به گزارش فارس، بخشی از برش های کتاب “خاطرات عزت شاهی” نکات جالبی از حال و هوای روزهای نزدیک به ورود امام (ره) به میهن و پیروزی انقلاب را بازگو می کند.
…من با آقای مطهری کم و بیش آشنایی داشتم، چند سال زندان فاصله ای بین ما انداخته بود، و ارتباطی با هم نداشتیم. یادم نیست ایشان پیغام دادند که مرا می خواهند ببینند، یا من خواستم که به حضورش بروم، به هرحال دو سه بار به منزل ایشان رفتم و با هم ملاقات و جلسه داشتیم. وی خیلی علاقه مند بود که از نظرها، برخوردهای شخصی یا غیر شخصی و مواضع روحانیون در قبال مجاهدین، گروه های چپ و سایر گروه ها در داخل زندان و نیز قضایای مربوط به التقاط و انحراف مجاهدین، اصحاب فتوا (فتوای نجاست مارکسیست ها) و … آگاه شوند. من تا آنجا که اطلاع داشتم و دخیل بودم توضیح می دادم، ایشان هم بعضی مواقع در میان صحبت هایم اظهار تأسف می کردند. آقای مطهری گفت این مسائل را باید به اطلاع آقای خمینی برسانیم … به نظر من آقای مطهری تنها کسی بود که در بین روحانیون بعد از آقای خمینی خوب مسئله التقاط مجاهدین را فهمیده بود، و شاید یکی از دلایل اصلی شهید شدنش همین مسئله باشد. … روزی در بهشت زهرا اجتماعی بود که آقای مطهری و عدۀ دیگری از روحانیون حضور داشتند، یک دفعه در قسمت خانمها پلاکاردی از مجاهدین خلق بالا رفت و شعارهایی مربوط به مجاهدین نشان داده شد. به یاد دارم که آقای مطهری خیلی مؤدب و مؤقر، آرام رفتند داخل صفوف خانمها و گفتند پلاکارد را به من بدهید، پلاکارد را گرفتند و گفتند اینجا جای این کارها نیست، و نگذاشتند که در آنجا تبلیغات کند.
در راه پیمایی آخرین روزهای عمر رژیم، کسانی چون آقایان: مطهری، بهشتی، مهدوی کنی، مفتح و … پیشاپیش صفوف راه پیمایی بودند. حضور این آقایان حجت شرعی بود برای راه پیمایی. برخی گروه ها هم برای اینکه رنگ و نمای اسلامی به خود بدهند، از روحانیونی چون عبدالرضا حجازی و شیخ نصرالله شاه آبادی (برادر شهید شاه آبادی) استفاده می کردند و آنها را به زیر بیرق و پرچم خود می بردند. …
روز ورود آقای خمینی نیز من جزء انتظامات بودم. در همان ایام ما متوجه شدیم که سیداحمد آقا از پاریس سفارش کرده بود که انتظامات فرودگاه و حفاظت امام را به دست مجاهدین بدهند. ایشان اطلاعات و شناخت زیادی از اینها نداشت. گویا آقای مطهری وقتی از این جریان مطلع شده بود به پاریس تلفن زد، و موضوع را با آقای خمینی در میان گذاشت. ایشان هم گفته بود چنین کاری نکنید، خود شما مسئولیت را به عهده بگیرید، کار مردمی باشد، گروه خاصی در این قضیه دخالت نداشته باشد. لذا کمیته استقبال از امام اجازه نداد که مجاهدین در مسئله ورود آقای خمینی خیلی دخالت کنند. مجاهدین قصد داشتند با به دست گرفتن چنین کاری، به نفع گروه خود تبلیغات راه بیندازند، و بگویند آقای خمینی کسی را نداشت، باز این ما بودیم که حمایتش کردیم و حفاظتش را به عهده گرفتیم.
در همین گیر و دار شورای انقلاب صلاح دیده بود که کمیته ای برای استقبال از آقای خمینی تشکیل شود. شورای انقلاب به دستور امام شکل گرفته بود و آقایان بهشتی، ربانی شیرازی، مطهری، طالقانی، مهندس بازرگان، شیبانی، دکتر سحابی و …، دوازده نفر (حالا کمتر یا بیشتر) اعضای آن بودند که ابتدا مخفیانه و بعد علنی جلسه تشکیل می دادند و پیرامون هدایت نهضت سیاست گذاری و تصمیم گیری می کردند.
ستاد استقبال از آقای خمینی شامل آقایان بهشتی، صادق اسلامی، بادامچیان، عسگراولادی، کچویی و … بیشتر از طیف مؤتلفه و چند نفر هم از نهضت آزادی (بازرگان، صباغیان و توسلی) بودند. من با یک یک اعضای این ستاد آشنا بودم ولی بیشتر از همه کچویی اصرار داشت که به عضویت این ستاد در بیایم، من هم مخالفت نکردم و به فعالیت خود با اینها ادامه دادم.