هراز نیوز – ما شیعیان، افتخار پیروی از مذهبی داریم که به لحاظ غنای اخلاقی بدیل ندارد.در راس آن ،سیره و کلام امیرالمومنین-علیه السلام-  چون خورشیدی بر قلوب دلهای حق جو و حق پرست می درخشد و از همین روست که جرج جرداق مسیحی آرزو می کند کاش در هر دوره ای یک علی ابن ابی طالب به دنیا می آمد.

امروزه بعضی از سیاست مداران ما در حکومت اسلامی، اصالت را به قدرت و سیاست داده و قدرت حاکمیت در نظام اسلامی را عملا به معنای ماکیاولی اش تصور و تصدیق می کنند و عدالت علوی را به عدالت فاتحان می فروشند.(الحق لمن غلب)

در ایدئولوژی اسلامی قدرت نه هدف،بلکه وسیله است. وسیله ای برای تعالی انسان و انسانیت و خدمت به مردم. مردمی که به تعبیر امیرالمومنین-علیه السلام-نه زبان نقدو اعتراض دارند و نه زبان شکر.

اصولا یکی از ریشه های انقلاب اسلامی ایران، اخلاقی کردن سیاست و قرار دادن آن در مسیر انسانیت با محوریت دین الهی بود.بنا براین شایسته کارگزاران و خدمت گزاران این انقلاب نیست که به آنچه که خود از آن نهی نموده و آن را مذموم شمرده اند مبتلا گردند.

با قدری مطالعه در انتخابات اخیری که در دنیای غرب(فرانسه و امریکا)؛ ناخودآگاه جمله معروف سید جمال در ذهن شکل می گیرد که” در بلاد اسلامی مسلمان دیدم ، اما از اسلام خبری نبود.

“پروسه انتقال قدرت در این کشورها، پروسه ای آرام، عقلانی و حساب شده و برمبنای منافع ملی کشورشان طراحی می گردد که این امر ناشی از تجربه طولانی آنها در دموکراسی مورد نظرشان است.

دیالوگ بین اولان و سارکوزی در روز اعلام نتایج انتخابات فرانسه واقعا خواندنی و درسی برای سیاست مداران ماست.اما از این نکته غافل نشویم که دمکراسی اسلامی، بالاترین نوع دمکراسی است.

چرا که به انسان نگاهی احترام آمیز داشته و حکومت را ضرورتی برای رشد و تعالی انسان و انسانیت می داند.دینی که پیامبرش مردم را عیال الله می داند و امامش بیست و پنج سال بدلیل عدم اقبال مردم و مصالح اسلام ، در عین محق بودن در حکومت، خار در چشم و استخوان در گلو سکوت می کند.

اما آنچه در این سالها در عرصه سیاسی ایران اتفاق افتاد کاملا با این آموزه ها منافات دارد.گرفتن فیلم از جلسات خصوصی افراد،پخش آن در یک زمان و مکان نامناسب،هزینه کردن از جایگاه رفیع ولی فقیه،تهدید مداوم مسئولین،جد و جهد برای کشف و ضبط نقاط ضعف مخالفین،وعده های فضایی،اتهام به افراد در مجامع عمومی بدون ارائه اسناد و مدارک و محاکمه در مسند قضا،شانتاژهای ژورنالیستی برای معرفی مفسدین اقتصادی،قائل شدن خط قرمز برای نزدیکان و اطرافیان،ادعای مدیریت جهانی،برجسته کردن نقاط ضعف دیگران، برجسته کردن نقاط قوت خود،فرافکنی و مقصر جلوه دادن مخالفین در ناکامی ها و … همه و همه از آفت هایی است که فضای سیاسی امروز ما بدان دچار شده است.

فراموش نکنیم که در مکتب اسلام، سیاستمداری با سیاست بازی متفاوت است و هدف غایی همه ی این نزاعها چیزی جز رشد و تعالی در چارچوب اخلاق نباید باشد که آن پیامبر نور  و رحمت-صل الله علیه و آله وسلم_فرمودند:انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق.

امید است اکنون که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری و شوراها قرار داریم ، کاندیداهای محترم، ضمن اجتناب از سیاسی کردن اخلاق، در اخلاقی کردن سیاست دقت نظر داشته و در ثبات امنیت روانی جامعه در سایه اعتماد به حکومت اسلامی تلاش نموده و خیر کثیر و دار القرار را به حطام دنیا نفروشند.

17 thoughts on “استراتژی “بگم ، بگم” و اخلاق سیاسی”
  1. ای ول عالی بود. عقل رسول دوم هر انسان و جامعه و عقلانیت مهمترین معیار تشخیص خیر و شر در جوامع است.

  2. متشکرم.
    اگرچه معمولا جامعه معیار دقیقی برای تشخیص خیر و شر نیست و ارزشهای جوامع مختلف متفاوتند لکن اگر عقل در پرتو نور الهی قرار بپگیره قطعا بسیاری از مشکلات بشر کم خواهد شد.
    ممنون از حضورتون

  3. بسیار خوب از بایستگی های اخلاقی و اهداف متعالی سیاست گفتید و حق مطلب را ادا نمودید اما در مثال هایتان ایراد می بینم.

