معاون برنامهریزی و فناوری اطلاعات دانشگاه تهران میگوید: خیلی از دوستان توصیه کردند که ملبس به لباس روحانیت به دانشگاه نیایم ولی واقعیت این است که من در دانشگاه جز تجربه مثبت از این لباس ندیدم.
● گزارش تصويري مرتبط
——————————-
سیدسعیدرضا عاملی با 52 سال سن یکی از جوانترین استاد تمامهای دانشگاه تهران محسوب میشود. وی که معتقد است هیچگاه لباس روحانیت را کنار نگذاشته، میگوید این لباس دشواریها و سختیهایی دارد اما هیچگاه به خاطر این لباس در دانشگاه دچار مشکل نشدم.
عضو گروه ارتباطات دانشگاه تهران در دوران انقلاب اسلامی به شوق کشورش به ایران بازگشت و در فعالیتهای سیاسی و جبهههای جنگ حضور یافت و خاطرات بسیاری از رفقای شهیدش در جبههها دارد. عاملی هماکنون عضو وابسته گروه مطالعات آمریکای دانشکده مطالعات جهان، رییس انجمن علمی مطالعات جهان و معاون برنامهریزی و فناوری اطلاعات دانشگاه تهران است.
حجتالاسلام عاملی میگوید که به آشپزی علاقهمند است و گاهی که فرصت داشته باشد برای بچهها آشپزی میکند و معتقد است که خورشت کرفس چیز دیگری است.
وی مؤسس مؤسسات مطالعات و علمی بسیار در انگلستان و ایران مثل مؤسسه مطالعات اسلامی لندن، مؤسسه حقوق بشر اسلامی در لندن، دانشکده مطالعات جهان و بسیاری فعالیتهای مهم دیگر اجتماعی است. عاملی میگوید به شعر و موسیقی علاقه دارد، کارهای استاد شجریان، اصفهانی و افتخاری را میپسندد و قدیمترها مثنوی میخوانده است.
از این نویسنده هفده جلد کتاب به زبان انگلیسی و 15 جلد به زبان فارسی منتشر شده است. وی بر روی فضای مجازی بسیار کار کرده و میگوید باید شهر مجازی تهران را راهاندازی کنیم وی معتقد است که اکنون کنار هالیوود یک وبیوود هم توسط آمریکا طراحی شده است. وی علی رغم همه تسلطش به فضای مجازی خودش معتقد است که فیسبوکی نیست.
وی بهترین خاطرات زندگیش را اوایل انقلاب و روزهای عاشورا در آمریکا و بدترین را فوت مادر و شهادت همرزمانش در جبههها میداند.
شما را به خواندن بخش پایانی گپوگفت خبرگزاری فارس با سید سعیدرضا عاملی دعوت میکنیم:
لباس روحانیت مقدس است درعین حال سختیهایی هم دارد
*استاد پیش از آنکه درباره فعالیت دانشگاهیتان صحبت کنید، لطفاً بفرمایید که آیا لباس روحانیت هیچ زمان مانع فعالیت علمیتان شده است؟
-واقعیت این است که این لباس، لباس مقدسی است و در عین حال سختیهای خاص خود را دارد، احترام و در عین حال مسخره شدن دارد. گاهی گوشه خیابان ایستادهایم و چند جوان یک متلکی به ما میاندازند و یا با نگاههای خود از حضور ما در کنفرانس تخصصی متعجب میشوند، البته من هیچوقت به دل نمیگیرم و میگویم این هیجان جوانی است. اگر ما حرف علمی و تخصصی بزنیم و از ورود به حریمهای علمی که حوزه تخصصی ما نیست خارج نشویم، ملاحظه خواهد شد که جامعه نگاهی بسیار محترمانه به روحانیت دارد. یکی از دانشجویان کُرد من میگفت در 20 دقیقه اول کلاسی که با شما داشتم، احساس آشنایی و احترام خاصی در من شکل گرفت و با علاقه درسها را دنبال میکرد. محبتهای زیادی خصوصاً از ناحیه دانشجویان و همکاران محترم دانشگاه تهران و جامعه علمی که با آن در تماس بودهام، دریافت کردم و احساس میکنم بیشتر از آن حدی که بنده صلاحیت دارم مورد احترام و توجه بودهام.
روحانی و استاد دانشگاه متواضع و عالم حتما مورد احترام جامعه است
مهمترین رکنی که یک روحانی و البته استاد دانشگاه باید به آن توجه کند، دوری از غرور است، خود را تافته جدا بافته از جامعه دانستن است. روحانیت و استاد دانشگاه متواضع و عالم حتماً مورد احترام جامعه هست، اگر چه به دلیل عدم شناخت با بیمهریهایی هم مواجه شود.
من از لندن که به ایران برگشتم در سال 80 خیلی از دوستان توصیه کردند که ملبس به لباس روحانیت به دانشگاه نیایم و توصیه میکردند که اگر با لباس روحانیت به دانشگاه بیایی در جامعه علمی پذیرفته نمیشوی و نمیتوانی راحت کار کنی. ولی واقعیت این است که من در دانشگاه جز تجربه مثبت از این لباس ندیدم و همواره چه در جمع اساتید محترم و چه در جمع دانشجویان، احساس احترام و حمایت داشتهام. البته معمولاً وارد حلقههای خاص نمیشوم و درگیر حواشی نیستم و میتوانم بگویم عمرم متمرکز در کار علمی بوده است.
علوم الهی جزو علوم پایه و مرجع است
* آیا بین یک روحانی و فرد عادی در تسلط به علوم جدید تفاوتی وجود دارد؟
-بله حتماً علوم الهی جزو علوم پایه و مرجع است که بقیه علوم با آن معنا پیدا میکند و ظرفیت مسیر گذاری و هدف گذاری برای سایر علوم را دارد. در تقسیمبندیهای مختلف علم اعم از تقسیم بندی ارسطوی، فارابی و بطور حتم تقسیمبندی غزالی جایگاه محوری برای حکمت الهی و علم الهی قائل بودهاند. اساساً متفکران مسلمان بسیاری از حوزههای علوم تجربی را هم بر اساس مدل فکری الهی ترسیم کردهاند. یک وقتی من در دانشگاه سوئز بررسی کردم که بیش از 700 کتاب پزشکی اسلامی موجود است و این پزشکی همان است که از سنت اسلامی اقتباس شده و متد آن با پزشکی جدید فرق دارد. علم الهی یک افق بلندی به نگاه انسان میدهد نگاهی که مسیر زندگی را جاودانه ببینی و این زندگی به جهان ماده خلاصه نمیشود و برای انسان ظواهری و باطنهای پنهان فرض میشود. خود این نگاه یک پرواز ذهن، فکر و اندیشه ایجاد میکند.
سازوکار حوزه طلاب را به دامن علوم جدید میکشاند/ علم دانشگاه کمعمق جهل مرکب و غرور کاذب میآفریند
*فکر میکنید روحانیت در این عصر اطلاعاتش روزآمد است؟
-نه لزوماً همه روحانیت، چرا که هستند کسانی که صرفاً دروس حوزه را میخوانند و اساساً اعتقادی به یادگیری علوم غیر الهی ندارند. اما خوشبختانه سازوکار حوزه به گونهای است که طلاب را به دامن علوم جدید میکشاند به این معنا که وقتی الان طلبهها 9 پایه حوزه را میگذرانند و وارد رتبه چهارم میشوند درگیر دروس جدید اعم از جامعه شناسی، روانشناسی، فلسفه و معرفت شناسی و مطالعات رسانه میشوند و مجبورند علوم مختلف را بدانند. اما به عقیده من اینکه شما بروید یک درس راجع به ارتباطات بگیرید تا اینکه علم ارتباطات را با مبانیش بگذرانید و خبر، تیتر، گردش خبر و بازنمایی و .. را بدانید، متفاوت است. بنابراین من فکر میکنم اگر طلبهای بخواهد با علوم جدید آشنا شود باید دانشگاه بیاید و در کنار علوم حوزوی در دانشگاه هم تحصیل کند تا این مسایل به خوبی با هم تطبیق داده شود و اّلا علم دانشگاهی کم عمق نه تنها راهبرد مثبتی ندارد بلکه یک نوع جهل مرکب و غرور کاذب را وسعت میدهد.
رسالت روحانیت، تشویق خردگرایی و معنویت توآمان است
*تصور میکنید امروز مهمترین وظیفه روحانیت چیست؟
-رسالت روحانیت تشویق خردگرایی و معنویت گرایی توأمان است. تنها بر طبل معنویتگرایی زدن بدون چراغ عقل جامعه را به سمت صوفیسم و عرفانهای خاص و در نهایت عدم تعادل و افراطی گری سوق میدهد و زدن بر طبل عقل بدون توجه به معنویت هم میشود، خردگرایی و مادیگرایی غربی. این عقل همان عقل وبری است که ابزار صرف پیشرفت است و افقی نسبت به عمل صالح ندارد و تنها بر پیشرفت و تولید مادی تأکید میکند و نوعی عملگرائی را ترویج میدهد که میتوان برای رسیدن به آن، کشتار جمعی نیز انجام داد. علم باید منبع، مرجع و ابزار عمل صالح باشد. عمل صالح انطباق عمل با قوانین شریعت و حقایق تشریعیه و تکوینیه است. همین طبیعت را در نظر بگیرید که ما چقدر قوانین مربوط به آن را میشکنیم، چه اندازه قوانین تکوینی که خداوند در ذات طبیعت سالم تدبیر کرده است، نادیده گرفته میشود و نتیجه آن تخریب فضای سبز، اکولوژی محیط، آبها، دریاها و … میشود که سلامت طبیعت، حیوانات و جامعه انسان را به خطر میاندازد.
بنیاد هستی بر عقلانیت الهی استوار است
جهان دارای نظامی است که وقتی آن را خوب درک میکنی ضابطهها و قواعد نظام طبیعی، آبهای جهان، نور و انرژی را رعایت میکنی، در واقع یک عمل صالح نسبت به جهان هستی و خود انسان انجام دادهای بنابر این اگر انسان قوانینی را که اسلام برای او وضع کرده رعایت کند عمل صالح انجام داده است چون علم جدید را که به آن علم سکولار(Secular Science) هم میگویند و استیون کارتر در کتابش آن را نقد میکند و در آن از وضعیت دانشگاه و علم جدید انتقاد میکند و می گوید علم جدید و نهاد آکادمیا به مجرد اینکه که صحبت از دین میشود میگوید که دین جزو حوزه علم نیست و ما در دانشگاهها حرف علمی میزنیم. در ایران هم برخی افراد این حرف را میزنند زمانی که میخواهی حرفی از اندیشه دینی بزنی میگویند اینجا بحث علم است حرف دین نزنید. در واقع نوعی جداسازی و در بسیاری از موارد تقابل بین حوزه علم و دین ایجاد میکنند. در صورتیکه در منطق اسلامی رویکرد علمی، دینی است و رویکرد دینی علمی است. این گذاره نتیجه درک منطق عقلانی هستی است. بنیان هستی بر عقلانیت الهی بنا گذاشته شده است و دارای نظامی است که خداوند تدبیر کرده است. انطباق با این نظام در تشریع و تکوین تدبیر شده است.
عالم حوزه صرفاً حافظ معنویت جامعه نیست
با این نگاه یک عالم حوزوی فقط حافظ معنویت جامعه نیست، بلکه عامل تقویت عقلانیت و خردگرائی نیز باید باشد. همانگونه که اگر به قرآن مراجعه کنیم با بیش از 12 واژه خداوند خردگرایی را تشویق کرده و از تفکر و تعقل و تدبر صحبت کرده و در هر یک از آنها به وجهی از عقلانیت اشاره کرده است.
در اسلام زمانی که از تفکر صحبت میکنی این تفکر غیر از تعقل است تعقل یک جریان فکری است که در درجه نخست نفس را مهار میکند، عقل در واقع مرجع مهار شهوت و خودخواهیهاست. ابن عربی میگوید به میزانی که نیستی هستی و به میزانی که میتوانی خود را مهار کنی، میتوانی خدا را در مسیر زندگیت اضافه کنی. اگر نفس انسان چون یک قول هفت سر جلویش باشد این نفس او را هدایت میکند اما زمانی که نفس را به مهار عقل کبشید، تدبیرش او را به حرکت درمیآورد.
گاهی اوقات این تدبیر ما تربیت نشده است و به نیرنگ تبدیل میشود و برای گمراهی، جنگ و فتنه و ضایع کردن حقوق دیگران و سلطه به کار میرود یکی از نقدهایی که به غرب میشود این است که غرب ما به ازای عمل فکریش قوی نیست. در همین قرن بیستم گشتگان جنگ 22 برابر قرن هجدهم بوده است و منشاء بسیاری از جنگها از جمله جنگ جهانی اول و دوم غرب بوده است. اینکه همچنان هزاران نفر در کشتارهای جمعی قتل عام میشوند و تجارت جنگ؛ بزرگترین تجارت جهان است، نمودی از برآیند عقلانیت عمل گرا جدا شده از خداست.
*جالب این است که با این وضعیت به عقلانیت هم تکیه دارند…
-بله منتها این تعریفی که از عقلانیت دارند ابزاری است واقعگرایانه برای رسیدن به موفقیت که ممکن است این موفقیت منجر به علم بیشتر یا سلطه بیشتر شود بازهم ذیل خردگرایی وبری قرار دارد که با خردگرایی اسلام الهی که به مصلحت جاودانه انسان توجه دارد، متفاوت است.
فضای مجازی سازوکاری پویا برای دستیابی به توسعه و پیشرفت است
*فضای مجازی در این وضعیت چه نقشی ایفا میکند؟
–فضای مجازی یک ابزار مثل تلویزیون، رادیو و سایر رسانهها است، این فضا هم سازوکاری دارد که در آن یک محتوا ایجاد میشود اما سازوکار پویا و قویی با ظرفیت بسیار برای توسعه و پیشرفت است.
کتاب شهر مجازی که در سال 1388 به نگارش درآمد یک ابتکار در طراحی شهرهای مجازی بود که شهر تهران را در سه دایره فضای مجازی طراحی کرده است. در یک دایره ارتباط نقطه به نقطه بین نهادهای شهری برقرار شده و در کنار هم نهادهای وابسته به شهرداری یک محیط متناظر مجازی ایجاد کرده است که در تعامل دائمی به نهادهای مربوط در فضای فیزیکی است.
در دایره دوم حضور بخش خصوصی در شهر مجازی ظرفیت سازی میشود. شهر مجازی شهر شهرهاست، یک شهر نیست، شهری است که در ذیلش شهرهای زیادی به وجود میآید. بنابراین بخش خصوصی نیز به طور جدی در این فضای مجازی فعال است و لزوماً مرز جغرافیای ندارد و میتواند مشارکتهای فرامحلی و جهانی را در محیط خود تعبیه کند. در دایره سوم فضاهای عمومی شهر مجازی تهران طراحی شده است که در واقع شهر در 69 لایه با بیش از 1700 خدمات حضور جدی پیدا میکند. این 69 لایه در 69 شهر طبقه بندی شده و موضوعات مختلف اعم از خدمات و فوریتهای شهر، خدمات فرهنگی، توریسم، بازار و … دامنه فعالیتها و خدمات خود را توسعه میدهد. از آنجا که محیط مجازی سقف ندارد و محدود نیست و به تعبیری در محیطهای ادامه دار هستند، بر طبقات این شهر و خدمات این شهر به سادگی میتوان افزود.
زیرساختها را باید برای فضای مجازی قوی کنیم
بنابراین در این شهر دایره نقطه به نقطه تکمیل شده است. لایههای شهر در حال ایجاد و توسعه است، بخش خصوصی مورد توجه جدی قرار نگرفته است. البته این کار زیرساخت قوی میخواهد. امروز بعنوان مثال فیبرنوری شهر تهران حدود 2500 کیلومتر است شهری چون آمستردام 28 هزار کیلومتر فیبرنوری دارد. بنابراین باید تلاش کنیم تا زیرساختها قوی شود الان بزرگترین میزبان اطلاعاتی ما در تهران برای سازمان فناوری اطلاعات با هزار ترابایت ظرفیت است. ظرفیت فضای مجازی بسیار پویا و زیاد است و ماهیت کار در این فضا با فضای فیزیکی متفاوت است چرا که کار مکانیکی و صنعتی با منطق کار تک تولید صورت میگیرد؛ اما کار مجازی منطقش کار پویا مجازی است که در این منطقه یک تلاش و یک تولید به منزله همه تولید یا به تعبیری متمایل به بی نهایت تولید است. البته فضاهای مجازی، به همان میزان که قدرتمند هستند، چالشها و آسیبهای مهمی هم دارند.
محیط مجازی یک محیط تحت کنترل است
*مهمترین هجمهها در این زمینه چه چیزهایی است؟
-من در یکی از کتابهایم تحت عنوان «رویکرد دو فضایی به آسیبها؛ جرائم، قوانین و سیاستهای فضای مجازی» و همچنین کتاب استعمار مجازی آمریکا به تفصیل پیرامون آسیبها بحث کردهام. باید توجه داشت که اینترنت اساساً در ارتش آمریکا با آلپرنت شروع شد و به اینترنت در اوایل دهه 90 منتهی شد بنابراین، این فضای آزموده شده ارتش آمریکا است. رسانهها نیز مولود ارتشهای دنیا هستند، از صنایع مخابراتی، رایو و تلویزیون تا رایانه. شبکهای شدن اطلاعات همه اختراع ارتش آمریکا است. با این نگاه باید توجه داشت که محیط مجازی یک محیط تحت کنترل است و از این منظر یک محیط امنیتی و ضد امنیتی محسوب میشود.
*وضعیت جستجوگرهای خارجی به چه صورت است؟
-بعضی افراد میروند تاریخچه گوگل را میخوانند و متوجه میشوند که این گوگل توسط دو دانشجو به نامهای «لورنس ادوارد لَری پیج» و «سرگئی برین» با ص دهزار دلار آغاز به کار کرده است. این تاریخچه درست است اما واقعیت این است که امروز گوگل در قد و قواره امپراطوری بزرگی عمل میکند که دیگر صرفاً سرمایه دو نفر یا یک شرکت بزرگ نیست، بلکه ظرفیتی است برای دولت آمریکا که به 132 زبان اطلاعات ویرایش و تولید میکند، به اندازه کشورهای سازمان ملل آیپی آدرس دارد و در هر یک ساعت یک پتابایت اطلاعات ویرایش میکند، 20 هزار نفر کارمند ذیل این پورتال کار میکنند و بنابراین میبینیم که این فرآیند نمیتواند غیرسیاسی باشد. 95 درصد جستجوی اطلاعات از طریق جستجوگرهای آمریکایی صورت میگیرد، 65 درصد توسط گوگل و بقیه از طریقmsn ،yahoo، IOL و تنها 5 درصد اطلاعات خارج از سیستم جستجوگرهای آمریکایی است و این معنایش این است که ما داخل الگوریتم اطلاعات آمریکا اطلاعات را دریافت میکنیم اما اطلاع نداریم که اینها براساس چه الگوریتم مشخصی مسایل را بازخوانی میکنند.
در گوگل وقتی یک مطلب جستجو میشود، سیستم با اولویتبندی و ردهبندی خاص بر اساس الگوریتم مشخص اطلاعات هزار عنوان در آن زمینه را برای ما ارایه میکند و نه بیشتر؟! درصورتی که به ظاهر مثلاً با جستجوی کلمه ایران؛ 937 میلیون مورد اعلام میشود ولی از این مقدار فقط 1000 مورد در صفحات گوگل قابل رویت است که منطق رتبهبندی آنها مشخص نیست. مشخص نیست بقیه اطلاعات کجاست. گوگل امروز بزرگترین امپراتوری خبری دنیا است که خبرهای بیش از 3000 خبرگزاری را به صورت لحظهای ویرایش میکند و در معرض دید جستجو گران قرار میدهد. امروز در واقع بزرگترین خبرگزاری جهان گوگل نیوز است و دیگر با پایان اهمیت خبرگزاریهایی مثل آسوشیتدپرس، رویترز و مثلاً خبرگزاری فرانسه مواجه هستیم.
سلطه ابرقدرتها مهتمرین چالش فضای مجازی است
چالش ما در فضای مجازی سلطه ابرقدرتهای مجازی است که در قالب بزرگ پرتالهایی مثل google ،youtube ،twitter ،facebook ،wikipedia، IMDB و … مرجعیت اصلی و جهانی تولید، توزیع و مصرف اطلاعات را دارند.
آمریکاییها تلاش کردند تا ابرقدرت مجازی ایجاد کنند البته نامی برای آن نگذاشتند. فیسبوک امروز ابر قدرت شبکه اجتماعی است که بیش از یک میلیارد عضو دارد، IMDB ابرقدرت فضای مجازی سینمای دنیاست و در ماه 60 میلیون بازدید کننده دارد، یوتوب ابرقدرت کلیپهای تصویری دنیاست و در روز بیش از 100 میلیون کلیپ تصویری آپلود میکند، «کورسا» ابرقدرت آکادمیا است که بیش از سه میلیون درس در آن تعریف شده است که ابرقدرت آکادمیهاست. بنابراین آنها خوب میدانستند که تعداد وبسایتها مهم نیست بلکه مرجعیت داشتن آنها با اهمیت است. اگر امروز با دستور یک سازمان مثلاً 100 هزار وبسایت ایجاد شود، اتفاق خاصی نیفتاده است. ولی گوگل داتکام، اگر چه یک پورتال و وب سایت است ولی دامنههای متکثر موضوعی و کشوری در سطح کره زمین است.
البته چالش بعدی ما گم شدن کاربران در جهان اطلاعات و یک نوع «اینترنت زدگی» مثل مار زدگی است که فرد را محو فضای خود میکند. باید راه درست زندگی کردن در فضای دوم زندگی را در قالب کارگاه آموزشی و همچنین در معرض قرار دادن خدمات مفید با محتوای فارسی و ساختن سازههای مجازی مبتنی بر فرهنگ ایرانی را در معرض دید کاربران فارسی زبان قرار داد.
در کنار هالیوود یک وبیوود هم ایجاد شده است
*با این اوصاف فضای مجازی هم دارای محدودیتهایی است؟
–بله البته فضای مجازی امروز به صورت یک شرکت چندملیتی بین گوگل، فیسبوک، یوتوب، اماسان، یاهو و … کار میکند به همین دلیل است که با جستجوی یک واژه جزو اولویتهای برتر حتماً ویکیپدیا، یوتوب و … میآید. صفحه نخست کاخ سفید همین فیسبوک، گوگل و ام اس ان و … قرار گرفته است. این هشت پورتال بزرگ که در کالیفرنیا هم هستند به تعبیر من یک وبیوود در کنار هالیوود ایجاد کرده است که هالیوود نیز یک عرصه ترویج فرهنگ آمریکایی و سلطه اندیشه آنها از طریق سینما است و این وبیوود نیز یک صنعت تبلیغ و سازوکار تطبیق با زندگی آمریکایی است.
*شما هم فیس بوکی هستید؟
-خیر
سه سال و نیم لیسانس و یک ساله فوق ارتباطات گرفتم
*از فضای مجازی بگذریم… از دانشگاه بگویید و رفتن مجددتان به لندن؟
-من سال 68 از قم به دانشگاه تهران آمدم، در کنکور شرکت کردم و در انتخاب اولم که جامعه شناسی دانشگاه تهران بود قبول شدم. در سه سال و نیم لیسانس پژوهشگری گرفتم و بلافاصله به ایرلند دانشگاه یوسی دی(University College Dublin) رفتم و یک ساله فوق لیسانس ارتباطات گرفتم، شرایط آن موقع سخت بود چون ما هجده نفر بودیم و تنها شش نفر توانستند در محدوده زمانی یک سال کار خود را به پایان برسانند. پروفسور پاتریک کلنسی، استاد راهنمای من بود و با شتاب کاری که داشتم ایشان را خیلی به درد سر انداختم و در دوره نظارت ایشان، 14 جلسه داشتیم که ثبت کردم. به اصرار من حتی روزهای شنبه و یکشنبه هم با ایشان جلسه داشتیم و در مورد پایاننامه از نظرات ارزشمند ایشان استفاده میکردم.
پس از این دوره من بلافاصله به لندن رفتم و پروپوزالی درباره مکانیزم قدرت در رسانه نوشتم و برای چند دانشگاه اقدام کردم، اما هیچ دانشگاهی این طرح را قبول نمیکرد جیمز کارن معروف و منتقد در حوزه سلطه رسانه در دانشگاه گلداسمیت لندن استاد بود و کتاب قدرت بدون مسئولیت (Power without responsibility) را نوشته بود، قبول کرد که راهنمایی رساله من را بر عهده بگیرد ولی ایشان خیلی زود بازنشسته شد و من نتوانستم از این فرصت استفاده کنم.
با توجه به اهمیت یافتن مسئله جهانی شدن در دهه 90 تصمیم گرفتم سراغ موضوع جهانی شدن و هویت بروم که در دانشگاه رویال هالووی لندن، پروپوزال من پذیرفته شد.
*با خانواده آنجا بودید؟
-بله
تنها به کتاب و مطالعه عادت دارم
*استاد الان که میدانم صبح تا شب مشغول کار هستید روزهای تعطیل را چگونه میگذرانید؟
-متأسفانه یکی از نقدهایی که بر من وارد است این که تنها به کتاب و مطالعه عادت دارم و کمتر شاید برنامه فوقالعادهای برای آخر هفته داشته باشم.
*پس تفریح چطور؟
-خیلی کم فرصت و مجال تفریح فراهم میشود؛ البته شاید در این دوره از زندگیم کمی بیشتر از گذشته، وقت برای استراحت میگذارم. آخر هفتهها گاهی برای خوردن غذا به رستوران میرویم و یا ممکن است برای تماشای فیلم به سینما برویم، گاهی سفر به شهرهای دیگر ایران به همراه خانواده داریم.
با فامیل و خویشان ارتباط نزدیکی داریم/ به صله رحم علاقهمندم
*صلهرحم هم علاقه دارید؟
-بله، خدا رو شکر فامیل و خویشاوندان خیلی خوبی داریم و در ارتباط دائمی هستیم. من در مجموعهای زندگی میکنم که با پدر و دو برادرم در کنار هم هستیم و به نوعی خانواده گسترده با حفظ استقلال شکل گرفته است و از این بابت خیلی خوشحال هستم.
*کدام محله کرج زندگی میکنید؟
-عظیمیه
اهل سفرهای دستهجمعی هستم
*پس جای خوش آب و هوایی است، خیلی هم نیازی به رفتن به جنگل و پارک و اینجور جاهای خوش آب و هوا ندارید…
-بله درست است البته ما فامیلمان اهل سفرهای دسته جمعی هستند و حتی با همدیگر به سفرهایی مثل سفر کربلا میرویم که تا الان دو سفر دسته جمعی به کربلا داشتهایم. از مهمانیهای خانوادگیمان و دور هم جمع شدنهایمان در اطراف تهران و بساط صبحانه و ناهار بسیار خاطرات خوشی دارم. این سفرها از اطراف ولنجک تا سفر به شمال، مشهد، همدان و البته کربلا دسته جمعی بوده است. این کار خود یک نوع محیط فرهنگی خوبی فراهم میکند که هم ما خوشحال هستیم و هم احساس میکنیم که بچهها و همه اعضاء خانواده در محیطی قابل اعتماد تفریح میکنند. خدا را شکر جوانهای فامیل هم که اهل خواندن و مدیحه سرائی هستند و معمولاً محافل ما همراه است با ذکر اهل بیت (ع) که از این جهت نیز برکات زیادی در جمع فامیل احساس میشود.
توصیههای چندگانه برای جوانان دم بخت دارم
*جوانان را نصیحت هم میکنید؟
-البته نصیحت نه به آن معنا، من خودم بیشتر از هرکس نیازمند موعظه شدن هستم ولی بحثهای علمی و دینی در مناسبتهای خاص داریم. مثلاً در جشن تکلیفها و مراسم ازدواج توصیههای پنجگانه، ده گانه و دوازده گانه دارم. بچهها عموماً مراسم را ضبط میکنند و بعدها هم به این مباحث مراجعه میکنند و نوعی یادگاری معنوی محسوب میشود. بسیاری از جوانان ما به این نوع تجمعها علاقمند هستند. الان به بچههای خودم میگویم؛ یک فرصت مطالعاتی برای سفر به خارج پیش آمده است، خیلی استقبال نمیکنند و به خانه و محیط زندگی در ایران علاقمند هستند و البته این فضا را مدیون همسرم هستم؛ که محیط گرم و صمیمی را ایجاد کردهاند و نوعی مرجعیت محیط خانه فراهم شده است. دو فرزندم که در خارج از ایران هستند هم معمولاً دو بار در سال به ایران میآیند و بین دو هفته تا سه هفته با ما هستند و معمولا اظهار دلتنگی شدید برای بودن در جمع خانواده را دارند. اینها واقعاً یک ارزش بزرگ است که از نظر من محور اصلی و کانونی این ارزش به ارزش های اسلامی بر میگردد و ما همه مدیون اسلام و تعالیم معرفتی، اعتقادی و اخلاقی اسلام هستیم.
*پس برنامهای برای زندگی در خارج از کشور ندارید؟
-خیر مگر اینکه موفق شویم بر بچهها غلبه کنیم.
*این نشان میدهد که شما علاقهمند هستید…
-خب بدم نمیآید یک سالی برای مطالعه، به روز شدن و شرکت در محیطهای علمی بروم، ولی واقعاً زندگی کردن در ایران را بر هر جای دیگر دنیا ترجیح میدهم.
مالزی به لحاظ فرهنگی به ایران نزدیک است/ مدینه و مکه محیط معنوی خوبی دارد
*اگر قرار باشد کشور دیگری زندگی کنید کجا را ترجیح میدهید؟
-اگر سنخیت فرهنگی منظورتان است برخی مناطق مالزی به لحاظ فرهنگی به ما نزدیک است واقعاً لذت دارد که انسانها با حجاب واقعی و سادگی در رفتار اجتماعی را مشاهده کنیم. مدینه و مکه منهای رفتارهای بد آل سعود، محیط بسیار معنوی و خوبی دارد. من در آمریکا، ایرلند و انگلیس برای سالهای متوالی زندگی کردهام، در انگلیس و ایرلند در پایتخت بودهام و در آمریکا در کانکورد و سکرمنتو که عمدتاً شهرهای بزرگ با حضور قوی و گسترده جامعه مسلمانان است. در غرب هم فضاها متفاوت است. انگلستان به لحاظ سیاست چندفرهنگی که داشت در گذشته خوب بود اما امروز که به آلمانها و اتحادیه اروپا پیوستهاند و سیاست یکپارچهسازی را دنبال میکنند، خطرناک شده است و به نوعی مثل آمریکا شده است. البته درست است که آمریکاییها هم میگویند سیاست چند فرهنگی دارند اما در واقع سیاست ملتینگ پات را دنبال میکنند یعنی سیاستی که همه در دیگ آمریکایی حل میشوند بنابراین بین مسلمانهایی که در آمریکا زندگی میکنند تا در بریتانیا فرق بسیار است. در برخی مناطق لندن خانمهای با روبنده آن قدر مشاهده میکنید که در قم قطعاً چنین فضایی نیست. البته بعد از واقعه یازده سپتامبر و هفت جولای شرایط یک مقدار برای مسلمانها بد شده و رفتارها نسبت به مسلمانان انگلیس هم سخت شده است چرا که در طول یک هفته به 300 مسجد مسلمانان بعد از یازده سپتامبر حمله شد. نمونههای قتل هم مشاهده شد. مطالعات اخیر هم نشان میدهد که همچنان فضای نفرت علیه مسلمانان بویژه بین نژادپرستها زیاد است در انگلستان هم نژادپرستی شدت دارد. من در یک مجموعه شش جلدی مطالبات مسلمانان بریتانیا (British Muslim Expectation of the Government) در حوزه شهروندی، رسانه، مدرسه، حجاب و حقوق فردی و اجتماعی به تفصیل پرداخته و مطالعات اجتماعی حاصل پیمایش و مطالعات موردی را منعکس کردهام. همچنین اخیراً فضای نفرت بر علیه مسلمانان در انگلیس و آمریکا را بصورت کتابهای تحلیلی مستقل به چاپ رساندهایم.
در فضای عدم تعادل رسانهای قرار داریم
*بگذریم استاد شما که اهل رسانه هستید، تلویزیون هم تماشا میکنید و سریالها را میبینید؟
-بله میبینیم بعضی سریالها را هم تماشا میکنم.
*از کلیت سریالهای تلویزیونی چه ارزیابی دارید؟
-رسانه ما در درجه اول باید از تولید انبوه پرهیز کنند تا گرفتار محتوای ضعیف نشوند. در حال حاضر به داشتن چندین کانال ملی، استانی، جهانی، با یک امپراطوری رسانه ایرانی مواجه هستیم که منابع لازم برای محتوای مفید و موثر را نداریم. البته تلاش و تدبیر همکاران صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران واقعاً قابل تقدیر است ولی واقعیت این است که ما در یک فضای عدم تعادل در تولیدات رسانهای قرار داریم، نه ایرانی هستیم و نه غربی، در فشار و کشش تکنیکی – محتوایی بین رسانهای ایرانی اسلامی و رسانه غربی قرار گرفتهایم.
ما ظرفیتهای بسیار خوبی در رسانه ملی داریم، بسیاری از فضاهای ما، فضاهای ارزشمندی است که در بسیاری از رسانهها، حتی رسانههای کشورهای اسلامی دیده نمیشود. ولی ایران مؤثر در قالب روایتها و داستانهایی که باز تولید شده است، ایران فاخر، اخلاقی و الگو ساز نیست. ما حتماً در روایتهای تاریخی خود مثل سریال مردان آنجلس، مریم (س)، امام علی (ع) و … موفق بودهایم ولی وقتی به مثلاً بازنمائی خانواده ایرانی، جوان ایرانی، پدر ایرانی میرسیم، دوربین به سمت محیطهای فاخر و خانوادههای با تدبیر و با اخلاق نمیرود.
*خب فکر نمیکنید اگر این فضا نباشد نقدی هم در جامعه صورت نمیگیرد؟
–چرا میتوانیم با آزمون و خطا پیش برویم و از طریق نقد، عیار کیفیت را تعیین کنیم ولی ریسک انتقال آموزههای غلط و ایجاد فضاهای ناامیدی ممکن است تقویت شود. البته نقد همواره منشاء تصحیح روندها و رشد و کمال میتواند باشد.
بین ژانرهای مختلف تفکیک قایل شویم/ چه اموری باید داستانی شود؟
*یعنی نمونه این فیلمها که به آسیبها میپردازد، نباید ساخته شود؟
-خیر من نمیگویم نباید ساخته شود منتها باید یک تفکیکی بین ژانر مستند، آموزشی و داستانی قایل شویم و بدانیم چه اموری باید در قالب روایت و داستان بیاید و چه اموری از طریق مثلاً آموزش و مستند سازی منتقل شود. مثلاً شما همین سریال مادرانه را در نظر بگیرید که ماه مبارک رمضان از سیما پخش شد، این سریال هیجان زیادی داشت و مردم را به دنبال خود میکشاند، ولی سوال این است که فیلم اولاً داستان چند درصد جامعه است. آیا ما نمیتوانیم از طریق بازنمائی خیر و رفتار نیک و محیط شاد و با نشاط، محیط برخوردار از خلاقیت فکری و توانائی حل مسائل، جامعه را به پیش ببریم. چرا باید در سریالهای ایرانی، بیننده دائم در اضطراب باشد یا به تعبیر من دائم پای بیننده روی ترمز باشد که اتفاق بعدی نیافتد.
جامعه نیاز به امیدواری، حرکت و امنیت دارد، در رسانه اینها منعکس شود
جامعه ما شدیداً نیازمند امیدواری، حرکت، نشاط، اعتماد، امنیت و فرهیختگی و بالندگی است. این معانی اگر هم در رسانه ما باشد در دل فضاهای منفی گم شده است.
سریال پزشک دهکده که از تلویزیون ایران هم پخش میشده و میشود هم دارای هیجان است و هم دائم موفقیت و انسانیت و روحیه فداکاری را به نمایش میگذارد، بیننده را با طبیعت زنده درگیر میکند و شما در کنار یک ملو درام آرام قرار گرفتهاید که زندگی در آن جریان دارد. دائماً در فیلم یک اتفاق انسانی رخ میدهد، این کار شامل نجات جان یک نفر، درمان و … است و مهم این است که با تماشای این سریال شما پایتان روی ترمز نیست، تیغ بر سلسله اعصابتان قرار ندارد، در صورتیکه این درباره برخی سریالها رخ نمیدهد و این نگرانی خانوادهها را افزایش میدهد.
برنامه های سیما اعصاب افراد را متشنج نکند
من سالها پیش رسانه ملی ایران را نقد کردم و گفتم که در این رسانه معتاد مسخره میشود، د رصورتیکه معتاد هم یک انسان مظلوم و نیازمند حمایت در اجتماع است. خوشبختانه اکنون در همین فیلم مادرانه به معتاد به عنوان یک انسان جدی و مهم توجه شده است، حتی برنامه ماه عسل دارای گفتوگوهای خوبی است و تجربیاتی را منتقل میکند، بدون اینکه اعصاب افراد را دچار تشنج کند.
رسانه نیازمند متفکر حوزه ارتباطات است
باید توجه داشت که کار رسانهای کار مهندسی نیست، نیازمند متفکرین حوزه ارتباطات است، نیازمند جامعه شناسان، انسان شناسان، روانشناسان خبره است. کار رسانه هم در حوزه سیاست گذاری و هم در حوزه تولید محتوا، باید توسط متخصصین حوزه رسانه و ارتباطات انجام شود. تاکنون رسانه ما بیشتر با یک دندانپزشکی تجربی مدیریت شده است. برای ما که رسانه مرجعیت اصلی در تولید فرهنگ و تمدن را دارد، باید به ابعاد تخصصی تولید فرهنگ و تمدن بیشتر توجه کنیم. در دیدگاههای رهبر حکیم جمهوری اسلامی ایران، اندیشههای فاخری وجود دارد ولی به نظر میرسد، بعضی از توصیههای ایشان در مرحله عمل مورد توجه قرار نمیگیرد. وجود ایشان با اندیشههای فرهنگی و تمدنی بزرگ، یک فرصت ارزشمند برای محوریت بخشیدن به امور مرتبط با فرهنگ و تمدن اسلامی در رسانه ملی است.
*در نهایت راهکار و نکته مهم برای ارتقا وضعیت فیلمها و سریالها چیست؟
-فیلمهای داستانی باید به سمت فیلمهای مثبت و امیدوارکننده پیش برود. من سال 82 مقالهای نوشتم تحت عنوان «جامعه جهانی اضطراب» که در آن تئوری بک را نقد کردم چرا که او جامعه جدید را با ریسک معرفی کرد و من این جامعه را با اضطراب، چرا که اضطراب اعم از ریسک است و ریسک یکی از مصادیق اضطراب است و دیگر عناصر آن هم تشویش، تردید و دوگانگیهاست. عرض من این است که ساز و کار جهان جدید، منشاء اضطرابزائی است، وظیفه رسانه ملی رویکرد ایجابی و درمانی است، لذا باید قدرت آرامش بخشی، امید آفرینی، حرکت در جهت خیر، تلاش بی امان برای حل مسائل جامعه، بزرگ منشی، جوانمردی، جهان نگری، راستگویی، امانت داری، وفاداری، مسئولیت پذیری، توجه به حقوق انسانها و بسیاری از ویژگیهای فاخر انسان مسلمان را تقویت کند.
*سینما هم میروید؟
-بله گاهی
دهلیز آخرین فیلمی است که دیدهام
*آخرین فیلمی که دیدید؟
-آخرین فیلمی که دیدهام فیلم دهلیز کار آقای بهروز شعیبی بوده است.
سینما تفاوتی که با تلویزون دارد این است که کاملاً شما را به عالم خود پرتاب میکند. دو ساعتی از فضای واقعی زندگی دور میشوید و وقتی از سینما بیرون میآیید، ممکن است با لبی خندان یا چهرهای اشک آلود باشید یا حتی مجبور باشید چند دقیقه مکث کنید تا از آن فضا خارج شوید اما تلویزیون یک صنعت رسانهای تصویری است که میتوان در کنارش یک مقاله خواند یا غذا هم خورد.
به مولانا علاقهمندم/ قدیمها مثنوی میخواندم
*بگذریم. استاد اهل کتاب که هستید، به شعر هم علاقه دارید؟
-بله به شعرهای مولانا بسیار علاقه دارم، قدیمترها مثنوی میخواندم، چرا که بسیار حکایتهای آموزنده دارد که میتواند تعیین کننده مسیر زندگی افراد باشد. مثلاً داستان آن فردی را بخاطر دارم که به منطقه سردسیر رفته بود و اژدهای یخ زدهای را شکار کرده بود و آن را با خود به منطقه گرمسیر برده بود. یخ اژدها به تدریج باز شد و شروع به حرکت کرد و فرد مواجه با یک موجود بسیار خطرناک شد و درنده خویی کرد و مولانا این را به نفس انسان تشبیه میکند که مثل یک اژدها است اگر انسان بدون تربیت به قدرت یا پول و حتی علم و هر چیزی ظرفیت دیگری برسد، میتواند بسیار خطرناک باشد. البته اژدهای علم بسیار خطرناکتر است چرا که درست است جهل بد است اما علم انسان را به قدرتی میرساند که میتواند در عین حال جهل مطلق و یا جهل مرکب باشد.
مادر بتها بت نفس شماست
زآنکه آن بت مار و این بت اژدهاست
دوزخست این نفس و دوزخ اژدهاست
کو به دریاها نگردد کم و کاست
نفس اژدرهاست او کی مرده است
از غم بی حالتی افسرده است
یا داستان فردی که جلوی خانهاش خاری کاشته بود و همه به او میگفتند که این خار را بکن. سرمسیر مردم است، اما او می گفت اختیار خانهام را دارم، تا اینکه این خار بزرگ شد و این فرد پیر، مثل وقتی است که انسان به نقطهای میرسد که دیگر نمیتواند خار نفسش را از بین ببرد، بنابراین تربیت در جوانی خوب است و در پیری مشکل است.
تو که میگویی که فردا این بدان / که به هر روزی که میآید زمان
آن درخت بد جوانتر میشود / وین کننده پیر و مضطر میشود
خاربن در قوت و برخاستن / خارکن در سستی و در کاستن
خاربن هر روز و هر دم سبزتر / زود باش و روزگار خود مبر
کارهای استاد شجریان، افتخاری و اصفهانی را دوست دارم
*استاد موسیقی هم گوش میدهید؟
-بله به موسیقی سنتی علاقه دارم، کارهای استاد شجریان، علیرضا افتخاری، محمد اصفهانی
خاطرهای از روز عاشورا در سکرمنتو و لسآنجلس/ زمان فتح خرمشهر ایستگاه شربت درست کرده بودیم
*یک خاطره خوب و یک خاطره بد از زندگی برایمان تعریف کنید؟
-خاطره خوب زندگی من به تحولی که انقلاب اسلامی در ایران ایجاد کرد و شور و نشاط آن دوران باز میگردد که ستودنی است، یادم میآید عاشورایی که به پیروزی انقلاب انجامید در سکرمنتو یک مراسمی به عنوان ایام محرم داشتیم و مشغول پذیرایی مردم بودیم. روز بعد از آن هم در لسآنجلس تظاهرات علیه شاه بود و باید شرکت میکردیم از سکرمنتو تا لسآنجلس هفت تا ده ساعت راه بود، که من رانندگی کردم و بسیار خسته شدم، طول صبح را هم راهپیمائی کردیم و وقتی دوباره خواستیم به سکرمنتو برگردیم دیگر توان حرکت نداشتم و خستگی آنروز در عین حال برایمان خیلی شیرین و خوشایند بود. یکی از دوستان اصفهانیم با لهجه شیرین اصفهانی به من گفت دیگه خجالت بکش بیا اینور من رانندگی کنم.
یک تجربه دیگر این فضا نیز زمان فتح خرمشهر بود که شما یادتان نمیآید هر کسی به هر طریقی شادی میکرد و در این پیروزی شریک بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، خاطرهای شادتر از این فتح بزرگ در ایران معاصر فکر نمیکنم داشته باشیم. ما هم در منزلمان ایستگاه شربت درست کرده بودیم و به سهم خود با بچهها شادی میکردیم و با شربت از مردم پذیرائی می کردیم.
عملیاتها و شهادت همرزمان و فوت مادرم بدترین خاطراتم است
اما خاطره تلخ زندگیم مربوط به بازگشت از عملیاتهاست چرا که برایمان بسیار سخت بود چندین ماه با عدهای از رزمندگان کنار هم در حالت پدافند و یا آموزش زندگی میکردیم و بعد از علمیات با صحنه دلخراش از دست دادن همسنگران بسیار بودیم . باید میپرسیدیم که چه کسانی شهید شده و چه کسانی زندهاند. یادم است بعد از عملیات والفجر مقدماتی با دوستان چند ماهی در منطقه آوزین، زیر چاقلهوند بودیم. من بیسیم چی بودم در تپه اوزین زیر چاقالهبند. سال 60 رمزهای بیسیمها هم همه مال ارتش بود و اسمها گلی و لیلی و … استفاده میشد. بنابراین پیج که میکردیم باید این اسامی را میگفتیم یک همکار شوخی داشتیم که اتفاقاً شهید هم شد عادت داشت این الفاظ را با جون صدا کند میگفت گلی جون، لیلی جون و خب تکرار میکرد. یک باری مرخصی رفته بود پشت جبهه و برگشت ما از او پرسیدیم خوش گذشت، گفت خیلی خوب بود فقط یک کتکی از پدرم خوردم؟ ما تعجب کردیم او گفت شب خواب بودم در خواب هم همین الفاظ یعنی گلی جون و لیلی جون را تکرار کرده بودم، پدرش صدایش کرده بود و به ایشان گفته بود که شما جبهه بودهای یا پیش لیلی جون؟! و خلاصه یک پس گردنی هم به او زده بود.
اما از همه اینها که بگذریم تلخترین خاطره زندگیم فوت مادرم بود خیلی داغ بزرگی بود امیدوارم سایه پدر و مادرها بر سر همه باشد چرا که آدم با فوت آنها حس میکند ریش اش کنده شده است و تاروپودش فروریخته است. البته فوت امام راحل هم در آن زمان که ما قم بودیم برای ما خیلی سخت بود و خاطرات تلخ آنروزها که واقعاً همه مردم ایران، با هم وجود عزادار شدند از یاد نمیرود.
توفیق دیدار امام را داشتم اما نوبتم را به دیگری دادم
*دیداری هم با امام خمینی (ره) داشتید؟
-یک بار این توفیق را یافتم اما نوبتم را به فرد دیگری دادم، یعنی تا جماران رفتیم ولی پشت در ماندیم. در قم امضا جمع کرده بودیم چون امام تفسیر سوره حمد میفرمودند، اما یک عده شروع به ملامت کردند. امام هم جلسات را متوقف کردند پس در قم شروع کردیم به جمعآوری امضا برای تقاضا از امام جهت ادامه درس تفسیر.
*با رهبری هم ملاقات داشتید؟
–بله چندین بار این توفیق را داشتهام.
*استاد بازنشسته نشدید؟
-خیر من سابقهام زیاد نیست البته خیلی زود مدارج علمی را طی کردم اما سابقهام در دانشگاه تهران 12 سال است بنابراین فعلاً باید خدمت کنم.
در خانه غذاهای ساده مرا میپسندند
*راستی در بحث خانواده فراموش کردم بپرسم که آیا در منزل هم در کارها کمک میکنید؟
-البته کمکهای من در خانه پیش کارهای همسرم چیزی نیست ولی گاهی اوقات غذاهای ساده مرا میپسندند مثلاً میگویند املت بابا. من هم آشپزی را دوست دارم، چرا که در دوره مجردی همیشه هماتاقیهایم به من سمت آشپز میدادند و آنها ظرف میشستند و میگفتند شما غذا درست کن.
*الان هم آشپزی میکنید؟
-بله مثلاً همسرم که مکه رفته بودند یک مدتی در منزل برای بچه غذا درست میکردم.
کرفس یک چیز دیگری است
*خودتان چه غذایی دوست دارید؟
-همه غذاها را دوست دارم ولی خورشت کرفس یک چیز دیگر است. همیشه مادرم، همسرم و بعضی از اقوام که میخواهند غذای مخصوص برای من درست کنند، محبت میکنند و خورشت کرفس طبخ میکنند.
آرزویم ظهور است پیچیدگی دوران را به خوبی احساس میکنم
*استاد از وقتی که برای خبرگزاری فارس برای گفت و گو گذاشتید، بسیار سپاسگزاریم. آرزویتان چیست؟
-آرزوی من ظهور امام زمان (عج) است چرا که پیچیدگی دوران را به خوبی احساس میکنم. در کنار این آرزو، حتما آرزومند عزت جمهوری اسلامی هستم، چراکه ما بی تجربه وارد میدان شدیم و علی رغم اینکه انقلاب پیروز شد اما پختگی نداشتیم و اگر امام و حکمت رهبری نبود باختهای بزرگی میتوانستیم داشته باشیم. من همیشه معتقدم رهبری در نظام ما جبران کننده خطای قواست. بنابراین این بیتجربگیها توانست با حکمت رهبری تا حدودی جبران شود، اما بازهم بسیار برای رسیدن به نظام صالح و عادل حکومت اسلامی راه داریم.
ما نیاز داریم که مسیر صحیح را پیدا کنیم. دائما باید در مسیر عمق بخشیدن به معرفت و تقویت دیدگاه و روشهای کاری خود و اصلاح روندها با رویکرد متعادل و در فضای صمیمی و برادرانه تلاش کنیم. باید از دنیا تجربه خوب را یاد بگیریم و از چشم حکیم و بصیر داشته باشیم که مسیرهای اشتباه را نرویم. هدف را باید والا گرفت و آن البته رسیدن به یک تمدن بزرگ اسلامی است که در درجه اول همه مردم در آن محترم باشند و فضای گفتگو بدون تهمتزدن و افراطیگری فراهم شود.
*یک توصیه به جوانان؟
–نسل جوان باید آرزوهای بزرگ داشته باشند البته بعضی میگویند این ایدئالیستی زندگی کردن است ولی نه لزوماً انسان باید یک قلهای را مدنظر قرار دهد که اگر به اوج قله نرسید به دامنهها دست یابد، این مسیر باید مسیر خیر و صلاح باشد پس آرمانها باید بزرگ باشد؛ البته واقع بینانه و برنامهریزی شده در مسیر آن قدم برداریم.
*برای شما آرزوی سلامتی و پیشرفتهای بیشتر داریم.
-خواهش میکنم، برای جنابعالی و همکاران محترم شما نیز آرزوی موفقیت دارم.
به نام خداوند جان آفرین حکیم سخن در زبان آفرین
با عرض سلام و ابراز ارادت با ید خدمت شما استاد ارجمند و همسنگر و دوست جناب آقای عاملی عرض کنم که این سخن شما کاملا اشتباه است که می گوئید علم دانشگاهی کم عمق نه تنها راهبرد مثبتی ندارد بلکه یک نوع جهل مرکب و غرور کاذب را وسعت میدهد. وعلوم حوزوی را حکمت الهی می خوانید و اینطور القاح می کنید که علوم حوزه به انسان سعادت می بخشد نه این تفکر تفکر واپسگرا و مربوط به عهد جاهلیت است چرا که علم بطور مطلق از هر نوعش و آموختنش از هر جایی خوب است و تفکیکی بصورت خوب و بد ندارد چه بسا عالمان حوزه بوده اند که به نام دین سر دین را شکسته اند و برعکس آن چه بسا تحصیل کردگان دانشگاهی بوده اند که عمود دین را بر افراشته و به آن استحکام بخشیده اند مثل شهید چمران وزنده یاد دکتر حسابی و ….
آنچه که موجبات غرور و خود باختگی و علم زدگی را فراهم می کند نبود تهذیب و تزکیه است یا اینکه علم را مقدم بر آن دانستن است همیشه باید این را بخاطر داشته باشیم که تربیت مهمتر از علم است علم شاخ و برگ است ولی تربیت ریشه ار ریشه مشکل داشته باشد شاخ و برگ نشان می دهد و میوه نیز مرغوب نخواهد بود . توجه به بیت زیر موضوع روشنتر خواهد شد .
تیغ دادن در کف زنگی مست به که آید علم را ناکس بدست
چه بسیار افرادی که نه حوزه رفتند و نه دانشگاه و حتی خواندن و نوشتن هم نمی دانند نزدشان که می نشینید سخنان پخته و نغز در ابواب مختلف می گویند که صد سال اگر حوزه و دانشگاه بروید به آن دست پیدا نمی کنید و این از پاکی وجود است که خدا حقیقت را در کام او نهاده و می نهد
پس نتیجه این است که تزکیه نفس دل انسان را به حقایق آشنا کرده و محرم اسرار عالم بالا می شود نمونه این مقال باباطاهر عریان است .
جان کلام اینکه بیان شما مقدم و برتر دانستن علوم حوزه است که از آن حکمت الهی هم یاد کرده اید. که این مردود است چرا که همه علوم و فنون علوم الهی بشمار می آیند و همه نیازمند به آن هستیم یک جامعه به پزشک به مهندس به بنا و به صنعتگر و …… نیازمند است
به قول خودتان همین سخت ابزارها و نرم ابزارهایی که امر ارتباطات و دست رسی به اطلاعات را فراهم ساخته حکمت الهی نیستند ؟ امید است که از سر درایت بیشتر در جامعه راجع موضوعات سخن گفت من یک جانباز و معلم و تحصیل کرده دانشگاه و نیز معتقد به دین اسلام و پایبند به دستوراتش ولی یک ساعت حوزه درس نخواندم و ارتباطی هم با اساتید حوزه نداشتم . نه مغرورم و نه خود باخته و جهل مرکب .
برادر این سخن شما توهین بهاساتید دانشگاه و دانشجویان آن است مراقب اظهار نظرتان باشید که بازخورهای منفی دارد.