هراز نیوز – سرویس سیاسی – انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری به پایان رسید و حماسه ای زیبا از حضور مردم در صحنه ی سیاسی-اجتماعی ایران خلق شد.حماسه ای که دوست و دشمن را به تحیر واداشته و بیشتر از آن، نتیجه ای که حاصل شد، نشان از اراده نظام سیاسی حاکم در جمهوری اسلامی ایران در تمکین نسبت به آراء آحاد ملت ، فارغ از حب و بغض های جناحی است.

این خصیصه مثبتی است که حتی اگر در دولتی مثل دولت دهم-که خیلی ها از آن دل خوشی ندارند-هم اتفاق بیفتد، نباید از تمجید آن گذشت.اما چند نکته در این انتخاب بزرگ حائز اهمیت است که در زیر به آنمی پردازیم:

نکته اول اینکه بر خلاف جوامع سیاسی دنیا که عموما مردم دنباله رو جریانهای سیاسی حاکم در کشور هستند، در ایران اسلامی، داستان عکس این ماجراست و معمولا سیاستمداران هستند که دنباله رو جریانهای مردمی بوده و سمت و سوی خود را بر اساس گفتمان حاکم بر جامعه معین می کنند.قبل از برگزاری انتخابات، 160نماینده مجلس شورای اسلامی از آقای دکتر ولایتی و 140 نفر از این عزیزان به حمایت از آقای دکتر قالیباف اقدام نمودند.(این در حالی است که تعداد کل نمایندگان مجلس290 نفر بوده که مشتمل بر نمایندگان اصلاح طلبان نیز می باشد.)این امر از طرفی نشان از عدم همسویی منتخبین ملت با موکلینشان بوده و از طرف دیگر نشان دهنده عدم تاثیرگذاری نمایندگان محترم بر فضای سیاسی انتخابات ریاست جمهوری بوده است.

نکته دوم اینکه سلامت و امنیت حاکم بر انتخابات یازدهم، مهر ابطالی بود بر اباطیلی که در سال 88 و بدنبال پیروزی دکتر احمدی نژاد، مبنی بر فساد در نظام انتخاباتی کشور بوجود آمد و آنهمه هزینه مادی و معنوی را به کشور تحمیل کرد.این رویه خوبی نیست که بهنگام پیروزی در انتخابات ، آن را دموکراتیک ترین انتخابات دنیا بنامیم و در صورت شکست، در آن شبهه وارد کنیم و صغیر تا کبیرش را زیر سئوال ببریم.

نکته سوم اینکه کاندیداهایی که در در این دوره بعنوان نمایندگان جریان اصولگرایی بودند، عملا از اصول تخطی کرده و با تعدد کاندیداها و بعضا دوگانگی در رفتار و گفتار خود، نشان دادند که علیرغم گفتار متینشان حاضر نیستند قدرت را فدای مصلحت کنند و به جرات میتوان گفت که اصلاح طلبان در این خصوص اصول گراتر بودند! و این امر را با ائتلاف خود اثبات نمودند. نمایندگان جریان اصول گرایی حتی حاضر به دفاع از نقاط مثبت جریان اصول گرایی نشده و بر هر آنچه می توانستند ،تاختند. این در حالی بود که کاندیداهای اصلاح طلب از همان ابتدا ، با سیری منطقی به دفاع از عملکرد گذشته خود پرداخته و به دفاع از بزرگان جریان اصلاح طلبی پرداختند، استراتژیی که عاقلانه بود و نتیجه ی آن، تحمیل شکستی سنگین بر پیکره ی جریان اصول گرایی بود.

نکته چهارم آنکه اصولا سیاسیون ما ، مرد صحنه های مونولوگ هستند و مهارت آنچنانی در فضای دیالوگ چند طرفه ندارند.متاسفانه این موضوع در همه ی کاندیداهای این دوره تسری داشته است و همه ی این عزیزان علیرغم تاکید بر اخلاق و شئونات ، عملا چندان به آن پایبند نبودند.اگرچه پیام تبریک کاندیداهای محترم به جناب آقای دکتر روحانی امری شایسته و به جا بود.

نکته پنجم اینکه همه ی کاندیداهای محترم دوره یازدهم از چهره های موجه نظام بوده و هستند .اما از این نکته نباید غافل شد که مردم اصولا رای به گفتمانی از جنس مردم می دهند و فردی را اصلح می دانند که اصطلاحا همزادپنداری بیشتری با آنها داشته باشد.کاندیداهای ما عموما متکی به جریانات و گروههای سیاسی بوده و اتکاء کمی به توده های مردم داشته و دارند.انتخابات سال84 و سال88 نمونه های عملی اثبات این امر هستند.

نکته آخر اینکه همه ی شش کاندیدای محترم دوره یازدهم ، خود را در درون نظام تعریف کرده و دارای علاقه و پایبندی به گفتمان انقلاب اسلامی بوده و هستند و اصولا خلق این حماسه ی عظیم، معلول همین چند صدایی است.حماسه ای که منجر به مشارکت72.7درصدی ملت ایران گردید.بنابراین از امروز باید فارغ از همه ی خط و خطوط سیاسی ، به حل معضلات کشور پرداخت و همصدا و همدل و با پرهیز از اقدامات تحریک آمیز و شکاف در میان بنیان مرصوص اراده ی ملت، فضای بوجود آمده را ارج نهیم.

تا باد چنین بادا !

 

 

One thought on “چرا اصولگراها شکست خوردند ؟”
  1. تا وقتی اصلاح طلبان در این مملکت حضور دارند و برای رقابت پا به میدان می ذارن اصول گرایان همیشه شکست میخورن..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *