‌«کلاه‌پهلوی» با این هدف ساخته شد که عمق جنایات خاندان پلید پهلوی بر پیکر ایران و ایرانی را نشان دهد نه آنکه اینقدر صریح برای انتقال پیامش مجبور به نمایش مسائلی شود که قبح‌شکنی محسوب می‌شود.

خبرگزاری فارس: «کلاه پهلوی» و قبح‌شکنی در قالب روایت تاریخ

خبرگزاری فارس: در میان سریال‌های سطحی تلویزیون که مشخص نیست با چه انگیزه‌ و هدفی و برای کدام قشر از بینندگان ساخته می‌شود مجموعه تلویزیونی «کلاه‌پهلوی» یک پدیده از لحاظ ساخت کلاسیک است.

متاسفانه در چند سال اخیر، افت کیفی سریال‌های هفتگی و هر شبی در مدیوم سیما برای همگان روشن است و سیاست‌های مدیران و معاونت سیما به جای کشف و نزدیک شدن به الگوهای سرگرمی‌ساز استاندارد و مناسب با ساز و کار اجتماع امروز، خلاصه می‌شود به عرصه‌ای که جنبش تولیدات هجو سیما نامیده می‌شود ولی به جرات می‌توان گفت ساخت سریال‌هایی نظیر «مختارنامه»، ‌«شوق پرواز» و «کلاه‌پهلوی» که به آنها «درجه الف» می‌گویند، در تلویزیون جمهوری اسلامی، اقدامی درخور توجه است.

البته همین معدود سریال‌ها، بحران مدیریتی و ضعف‌های معاونت سیما در امر تولید و نداشتن برنامه را مخفی می‌کند.

سریال «کلاه‌پهلوی» با توجه به محدویت‌های تولید در تلویزیون، یک سریال بسیار مطلوب‌ محسوب می‌شود، نخستین دلیلی که سبب چنین ادعایی می‌شود این است که این سریال ضمن قوام داستانی و قواره استاندارد سریالی، یک بسته کامل از یک قصه تاریخی معاصر است.

اما با تمام محاسن کلاسیکی که این سریال دارد و علیرغم اینکه در قسمت‌های نخستین کلاه‌پهلوی، خیانت‌های شاهان وطن‌فروشی و ضدیت‌شان با اسلام به خوبی و با ظرافت نشان داده می‌شد، متاسفانه در چند قسمت اخیر این سریال، به نظر می‌رسد از هدف اصلی دور شده باشد.

در جمعه‌ای که گذشت، شاهد بودیم در یک تولید وطنی سیمای جمهوری اسلامی، در یک سریال که بینندگان آن از کودکان و نوجوانان در آستانه بلوغ تا سنین بالاتر آن را مشاهده می‌کنند، عشق مثلثی و مربعی، قبح‌شکنی می‌شود.

کلاه‌پهلوی با این هدف ساخته شد که عمق جنایات خاندان پلید پهلوی را که علاوه بر اسلام، ضربات جبران‌ناپذیری بر پیکر ایران و ایرانی نواخت را نشان دهد نه آنکه اینقدر صریح برای انتقال پیامش مجبور به نمایش مسائلی شود که چون سمی مهلک ممکن است تاثیری عمقی بر روح و روان بینندگان به ویژه جوانان و نوجوانان بگذارد؛ مسائلی که موجب شود شرم و حیا از بین برود و خدای ناکرده عادی‌سازی شود.

بسیاری از متدینانی که قسمت اخیر کلاه‌پهلوی را دیدند، از دیدن ناز و عشوه‌هایی که بین نامحرمان و یک زن ایرانی و یک مرد اجنبی در میان بود، برابر فرزندان خود شرمگین شدند و افراد غیور زیادی به نگارنده چنین مطلبی را منتقل کردند.

سریالی که مهندسی فیلمنامه‌اش مبنای هوشمندانه و خلاقی دارد و در آن، تا این حد مطلوب، فن سریال‌سازی رعایت شده است، نباید اینقدر صریح به مواردی که چه شرعی، چه از جنبه انسانی و چه عرفی در میان خانواده‌های ایرانی «ناپسند» دانسته می‌شود ـ و به واقع هم همین‌طور است ـ پرداخته شود.

مردمی که به خاطر نفوذ افکار غربی و نمایش سبک زندگی غربی در فیلم‌های سینمایی ایران از رفتن به سینما گریزان شده‌اند، حال باید ببینند همان موارد در قالب انتقادی و برای نمایش خیانت رژیم سابق،‌در تلویزیونی که به فرموده حضرت امام راحل باید «دانشگاه» باشد نشان داده می‌شود.

هنوز مخاطبان سیما از تماشای مجموعه‌های تلویزیونی جذاب و دوست‌داشتنی دو ـ سه سال اخیر به ویژه مختارنامه خاطرات خوب و خوشی در ذهن دارند تا جایی که بسیاری از مجموعه‌های تلویزیونی‌ای که پس از پخش مختارنامه  روی آنتن شبکه‌های مختلف می رود نیز با کیفیت بالای آن مورد سنجش و کیفیت قرار می گیرند. در مقابل مجموعه های تلویزیونی فراوانی هم بودند که در سال‌های اخیر با حضور هنرمندان نامی و محبوب روی آنتن رفته اند و امروز هیچ تصویر ماندگاری از آنها در فکر و ذهن مخاطب نمانده است. سریال هایی که بیهوده ساخته شدند و فقط جنبه پر کردن آنتن شبکه‌های مختلف تلویزیون و البته جیب سازندگان و تهیه‌کنندگانشان را داشته‌اند.

در عین حال نمی‌توان انتظار داشت تلویزیون بتواند همواره سریال‌هایی را روی آنتن ببرد که مخاطب را نگه دارند ولی وقتی هر سه ـ چهار سال تنها یک مجموعه تلویزیونی الف ساخته می‌شود، انتظار می‌رود مانند مختارنامه باشد.

درباره کلاه‌پهلوی این سؤال را هم باید از دست‌اندرکاران اداره نظارت بر تولیدات تلویزیون پرسید: وظیفه شما چیست؟ مگر شما نباید آثار نمایشی را مورد ممیزی قرار داده و عملا شرایطی را فراهم کنید که مردم با خیال راحت فرزندان‌شان را پای تلویزیون بنشانند؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *