می‌گویند عشق در لحظه پدید می‌آید اما دوست داشتن درامتداد زمان، وقتی دوست داشتن واقعی محک و معیاری شد برای یک همراهی و همسفری همیشگی اینجاست که تندبادهای زندگی دیگر نمی‌توانند به راحتی ستون‌ها و خیمه‌های یک زندگی مشترک را به هم بزنند.

خبرگزاری فارس: از پیوند عضو تا پیوند قلب در کالبد زندگی

به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، قصه زندگی علی نجفی‌زاده، جوانی که با اهدای کلیه‌اش به ثریا اشرفی که به پیوند دل‌هایشان منجر شد از جنس عشق‌های زودگذر نبوده و از جنس دوست داشتن‌های واقعی است.

گفت‌وگوی صمیمانه ما با این زوج دوست داشتنی لطف نگاه شما خوبان را می‌طلبد.

*چگونه با همدیگر آشنا شدید ؟

علی: قصه آشنا شدن من و همسرم خیلی اتفاقی بود، سال 80 مادرم را بر اثر عارضه قلبی در بیمارستان سینا تبریز بستری کردم، آنجا بود که متوجه شدم خانم جوانی در حال دیالیز است.

در چند روزی که مادرم بستری بود ذهن من درگیر این موضوع بود که چرا و چه اتفاقی افتاده که یک خانم جوان در حال دیالیز است بعد از مرخصی مادرم کمی آرامش فکری پیدا کرده به سراغ انجمن حمایت از بیماران کلیوی رفته و مشخصات این خانم را پرسیدم، با دکتر معالجش حرف زده و علت را جویا شدم و پرسیدم آیا من می‌توانم کلیه‌ام را به او بدهم؟ بعد از انجام کارهای مقدماتی مربوط به آزمایشات و نمونه‌گیری گروه خونی ما با هم مطابقت کرد و در تاریخ 81.10.4 عمل پیوند کلیه صورت گرفت در واقع این خلاصه‌ای از نحوه آشنایی ما بود.

*بعد از عمل پیوند کلیه من دو روز بستری بودم ولی او 29 روز در بیمارستان بستری شد.

ثریا: اما قصه آشنا شدن من با همسرم در خواب صورت گرفت! یک روز که در حال دیالیز بودم خواب دیدم کنار دریا ایستاده‌ام و جذر و مد دریا زیاد است و مردی ( علی آقا) جلوتر از من داخل آب ایستاده و با یک ملاقه از آب دریا توی یک دیگ می‌ریزد. بعد از اینکه بیدار شدم خوابم را به خانمی که از همراهان  یکی از بیماران بود تعریف کردم، آن خانم گفت من مطمئنم همین مردی که در خواب دیده‌ای روزی با اهداء کلیه‌اش به تو نجات دهنده تو خواهد بود، من از تعبیرش خیلی خوشحال شدم. این خواب من دو سال بعد تعبیر شد. یک روز که رفته بودم دفتر انجمنحمایت از بیماران کلیوی مسئول انجمن گفت: خانم اشرفی آقایی منتظرت است وقتی رفتم جلو دیدم همان آقایی بود که در خواب دیده بودمش وقتی مرا دید گفت: آمده‌ام کلیه‌ام را به تو بدهم.

علی آقا آیا در همان نگاه و مرحله اول قصد ازدواج با ثریا خانم را داشتید؟

راستش را بگویم نه خیر، در همان مرحله اول که او را در بیمارستان دیدم هدف و نیت من فقط  و فقط اهداء کلیه بود، چند روز بعد مرخصی از بیمارستان به مشهد مقدس رفتم و آنجا تصمیم مهم زندگی خود را گرفتم که با او ازدواج کنم.

نحوه خواستگاری و مقدمات ازدواج شما چگونه صورت گرفت؟

من به صورت رسمی که امروزه مرسوم است از او خواستگاری نکردم، بعد از عمل پیوند به مشهد رفتم  برای او کادو و هدیه خریدم بعد از بازگشت هدایا را به عنوان سوغات به منزل آنها بردم .

دو روز بعد تماس گرفته و گفتم ثریا خانم هدایا را دیدید؟ هر کدام از آنها معنا و مفهوم خاص خودش را دارد.

ثریا: وقتی علی آقا زنگ زد و پرسید من تشکر کرده و گفتم آره متوجه منظور و معنی آنها شدم خیلی قشنگ و زیبا بودند بعد علی آقا گفت:‌ تو هم برای من یک دست کت و شلوار می‌خری .من از لحن کلامش متوجه علاقه او به خودم شدم ولی تا این لحظه هیچ حرفی نزده بود.

