به اعتقاد من علت شکست اصولگرایان در دلخوری مردم از نحوه اداره کشور بود که به نام اصولگراها تمام ‌شد. به‌خصوص دوره دوم ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد که خیلی از هنجارها شکسته شد.

احمد توکلی پیش از نمایندگی، دو دوره در مجلس هفتم و هشتم سخنگویی دولت شهیدرجایی و وزارت کار دولت دفاع‌مقدس را در کارنامه خود دارد. او در مجلس هفتم و هشتم به‌عنوان نماینده تهران همواره نقد‌هایی به دولت گذشته داشته است.

در سال‎های اخیر به عنوان یکی از وزنه‌های جریان اصولگرایی فعال بوده و از برجسته‎ترین وکلای مردم در مجلس شورای اسلامی برده است.

در ادامه اهم سخنان توکلی در گفت و گو با «شرق» را ملاحظه می کنید؛

*  ‌نتیجه اجماع اصلاح‌طلبان پیروزی روحانی بود، اما هرگز ائتلافی در اصولگرایان به اجماع نرسید علت این موضوع را چه می‌دانید؟

به اعتقاد من علت شکست اصولگرایان در دلخوری مردم از نحوه اداره کشور بود که به نام اصولگراها تمام ‌شد. به‌خصوص دوره دوم ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد که خیلی از هنجارها شکسته شد و لطمه‌هایی به مردم وارد آمد و مردم از چشم اصولگراها دیدند. گر چه مجلس در سال‌های آخر دولت عدم‌همراهی روشنی با آقای احمدی‌نژاد داشت، ولی به هر حال کسی آنطور که باید فعالیت نمی‌کرد که در مجلس اثر بازدارندگی داشته باشد و مردم مجلس را هم شریک دولت دیدند. در نتیجه همه اصولگراها متهم شدند.

موضوع دیگر تفرق اصولگراها بود و کسی حاضر نشد کنار برود و این پیام بدی به جامعه داشت. معنی آن این بود که برخلاف اینکه می‌گویند ما تشنه خدمتیم ممکن است تشنه قدرت باشند. در مقابل اما آقای عارف به نفع آقای روحانی کنار رفت و این یک نشانه مثبت بود.

آقای احمدی‌نژاد تا حد زیادی محصول خودش بود، آقای احمدی‌نژاد از ابتدا هیچ‌گاه نگفت اصولگراست. می‌خواست بگوید من یک چیز دیگرم. تافته جدابافته‌ای هستم که با همه اینها متفاوت هستم. اگر دقت کرده باشید به حزب و گروه‌های سیاسی حمله می‌کرد و این حاصل عوامل مختلفی بود که یکی از آنها خود اصولگرایان هستند.

* آیا از علت‌هایی که منتقد احمدی‌نژاد شدید همین است؟

یکی از دلایلش این بود. همچنین اینکه خوب است یک نفر آنقدر محبوبیت پیدا کند که بتواند مستقل رای آورد ولی اگر در روشی که برای کسب محبوبیت انتخاب می‌شود، صداقت رعایت نشود از نظر من مذموم است.

* در انتخاب کابینه بحث مربوط به وقایع پس از انتخابات سال 88 در مجلس خیلی مطرح ‌شد، باز این نگرانی وجود دارد که اتهام‌زنی‌ها و تهدیدها تکرار شود. آیا این نگرانی بجا است؟

مسایلی که بعد از سال 88 بعد از انتخابات رخ داد که به تعبیر من فتنه بود دو دیدگاه در کشور وجود دارد. هر کس بخواهد به حاکمیت برود و پست سیاسی بگیرد نمی‌شود ارکان آن حکومت را قبول نداشته باشد. رکن اصلی این حکومت قانون است. اگر کسی ساختار حکومتی را ناکافی دانست برای اینکه احقاق قانونی کند به حدی که حاضر است قشون‌کشی خیابانی کند یا از قشون‌کشی خیابانی حمایت کند، نباید از قدرت سهم بخواهد. این منطق قابل‌فهم دودوتا‌ چهارتاست. هیچ نظامی اپوزیسیون خودش را در قدرت جا نمی‌دهد.

