تلویزیون – همشهری تماشاگر نوشت:
کسی که فکر میکند بزرگترین مبتکر معروف شدن با استفاده از خلاقیتهای ذهنی است و خود را متخصص ثبت دوربینی معرفی میکند، سوژه گزارش عشق دوربینیهای ورزش است. در گفتوگوی تماشاگر با حسین زمانی، آخرین دستاوردهای لازم برای ثبت تصویر شما از طریق دوربینهای استادیوم هم به اطلاع میرسد. شاید از این طریق آقای دوربینیهای بیشتری در دنیای ورزش ظهور کنند!حسین زمانی، چهره نامآشنایی برای بسیاری از ایرانیها محسوب میشود. همانقدر که اسم این فرد ناآشناست، چهرهاش به یکی از نکات طنز برنامههای غالباً غمگین عزاداری و تشییع جنازه تبدیل شده است.حسین دوربینی یا همان آقای دوربینی لقبی است که بسیاری از مردم روی این فرد گذاشتهاند. نکته جالب درباره آقای دوربینی این است که این فرد کارمند یکی از ادارات نیمهدولتی است و یک بار ازدواج کرده و به دلیل علاقه زیادش به دوربین، از همسر خود جدا شده است.آقای دوربینی دیوانه دیده شدن در مقابل دوربین است و خودش را متخصص علم تصویربرداری معرفی میکند. این چهره معروف و جالب البته میانه چندانی با مسابقات ورزشی ندارد و هیچ زمانی نمیتوانید او را در استادیوم مشاهده کنید. گفتوگوی با عشق دوربینیترین چهره رسانههای کشور حاوی نکات جالب، عجیب و غریب و منحصربهفردی است.قبل از سئوال اصلی کمی از خودت بگو.
من حسین زمانی هستم. یک آدم عادی؛ هیچ فرقی با بقیه ندارم جز اینکه خیلی زیاد دوست دارم دیده شوم. اولینبار چند سال قبل از انقلاب بود که تصویر من حین عزاداری از تلویزیون پخش شد و از همانجا فهمیدم که علاقه زیادی دارم تا باز هم از رسانهها دیده شوم.تا امروز تقریباً سعی کردم در همه تجمعات و برنامههایی که در آنها راهپیمایی هم هست مثل تشییع جنازه یا استقبال و بدرقه یک آدم (البته آنهایی که از تلویزیون پخش میشود) شرکت کنم. به خاطر همین مردم لطف دارند و به من آقای دوربینی میگویند.شغلی هم داری؟
بله من کارمند یک اداره هستم، اما آنها هم در جریان هستند که من به این کار توجه زیادی میکنم و اینها جزو شرایط کار من هست. من یک بار ازدواج کردم، اما همسرم با کارهایم مخالفت کرد و بعد هم جدا شد.راستش را بخواهید خیلیها از من انتقاد میکنند، اما من نمیتوانم این کار را کنار بگذارم. من دیوانه این کار هستم. برای من خیلی مهم است که در تلویزیون نشانم بدهند.مشکلی از بابت دیده شدن ندارید؟ این کار به نظر میآید هزینهها و دردسرهای زیادی دارد!
بله، اما عشق به این کار باعث شده که ادامه بدهم. تلویزیون حتی دستور داده که من را نشان ندهند اما اینقدر کارهایم را تکرار میکنم و روشهای مدرنی به کار میبندم که نتوانند این کار را انجام دهند.من برای خودم خیلی برنامههای تخصصی دارم. کارهایی میکنم که مجبور باشند من را حتما نشان دهند؛ حتی اگر نخواهند این کار را بکنند. من میتوانم در چند ثانیه جای خودم را عوض کنم و جلوی دید دوربینها قرار بگیرم.اگر جای دوربینها را عوض کنند، باز هم کاری میکنم که جلوی دوربین باشم. یعنی باور کنید اگر دعواهای برخی از فیلمبردارها نباشد، من همیشه در دید دوربین خواهم بود.انتظار داری آنها حواسشان به تو بیشتر باشد؟
بله، بالاخره من اولین نفری بودم که این ابتکار به ذهنم رسید. من تقاضا میکنم که من را زیاد نشان بدهند. اجازه بدهید مردم بیشتر من را ببینند. چه ایرادی دارد؟ من حتی از مردم میخواهم که راه من را ادامه بدهند.راستش من نه درس زیادی خواندم که معروف بشوم نه کس و کاری داشتم که معروف باشند. با این کاری که خودم انجام دادم، خیلی هم معروف شدم. چرا نباید انتظار داشته باشم که نشان داده بشوم؟بحث ما ورزشی هم هست. چرا به استادیوم نرفتی؟ مثلا هر هفته بروی استادیوم و قاطی تماشاگران باشی.
استادیوم که فایده ندارد. من اصلاً ورزشی نیستم و استادیوم رفتن هم کار من نیست. داخل استادیوم صدهزار نفر نشستند و بقیه داخل زمین هستند. من که نمیتوانم بروم وسط زمین. به خاطر همین باید برای تماشا بروم که حوصله این کارها را هم ندارم.مگر نگفتی متخصص دوربین هستی؟ راهش را پیدا میکنی بالاخره.
بله. همینجا عشق دوربینیهای ورزشی را یک راهنمایی میکنم. دوربین طبقه دوم استادیوم، جلوی پای تماشاگران تنظیم شده. آنها میتوانند وقتی چراغ دوربین قرمز شد و مطمئن شدند که دوربین از بالا تصاویر را پخش میکند، جلوی دوربین بایستند تا چند ثانیه نشانشان بدهد.بیلبوردهای ورزشگاه هم البته میتوانند این کار را انجام بدهند برای طبقات دیگر.
نه. بیلبوردها با تاخیر صحنهها را پخش میکند. یعنی وقتی یک تصویر از بیلبورد نشان داده میشود که دیگر زمانی نداری خودت را جلوی دوربین قرار بدهی. فایده ندارد!در مراسم ورزشی هم هیچوقت نبودی؟
خیلی فرصت نکردم وارد حیطه مراسم ورزشی بشوم چون خیلی زیاد هست. اما چند تا مراسم ختم و عزاداری بود که رفتم. این آخری، مراسم ختم ناصر حجازی هم دوست داشتم بروم چون شنیده بودم که داخل زمین برگزار میشود اما این هم نشد.البته بعداً فهمیدم که نمیشد داخل زمین رفت. دوربینها هم کسانی که اطراف خانواده بودند را نشان نمیدادند. راستی این را هم بگویم که بعد از بازیهای فوتبال هم زمان خوبی است که داخل کادر باشیم. شاید اگر کارت خبرنگاری داشتم حتماً میرفتم تا موقع مصاحبهها پشت آدمها باشم.قصد بازنشستگی هم داری؟
من تا وقتی که توان داشته باشم به این کار ادامه میدهم. دوربین یک نوع جاذبه خیلی قوی دارد که من نمیتوانم هیچوقت آن را کنار بگذارم. دست خودم هم نیست. دیده شدن در داخل کادر دوربین برای من یک اتفاق بزرگ هست و فکر میکنم همیشه هم به این کار ادامه بدهم.یک بار دیگر هم گفته بودم که وقتی داخل یک مغازه تلویزیونفروشی، مصاحبه من همزمان از 10تلویزیون بزرگ پشت شیشه مغازه پخش شد و مردم من را دیدند، انگار همه دنیا را به من داده بودند. فکر میکنم با این علاقه تا آخر عمرم به کار دوربینی ادامه بدهم. فقط اگر سنگاندازی نکنند و اجازه بدهند این کار را ادامه بدهم خیلی خوشحال میشوم.
من حسین زمانی هستم. یک آدم عادی؛ هیچ فرقی با بقیه ندارم جز اینکه خیلی زیاد دوست دارم دیده شوم. اولینبار چند سال قبل از انقلاب بود که تصویر من حین عزاداری از تلویزیون پخش شد و از همانجا فهمیدم که علاقه زیادی دارم تا باز هم از رسانهها دیده شوم.
بله من کارمند یک اداره هستم، اما آنها هم در جریان هستند که من به این کار توجه زیادی میکنم و اینها جزو شرایط کار من هست. من یک بار ازدواج کردم، اما همسرم با کارهایم مخالفت کرد و بعد هم جدا شد.
بله، اما عشق به این کار باعث شده که ادامه بدهم. تلویزیون حتی دستور داده که من را نشان ندهند اما اینقدر کارهایم را تکرار میکنم و روشهای مدرنی به کار میبندم که نتوانند این کار را انجام دهند.
بله، بالاخره من اولین نفری بودم که این ابتکار به ذهنم رسید. من تقاضا میکنم که من را زیاد نشان بدهند. اجازه بدهید مردم بیشتر من را ببینند. چه ایرادی دارد؟ من حتی از مردم میخواهم که راه من را ادامه بدهند.
استادیوم که فایده ندارد. من اصلاً ورزشی نیستم و استادیوم رفتن هم کار من نیست. داخل استادیوم صدهزار نفر نشستند و بقیه داخل زمین هستند. من که نمیتوانم بروم وسط زمین. به خاطر همین باید برای تماشا بروم که حوصله این کارها را هم ندارم.
بله. همینجا عشق دوربینیهای ورزشی را یک راهنمایی میکنم. دوربین طبقه دوم استادیوم، جلوی پای تماشاگران تنظیم شده. آنها میتوانند وقتی چراغ دوربین قرمز شد و مطمئن شدند که دوربین از بالا تصاویر را پخش میکند، جلوی دوربین بایستند تا چند ثانیه نشانشان بدهد.
نه. بیلبوردها با تاخیر صحنهها را پخش میکند. یعنی وقتی یک تصویر از بیلبورد نشان داده میشود که دیگر زمانی نداری خودت را جلوی دوربین قرار بدهی. فایده ندارد!
خیلی فرصت نکردم وارد حیطه مراسم ورزشی بشوم چون خیلی زیاد هست. اما چند تا مراسم ختم و عزاداری بود که رفتم. این آخری، مراسم ختم ناصر حجازی هم دوست داشتم بروم چون شنیده بودم که داخل زمین برگزار میشود اما این هم نشد.
من تا وقتی که توان داشته باشم به این کار ادامه میدهم. دوربین یک نوع جاذبه خیلی قوی دارد که من نمیتوانم هیچوقت آن را کنار بگذارم. دست خودم هم نیست. دیده شدن در داخل کادر دوربین برای من یک اتفاق بزرگ هست و فکر میکنم همیشه هم به این کار ادامه بدهم.