علی: بعد از این مرحله چند بار زنگ زدم که می‌خواهم بیام دنبالت برویم دکتر، ‌در اثر این آمدن و رفتن‌ها ظاهرا برادر ثریا خانم اظهار ناراحتی کرده بود که ما خودمان می‌توانیم خواهرمان را به دکتر ببریم ولی اگه منظور دیگری داری بهتر است با صراحت مطرح کنی، این موضوع باعث شد همان روز به یکی از دفتر ثبت ازدواج که یکی از دوستان بودم مراجعه کرده و ماجرا را گفتم. بعد در میلاد مسعود حضرت علی علیه‌السلام صیغه محرمیت خوانده شد و در نیمه شعبان تاریخ 30/7/1381 مراسم عقد و ازدواج صورت گرفت.

مهریه ثریا خانم چقدر شد؟

مهریه او یک و نیم میلیون تومان پول نقد است البته من اقدام کردم برای افزایش مهریه، اما متولیان امر قبول نمی‌کنند.

آیا از اعضای خانواده کسی با ازدواج شما مخالفت نکرد؟

همه اعضای خانواده ثریا خانم راضی بودند اما مادر من در ابتدا مخالفت می‌کرد بعد از چند بار صحبت کردن او نیز موافق ماجرا بود حتی برای برگزاری مراسم عقد خیلی عجله داشت. البته مادرم سه، چهار روز بعد از مراسم عقد فوت کرد.

کجا زندگی شما به مو رسیده اما پاره نشده؟

ثریا: در اوایل ازدواج خیلی از لحاظ مالی و شرایط کاری در مضیقه بودیم شاید روزهای سختی که داشتیم برای هیچکس قابل تصور و باور نباشد اما همسرم با مهربانی و از خود گذشتگی که داشت در همه روزهای سخت مصمم تراز من بود و به من روحیه و امید می‌داد.

کدام یک شادترین و محیط خانه را شاد می‌کند؟

علی: ما هر دو به نسبت مساوی شادیم اما شادی من زمانی به اوج خود می‌رسد که می‌بینم همسرم ناراحتی نداشته و مریض احوال نباشد.

قشنگ‌ترین خاطره زندگیتان؟

علی: قشنگ‌ترین خاطره ما با هم بودنمان است در این سال‌ها در سفرهای کوتاهی که از شهرستان به تبریز داشتیم همه جاذبه‌‌های تبریز اعم از جاذبه‌های فرهنگی و تاریخی آن را دیده‌ایم و چند بار نیز به پابوس امام رضا به مشهد مقدس رفتیم و خاطرات خوبی در ذهنمان ثبت شده است.

بد نیست این خاطره را بگویم، روزی که ثریا دلش هوای مشهد را کرده بود من برای رفتن آه در بساط نداشتم، فقط مبلغ خیلی کمی در بانک داشتم که این مبلغ هم هزینه رفت و آمد را به زور تامین می‌کرد به ناچار رفتم آن را از بانک بگیرم به محض این که دفترچه را به متصدی بانک دادم رو به من کرد و گفت: شما تا الان کجا بودی؟ گفتم چطور اتفاقی افتاده ؟ گفت خیلی خوش شانس بودی چون مبلغ 50 هزار تومان برنده شده‌ای.

نمی‌دانستم از خوشحالی چکار کنم، حدود 12 ـ 10 سال پیش 50 هزار تومان هم برای خودش کلی پول بود. فقط خدا را شکر کرده و با این پول به یک سفر دلچسب رفتیم. این خاطره ماندگارترین و خاطره انگیزه‌ترین خاطره با یک سفر به مشهد مقدس بود.

بزرگ‌ترین گذشتی که درحق همدیگر کرده اید؟

ثریا: بزرگترین گذشت همسرم، گذشت از وجود خودش بود که با اهداء کلیه‌اش مرا دوباره به زندگی امیدوار کرد.

بهترین تصمیمی که در زندگی مشترک گرفته‌اید ؟

علی: بهترین تصمیم زندگی من انتخاب ثریا خانم برای همراهی و همسفری همیشگی بود و اکنون نیز در همه مسائل زندگی با هم تصمیم می‌گیریم و تصمیمی که برای آینده داریم این است که می‌خواهیم به کمک شما اهالی مطبوعات و رسانه، کتاب و فیلمی از زندگی ما تهیه شود.

چگونه همسرتان را خوشحال می‌کنید؟

علی: من اعتقاد زیادی به خرید گل و کادو ندارم، ما همدیگر را بیشتر با اخلاق خوب خودمان خوشحال می‌کنیم و مهم‌تر اینکه من در کارهای خانه خیلی به ثریا خانم کمک کرده و از این طریق خوشحالش می‌کنم حتی نهار و شام نیز درست می‌کنم.

