به خیرت نیست امیدی، امان از شر به پا کردن/ امان از حرف‌های رفتگان را جا به جا کردن/ پسر یا دختر نوحی، که هستی، … راه گم کرده!/ ندارد سود، در سیل عذاب این سان شنا کردن.

خبرگزاری فارس: دختر نوح با بدان بنشست!

  مجتبی نادری طاهری، شاعر جوان و انقلابی کشورمان در وبلاگ نادرترین غزل آورده است: هرکسی ممکن است حرفی بزند که دل آدم آزرده شود… ولی از بعضی‌ها که به بعضی بزرگان وصلند یا بهتر بگویم خودشان را وصل می‌کنند، شنیدن بعضی حرف‌ها و انجام بعضی کارها، چنان سخت و سنگین و زجرآور است که آدم بغضش می‌گیرد.

به برخی باید تأکید کرد که آقا! نه بهتر بگویم خانم! ما را به خیر شما ها امیدی نیست، لطفاً شر مرسانید؛ غزلی تقدیم می‌کنم به آنهایی که اگر امام معصومی هم حاضر بود الان، بعید نبود که حدیثش را تحریف کنند!

به خیرت نیست امیدی، امان از شر به پا کردن

امان از حرف‌های رفتگان را جا به جا کردن

پسر یا دختر نوحی، که هستی،… راه گم کرده!

ندارد سود، در سیل عذاب این سان شنا کردن

حجابِ خالی از انسان، نخواهد ساخت قدیسه

برای هرکسی خوب است، قدری هم حیا کردن!

مُصِری آشنایی را، ز غربت در بیاری، یا

سخن گفتی به قصد خلق با خویش آشنا کردن؟

چه حاجت پیر ما را مدح سوء ناخلف‌هایی

که خود را می‌شناسانند، عمری با ریا کردن؟

اگر چه کوچک اما معنی یک آیه قرآن

به کلی چیز دیگر می‌شود با بد ادا کردن

اگر ریگی به کفشت نیست، پایت را بکش بیرون

زمینت می‌زند،… کفش بزرگان را به پا کردن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *