت که تمام نهضت بلکه آن عنصر اصلی و جان مایه این قیام این جریان است؟ آیا أبا عبدالله صرفاً برای اینکه خود را به مقام شفاعت برساند و به مقام قرب الهی نزدیک کند به این ایثار و نثار تن درداد ؟ همه این جهات علیرغم اینکه درست و به حق است و نگاه های صحیحی است اما آن چیزی که اساسا و بنیان نهضت أبا عبدالله را تبیین میکند و اساس نهضتش را بر آن قرار داده آن را باید بیشتر مورد توجه قرار داد.
*جنگ با باطل و احیاء سنن الهی
عده ای هم اقتباساً از فرمایشات خود آن حضرت که فرمود: « أَلا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لا يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْباطِلَ لا يُتَناهي عَنْهُ لِيَرْغِبَالْمُؤْمِنُفي لِقاءِ رَبِّهِ مُحِقّاً فَانّي لا أَرَي الْمَوْتَ الَّا سَعادَةً وَ الْحَياةَ مَعَ الظَّالِمينَ الَّا بَرَم؛ لهوف، ص 138» آيا نميبينيد که به حق عمل نميشود و از باطل بازنميدارند. در چنين وضعي شايسته است که مؤمن آرزوي مرگ کند. من مرگ را جز سعادت و نيکبختي و زيستن با ستمگران را جز ذلت و ناتواني نميبينم.
بر اساس همین بیانی که أبا عبدالله از قول رسول گرامیاسلام نقل فرمود که اگر در جامعه انسانی ببیند که حق مورد توجه نیست و از باطل نهی نمیشود او اگر خودش را برای شهادت آماده کند و برای لقاء الی الله آماده کند جا دارد و شایسته است. برای اینکه با باطل بجنگد و بخواهد حق را و سنتهای الهی را احیا بکند این قیام را انجام داده است این هم سخن و فرمایش صحیحی است و میتوان به عنوان یک رویکرد و منظر در تاریخ عاشورا و کربلا مورد ارزیابی قرار داد.
*نجات دین و جامعه از اسارت
اما آن چیزی که به نظر میرسد به عنوان بنیان نهضت أبا عبدالله(ع) است که در بررسی دقیق تر و عمیق تر از سخنان خود آن حضرت قابل دریافت است، ابتدا باید توجه کرد که وظیفه و رسالت امام چیست؟ دو رسالت و دو تکلیف عمده را به عنوان وظیف و تکلیف الهی برای امام بیان داشتهاند، یکی زعامت و رهبری دین مردم است و دیگری زعامت جامعه و امت اسلامیاست. این دو وظیفه ای الهی است که خداوند بر دوش امام نهاده است که بعد از رسول گرامیاسلام آن کسی که به عنوان امام جامعه منصوب میشود این دو رسالت را دارد که دین الهی به زمین نماند و از دست تحریف و انحراف و اعوجاج و امثال ذلک مصون باشد. جهت دیگری که بعنوان رسالت امام از طرف پروردگار عالم معلوم شده است این امر هست که امام؛ امت اسلامیرا زمامداری کند و اینها را از پراکندگی و تفرق و تنازع و امثال ذلک نجات بدهد. حالا عده ای هستند که به اسلام توجه ندارند یا احیاناً نمیخواهند زیر نظر امام باشند یا حکومت دیگری میخواهند تشکیل بدهند جای خودش را دارد اما آن جامعه ای که میخواهد بر مبنای دین عمل بکند و دین سالم در اختیارش باشد نه دین نامستقیم و ناصواب و این جامعه هم یک زعیم و قائدی داشته باشد که از پراکندگی و تفرق خارج شود و آن اجتماع و تشکل اسلامیو دینی خودش را بخواهد داشته باشد. این دو رسالت امام است و در دوره هر امامی؛مطابق با این رسالت؛ امام باید وظایف خودش را انجام بدهد. علی بن ابیطالب(ع) 25 سال خانه نشین بود او امام بود و هر جایی که نیاز داشت که از دین دفاع بکند و حقیقت دین را بیان کند، بیان میفرمود و تا آنجایی که مردم به او مراجعه میکردند و از او میخواستند تا راهنمایی بکند حضرت مضایقه نمیکردند و انجام میدادند و همچنین سایر ائمه(ع). اما در عصر بعد از علی بن ابیطالب که معاویه نظامش و حکومتش مستقر شد و جریان صلح امام مجتبی(ع) پیش آمد امویان آمدند و این نظام اسلامیرا؛ هم به لحاظ دین و هم به لحاظ امت به گونه ای تصرف و غصب کردند.