حضرت آیت الله جوادی آملی همزمان با شب دوازدهم ماه محرم الحرام در جمع عزاداران حسینی سخنرانی فرموده و در بخش پایانی سخنان خود به بیان مصائب اسارت اهل بیت[علیهم السلام] پرداختند.
متن سخنان معظم له بدین شرح است:
امشب که دوازدهم محرم است طبق برخي از نقلها سالروز شهادت وجود مبارک امام سجاد(سلام الله عليه) است. امام سجاد(سلام الله عليه) رهبري قافله را به عهده داشت، ولي براي اينکه نفهمند او امام زمان است به وجود مبارک زينب کبرا(سلام الله عليها) دستور ميداد و زينب کبرا انجام ميداد.
مشکلاتي که براي اهل بيت از عصر عاشورا وارد شد بسيار توانفرسا بود، چون طبق دستور حضرت شب عاشورا اين خيمهها را نزديکتر کردند، اين طنابها را به هم نزديک کردند، يک قوس کمتري را اين خيمهها اشغال کنند تا اطراف اين خيمه خندقي بِکَنند و آتش روشن کنند که دشمن از پشت سر حمله نکند. فقط اين خميه دارالحرب بود که مجاهدان ميرفتند و نعشهاي شهدا را برميگرداندند قسمت جلو باز بود بقيه پشت خيمهها همه خندق بود.
حالا عصر عاشورا که شد اينها مهاجمان با تاخت و تاز آمدند براي غارت, بچهها زير اين دست و پا چطور فرار بکنند؟! خدا ميداند راه که يکطرفه بود، همين جلوي خيمه دارالحرب بود، دستور رسيد «عليکنّ بالفرار» ولي بسيار سخت بود.
موقع خداحافظي و وداع اين اهل بيت از ابدان طيّب و طاهر وقتي فرا رسيد، ببينيد دختر, پدر را نشناسد! به زينب(سلام الله عليها) ميگويد عمه! اينکه در کنارش اين همه ناله ميزني، نعش چه کسي است؟ «عمّتي هذا نعش مَن؟» فرمود: «هذا نعش أبيک الحسين» اين نعش پدر بزرگوارت حسينبنعليبنابيطالب است.
روز يازدهم که اينها را از کربلا عبور دادند آوردند به کوفه، ميبينيد وجود مبارک زينب کبرا با جلال و عظمت وارد شد اما «وعليها أرذل ثيابها و هی متنکّرةً» وارد شد يا «متکبّرةً» وارد شد، ابنزياد بعد از شناخت زينب کبرا(سلام الله عليها) گفت: «کيف رأيت صُنع الله بأخيک؟!» زينب کبرا پاسخ داد آزمون الهي از طرف خداست, مقاومت و پايداري برادرم از طرف بنده يعني مخلوق خدا, اينها «ما رأيت الاّ جميلا» بسيار زيبا بود ما جز خوبي چيز ديگري نديديم، نه تنها خوب بود, بلکه جز خوبي چيز ديگري نديديم! اما آن کاري که تو و لشگريان شما کردند، آنکه کيفر تلخ الهي را به همراه دارد.
سخنراني وجود مبارک زينب کبرا در کوفه آنها را خاموش کرد، بعد ابنزياد رو کرد گفت: اين جوان کيست؟ گفتند اين عليبنالحسين است. ابن زياد گفت: عليبنالحسين را که خدا ـ معاذ الله ـ در کربلا کُشت, امام سجاد فرمود: «کان لي أخٌ يُسمّي عليّاً» من برادري داشتم به نام علي او را لشکريان شما کُشتند. بيان تند و رسواکننده امام سجاد(سلام الله عليه) در مسجد کوفه باعث شد ابنزياد قصد قتل امام سجاد را بکند، زينب کبرا(سلام الله عليها) برخاست فرمود تا من زندهام اجازه نميدهم به برادرزاده من اهانتي بکني. آنگاه خود زينالعابدين(سلام الله عليه) فرمود عمه من خودم پاسخ ميدهم فرمود ابنزياد «أبالقتل تهدّدنا فإنّ کرامتنا الشهادة» ما را با مرگ ميترساني کرامت ما در شهادت ماست. ولي من پيشنهادي دارم، اگر قصد کشتن مرا داري يک مَحرم براي اين قافله فراهم بکن که اينها را به مدينه برساند!
شايد در چنين فرصتي، هنگام دفن شهدا فرا رسيد، گرچه بنياسد در دفن اين ابدان به حسب ظاهر شرکت کردند، نماز خواندند، دفن کردند، اما در حقيقت وجود مبارک امام سجاد اينها را همراهي ميکرد، در عالَم معنا وجود مبارک پيغمبر, چون در مدينه خواب ديدند که وجود مبارک پيامبر با موي ژوليده, خاکآلود، از آن حضرت سؤال کردند چه خبر است؟ فرمود الآن از دفن فرزندم حسينبنعلي برگشتم! آن در عالم معنا با حضور وجود مبارک پيغمبر انجام شد، اما به حسب ظاهر اين نشئه, وجود مبارک امام سجاد از زندان کوفه به کربلا آمد و اين بنياسد را راهنمايي کرد، چون بنياسد اين کُشتهها را نميشناختند، کشته يا با لباس شناخته ميشود يا با سر شناخته ميشود، سالار شهيدان که لباسش غارت شد، سر مطهّرش بريده شد, بدن مطهّرش زير سُم اسبها لِه شد، بدني که دختر, پدر را نشناسد خب ديگران نميشناسند.
وجود مبارک امام سجاد همه اينها را راهنمايي کرد، سالار شهيدان را پيشاپيش و همه شهدا را، اول عليبنالحسين را پايين پا و ساير شهدا را پايين پا دفن کرد. نوبت به قمر بنيهاشم که رسيد حضرت دستور داد قبر عمويم بايد مستقل باشد، بارگاهش بايد جدا باشد، آن بدن را دستور نداد که همراه ساير شهدا يکجا دفن بشود، براي قمر بنيهاشم هم قبر جدايي درست کرد. دو کار عليبنالحسين امام سجاد(سلام الله عليه) درباره قمر بنی هاشم کرد که درباره ساير شهدا نکرد.
مستحضريد رود عظيمي از دجله در شمال شرقي کربلا ميريزد که ميگويند فرات, فرات يعني آب شيرين, اين آب, آب فرات در شمال شرقي کربلاست، جايي که رود جاري باشد رودخانهاي باشد اطراف آن نيها و علفها فراوان است، اين حصيربافي هم آنجا فراوان است، تهيه حصير, تهيه بوريا, تهيه نِي اينها در آن منطقه آسان بود، فرمود حصيري بياوريد که من اين بدن مطهر را در آن حصير بپيچم و دفن کنم, حصير آوردند آن بدن مطهر را آورد، ساير ابدان را وجود مبارک امام سجاد(سلام الله عليه) دستور ميداد به خاک بسپارند اما درباره دو بدن شخصاً وارد قبر شد يکي بدن حسينبنعلي بود، يکي بدن عباسبنعلي(سلام الله عليهم)؛ اگر به حضرت ميگفتند شما به تنهايي چگونه اين بدن را به خاک ميسپاريد ميفرمود: «إنّ معي مَن يعينني» با من کساني هستند که مرا کمک کنند، اين کار را کردند. يکي از آداب و سنن دفن ميّت اين است وقتي ميّت را به طرف قبله دفن کردند به پهلو خواباندهاند، کفن را از صورتش باز کنند صورتش را روي خاک بگذارند، بگويند: «عفوک, عفوک, عفوک» وقتي سالار شهيدان سر در بدن ندارد، وجود مبارک امام سجاد اين عمل را چگونه انجام بدهد؟! و همچنين درباره قمر بنيهاشم اين کار را شخصاً انجام داد فرمود: «إنّ معي من يعينين» هم درباره عموي خود, هم درباره پدر بزرگوارش. وقتي قبر تأمين شد وجود مبارک حضرت از قبر بيرون آمدند خاک ريختند, با انگشت نوراني روي قبر حسينبنعلي نوشت: «هذا قبر حسين بن علي بن ابي طالب الّذي قتلوه عطشاناً» اين قبر حسين است که با فاصله کم با اين رود عظيم او را با لب تشنه شهيد کردند.
«السلام عليکم يا أهل بيت النبوّة و يا معدن الرسالة و يا مختلف الملائکة السلام علي الحسين و علي عليبنالحسين و علي أولاد الحسين و علي أصحاب الحسين و رحمة الله و برکاته»
يا مَن يقبل اليسير و يعفو عن الکثير إقبل مِنّا اليسير واعفوا عنّا الکثير اللهمّ لا تجعله آخر العهد مِن اقامة العزاء و إن جعلته واجعلنا مرحومين و لا تجعلنا محرومين.