اولین باری که با هم قهر کردید به خاطر دارید؟

ثریا: ما زیاد با هم قهر نمی‌کنیم، زمانی که مستاجر بودیم و هزینه داروها نیز خیلی زیاد بود ممکن بود دلخوری بین ما پیش بیاد ولی اینگونه نبود که قهر کنیم و سکوت حاکم شود. شاید چند دقیقه‌ای با هم حرف نمی‌زدیم که این حرف نزدن‌ها حتی به نیم ساعت و یک ساعت هم نمی‌کشید.

و کدام یک این سکوت را می‌شکست ؟

علی: من طاقت سکوت و حرف نزدن همسرم را ندارم بنابراین من پیشقدم می‌شوم برای شکستن سکوت البته گاهی وقت‌ها نیز ثریا خانم مرا وادار به حرف زدن می‌کرد.

انتظار شما از همسرتان؟

علی: خداوند به قدری محبت او را در دل من قرار داده که من در زندگی هیچ انتظاری از همسرم ندارم.

ثریا: من نیز انتظار خاصی از او ندارم، ‌ما در کنار هم خیلی خوشحالیم

تعریف شما از خوشبختی؟

ثریا: خوشبختی چیزی جز صداقت و صمیمیت نیست.

علی: خوشبختی یعنی زندگی با تفاهم، مطمئنا داشتن حساب‌های بانکی آن چنانی معیار و رمز خوشبختی نیست. من نه زمان ازدواج حساب بانکی آن چنانی داشتم و نه الان دارم. ولی در کنار همسرم خوشبختی را با تمام وجود حس می‌کنم و یک مطلب دیگر اینکه بعد از ازدواج با او درهای زیادی از رحمت خداوند به رویم گشوده و در زمینه پیدا کردن کار و منزل نیز خیلی از گره مشکلاتم باز شده است و همه این‌ها یعنی خوشبختی و سعادتمندی.

چه آروزیی دارید که بر آورده نشده ؟

ثریا: من آرزو دارم خداوند یک فرزند دختر به ما عطا کند اما از آن جایی که پیوندی هستم پزشکان می‌گویند بارداری برای من خطرناک است.

علی: من آرزوی خاصی ندارم و در مورد فرزند هم اصلا راضی نیستم در اثر بارداری خطری متوجه همسرم شود برای همین خیلی اصرار به داشتن فرزند نمی‌کنم و معتقدم هر چه مصلحت و حکمت خداوند باشد همان اتفاق می‌افتد.

آخرین باری که اشک همسرتان را دیدید کی بود ؟

علی: ( با بغض در گلو ) بغض من همیشه در گلو می‌ماند من زیاد نمی‌توانم گریه کنم اما همسرم هر وقت بیماری را روی تخت می‌بیند و چون خودش رنج بیماری کشیده است چشم‌هایش خیس اشک می‌شود.

ثریا: (اشک برگونه هایش جاریست) خداوند هیچ کس را مریض نکند، تحمل دیدن یک فرد برایم خیلی سخت است و هر وقت کسی را در این حالت می‌بینم نمی‌توانم جلوی اشک‌هایم را بگیرم . وقتی علی آقا خیلی دلش گرفته باشد بغض می‌کند اما گریه نمی‌کند.

صبر کدام یک بیشتر است ؟

علی: صبر و گذشت ثریا خیلی بیشتر از من است ثریا سختی‌های زیادی کشیده و همین کار موجب صبوری و از خود گذشتگی او شده است.

چه توصیه‌ای به زوج‌های جوان دارید ؟

علی: توصیه اول من به آقایانی است که سیگار مصرف می‌کنند با تمام وجود از آنها می‌خواهم که سیگار را ترک کنند و این به اراده آنها بستگی دارد سپس زندگی مشترک خود را آغاز کنند. زوج ها در انتخاب خود دقت نموده و فرد مورد نظر خود را با آگاهی کامل انتخاب کنند. چرا که انتخاب‌هایی که به طور سطحی و دوستی‌های نامتعارف انجام می‌گیرد مطمئنا به شکست می‌انجامد.

ثریا: زوج‌های جوان مطمئن باشند عشق و محبت قلبی چیزی است که خداوند در وجود آدمی قرار می‌دهد در اینصورت بنده‌ها نیز نمی‌توانند کاری انجام دهند. زوج‌ها خیلی به هم محبت داشته باشند و اگر هر یک از طرفین به بیماری جسمی مبتلا شد به این بهانه همدیگر را ترک نکنند.

……………………………..

گفتگو از: معصومه درخشان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *