پرکردن آن برگهای که اسمش «تعرفهی رای» است به منزله حق مشارکت مردم در امانتدادن حق حاکمیتشان به یکی از افرادی است که آمادگی این بهامانتگرفتن را اعلام کرده باشد.
تا این جای کار پس دو گروه در دو طرف معادله «حق حاکمیت» هستند؛ یک طرف صاحبان حق و یک طرف امانتگیرندگان، که هر کدام برای کارشان دلیل میخواهند و منطق.
به گزارش خبرنگار ایسنا، گروه اول، مالکان حق رای که مردم باشند، وقتی در انتخابات شرکت میکنند و «حق حاکمیت» خودشان را به کسی امانت میدهند ، لابد باید «سنجه»هایی داشته باشند، مثلا سوالهایی مانند اینکه «اینها که آمدهاند و چنین در نفی دیگران میکوشند، برای به امانت گرفتن حق حاکمیت من، از کجا آمدهاند؟ میخواهند با این حق به امانت گرفته من چه کار کنند؟ میتوانند آن کارهایی را که به نظر من لازم است انجام بدهند یا نه؟ آیا شهامت صادقبودن دارند؟ من را که مالک این حق هستم، بعد از به امانت گرفتن حق حاکمیت، به شمار میآورند یا نه؟» و خیلی چیزهای دیگر.
گروه دوم هم که باز در خودش گروهها و جبههها و چهرههایی را جا داده که هر کدام برای گرفتن این امانت سینه سپر کردهاند باید برای این سوالهای گروه اول پاسخهای قابل قبول پیدا کند و این پاسخها همان چیزهایی است که متن سخنرانی این روزهای کاندیداهای احتمالی را مشخص میکند.
بیتالغزل کاندیداهای احتمالی، «احساس تکلیف» است، ریز و درشت و کوچک و بزرگ، زن و مرد و پیر و جوان، هر کسی که پشت تریبون نشست خبری ستاد انتخابات کشور قرار گرفته، گفته است که «در شرایط حساس کنونی»، «احساس تکلیف» و برای به امانتگرفتن حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان اقدام کرده است.
البته مشخص است که کسی در آن فرصت کوتاه پشت تریبون نشست خبری ستاد انتخابات کشور نمیتواند تشریح کند که «شرایط حساس کنونی» یعنی چه؟ یا چرا این «تکلیف» را در دورههای گذشته احساس نکرده، و چه اتفاقی افتاده که حالا به «احساس تکلیف» رسیده؛ به هر حال در آن لحظه لابد وقت برای توضیح این موضوع کم است.
اما بعد از این اعلام به تکلیف رسیدن، حکایت کاندیداها و صاحبان حق رای، حکایت «شب دراز و قلندر بیدار» است، تازه از این جای داستان است که شعارهای انتخاباتی مطرح میشود.
بعضی در مورد «شیر مرغ تا جان آدمیزاد»، صاحبنظر هستند، هیچ سوالی از طرف هیچ کسی را بیپاسخ نمیگذارند، اما تضمینی هم ندارند که همه پاسخهایشان درست و کارشناسی شده باشد.
بعضی هم هستند که شعارهای فراقانونی میدهند؛ بدون توجه به این که قانون اساسی پایهگذار بسیاری از حدود در ایران است، دست میگذارند روی چیزهایی که هر چند برخی از آنها خواستههای عمومی و شعارهای قشنگ است، اما هر کسی که اندکی از نظام سیاسی کشور اطلاع داشته باشد میداند که چه چیزهایی در حدود اختیار و توان مقام ریاستجمهوری است و چه چیزهایی عملا شدنی نیست. از این موارد، راهاندازی تلویزیون خصوصی یا موضوع انرژی هستهای و حق غنیسازی است.
شعارهای دیگری هم هست، چیزهایی مثل «دولت تقویتکننده نهاد خانواده»، «دولت آغازکننده عذرخواهی»، «دولت ضد تورم»، «برپاکننده نهضت ازدواج آسان»، «دولت اجرای قانون اساسی»، «دولت دنبالهرو دولت قبلی »، «دولت برگرداننده ادبیات و رفتار فاخر» و خیلی چیزهای دیگر از این دست.
حالا با این همه حرف چه باید کرد؟
هنوز مشخص نیست آیا نظر سنجیهای دقیقی وجود دارد که بتواند به این لشگر در صف رقابت برای رسیدن به پست ریاست جمهوری بگوید که سوالهای مردم و خواستههایشان دقیقا چه چیزهایی است.
از طرف دیگر هنوز کاندیداهای احتمالی نگفتهاند که بعد از «رسیدن به تکلیف» و بعد از ساختن «شعارهای زیبا» برنامههای عملی و احیانا طبقهبندی و سطح بندیشدهشان برای اداره کشور چیست؟ هیچکس نگفته چطور شده در این انتخابات به احساس تکلیف رسیده و جواب سوال «تا به حال کجا بودهای؟» را نداده است. چنین نیست که این کاندیداها طی چهار سال گذشته به سن تکلیف رسیده باشند؛ معمولا همه از سوابقی دم میزنند که گاه به 50 سال هم میرسد و طی سالهای گذشته با وجود همه این سوابق نامزد انتخابات ریاستجمهوری نشده بودند؛ با وجود این که از هر دو جریان مطرح سیاسی در کشور تا به حال حداقل یک بار بر کرسی ریاستجمهوری نشستهاند.
هنوز هیچ کدام از آقایان نگفتهاند که تیمشان از چه کسانی تشکیل میشود یا شده است؟ برخی محورهای سیاست داخلی و خارجیشان را اعلام کردهاند و گفتهاند برای تحقق شعارهایشان چه برنامهای دارند، اما این روند شامل حال همه کاندیداهای احتمالی نبوده است.
وضعیت اقتصادی کشور ایجاب میکند هر کدام از کاندیداها در راس اظهاراتشان به تکرار مکرر «اهمیت معیشت» بپردازند، شاید در کنار این دغدغه، مساله روابط بینالملل هم مورد توجه باشد، اما کمتر کسی در این دوره شعار «حقوق شهروندی» سر میدهد.
کاندیداها باید بتوانند توضیح دهند چرا و از کجا به رقابتهای انتخاباتی آمدهاند. به هر حال این انتخابات اولین انتخابت ریاست جمهوری نیست و آقایانی هم که کاندیدا شدهاند تازه به عرصه سیاسی وارد نشدهاند، به غیر از برخی افراد که «شغل کاندیداتوری» را برگزیدهاند و چندین دوره سابقه شرکت در رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری را دارند، آنها که در این دوره تازه به صف پیوسته هم باید بگویند چه شده است که دورههای قبل بر آنها تکلیفی نبوده و در این دوره ایجاد شده است؟
اعلام رسمی سیاستها و برنامههای کاندیداها در کنار مشخص کردن تیم اجرایی دولتهای احتمالیشان، فرصت نظارت بیشتر بر رفتار دولتها را فراهم میکند و اجازه انتخاب از میان برنامهها به جای انتخاب از میان افراد را به مردم میدهد.
خیلیها خیلی حرفها میزنند، اما چه کسی است که بتواند بگوید چه حرفی، بوی عمل میدهد و چه حرفی تنها پراکندن اصواتی در هواست؟ سابقه کار و اظهار نظرهای کاندیداهای احتمالا میتواند در این مورد راهنما باشد، یک نگاه تاریخی حتی مختصر هم میتواند نشان دهد که هر کدام این پهلوانها «چند مرده حلاج» است.
شاید لازم باشد کاندیداها بگویند که به غیر از حرفهایی که زدهاند، چه کارهایی کردهاند و آیا تا به حال سابقه اجرایی که بتواند آمادگی لازم برای اداره کشور را در اختیارشان بگذارد داشتهاند یا نه؟ آیا کارهایی فراتر از وظایف مشخص شده برای ارگان یا سازمانشان انجام دادهاند که حالا بتوان از آنها به عنوان سابقه مرتبط و تجربه یاد کرد؟
همه این حرفها البته بارها شنیده و گفته شده است، اما شاید خیلیها هنوز دقیقا نمیدانند که از مقام ریاستجمهوری چه میخواهند و به دنبال آن نمیدانند که بهترین انتخابی که آنها را به خواستهشان نزدیک میکند چه کسی است.
گزارش از خبرنگار ایسنا: فاطمه کریمخان