یعنی هم دین را مصادره و هم امت را مصادره کردند. عمده مسائل به این دو مسأله بر میگردد و نقش امام این است که در آزادسازی این دو مسأله تلاش کند قیام أبا عبدالله(ع) را حسب وظیفه امامت او اینگونه ارزیابی میکنیم و این اختصاصی به أبا عبدالله ندارد و هر امامیکه در آن عصر بود همین مسیر را طی میفرمود لذا أبا عبدالله فرمود :« يَزيدُ رَجُلٌ فاسِقٌ، شارِبُ الْخَمْرِ، قاتِلُ النَّفْسِ الُمحَرَّمَةِ، مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَ مِثْلي لا يُبايِعُ مِثْلَهُ؛ مقتل الحسين، خوارزمي، ج 1، ص 267؛ لهوف، سيد بن طاووس، ص 10. » يزيد مردي فاسق و شرابخوار است که قاتل نفس محترمه ميباشد و فسق و فجور را علناً مرتکب ميشود و کسي مانند من با چنين فردي بيعت نخواهد کرد مثل من امام حسین هرگز با مثل یزیدی بیعت نخواهد کرد. در دوران معاویه بحث به گونه دیگر مطرح بود و امام مجتبی(ع) با آن صلح نامه ای که داشت از یک سو مسیر جامعه اسلامیو از سوی دیگر دین را در آن صلح نامه بیان داشتند و هیچ اعتبار و ارزشی را برای معاویه و دستگاه حکومتی او بر اساس آن صلح نامه قائل نبود و او را بعنوان غاصبی که قدرت و پول و ثروت و مکنت نظامیدارد و الان بر این امر سوار است معرفی نمود ؛ اما وقتی نوبت به أبا عبدالله میرسد و والی مدینه به دستور یزید حسین بن علی را دعوت میکند تا برای یزید از وی بیعت بگیرد مسأله طور دیگری مطرح میشود؛ وقتی خبر به درک واصل شدن معاویه را منتقل میکنند و بعد میگویند که نوبت به یزید رسید این دقیقاً بر خلاف آن صلح نامه ای بود که امام مجتبی(ع) آن را تدوین فرموده بودند و یزید را بعنوان خلیفه مسلمین معرفی کردند که این خلاف بند های مختلف این صلح نامه بود گرچه معاویه هیچ گاه به این صلح نامه وفادار نبود اما نظام فکری و اعتقادی که امام مجتبی(ع) پایه ریزی کرده بود این بود. اینجا مسأله بسیار مهم است و آنجایی که دارد نطفه این نظام ریخته و بنیانش پایه ریزی میشود همین نقطه است. وقتی والی مدینه پیشنهاد بیعت را به أبا عبدالله(ع) میدهد جمله ای که حضرت دارد، آن جمله تقریباً جوهر این نهضت را شکل میدهد. به محض اینکه حضرت این مطلب را شنید جمله استرجاع را بر زبان جاری کرد و فرمود:« انَّا لِلَّهِ وَ انَّا الَيْهِ راجِعُونَ وَ عَلَيالْاسْلامِ السَّلامُ اذا بُلِيَتِ الْامَّةُ براعٍ مِثْلِ يَزيد؛ موسوعة کلمات الامام الحسين( ع)، ص 285 به نقل از اللهوف، ص 10 و بحارالانوار، ج 44، ص 326» تحلیل این سخن عرض بنده است.
*بزرگترین اسارت
أبا عبدالله بزرگترین مصیبت را مصیبت اسارت دین میداند. وقتی بنا شد که یزید بعنوان والی مسلمین معرفی بشود و او بعنوان کسی که زمامدار امر دین است معرفی می گردد آن دو عنصر اساسی که باید یک امام و خلیفه الهی آن را عهده دار باشد غصب شده است و با غصب این دو جریان دیگر چیزی از اسلام باقی نخواهد ماند. مصیبت ها گاهی اوقات برای نفس و جان انسان است و گاهی برای جان عزیزان انسان است و گاهی اوقات برای اموال و عرض و آبرو است « وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِري؛ بقره 155 » و قطعاً شما را به چيزي از [قبيلِ] ترس و گرسنگي، و کاهشي در اموال و جانها و محصولات ميآزماييم؛ و مژده ده شکيبايان را.
خداوند متعال در قرآن میفرماید: آن جایی که مصیبت به انسان وارد میشود انسان باید کلمه استرجاع را بر زبان جاری کند « الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ ؛ بقره 156» لذاست که وقتی ابا عبد الله دید یک انسان جائر و ستمکاری بعنوان زعیم جامعه و بعنوان زعیم دین دارد معرفی میشود کلمه استرجاع را بکار برد و حق هم همین است و هیچ مصیبتی بالاتر از مصیبت دین نیست، یک بیانی علی بن ابیطالب در نهج البلاغه دارد که حضرت آیت الله جوادی آملی بارها و بارها در سخنرانی ها و نوشته هایشان تأکید کردهاند که حضرت به مالک اشتر فرمود :« ً فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ کَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَي وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا؛ نامه 53 نهج البلاغه نسخه صبحی صالح » جامعه ای که دینش به اسارت رفته باشد آن جامعه مصیبت زده است جامعه ای که فهم درست از دین ودریافت حقیقت دین برایش ممکن نباشد، قرائتی از اسلام ارائه بشود که قرائت حقیقی نباشد این جامعه بزرگترین مصیبت را دیده است لذا وقتی أبا عبدالله شنید یزید دارد بعنوان قائد و زعیم دین معرفی میشود فرمود :« انَّا لِلَّهِ وَ انَّا الَيْهِ راجِعُونَ وَ عَلَيالْاسْلامِ السَّلامُ اذا بُلِيَتِ الْامَّةُ براعٍ مِثْلِ يَزيد؛ موسوعة کلمات الامام الحسين( ع)، ص 285 به نقل از اللهوف، ص 10 و بحارالانوار، ج 44، ص 326» اینجا أبا عبدالله به گونه ای احساس درد و مصیبت کرد که از عمق جانش کلمه استرجاع را فریاد زد ؛ درد برای جامعه این است که دینش به اسارت برود درد برای جامعه این است که به یک راهی و به یک امام و زعیمی مبتلا بشود که آن زعیم زعیم جائر و ستمکاری است.
*نگرانی ابا عبد الله از اینکه امثال یزید مفسر دین خدا شوند
نکته دیگری که بر آن تأکید دارم و میخواهم در این گفتار بیشتر به آن توجه بشود این است که آنچه که باعث شد أبا عبدالله کلمه استرجاع را بر زبان جاری کند این است که حضرت احساس کرد که دین به ظاهر هست اما آن قرائتی که از دین باید باشد به دست یک انسان جائر است به دست کسی است که هیچ بویی از اسلام و دین و خدا نبرده، انسان کافر فاسق شارب خمری است که با همه جلوه های شیطنت و جلوه های خباثت و شرارت هست بعنوان کسی است که معاذ الله ردای دین را در بر کرده و بناست قرآن را برای جامعه تبیین کند او و پیروان و همفکران او منابر ؛کرسی ها و دانشگاه هایی شکل خواهند داد که تفسیر و قرائت مثل یزید را به جامعه القاء خواهند کرد ؛یک وقت هست که جامعه ای دین ندارد که بحثی راجع آن نداریم ، ولی جامعه ای که دین دارد و دین او اسلام است و کسی که این دین را زعامت و رهبری میکند و به جامعه منتقل میکند کسی است که بویی از دین نبرده است و شخص ظالم و جائری است که مخالف با اسلام و مخالف با پیامبر است زعامت چنین والیانی جای تامل و نظر دارد ؛ابا عبد الله هیچ تردیدی ندارد که خاندان بنی امیه از ابو سفیان تا یزید در وادی کفر هستند و هیچ ایمان و باوری به این جریان ندارند کما اینکه یزید در کنار سر بریده أبا عبدالله آن خباثت باطنی خویش را آشکار کرد با چوب خيزران بر لب و دندان حسين بن علي (ع) ميزد و اين اشعار را زمزمه ميکرد:« ليتَ اشْياخي بِبدرٍ شَهِدوا ***جزع الخزرج مِنْ وَقْعِ الاسل؛لَعِبَتْ هاشم بالملک فلا***ملک جاء و لا وحيٌ نزل؛ تذکرة الخواص، سبط بن الجوزي، ص 290 بحارالانوار، ج 33 ص 45 ص 133 الاحتجاج، ج 2 ص 30» أبا عبدالله او را از بن دندان میشناخت که او چه عنصری است، آنچه که امروزه ما باید بیشتر به آن توجه کنیم این است که قرائت اصیل از دین را خوب بیابیم و آن تفسیرهایی که بر اساس بیدادگری و جور و ظلم از اسلام نشان داده میشود از آن اسلام ناب و اسلامی که اهل بیت عصمت و طهارت برای جامعه اسلامیما تعریف کردهاند جدا بشود ما نیاز داریم که همواره اسلام را با قرائت علوی و حسنی و حسینی به جامعه ارائه بدهیم اگر أبا عبدالله میفرماید: « أَلا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لا يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْباطِلَ لا يُتَناهي عَنْهُ لِيَرْغِبَالْمُؤْمِنُفي لِقاءِ رَبِّهِ مُحِقّاً فَانّي لا أَرَي الْمَوْتَ الَّا سَعادَةً وَ الْحَياةَ مَعَ الظَّالِمينَ الَّا بَرَم؛ لهوف، ص 138» مگر نمیبینید به حق توجه نمیشود و از باطل نهی نمیشود در چنین شرایطی شایسته است که انسان برای حمایت از حق به میدان بیاید و در راه خدا به شهادت برسد و اگر مبنای نهضت أبا عبدالله حقانیت دین است، دینی که درست تبیین و تفسیر بشود البته سیاست انحرافی و ظالمانه و جائرانه، دین کنار میرود، حرکت أبا عبدالله بر اساس این رسالت اصلی شکل میگیرد، او بعنوان اینکه امام است و وظیفه اصلی او این است که دین را آنگونه که هست و پیامبر گرامیاسلام ارائه کرده است به همان صورت و بدون اینکه قرائت جدیدی از آن ارائه بشود و بدون اینکه معطوف به قدرت و ثروت و ننگ وفریب باشد شکل می گیرد.
اگر امثال یزید بن ابو سفیان مفسر دین الهی گردند نتیجه این زعامت اهانت به علی بن ابیطالب است؛ در منطق یزید و امثال او علی که جان محمد است از دین خارج است لذاست که امام سجاد زین العابدین علیه السلام در مجلس یزید خطاب بر کسی بر بالای منبر بود فرمود: واي بر تو اي گوينده، که با رضايت آفريده، خشم خداوند را بر خود خريدي، جاي تو دوزخ است.( مقتل خوارزمي، ج 2، ص 76- 78؛ نيز ر. ک بحار الانوار، ج 45، ص 137- 139؛ الفتوح، ج 5، ص 247- 249. ترجمه اين قسمت[ خطبه امام سجاد( ع) در شام] از کتاب« سرشک خوبان» گرفته شده است) بله باید چنین تفاسیری از دین داشته باشند با آمدن یزید دینی ارائه خواهد شد که معاذ الله علی بن ابیطالب از دین خارج است و بعنوان کسی است که اعتقادی به این دین ندارد بالای این منابر به علی بن ابیطالب معاذ الله لعن و نفرینها ؛ بنابراین آن چیزی که نهضت أبا عبدالله را شکل داد و بنیانش را پایه ریزی کرد این بود که حضرت احساس کرد با آمدن یزید دین به اسارت رفته است و با به اسارت رفتن دین جامعه به انسانی که جائر و ستمکار است مبتلا میشود لذا فرمود انا لله و انا الیه راجعون و این کلمه استرجاعی است که هنگام مصیبت بر انسان گفته میشود و بعد فرمود و علی الاسلام السلام دین تمام شد چرا که اول اسلام به اسارت رفت و دوم امت به فرمانروایی مبتلا شدهاند که فرمانروای جائر و ستمکار و مکار است از اینجاست که نهضت أبا عبدالله شکل میگیرد و هدف آن است که دین حق و دین صحیح به درستی شناخته و شناسانده بشود. دین در مسیر اراده ها و معارف دروغین قرار نگیرد که به اسارت برود دین به گونه ای تحریف نشود که قلب حقیقت بشود و به تعبیر علی بن ابیطالب پوستینی وارونه پوشیده بشود
*معرفی نهضت مطابق با نیاز روز
اما اگر ما بخواهیم حقیقت نهضت را در روزگار خودمان پیاده و معرفی بکنیم این است که الان ادیان فراوانی را در جلوی روی بشر قرار دادهاند راست و دروغ ادیانی را در مقابل چشمان بشر قرار دادهاند و بشر باید انتخاب کند. دین حق دین صدق و دین الهی و دین ناب کدام دین است؟ آن دینی است که أبا عبدالله برای آن دین قیام کرد« «انّي خرجتُ لِطَلَبِ الاصْلاحِ في امَّةِ جَدّي؛ بحارالأنوار، ج 44، ص 329»، این حرکت امر به معروف را در پی دارد این حرکت نهی از منکر را در پی دارد و این حرکت شهادت را به همراه دارد و این حرکت جریان مظلومیت و غربت را به همراه دارد این حرکت مایه حزن و اندوه و غم هم قطعاً به همراه خواهد داشت این حرکت شور و اشتیاق و عشق به خداوند را هم به همراه دارد این حرکت ایثار و نثار و فداکاری در راه خدا را به همراه دارد همه اینها هست اما ما اینها را باید بدانیم ولی آن گوهر اصلی که نهاد اصیل نهضت أبا عبدالله دارد آن را نمایان میکند آن را بشناسیم و آن را مطابق با روزگار خودمان ارائه دهیم ما باید بگوییم أبا عبدالله برای دینی قیام کرد که آن دین جز حق و عدل نمیگوید، دینی که از ظلم و ستم و نیرنگ و فریب و دروغ حمایت نمیکند دینی که جز به اراده الهی و خواست الهی راضی نمیشود دینی که همه ارزشهای اخلاقی را و همه گزاره های اخلاقی را پاسداری میکند و دینی که به همه ناهنجاری ها و ضد ارزش ها دست رد میزند و آنها را مردود میشمارد دینی که به همه حقوق مسلم انسانها احترام میگذارد حقوقی که حقاً انسان دارای آن است اگر امروز جامعه جهانی به یک سلسله از حقوقی که این حقوق حق و درست هستند رسیده است أبا عبدالله(ع) و نهضت او آن حقوق و ارزشها را محترم میشمارد آزادی و حریتی که شایسته و مناسب با انسانیت انسان است را أبا عبدالله(ع) محترم میشمارد بلکه برای چنین ارزشهایی که در درون این دین دیده شده است قیام کرده است امروزه جامعه جهانی به دنبال ارزشهاست بدنبال حقوق است بدنبال آن چیزی است که مسلما انسانها آنها را بعنوان حقوق پایه و اساسی خودشان شناختهاند. روابط انسانها بر اساس حق و عدل مورد احترام است آنچه که امروز جامعه جهانی بدنبال آن است همگرایی جوامع، وحدت جوامع بشری، مناسبات درست و صحیح همه جوامع و همه اقشار جامعه بشری است اینها چیزهایی است که امروزه بشر به آنها رسیده است و نهضت أبا عبدالله بر اساس دین اصیل و بر اساس دین الهی و ناب به همه این ارزشها احترام میگذارد ما باید بدانیم آنچه که بشر بدرستی آن را فهم کرده و به عنوان ارزشهای اصیل و بعنوان اصول و معیارهای اخلاقی حاکم بر جامعه بشریت بعنوان حقوق شناخته شده است اینها در دین اصیل مورد احترام هستند و اینها بر اساس این نهضت و قیام میتوانند جهانی بشوند ما در پرتو یک دین الهی که به این معیارها مهر تأیید میزند میخواهیم اینها را جهانی کنیم اگر ما بخواهیم نهضت را در حد نظامات سنتی خودمان محصور کنیم دیگر نمیتوانیم این را در امواج وسیع جهانی ارائه بکنیم و نمی شود که بخواهیم جامعه جهانی به نهضت أبا عبدالله نگاه دیگری داشته باشد الان با این عزاداری و این زنجیر زدنها و شور حسینی ایجاد کردنها ما نمیتوانیم جهان را متوجه به این نهضت کنیم جهان برای خودش شورهای فراوانی دارد اینگونه شورها برای ما مقدس است اما برای بسیاری دیگر نامقدس است آنها مقدسات و شورهای دیگری دارند ما میخواهیم این مقدس حقیقی و این شور حقیقی را توسعه بدهیم زمانی میشود این شور و این عزا را و این صحنه مصیبت را برای همه جهان ترسیم کرد که آن اندیشه ها و آن افکاری که أبا عبدالله بر اساس آن این نهضت را اقامه کرده است آنها به جهان منتقل شوند أبا عبدالله بدنبال دین حق الهی است که میخواهد آزاد بشود و از اسارت ظالمان خارج شود امروزه عده ای هستند که دین را به اسارت میبرند وهابیت امروزه دین را به اسارت درآورده است دینی که وهابیت امروزه به اسارت درآورده است میلیونها انسان در اطراف این دین جمع کرده است و این دین ، قطعاً دینی نیست که خداوند برای جامعه جهانی ارائه کرده و پیامبر اسلام در نظر داشته اند. به هر حال قصد و غرض بزرگداشت و تجلیل نهضت أبا عبدالله است و توسعه و تعمیق و ارتقاء و پیشرفت این نهضت در بین جوامع بشری و اقشار اجتماعی است و ماباید هر سال میلیونها نفر از مخاطبین نهضت أبا عبدالله را بیشتر کنیم و به حوزه شعاع نهضت أبا عبدالله را بگسترانیم و جهانی بکنیم و این نیاز به اندیشه و فکر دارد و تولید اندیشه ای که بتواند از این نهضت عظیم و جهانی پاسداری و دفاع و حمایت کند.
من عرضم این بود که در گفتمان نهضت حسینی در عصر حاضر، حقیقت نهضت حسینی را به یک گفتمان به روز دربیاوریم. یعنی بخواهیم وقایعی را که در نهضت عاشورا هست به فرهنگ غرب و در سطح عالم معرفی بکنیم چه کارهایی را باید انجام بدهیم.
چون الان بحث دین گرایی و معنویت یک بحث جهانی است. أبا عبدالله دارد آن دینی را معرفی میکند که قابلیت این را دارد که در عرصه جهانی معرفی بشود. معنویتی که به اسارت افراد جائر و ظالم و جاهل و … قرار دارد آن معنویت نمیتواند انسان را نجات بدهد ما باید ادیان و دین حق را از دست کسانی که با قرائت های ظالمانه و جائرانه تفسیر میکنند یا با قرائت جاهلانه تفسیر میکنند دربیاوریم. این یک بحث است و بحث دیگر مباحث حقوق، اخلاق و ارزشهای انسانی است. نهضت أبا عبدالله دارد حقوق انسانها را مبتنی بر یک دین الهی تبیین و ارائه میکند اخلاق را ارائه میکند اصول و ارزشهای انسانی را ارائه میکند. این نهضت جامعه جهانی را به هم نزدیک میکند و به یک آیین فرا میخواند دینی که آمده تا همه انسانها را در برابر پروردگار الهی به عبودیت فرامیخواند. یعنی وحدت اجتماع را که امروزه جامعه جهانی دنبال میکند در این نهضت وجود دارد اتفاقاً اگر ما با این رویکرد فرمایشات و سخنان أبا عبدالله را نگاه کنیم فراوان میتوانیم این فضاها را خارج کنیم ما اینجا کدی داریم که آنرا بصورت یک گفتمان تبدیل کنیم و فرصت فرهنگی برای جهان ایجاد بشود که جهان با شناخت این سخنان و بیانات و اقدامات و رفتارها و کردارهای أبا عبدالله به اینجا برسد ما اگر نهضت عاشورا را به صورت یک تراژدی مطرح کنیم کسی دنبال این نهضت نمیآید اگر بخواهیم به صورت یک معرفت عرفانی و یک رفتار عرفانی معرفی بکنیم کسی سراغ آن نمیآید یا حتی اگر بخواهیم به عنوان یک جریان سیاسی معرفی بکنیم که یک عده ای بودند که طرفدار یزید بودند و یک عده طرفدار أبا عبدالله بودند و اینها با هم مقابله کردند و یک عده، عده دیگر را کشتند کسی دنبال آن نمیآید میگویند این یک کار مکتبی است یک کار فرقه ای و گروهی است برای یک گروه خاص است اگر با این رویکردهایی که امروزه مطرح است ما طرح بکنیم بهره ما از این نهضت به حداقل میرسد این نهضت یک گفتمان است و یک حرکت انسانی است اما با یک بنیان فرهنگی و اعتقادی، درست است که یک اقدام و یک قیام است، اما این اقدام و قیام بر اساس یک حرکت سیاسی و اجتماعی و انقلابی نیست، أبا عبدالله دیده که یزید هست بخواهد او را کنار بزند اینگونه نیست، اگر اینطور بود که آثار این نهضت باقی نمی ماند حرکت ابا عبد الله متکی بر یک مکتب است و یک اعتقاد اصیل و ریشه دار که از هزاران سال از انبیای الهی بعنوان یک وارث معرفی شده و أبا عبدالله این حرکت را بر مبنای یک اعتقاد شخصی و مقطعی آغاز نکرده این بعنوان یک جریان اصیل ریشه داری است که همه انبیای الهی داشته اند لذا بعنوان وارث آدم و نوح و ابراهیم و موسی کلیم و روح الله و رسول الله و علی بن ابیطالب و فاطمه زهرا شناخته شده است با این دید نگاه میکنیم این قیام ریشه دار و عمیق و اصیل است خوب این اندیشه یک چنین رفتار و قیامی را به دنبال خودش دارد ما چرا به این قیام توجه کنیم و به آن اندیشه توجه نکنیم ؟! آن اندیشه که این قیام را ساخته باید مورد توجه باشد، آن اندیشه اگر باشد امروز این قیام زنده است این قیام زنده میشود اما سخن ما در این است که آن اندیشه به دنبال چیست؟ دنبال اخلاق و ارزشهای انسانی است؛ دنبال قواعد حاکم بر حقوق انسانیت است آن اندیشه دنبال یک اعتقاد صحیح و سالم الهی و نابی است که از دسترس هر بشری حتی انبیاء هم مصون است انبیاء فقط مبلغان دین الهی هستند کسی از انبیاء نقشی در اصل دین ندارد اینها مبلغند اینها نذیر و بشیر هستند بنابراین برای تبیین این رفتار و این نهضت و یک گفتمان فرهنگی باید به آن بن مایه ها توجه شود باید آنجایی که أبا عبدالله(ع) کلمه استرجاع را بر زبان جاری میکند میگوید انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام والسلام … اینجا باید تبیین بشود. او آمده است که بر اساس رسالت اصلی خودش آن دین را از دست افراط نجات بدهد بنابراین همه آن چیزهایی که امروز بعنوان گفتمان جهانی مطرح است بعنوان حقوق انسانی و وحدت اجتماعی و جهانی، ارزشهای انسانی، حقوق حاکم بر جوامع انسانی، مناسبات و روابط انسانی، اخلاق همه اینها امروز بعنوان گفتمان جهانی دارد مطرح میشود مطالبات جهان است و دارد خودش را از همه گوشه های جهان فریاد میزند مضافاً بر اینکه این گفتمانها متأسفانه چون منهای عقبه دینی هستند نمیتوانند پایدار باشند زمانی اخلاق و ارزشها و اصول و قواعد حاکم بر انسانها میتواند پایدار باشد که ریشه در دین حق الهی داشته باشد و این أبا عبدالله(ع) است که آ مده دینی را ارائه کند که همه این ارزشهای انسانی و اصول و قواعد اخلاقی را به همراه دارد و این گفتمان امروز روزگار ماست.
تذکری به مبلغان دینی در ایام محرم
همگان مخصوصاً مبلغان دینی باید آن نکته آغاز و عنصر تشکیل دهنده این نهضت را مورد بحث قرار بدهند، ما تا نشناسیم آن جهت گیری اصلی و اساسی که أبا عبدالله بر اساس آن جهت؛ نهضت را برپا کرده چیست ممکن است که تحلیل و نظراتی داشته باشیم که درست باشند اما اصل و اساس آن نهضت نباشند.