مهدی نصیری مدير مسئول سابق كيهان و هفتهنامه صبح (در دهه هفتاد) در گفتگويي با خبرآنلاين با بيان اينكه من سالهاست که در حاشیه سیاست قرار دارم ولی بیاطلاع از سیاست نیستم و روند کلی امور را دنبال میکنم، به مسئولان سياسي و فرهنگي كشور هشدار داده است كه: بیش از نیمی از مردم با نظام زاویه دارند. بخشهايي از اظهارات هشدارگونه اين فعال رسانهاي اصولگرا را بخوانيد:
… نتیجه انتخابات اخیر برای من کاملا غیرمنتظره نبود و من احتمال قابل توجه رای آوردن آقای دکتر روحانی یا عارف را میدادم و در خواب خوش برخی اصولگرایانی که خود را برای همیشه تاریخ ایران برنده انتخابات میدانستند، نبودم. قبل از انتخابات به برخی دوستان گفته بودم که علیرغم آنکه به روحانی یا عارف رای نمیدهم اما رای آوردن یکی از این دو را خلاف مصلحت کشور نمیدانم و البته رد صلاحیت آقای هاشمی را نیز به مصلحت نمیدانستم.
… ما نمیتوانیم آرمانهایمان را فارغ از واقعیتها دنبال کنیم. من در دوران فاصلهگیری از متن سیاست و رفتن به حاشیه، تاملاتی در مسائل مختلف اعتقادی، فرهنگی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی داشتم و به نتایجی رسیدم. از جمله این نتایج این بود که ما در عصر غلبه واقعیتها بر آرمانها زندگی میکنیم. واقعیتهایی که عرصه را بر آرمانها و ایدهآلها سخت تنگ کرده و امکان تحقق آنها را بسیار پایین آورده است. در چنین شرایط و زمانهای آرمانگرایی فارغ از دیدن درست و عمیق واقعیتها نتایجی اندک و بلکه نتایجی معکوس خواهد داشت.
… من نه از این جهت که مثلا از جهت فکری و یا اندیشهای با آقای روحانی یا عارف یا آقای هاشمی قرابت بیشتری نسبت به باقی کاندیداها داشتم میگفتم که رای آوردن این آقایان خلاف مصلحت کشور نیست بلکه از جهت واقعیتهایی که جامعه و نظام و جمهوری اسلامی با آن مواجه است، این دیدگاه را داشتم و الان هم نظرم بر این است که رای آوردن آقای روحانی بهترین تقدیری بود که با توجه به واقعیتها و شرایط درونی و بیرونی کشور، خداوند متعال برای نظام رقم زده است. و این مصداقی از این آیه شریفه است که: فَعَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْراً کَثِیرا؛ چه بسا چیزى را خوش نمىدارید و خدا در آن مصلحت فراوان قرار مىدهد.
… من این را با توجه به واقعیتها میگویم و نه آرمانها. یعنی آقای روحانی اگر چه شخصیت آرمانی من برای ریاست جمهوری نیست اما واقعیتهایی که با آن مواجه هستیم من را به این نظر میرساند که انتخاب او بهترین گزینه بوده است. در توضیح بیشتر باید بگویم من به این باور رسیدهام که از زمانی که مردم به آقای خاتمی رای دادند تا به امروز، بخش قابل توجهی از مردم – بیش از نیمی از آنها – به دنبال مفری از وضع موجود در نظام و کشور میگردند، در ۱۶ سال پیش این مفرّ را در چهره خاتمی دیدند و به او رای دادند و در ۸ سال پیش در چهره احمدینژاد دیدند و امروز در چهره روحانی دیدهاند.
…{اما بسیاری معتقدند رای به احمدینژاد رای به اصولگرایی بود؟}
این تحلیل را قبول ندارم. البته حتما بخشی از آرای او از این بابت بود اما معتقدم بخش قابل توجهی از آرای احمدینژاد از این بابت بود که اینها او را چهرهای جسور که قدرت مقابله با وضع موجود را دارد، دیدند. وقتی او به هاشمی آن هجمهها را میکرد، عدهای در این هجمه، توان احمدینژاد را در مقابله با وضع موجود که آقای هاشمی آن روز هنوز یکی از سمبلهای آن بود میدیدند. بنابراین به نظر میرسد حداقل نیمی از مردم با گفتمان حاکم بر نظام و دستگاههای رسمی و نیز نحوه اداره کشور دچار مساله و مشکل و دلخوری و نه الزاما عناد و دشمنی هستند. البته فعلا اما در آینده اگر برای آن چارهای اندیشیده نشود میتواند به عناد و خصومت تبدیل شود.
…{شما فکر میکنید اکثریت مردم از این جهت به روحانی رای دادند که او را مخالف نظام میدانستند؟}
نه. مخالف با نظام بلکه منتقد و یا مخالف گفتمان حاکم و غالب در عرصه سیاست و اقتصاد و فرهنگ نظام و کشور و البته عدهای هم روحانی را شخصی زاویهدار با نظام ـ حداقل تحت تاثیر تبلیغات و القائات رسانههای فارسی زبان خارج از کشور ـ تلقی کردند و به او رای دادند اگر چه معتقدم بسیاری از اینها به زودی پشیمان خواهند شد.
…من روحانی را در میان اصلاحطلبان فردی معتدل و همانگونه که خود میگوید به دور از افراطگرایی میدانم. روحانی پختهتر از خاتمی و حتی از جهاتی پختهتر از هاشمی است و واقعا در درون نظام است و بر خلاف آقای خاتمی ـ که البته شخص ایشان را هم در درون نظام میدانم ـ تحت تاثیر و در پیوند با جریانهای افراطی مسالهدار با نظام نیست. دکتر روحانی تا الان که این مصاحبه انجام میشود، بسیار پخته حرف زده و عمل کرده است و من در مجموع ریاست جمهوری آقای روحانی را یک فرصت گرانبها و طلایی برای جمهوری اسلامی میدانم به شرط آنکه جریان اصولگرا و دیگر جریانهای معتقد به جمهوری اسلامی بدانند که چگونه باید از این فرصت استفاده کنند.
… شما تصور کنید آقای جلیلی رای آورده بود. بدون شک آقای جلیلی نمیتوانست در هیچ عرصهای چه سیاسی و چه اقتصادی و چه فرهنگی و اجتماعی، کاری کارستان کند و مثلا به یک باره بخش قابل توجهی از این نیمه منتقد نظام و مسالهدار با گفتمان حاکم و غالب را موافق کند. بدون شک بسیاری از مشکلات به قوت خود باقی میماند و یا حتی شاید از جهاتی هم تشدید میشد. نتیجه این وضعیت پس از گذشت کمتر از یکسال، آوار شدن همه مخالفتها و دلخوریها و مسالهداشتنها به سمت جریان اصولگرا و کاملا چسبیده به نظام و رهبری بود. و این میتوانست انرژی متراکمی از مخالفت و دلخوری و اعتراض درست کند که هر لحظه امکان سرباز کردن و فوران آن بود. و آنگاه در این صورت اساس نظام مورد هجمه قرار میگرفت.
…{دکتر روحانی میتواند کاری کارستان کند؟}
نه او هم بعید است بتواند به این سرعت کاری در خور و قابل توجه انجام دهد. اما با رای آوردن او اولا فعلا در حد بالایی از آن حس دلخوری و مخالفت و معترض بودن آن نیمه مردم کاسته شده است و آنها احساس پیروزی دارند و ثانیا حداقل دو سه سالی وقت میبرد تا با فرض عدم توفیق آقای روحانی، این نیمه دوباره به دنبال مفرّ از وضع موجود بگردد و این بدان معنا است که ما یک فرصت چند ساله دیگر که عاری از خطر انفجار ـ این احتمال اگر چه ضعیف هم باشد ولی چون محتمل امری خطیر است به غایت قابل توجه است ـ را به دست آوردهایم.
…من فکر میکنم باید همه ـ چه اصولگرایان و چه اصلاحطلبان درون نظام ـ بنشینند و فکری اساسی برای آینده بکنند. به نظر میرسد ما سخت نیازمند گفتوگو و حرف زدن بدون ملاحظه و بدون هیچ خط قرمزی برای نقد گذشته و حال و رسیدن به طرحی برای آینده هستیم. اگر کسانی تا دیروز هاشمی و روحانی و حتی خاتمی را اصلا اوت شده میدانستند و نیازی به شنیدن حرفهای آنها نمیدیدند، امروز دیگر نمیتوانند چنین موضعی داشته باشند و اگر واقعا هنوز بر این موضع باشند، از نظر من این موضعی بسیار خام و خطرناک برای آینده نظام و کشور است. ما به هیج وجه نباید اجازه بدهیم روحانی در میان آن نیمه مسالهدار با گفتمان حاکم و غالب شکستخورده تلقی شود. همه باید به روحانی کمک کنند تا آن نیمه احساس کنند واقعا رای دادنشان نتیجهای مثبت داشته است و الا باید در انتظار رخدادهای بدی باشیم.
…{مثلا چه رخدادهایی؟}
یک رخداد میتواند این باشد که در انتخابات بعدی یا مشارکت به شدت کاهش یابد که این پیوسته از نظر نظام و مقام معظم رهبری مردود بوده است و یا آنکه فردی رسما سکولار و مسالهدار جدی با نظام رای بیاورد و آن وقت برای نیاوردن روحانی و عارف انگشت حسرت به دندان بگیریم.
… من معتقدم باید طرحی نو دراندازیم و نقشه راه جدیدی برای تضمین تداوم با نشاط حیات جمهوری اسلامی که ثمره خونهای ریختهشده فراوانی از بهترین فرزندان این ملت و کشور است، ترسیم کنیم و این نقشه راه جدید باید مبتنی بر آموزههای قرآن و اهل بیت باشد که توصیهکننده به عقلانیت و واقعبینی است؛ واقعیتهای داخلی و جهانی و تجربههای گذشته و برآوردهای دقیق و واقعبینانه از اوضاع فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی کشور و این مهم جز با گشودن باب بحث و گفتگوهای صریح و بیپرده محدود و یا عمومی و رسانهای که بسته به موضوع و ابعاد آن میتواند محدود و یا عمومی و رسانهای باشد، میسور و دستیافتنی نیست.