این روزها تامین اجتماعی و وزارت ارشاد دارند برای شغل سخت بودن خبرنگاری تلاش میکنند اما چه تصویب شود چه نشود و چه اینکه اینها هر بند و تبصرهای در آن اضافه بکنند یا نکنند برای اینکه شغل ما سخت و زیانآور نشود، شغل ما متعلق به روزهای سخت است.
از روزهای سخت مردمی که هر روز میبینمشان و هر روز انتظار تازهای دارند.
وقتی به کسی میگویی خبرنگاری انگار دروازه دنیای جدیدی را بر رویش گشودهاید که تا به حال امکان دست یافتن به آن را نداشته است.
دنیایی که برای همه جذاب به شمار میرود، رنجی نهفته در خود دارد.
بیارتباط نیست اگر عنوان سخت و زیانآور به این شغل داده شود چون خبرنگاران مانند سنگ صبور همه مشکلات جامعه را نه تنها میشوند بلکه با دل و جان گوش میکنند و از احساس خود قلم میزنند و حتی برای دقایقی خود را جای سوژهشان میگذارند و این میشود که برخی میگویند خبرنگاران زود پیر میشوند.
خبرنگاران بیشتر از همه تاب و تحمل دارند، بیشتر از همه در معرض تهمت هستند و از همه بیشتر مقصر اند.
365 روز مقصر بالا رفتن نرخ ارزند، دقایق زیادی متهم به این هستند که موضوع سادهای بوده و ما با هم رفیق هستیم اما خبرنگاران شلوغش کردند.
روزهای زیادی وقتی متهم پیدا نمیکنند و یا اینکه دلیلی ندارند تا کار خود را توجیه کنند به رسانهها و خبرنگاران ربطش میدهند.
چرا خبرنگاران نباید زودتر پیر نشوند؛ چرا نباید رنجورتر و خستهتر از همه اقشار و صاحبان مشاغل باشند.
*هر که در این بزم مقربتر است جام بلا بیشتر میدهند
365 روز فقط میشنویم، مینویسم و میفرستیم به امید روزهای خوب برای مردم.
مگر خبرنگار آرزویی جز روزهای خوب برای مردم کشور، خواسته دیگری دارد.
اما خبرنگار مگر رنجش فقط این است که سالها برای بیمه شدنش حرف و حدیث شد، ماهها برای تعرفه بیمه اهالی رسانه، روزها برای اینکه ثابت کنیم ما خبرنگار هستیم یا فلانیها که روز مزایا که میشود خودشان، اقوامشان، دوستانشان و حتی منشیهای دفاترشان نیز خبرنگار میشوند.
رنج خبرنگار مگر این است که همه رقم کالایی با تورم بالا میرود مگر این اندک دستمزدها وقتی هم که بگویی انگار رسالتت را فراموش کردهای و اینگونه بازهم بیشتر به سکوت کردن تشویق میشوی.
رنج خبرنگار این نیست که یکی در پایتخت خبرنگارتر است و ما در شهرستانها و بخشها و شهرهای کوچک فقط یک خبرنگار که هر روز باید بودنش را ثابت کند.
رنج خبرنگار این نیست که دولت دهم هم رفت بدون اینکه میان هزاران حرف و گفتهشان، تنها تسهیلات مسکن خبرنگاران عملی نشود و وعده هدیه امسال را به وزیر بعدی پاس بدهند.
رنج خبرنگار عمری است که از مدیران در جلسات بیهوده میگذرد و ساعتهایی است که پشت میزنشینان سپری میکنند تا بگذرد این دوره مدیریتشان.
رنجمان این است که در میان دهها مدیر و مسئولی که هر روز میآیند و میروند ما نظارهگریم، بر عملکردشان، اهدافشان، رفتن و آمدنشان، بر روزهایی که پشت میز میگذرانند و بر رد پایی که میگذارند که اگر خوب باشد دعای این ملت پشت سرشان اما وای به روزی که نباشند.
قلم که به دست میگیریم وجدانمان با ما به بحث مینشیند و همه خودخوریهایی که برایمان تلقین کرده است که آبروی یک کشور، یک استان، یک شهر، یک اداره، یک مدیر و از همه بالاتر آبروی یک مومن و یا یک انسان از سطری نوشتن از ناکردهها و بدکردههای همان که تخلف کرد اما بی سروصدا گفتند برو اما هیچ گاه مجازات نشد. سکوت میکنیم و این سکوت بیشتر رنج امان میدهد.
*ما به حقیقت نزدیکتریم
رنج خبرنگاران عنوان پرطمطراق جلسات و همایشها و خروجیهای بیمفهوم و نامعلومی است که وقتی بنویسد متهم ردیف اول میشود.
تلفنات هر دقیقه زنگ میخورد از مسئول همایش، مدیر اداره، حراست استان و شهرستان که چرا نوشتی که ما نمیتوانیم.
چارهای نیست پاسخ میدهیم برای خط به خطی که نوشتیم اما وجدانمان راحت است چون خبرنگاریم و رنجی نداریم جز اینکه فقط یک کلمه بگوییم ما به حقیقت نزدیکتریم تا مدیری که به غرورش و میزش مفتخر است.
شاید و نه حتما رسالت و تنها دلخوشی این شغل این باشد که به حقیقت نزدیکتریم.
به حقیقت نزدیکتریم وقتی میدانیم شاید کسی به رویش نیاورد که برای او نوشتهایم، سرد و بیتفاوت در ذهنش فقط تو را محاکمه کند اما برایش یک یادگاری باقی میماند و آن اینکه یک چشم بینایی هست اما کو عبرت.
فاصلهات با وجدانت کمتر میشود که برای برق رفتهای، برای لوله ترکیدهای، برای زلزله آمدهای و برای سیل زدهای نوشتهای و شاید یک تکه مرحمت مدیران نسبت به آنان بیشتر شود و اندکی از رنج این مردم بکاهیم.
* بر رنج دیگران ایستادهایم
تنها دلخوشی ما خبرنگاران در همه روزهای سال این است که ما و آنچه در دستان ما است به حقیقت نزدیکتر است.
در میان همه حرفها، کمبودها، نداشتهها، توقعات و نیازها روزهای خوب، در کنار این مردم بودن و با مردم بودن است که برایمان میماند.
این حقیقت که خبرنگاری شغلی سخت است را همه میدانند اما برای من و همه همکارانم از پایتخت ایران تا یک خبرنگار در یک شهر کوچک تازه تاسیس در اینجا از غرب تا شرق مازندران رسم زمانه یکی است.
همیشه ما بر رنج دیگران ایستادهایم تا به رنجمان بنگرند.
—————————-
یادداشت از الناز پاکنیا
بانام خدای یکتا وتبریک عیدسعیدفطربرمسلمین وشما عزیزان خواننده
یکی ازمشاغل سخت در دنیاشغل خبرنگاری است چندین بارشنیدم که خبرنگاری موردضرب وشتم قرار گرفت.چندین باردررسانه ها اعلام شدخبرنگاری به دادگاه رفت .آری خانم پاک نیا رساندن اخبارصحیح به مردم دردسر فراوان دارد به نظرم بهتر بود تمام این دل نوشته هاراهمچنان در دل خود محفوظ نگاه میداشتیدچون آنهاییکه باشغل شریفتان آشنا هستندتمام خطرات برای یک خبرنگار رامیدانندوآنهایی که آشنایی بااین شغل شریف وپرخطر راندارند پیش خود فکر هایی دارند که یک خبرنگار چقدر درآمدداردوشغلی بهتر ازآن پیدا نخواهد شدکمتر کسانی هستند که خطرات این شغل رابدانند شما فقط به برخی ازآنها اشاره کردیدولی چرا به آن قسمتی که یک خبرنگاربخاطرنوشتن حقایق تامین جانی ندارداشاره ای نکردید یا به خبرنگاری حمله می کنند ننوشتید به هرحال شغلی بود که انتخاب کردید وانشاءالله تعلی موفق باشید همچنین روز 17مرداد روزخبرنگاربرشما وتمامی اصحاب رسانه مبارک باد
خانم پاک نیا کار برای خدا خستگی وتمامی ندارد برای خدا باش ومحتاج خلق والتماس خلق نکن
دل نوشته خوب بود اگر بدان عمل شود!!!!
اینکه خبرنگاری کاریست سخت در آن شکی نیست. ولی نه برای خبرنگاران آمل و استان که تا از آنها دعوت نشود برای کسب خبر از جایشان تکان نمی خورند. این مطالب برای خبرنگاران این خطه نیست، خبرنگاران این خطه مبلغین مدیران و مسئولین شهری و استانی اند و تمامی اخبارشان از روابط عمومی هاست، حرکتی ندارند تا کارشان با عنوان کاری سخت حساب آید. اگر قرار باشد که خبرنگاران این خطه واقعا خبرنگار باشند بدانید که دو روزه این حرفه را ترک و درکاری دیگر و حرفه ای دیگر خود را مشغول می سازند.
خبرنگاران آمل و استان فعلا در ناز و نعمت بسر می برند، تا ببینیم بعد …