سال 1388 در مصلی تهران جایی که گردهمایی حامیان محمود احمدی نژاد برگزار می شد دو چهره حامی وی سخنانی به زبان آوردند که بعدها برایشان حاشیه ساز شد. از یک سو غلامحسین الهام که در آن مقطع سخنگوی دولت نهم بود و از اعضای شورای نگهبان، در آن جمع آفتابی شد و در حمایت از احمدی نژاد سخنرانی کرد؛ از سوی دیگر حاج منصور ارضی که انتقادهای سیاسی صریحش از دولت سازندگی و اصلاحات زبانزد بود در مصلی نقبی به مناظره ای زد که چند روز قبل تر برگزار شده بود و در حمایت از احمدی نژاد گفت که «امروز خوشحالم كه انتقام امام و رهبري با اين سيلي مناظره گرفته شد و در اين دوره پيروزي در راه است و بهتر است حزب الله بیدار باشد و براي انتخابات 4 سال ديگر به دنبال يك نيروي حقيقي و انقلابي باشد». چهار سال قبلتر از این ماجرا و در انتخابات ریاست جمهوری نهم، احمدی نژاد شهردار که روزی را در مسجد ارک و روزی دیگر را در مهدیه امام حسن مجتبی (ع) پای مداحیهای حاج منصور ارضی و حاج سعید حدادیان مینشست، همین دو را مجاب کرده بود تا پیشگام شده و بیانیهای به امضای 104 مداح در حمایت از کسی که خود آن را «بسیجی ولایی دکتر محمود احمدی نژاد» خوانده بودند منتشر کنند.
“
همایش بزرگ مصلی برگزار شد، غلامحسین الهام که در سال بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم به جمع حقوقدانان شورای نگهبان راهی نیافت و از حلقه نزدیکان دولت هم دور شد، از سخنرانی در آن جمع اظهار پشیمانی کرد، آن سو ماجرای انتصاب اسفندیار رحیم مشایی به معاون اولی رییس جمهور و بعدها مواضع فرهنگی دولت، بهار روابط حاج منصور ارضی، حاج سعید حدادیان و طیف مداحان با دولت را خزان زده کرد تا جایی که تندترین مواضع علیه دولت احمدی نژاد از همان مسجد ارک و مهدیه امام حسن مجتبی (ع) شنیده شد. حاج سعید در جایی گفت که « حرفهای نهضت آزادی و سازمان منافقین از دفتر احمدینژاد شنیده میشود… حیف است که علمای بزگوار ما بخواهند برای چنین فردی(مشایی) پا به میدان بگذارند، جواب برخی حرفهای سخیف کار ماست ». بعدها هم حاج منصور ارضی علیه مشایی گفت که «پیداش کنن بچهها میکشنش» و این چنین شد که دولت احمدی نژاد مشی کارگزاران و اصلاحات در مواجهه با مداحان را به کناری نهاد و شکایت از حاج منصور و سعید حدادیان به دستگاه قضا برد.
نهایتا دادگاه انقلاب تهران حاجمنصور را از اتهام تهدید به قتل اسفندیار رحیم مشایی تبرئه کرد و برای سعید حدادیان به اتهام توهین به مقامات دولتی جریمه نقدی در نظر گرفت
“
چنین روایتی که بر مداحان در دولت دهم رفت، این طیف را مجاب به سکوت در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم کرده است. حاج منصور ارضی که همواره می گوید نمی شود مداح در جامعه ساکت باشد و موضعی نداشته باشد و اصلا از ویژگی های بارز مداح «صریح اللهجه» بودن اوست، در این سال ها کمتر موضعی سیاسی گرفته است. یعنی به غیر از آن لیستی که در انتخابات مجلس به نام هیات رزمندگان مسجد ارک منتشر شد دیگر کمتر مواضع سیاسی از مداحان دیده شده است.
به غیر از فهرستی که سایت شخصی محسن رضایی از جمعی از مداحان مثل موذن زاده و نریمان پناهی منتشر و اعلام کرده که این مداحان حامیان رضایی هستند، مداحان دیگر در موضع حمایتی از یک نامزد خاص قرار نگرفته اند
با وجودی که در چندماه گذشته اخباری از نزدیکی برخی مداحان به یکی از کاندیدای ریاست جمهوری شنیده می شد، اما در ایام فاطمیه چهره های مثل محمدرضا طاهری وسعید حدادیان حمایتشان از یک نامزد خاص را تکذیب کردند.