ما شیعه هستیم و معتقدیم اطاعت از امرونهی ولی‌فقیه واجب است. غیر از ساختار سیاسی ساختار اعتقادی دینی ما هم اضافه می‌شود. آن‌وقت اینها کسانی بودند که اغلبشان از ما نسبت به ولایت‌فقیه مدعی‌تر بودند. شما سنتان اجازه می‌دهد دهه 60 و 70 یادتان بیاید. شما یادتان می‌آید آقایانی که الان بیشترشان در اصلاح‌طلبان هستند ما را به‌عنوان «ضدولایت‌فقیه» هو می‌کردند.

* شما و آقای عسگراولادی و مرتضی نبوی و…

بله، پرورش و ولایتی و ناطق‌نوری.

* ‌و شما چهارنفر بیرون آمدید و رسالت را راه انداختید، بعد هم آن 99نفر.

احسنت، ما را مخالف ولایت‌فقیه می‌دانستند. حالا خودشان به آن مبتلا شده‌اند که شما وقتی می‌گویید هرچه در ذهن ولی‌فقیه هم گذشت باید اطاعت کنید وگرنه «ضدولایت‌فقیه» هستید. اگر کسی هم ساختار قانونی و ساختار دینی را قبول نکند نمی‌تواند وزیر شود. البته گفتم در مصداق اختلاف‌نظر است.

* شما همچنین بارها از حضور نظامیان در مسایل اقتصادی انتقاد کرده‌اید. چه راهکاری برای این موضوع پیشنهاد می‌کنید؟

من از یک زاویه از حضور نظامیان در اقتصاد دفاع هم کرده‌ام.
من در مصاحبه با تجارت فردا به‌نوعی از حضور نظامیان در اقتصاد دفاع کردم. قانون اساسی می‌گوید نیروهای ظرفیت‌های تولیدی نیروهای نظامی در زمان صلح نباید بیکار بمانند و باید در روند سازندگی و توسعه دخالت داشته باشند. یک وقت ما این دخالت را جوری ترجمه می‌کنیم که این اتفاق می‌افتد که اینها فعالیت اقتصادی انتفاعی می‌کنند. یک وقت اینجور است و بانک می‌زنند، شرکت پیمانکاری می‌زنند و مشابه اینکه الان به این مسیر می‌رویم. یک وقت مثل بعضی از کشورها ارتش‌شان را که مثال زدم و گفتم پینوشه که ما به هزارویک دلیل با او خوب نیستیم او از ارتشش اینطور استفاده کرد و کار درستی بود.

* ‌الان سپاه امانی کار می‌کند یا پیمانکاری؟

فقط سپاه نیست. خیلی از نیروها امانی کار نمی‌کنند. می‌توانیم راهی پیدا کنیم تا نیروهایی که انگیزه درست و قوی دارند برای خدمت به مردم، توانش را هم دارند و تربیت‌شده هستند، از آنها استفاده شود اما تبدیل به کانون قدرت اقتصادی نشوند. اینجور که می‌گویند همه کارها دست سپاه است حرف نسنجیده‌ای است. آسمان‌ریسمان‌کردن واقعیت است. ولی چون سپاه یک نهاد مقدسی است که با فداکاری، ملت و تمامیت ارضی ما را حفظ کرد و این حرمت ارتش و سپاه باید حفظ بماند که همه احساس تعلق کنند، همه آنها را مال خودشان بدانند و خودشان را هم مال آنها بدانند، این خیلی مهم است، چون خطر این وجود دارد که قدرت سیاسی و نظامی با هم جمع شود و لطمات سیاسی بخورد به اندک آن هم باید حساس باشیم. معنی آن این نیست که سپاه همه‌چیز را در دست دارد، عرض کردم که برآوردهایی که در ذهن من است کمتر از 10درصد است. ولی چون برای ما خود وجود سپاه و سازمانش، ارتش و سازمانش اهمیت دارد که ملی تلقی شوند، باید حساس شویم که راه بهتری انتخاب شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *