با توجه به گسترش موج اعتراضات علیه “باراک اوباما” در آمریکا می توان علت اجرای سناریوی ساختگی و پروژه اتهام زنی به ایران را تلاشی برای انتخاب مجدد وی در انتخابات 2012 دانست، اشتباهی که دموکراتها پیش از این نیز مرتکب شده اند.

انتشار خبر کشف توهم توطئه ترور سفیر عربستان در آمریکا از روز سه شنبه به موضوع داغ رسانه ها و محافل سیاسی غرب تبدیل شده و گمانه زنی ها در مورد واکنشهای احتمالی کشورها در این زمینه را دامن زده است.

هر چند داستانی که آمریکایی ها برای این ادعای خود تعریف می کنند به زحمت مورد قبول کسی حتی در خود این کشور قرار می گیرد، اما این موضوع را می توان از این منظر که ادعای دخالت ایران در این توطئه ترور و چگونگی برخورد “باراک اوباما” با این مسئله نتیجه مستقیم در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده آمریکا خواهد داشت، مورد بررسی قرار داد.
همزمان با انتشار این خبر در رسانه ها، اظهارات تند مقامات آمریکایی علیه ایران آغاز شده و این درحالی است که هیچ بمبی منفجر نشده و خونی ریخته نشده است با این حال بحران در روابط آمریکا و ایران یکی به عنوان قدرتی جهانی و دیگری به عنوان قدرتی منطقه ای مانند سی سال پیش جدی است.
سه دهه پیش گروگان گرفته شدن 52  آمریکایی در جریان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران به مدت 444 روز در ایران به چالش بزرگ دولت “جیمی کارتر” رئیس جمهوری وقت این کشور تبدیل شده و ناتوانی او در حل این مشکل و شکست عملیات نظامی موسوم به “پنجه عقاب” در صحرای طبس، موجب شد وی و دموکراتها انتخابات سال بعد را به رقیب جمهوریخواه واگذار کنند.
پس از این تحول سیاسی در آمریکا، گروگانهای این کشور آزاد شدند و در این میان کسی که نام خود را به عنوان پیروز این بحران ثبت کرد “رونالد ریگان” جانشین کارتر بود. از آن تاریخ به بعد روسای جمهوری آمریکا به خوبی دریافته اند که نحوه تعامل آنان با ایران می تواند در سرنوشت دولتشان تعیین کننده باشد.
“باراک اوباما” نیز که در ژانویه سال 2009 سکان هدایت آمریکا را به دست گرفت به این حقیقت واقف بود. وی در نخستین روزهای ریاست جمهوری خود آمادگی اش را برای بهبود روابط با ایران اعلام کرد، اما این آمادگی پیش شرطهایی داشت که هیچ کس در ایران حاضر به تن دادن به آنها نشد.
اکنون در حالی که با گذشت سه سال از دوران ریاست جمهوری اوباما، شکستهای پیاپی وی در عرصه سیاست داخلی و عملی نشدن وعده هایش سبب ناامیدی رای دهندگان شده، وی کوشیده است با اقداماتی در خارج از آمریکا ناتوانی های خود را جبران کند. کشتن “اسامه بن لادن” که گفته می شد عامل اصلی حملات 11 سپتامبر 2001 است در همین راستا انجام شد و به شهادت نظرسنجی ها تاثیر مستقیمی بر افزایش محبوبیت اوباما در آمریکا داشته است. 

به فاصله اندکی پس از این اقدام به ظاهر پیروزمندانه، جنبشی علیه بی عدالتی و بیکاری رو به رشد در آمریکا شکل گرفت که هر چند در ابتدا چندان از سوی مقامات کاخ سفید جدی گرفته نشد، اما با تداوم و گسترش آن به دیگر شهرهای آمریکا و پیوستن هزاران نفر از مقامات، سیاستمداران و شخصیتهای صاحب نام این کشور، نشان داد که برآوردهای آنان اشتباه بوده است.

به این ترتیب مشاوران اوباما به دنبال راهی بودند تا بتوانند توجه افکار عمومی را در داخل و خارج از آمریکا از معضلات اقتصادی و بی عدالتی دور کرده و عاملی بیابند تا بتوانند با طرح آن در سطح گسترده بین المللی از شکست احتمالی وی در انتخابات سال آینده جلوگیری کنند.
با این حال آمریکایی ها فراموش کردند که ارتکاب هر اشتباهی در رابطه با ایران می تواند شکست جبران ناپذیری برای آنان رقم بزند. مشاوران اوباما به این موضوع توجه نکرده اند که ایران می تواند به شمشیر دو لبه علیه آمریکا مبدل شده و بیشتر از آنکه فرصتی برای افزایش محبوبیت اوباما باشد، به عاملی برای سقوط وی و تکرار تجربه شکست کارتر در انتخابات سال 1980 تبدیل شود. از این رو انتظار می رفت واشنگتن در طرح چنین اتهام سنگینی علیه ایران محتاطانه تر عمل کند.
مهر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *