انتخاب استاندار مازندران در دولت یازدهم این روزها طرفداران پر و پا قرصی دارد و هر کدام خود را گزینه اصلی این تصدی میدانند.
پس از انتخابات 24 خرداد و به ثمر نشستن رای ملت در انتخاب رئیس جمهور یازدهم، شایعات انتخاب استاندار مازندران حتی زودتر از تحلیف خود رئیسجمهور منتخب بر سر زبانها افتاد.
زمانی که هنوز خبری از گزینههای وزارت کشور نبود و یا رای آوردن وزیر کشور نیز مشخص نشده بود، این مازندرانیها بودند که دوست داشتند زودتر تکلیف استاندار مازندران مشخص شود.
تمامی این کشمکشها حول ستاد انتخابات روحانی در مازندران، اعضای سابق ستاد هاشمی رفسنجانی در استان و برخی فعالان اصلاحطلب مازندرانی میچرخید.
نکته مهم در انتخابات یازدهم ایجاد شور و جریانی مردمی و پیشبینی نشده در حمایت از دکتر روحانی بود.
اگر نگاهی به روند انتخابات یازدهم بیندازیم بیشک مشخص میشود که جریان تغییرطلب و منفعل در جریانهای گرانی و تورم و مردمی که سالها گرانی چاشنی زندگیاشان شده است به دنبال جریانی بودند که بتواند گرانی و تورم را مهار کند و چرخ زندگیاشان را بچرخاند.
انتخاب دکتر روحانی برخواسته از همین نیت بود که در 72 ساعت باقی مانده اعتماد کامل ملت را جلب کرد و در یک همگونی سراسری آرای انتخابات 24 خرداد را به صورت مطلق به خود اختصاص داد.
در این میان البته نه تنها در این دوره بلکه به مثابه تمامی دورههای انتخابات ریاست جمهوری ستادهای انتخاباتی، فعالان منتسب به جریان حامی رئیس جمهور سهمخواهی خود را آغاز کرد.
گرایش به تعیین استاندار مازندران به دلیل حضور داشتن در تشکیلات انتخاباتی به نظر میرسد تنها دلیلی بود که حاشیههای انتخاب و یا معرفی استانداری مورد وثوق تمامی جریانهای مطرح در این حوزه را رقم زد.
این معرفی و یا نظرخواهی جمعی کار را به آنجا رساند که چندین گروه و دسته برای انتخاب استاندار از گروه خود تلاش میکردند.
گروه نخست اعضای اصلی ستاد روحانی در مازندران هستند که اعتقاد دارند استاندار لزوما باید رئیس ستاد رئیس جمهور در استان باشد.
گروه دیگر نیز اعضای سابق ستاد هاشمی رفسنجانی در مازندران هستند که تلاش میکنند با تکیه در پستهای قبلی خود در دولت هاشمی و خاتمی حق استاندار شدن را برای خود قائل شوند اگرچه برخی از همصنفشان در این راه آنان را همراهی نکردند.
گروهی دیگر نیز چهرههای مطرح اصلاحطلب مازندران از جمله نمایندگان سابق مجلس با گرایش اصلاحطلبی هستند که به دنبال مسند استانداری مازندران هستند.
این گروهها و جریانها هر کدام در رسانههای وابسته به خود، گزینه خود را برای استانداری مازندران مطرح میکنند و استاندار شدن وی را تمام شده قلمداد میکردند اما در برههای از زمان لشکرکشیها و جلسات بزرگ و آنچنانی برای معرفی استاندار از درون خود دیگر به همایشهای بزرگ و علنی رسیده بود.
در زمانی که اعضای ستاد روحانی که بیشترین تلاش آنها در حوزه شهرستان آمل صورت گرفته است، با تشکیل کانونی موسوم به کانون تدبیر و امید زمینه نظردهی و ارائه پیشنهاد در زمینه مسائل مربوط به انتخاب مدیران را در دستور کار قرار داد، جبهه اصلاحات مازندران نیز پای شایعه حضور محمد خاتمی در اجلاسی موسوم به گردهمایی اصلاحطلبان مازندران باز کرد.
این نخستین رویارویی و دوئل این گروهها برای به رخ کشاندن قدرتشان در انتخاب استاندار بود که با سخنرانی موسوی لاری وزیر کشور اصلاحات به پایان رسید.
این گردهماییها هنوز ادامه دارد که خبری و یا غیرخبری برگزار میشود و هر روز نیز گزینههای جدیدی به این لیستها اضافه میشود اما کماکان گزینههای باسابقه در حال رایزنی برای تصدی پست استانداری مازندران هستند.
اما اینکه استاندار مازندران در این برهه زمانی باید چه ویژگیهایی داشته باشد کمتر کسی به آن فکر میکند.
در سالهای اخیر و در دو دوره قبلی انتخابات ریاست جمهوری اعضای ستادهای انتخاباتی به مثابه سالهای قبل به دنبال بالاترین پستهای استانی بودند و آن را حق مسلم خود میدانستند.
گماردن مدیران ستادی به پستهای بالای استانی در حالی که مدیر آن را حق خود میداند زمینههای خدمترسانی را کاهش میدهد.
مدیری که تصور کند این پست حق او بوده است تلاشی برای ارتقای جایگاه مدیریتی خود نکرده و بودن خود را به واسطه شایستگی و مدیریت بلکه به حمایت جریان سیاسی حاکم میبیند.
مدیریت حق نیست، مدیریت بر اساس شایستگی حاصل میشود که برای رسیدن به آن باید اولویت شایستهسالاری مدنظر قرارگیرد.
امروز در کنار اینکه باقی ماندن استاندار فعلی مازندران نیز بر سر زبانها است، مازندران به استانداری نیاز دارد که فارق از جنبههای سیاسی برگزیدن آن، سابقه علمی و اجرایی داشته و بتواند برای این استان مفید فایده واقع شود.
آسیبی که از دستیابی مدیران ستادهای ریاست جمهوری به استان مازندران وارد میشود بر کسی پوشیده نیست؛ باید بدانیم که امروز مازندران به مدیری آزموده و درس پس داده نیاز دارد تا بتواند کمبودهای استان مازندران در حوزه عمرانی، گردشگری و کشاورزی را جبران کند.
امروز مازندران استانداری میخواهد که با تکیه بر سابقه مدیریتی در مرکز کشور و داشتن ارتباطات مناسب با وزرای کابینه سهم مازندران از ارقام اعتباری کشور را حاصل کند.
=============
یادداشت از: الناز پاکنیا/ فارس
اول که میان با دبدبه و کبکبه میان وسطهاش ریب میزنن و روغن سوزی شون شروع میشه! در آخر هم گند میزنن و مردم هاج واج نگاه میکنن به همدیگه!!
“مازندران “فقط ادارات استانی وشهرستانی نیست
که غرب استانی بگوید: چون درچالوس ونوشهروتنکابن،مثلاساروی ها و…درراس امورند،پس من مازندران رادوست ندارم.
“مازندران”فقط ادارات استانی وشهرستانی نیست .درغیراین صورت،مسوولان غیربومی استان،ازمن مازندرانی ترند.
“مازندران”فقط ادارات استانی وشهرستانی نیست بلکه “عشق”است.
مگر”عشق” بد می شودو قابل بیزاری جستن؟!
حتی اگربه امورهویتی،نگاهی صرفا اداری دارید،
غرب مازندران وشرق گیلان راباهم مقایسه کنید.
آیاشرق گیلان درگرفتن امکانات ازرشت نزدیک ،به بهشتی تبدیل شدکه غرب مازندران ازآن بی بهره ماند؟
مگرطبیعت رامسرمازندران وچابکسرگیلان چقدرباهم متفاوت است؟
کدامشان قطب گردشگری ست؟
چنددرصدازمردم کشورمان رامسر را نمی شناسند
وچنددرصدشان چابکسر را می شناسند؟
نمی گویم تمرکزگرایی افراطی نبوده است بلکه حتی آمل وبابل وقائمشهرهم از تمرکزگرایی افراطی ساری گلایه مندند(البته درعین علاقه به ساری ومردمش.)
اهالی مازندران غربی خواهان استان جدید!
اگرپیشنهادتاسیس استان جدیدی دارید و آن رالازم وقابل اجراومنطقی ترین گزینه می دانید،می توانیدپیشنهادبدهید.
کسی هم نبایدشماراخیانتکاروگناهکاربداندولی لطفا بگوییدکه:
فاصله ی ماازساری زیاداست و….
به مازندرانی که زادگاهتان بوده است و موجب افتخارپدران شما،
به سرزمین مهرخاندان پیامبر،
به مهدقهرمانی ایران وجهان ،
به سرزمین تاریخ پیش از آریا،
به سرزمین عشق کم لطفی نکنید.ادامه در وبلاگ “پروازعشق”
مازندران به استاندار با سابقه همچون جعفر رحمانزاده و داوود کشاورزیان و محسن نریمان نیاز دارد
آقا یا خانوم م اینقدر مظلومانه راجب مازندران شرقی حرف نزنید. یه جور حرف میزنید انگار از هیچی خبر ندارید. مگه بارها بیشنهاد استان شدن مازندران غربی رو مطرح نکردند؟ ولی مگه میزارن؟؟؟ خودتونم بهتر میدونید