حاج سید ذبیح الله محسنی شاهاندشتی به لقا الله پیوست

امروز دو ماه هست که کنارمان نیستی , 19 مرداد 92 و امروز 19 مهر , زمان نمیگذرد و ثانیه شمار ساعت دیوار اطاقمون ساکن و در انتظار خبری از تو
خبر رضایت تو از من
از آرامش تو
از بخشش تو از همه بدی ها و کم لطفی های که بهت کردم
خبری از کاهلی و کج فهمی های من از ذات درونی تو که نفهمیدم چقدر بزرگی
خبری از اینکه بدانی که چقدر دوستت داشتم ولی غرور مردانه ام اجازه نمیداد که ابراز کنم عاشقتم و دیوانه وار دوستت دارم
پدر میخواهم بگویم خیالت از مادر راحت باشد
بچه هایت مثل شیر ازش مراقبت میکنن و نمیگذارن در این دنیا کمی ناراحتی کند
ولی یک چیز را از ما نخواه , پدر نمیتوانیم ناراحتی دیگر نبودن تو را از او بگیریم آخه جزء جزء و وجب به وجب خانه بو و عطر و خاطرات تو را برایش زنده میکند
و هیچ وقت ما نمیتوانیم به اندازه گوشه ای از ناخنت را برایش بگیریم
برایش از جدت بخواه تا آرامش قلبی به او بدهد
پدر هر وقت دلم برایت تنگ شد دلنوشتهایم را برایت میفرستم
لطفی کن و بیا در خوابم و من را از نصیحت هایت محروم نکن
دوستت دارم

در غربتی دور از تو همیشه بیاد تو هستم
امروز که این را برایت مینویسم مدت دو ماه میباشد که 1150 کیلومتر از تو دورترم
پدر نمیگذارم فاصله ها تو را از من دور کند
همیشه و همه جا بیادت هستم
رفته بودم امام رضا ازش خواستم که به تو در آن دنیا آرامش دهد هر چند میدانم با این همه خوبی هایت به آرامش رسیدی
راستی سلام من را به مادربزرگ و پدربزرگ برسان و بگو عاشقانه دوستشان دارم