شاید عبدالرضا هلالی مداح اهل بیت از معدود کسانی باشد که در این جمع حمایت صریحش را از یک نامزد انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرده است. هلالی در حمایت از محمد باقر قالیباف گفته که هدف ما انتخاب شخصی است که سرباز خوبی برای ولایت باشد لذا می خواهیم رئیس جمهوری که انتخاب می کنیم هماهنگ ترین فرد با رهبر معظم انقلاب باشد.
اخباری هم از حمایت حاج محمود کریمی از سعید جلیلی حکایت داشت که او هم در گفت وگو با رسانه ها حمایتش از جلیلی را تکذیب کرد.
حاج منصور ارضی، برادران طاهری، حاج محمود کریمی، حاج حسین سازور و جمع دیگری از مداحان که این روزها سکوت کرده اند و در فاصله 3 روز مانده به انتخابات باید دید آیا روزه سکوتشان را خواهند شکست یا نه؟
منبع : مهر
نیمی از انحرافات وقایع عاشورا را مداحان خواسته و ناخواسته سبب شده اند و باید در محضر اهل بیت پاسخگو باشند. این را من نمیگم بزرگانی چون علامه محدث ، شهید علامه مرتضی مطهری و دیگر بزرگان گفته اند.
خاک برسرت محمد بابکی
بابا روزبه خان خودت که توی شهر بدتر از اینها هستی
رابطه تو با برادران لاریجانی چیه؟
چرا راجب اونها چیزی نمینویسی؟
داشی برو دنبال چادر بگرد بعد انتخابات مثل بنی صدر شماها باید از شهر از دست شعبانزاده و بادپا فرار کنی
ههههههههههههههههههههه
جرأت داری کامنت رو تأیید بکن
باز این چه شورش است
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان و زمین نور مشرقین
پروردهٔ کنار رسول خدا حسین
کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده میدان کربلا
گر چشم روزگار بر او زار میگریست
خون میگذشت از سر ایوان کربلا
نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم
کردند رو به خیمهٔ سلطان کربلا
آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد
کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد
کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی
وین خرگه بلند ستون بیستون شدی
کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه
سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی
کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت
یک شعلهٔ برق خرمن گردون دون شدی
کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان
سیمابوار گوی زمین بیسکون شدی
کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک
جان جهانیان همه از تن برون شدی
کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست
عالم تمام غرقه دریای خون شدی
گر انتقام آن نفتادی بروز حشر
با این عمل معاملهٔ دهر چون شدی
آل نبی چو دست تظلم برآورند
ارکان عرش را به تلاطم درآورند
برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا به سلسلهٔ انبیا زدند
نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید
زان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند
آن در که جبرئیل امین بود خادمش
اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند
بس آتشی ز اخگر الماس ریزهها
افروختند و در حسن مجتبی زدند
وانگه سرادقی که ملک محرمش نبود
کندند از مدینه و در کربلا زدند
وز تیشهٔ ستیزه در آن دشت کوفیان
بس نخلها ز گلشن آل عبا زدند
پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید
بر حلق تشنهٔ خلف مرتضی زدند
اهل حرم دریده گریبان گشوده مو
فریاد بر در حرم کبریا زدند
روحالامین نهاده به زانو سر حجاب
تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب
چون خون ز حلق تشنهٔ او بر زمین رسید
جوش از زمین بذروه عرش برین رسید
نزدیک شد که خانهٔ ایمان شود خراب
از بس شکستها که به ارکان دین رسید
نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند
طوفان به آسمان ز غبار زمین رسید
باد آن غبار چون به مزار نبی رساند
گرد از مدینه بر فلک هفتمین رسید
یکباره جامه در خم گردون به نیل زد
چون این خبر به عیسی گردون نشین رسید
پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش
از انبیا به حضرت روحالامین رسید
کرد این خیال وهم غلط کار کان غبار
تا دامن جلال جهان آفرین رسید
هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال
او در دلست و هیچ دلی نیست بیملال
ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند
یک باره بر جریدهٔ رحمت قلم زنند
ترسم کزین گناه شفیعان روز حشر
دارند شرم کز گنه خلق دم زنند
دست عتاب حق به در آید ز آستین
چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند
آه از دمی که با کفن خونچکان ز خاک
آل علی چو شعلهٔ آتش علم زنند
فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت
گلگون کفن به عرصهٔ محشر قدم زنند
جمعی که زد بهم صفشان شور کربلا
در حشر صف زنان صف محشر بهم زنند
از صاحب حرم چه توقع کنند باز
آن ناکسان که تیغ به صید حرم زنند
پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل
شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه
ابری به بارش آمد و بگریست زار زار
گفتی تمام زلزله شد خاک مطمئن
گفتی فتاد از حرکت چرخ بیقرار
عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر
افتاد در گمان که قیامت شد آشکار
آن خیمهای که گیسوی حورش طناب بود
شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار
جمعی که پاس محملشان داشت جبرئیل
گشتند بیعماری محمل شتر سوار
با آن که سر زد آن عمل از امت نبی
روحالامین ز روح نبی گشت شرمسار
وانگه ز کوفه خیل الم رو به شام کرد
نوعی که عقل گفت قیامت قیام کرد
بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد
شور و نشور واهمه را در گمان فتاد
هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند
هم گریه بر ملایک هفت آسمان فتاد
هرجا که بود آهوئی از دشت پا کشید
هرجا که بود طایری از آشیان فتاد
شد وحشتی که شور قیامت بباد رفت
چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد
هر چند بر تن شهدا چشم کار کرد
بر زخمهای کاری تیغ و سنان فتاد
ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان
بر پیکر شریف امام زمان فتاد
بیاختیار نعرهٔ هذا حسین او
سر زد چنانکه آتش ازو در جهان فتاد
پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول
رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول
این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
این غرقه محیط شهادت که روی دشت
از موج خون او شده گلگون حسین توست
این خشک لب فتاده دور از لب فرات
کز خون او زمین شده جیحون حسین توست
این شاه کم سپاه که با خیل اشگ و آه
خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست
این قالب طپان که چنین مانده بر زمین
شاه شهید ناشده مدفون حسین توست
چون روی در بقیع به زهرا خطاب کرد
وحش زمین و مرغ هوا را کباب کرد
کای مونس شکسته دلان حال ما ببین
ما را غریب و بیکس و بیآشنا ببین
اولاد خویش را که شفیعان محشرند
در ورطهٔ عقوبت اهل جفا ببین
در خلد بر حجاب دو کون آستین فشان
واندر جهان مصیبت ما بر ملا ببین
نی نی ورا چو ابر خروشان به کربلا
طغیان سیل فتنه و موج بلا ببین
تنهای کشتگان همه در خاک و خون نگر
سرهای سروران همه بر نیزهها ببین
آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام
یک نیزهاش ز دوش مخالف جدا ببین
آن تن که بود پرورشش در کنار تو
غلطان به خاک معرکهٔ کربلا ببین
یا بضعةالرسول ز ابن زیاد داد
کو خاک اهل بیت رسالت به باد داد
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد
خاموش محتشم که ازین حرف سوزناک
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
خاموش محتشم که ازین شعر خونچکان
در دیدهٔ اشگ مستمعان خون ناب شد
خاموش محتشم که ازین نظم گریهخیز
روی زمین به اشگ جگرگون کباب شد
خاموش محتشم که فلک بس که خون گریست
دریا هزار مرتبه گلگون حباب شد
خاموش محتشم که بسوز تو آفتاب
از آه سرد ماتمیان ماهتاب شد
خاموش محتشم که ز ذکر غم حسین
جبریل را ز روی پیامبر حجاب شد
تا چرخ سفله بود خطائی چنین نکرد
بر هیچ آفریده جفائی چنین نکرد
ای چرخ غافلی که چه بیداد کردهای
وز کین چها درین ستم آباد کردهای
بر طعنت این بس است که با عترت رسول
بیداد کرده خصم و تو امداد کردهای
ای زاده زیاد نکرد است هیچ گه
نمرود این عمل که تو شداد کردهای
کام یزید دادهای از کشتن حسین
بنگر که را به قتل که دلشاد کردهای
بهر خسی که بار درخت شقاوتست
در باغ دین چه با گل و شمشاد کردهای
با دشمنان دین نتوان کرد آن چه تو
با مصطفی و حیدر و اولاد کردهای
حلقی که سوده لعل لب خود نبی بر آن
آزردهاش به خنجر بیداد کردهای
ترسم تو را دمی که به محشر برآورند
از آتش تو دود به محشر درآورند
محتشم کاشانی
———–
———- بر خیزید و رای دهید
که :
— خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه
————
http://mkhakpour9.persianblog.ir
حالا مگه مداحا چه گلی به سر این مملکت زدن که حالا بخوان حرف بزنن
حمون ساکت باشن خیلی بهتره
درود بر اصلاحات…
همون!