    ای کاش در مثال هایی که زدید، مواردی از بی اخلاقی های همه طیف های سیاسی بیان می کردید و گر نه همین نوشته تان هم خودش نمادی از بی انصافی و بداخلاقی سیاسی می شود. مواردی را بر می شمارم:

    1. حبس خانگی چند ساله بدون محاکمه مخالفان سیاسی، برای تعالی روح انسان ها است یا حفظ قدرت حاکمه؟

    2. آیا ندادن هیچ گونه مجوزی برای برپایی تجمعات نظیر روز کارگر و روز دفاع از حقوق زنان و … مخالف نص قانون اساسی است، برای دفاع از قدرت خویش نیست؟

    3. آیا بر هم زدن جلسات درس و سنگ باران منزل و دفتر آن فقیه، در حالی که امام به او گفته بود از سیاست کناره بگیرید و به تدریس مشغول باشید، برای دفاع از قدرت نبود؟

    4. وجود بازداشتگاه های متعدد که نیروی انتظامی و قوه قضائیه هیچ گونه نظارتی بر آن ندارند و آنچه دراین بازداشت گاه ها می گذرد، برای دفاع از قدرت نیست؟

    5. ده ها مورد تخلفی که مجلس با تفحص از قوه قضائیه و صدا و سیما یافت و منتشر کرد و مسوولین وقت این دو نهاد حتی کوچکترین عذرخواهی هم برایش نکردند، آیا از مصادیق حفظ قدرت نبود؟

    6. کشته شدن امثال ستار بهشتی ها و رو ح الامینی ها و … در بازداشت گاه، چیزی جز نگاه ماکیاولی به قدرت بود؟

    7. اعدام چند هزار نفر از مخالفان سیاسی زندانی در سال 67 در کدام یک از موازین علوی تعریف می شود؟ آیا علی (ع) حتی یک زندانی سیاسی نداشت چه برسد به اینکه کسی را در زندان بکشد.

    8. وادار کردن افراد به اعترافات تلویزیونی که امروزه فقط در ایران و کره شمالی و کوبا انجام می شود، آیا لگد کوب کردن روح انسان ها زیر چکمه های قدرت حاکمه نیست؟

    نویسنده بزرگوار و سایت محترم اگر واقعا در پی بیان اخلاق هستند، خوب است گزینشی عمل نکنند و بی اخلاقی را از هر کس که دیدند بگویند نه اینکه اکنون که خورشید دولت دهم رو به افول نهاده، بر جنازه آن تیغ بکشند ولی در برابر صاحبان دیروزی و امروزی قدرت که همچنان بر سر کارند، زبان در کام کشند.

  4. پاسخ‏ ‏به‏ ‏علی‏ ‏اقا_سیدمهدی‏ ‏علوی گفت:

    ضمن‏ ‏تشکر‏ ‏از‏ ‏دقت‏ ‏نظر‏ ‏شما.موارد‏ ‏‏ ‏رو‏ ‏جهت‏ ‏اطلاع‏ ‏شما‏ ‏عرض‏ ‏میکنم.
    ۱_ حبس‏ ‏خانگی‏ ‏اقایان‏ ‏حکم‏ ‏شورای‏ ‏عالی‏ ‏امنیت‏ ‏ملی‏ ‏است‏ ‏که‏ ‏شان‏ ‏قانونی‏ ‏و‏ ‏وزن‏ ‏حکمش‏ ‏بسیار‏ ‏بالاتر‏ ‏از‏ ‏حکم‏ ‏یک‏ ‏قاضی‏ ‏بیست‏ ‏وچند‏ ‏ساله‏ ‏است‏ ‏که‏ ‏شما‏ ‏نتظر‏ ‏حکمش‏ ‏هستید.ضمن‏ ‏اینکه‏ ‏ابعاد‏ ‏فتنه‏ ‏ای‏ ‏که‏ ‏اقایان‏ ‏درست‏ ‏کردند‏ ‏و‏ ‏تاوان‏ ‏خونهایی‏ ‏که‏ ‏از‏ ‏هردو‏ ‏طرف‏ ‏درگیر‏ ‏ریخته‏ ‏شد‏ ‏بسیار‏ ‏سنگینتر‏ ‏از‏ ‏حبس‏ ‏خانگی‏ ‏است.‏ ‏
    ۲_اهانت‏ ‏به‏ ‏مقام‏ ‏فقاهت‏ ‏از‏ ‏هیچکس‏ ‏پذیرفته‏ ‏نیست.‏ ‏اما‏ ‏خوب‏ ‏است‏ ‏شما‏ ‏هم‏ ‏بیطرف‏ ‏باشید‏ ‏و‏ ‏از‏ ‏مدار‏ ‏انصاف‏ ‏خارج‏ ‏نشوید‏ ‏و‏ ‏عملکرد‏ ‏بیست‏ ‏و‏ ‏دو‏ ‏ساله‏ ‏ی‏ ‏او‏ ‏را‏ ‏هم‏ ‏ببینید.‏ ‏ایا‏ ‏بعضی‏ ‏از‏ ‏الفاظی‏ ‏را‏ ‏که‏ ‏همین‏ ‏جناب‏ ‏علیه‏ ‏برخی‏ ‏استفاده‏ ‏کرده‏ ‏در‏ ‏شان‏ ‏فقاهت‏ ‏بود؟‏ ‏و‏ ‏ایا‏ ‏ایشان‏ ‏به‏ ‏امر‏ ‏ولایی‏ ‏امام‏ ‏مبنی‏ ‏بر‏ ‏عدم‏ ‏دخالت‏ ‏در‏ ‏سیاست‏ ‏و‏ ‏اشتغال‏ ‏به‏ ‏تدریس‏ ‏عمل‏ ‏کردند؟

  5. 3-خوب است شما الگویی ارائه بفرماید تا یک جمعیت هفتاد و چند میلیونی را با وجود اشرار ومتجاوزین به جان و مال و نوامیس و مخلین امنیت مادی و معنوی جامعه رو چطور برخورد کرد.ضمن اینکه مگر خود امیرالمومنین برای دفع فتنه تن به برخورد با اصحاب جمل و جنگ با همسر پیامبر نداد؟لابد اگر آن زمان هم بودید می فرمودید چرا امیرالمومنین که خود را والی مسلمین و جانشین رسول الله می داند به جنگ با ام المومنین میرود!رافت اسلامی نباید مساوی پخمگی سیاسی تلقی شود.
    4-قوای سه گانه به عناون مظاهر اقتدار کشور در تمام دنیا هستند.نباید متوقع بود که اگر برخوردی با قوه ای بخاطر تخلفی می شود سریعا رسانه ای شده همه در جریان قرار بگیرند.دموکراسی به معنی این نیست که همه کس همه چیز را بدانند.

  6. 5-پرونده ستار بهشتی و روح الامینی که هنوز در دادگاه مطرح است و متهمینش هم مشخص.شما چرا قضاوت عجولانه میکنید؟به فرض اینکه مقصرین هم تعمدا دست به چنین کاری زده باشند موضوع در سطح کلان چه ارتباطی به حاکمیت دارد؟(از جنبه قصد و نیت برای قتل رو عرض میکنم و الا هر اتفاقی در حوزه جغرافیای کشور اتفاق بیفتد حاکمیت باید پاسخگو باشد.)آخر کشتن دو نفر که هیچ نقشی در هیچ جریانی ندارند چه تاثیری برای بقای این حکومت دارد؟

  7. 6-شاید منظور شما از کشته شدن چند هزار نفر در سال 67، همان ادعای همیشگی منافقین باشد.اینکه شما از یک گروهک تروریستی که دستش به خون بیش از هفده هزار نفر از افراد بیگناه که بیش از 80درصد آنان غیر نظامی بوده اند و بساری از متفکرین و تئوریسینهای انقلاب را از میان برداشته و در جنگ هشت ساله از هیچ خیانتی فروگذار نکردند و افتخارشان مثله کردن رزمندگان بود و در قتل عام شیعیان عراق نهایت خوش خدمتی خود را به صدام و امریکاییها نشان دادند خود جای بسی تامل است.خوب است بدانید که در خرداد1360تا پایان سال1361 قریب به اتفاق نیروهای این گروهک به عراق رفته و اصولا وجود عدد مورد ادعای شما از این گروهک در ایران در سال67 دور از عقل است.ضمن اینکه مگر از ابتدا این گروهک چند نفر بوده اند که این تعداد کشته شده و مابقی در عراق باشند.اصلا این چند هزار نفر چطور به ایران آمده اند؟ و اینکه در سال 67 و پس از شکست سنگین آنها در مرصاد،آنان چه خطر جدی برای حاکمیت بودند؟قدری همان انصافی را که ذکر فرمودید خرج کنید!!!
    خوب است بدانید از سال 1367 تاکنون جمع کثیری از این گروهک با عنوان توابین به ایران بازگشته و کوچکترین برخوردی هم با آنان صورت نگرفته است.خوب است نگاهی هم به رسانه های داخلی و مصاحبه های پخش شده و ثبت شده در نشریات داشته باشید

  8. 7-خوب است که شما عالم به غیب هم هستید و از قلوب دیگران هم خبر می دهید.اینکه آنچه که از اعترافات متهمان سال88پخش شد در حدی بود که ملت آنها را متهم به خیانت نکنند و انچه که گفتند کلیاتی بود از تفکراتشان که بعید میدانم الان هم آن را انکار کنند.مگر در رسانه های دنیا تصویر محکومین و متهمین به قتل و اخلالگران نظم عمومی را نشان نمی دهند؟الفتنه اشد من القتل. اگر انصاف داشته باشید تایید می کنید که تاوان چنین اعمالی این مجازاتهای خفیف نیست.شما که اینگونه موارد را منحصر به کشورهای دیکتاتوری میدانید خوب است قدری هم در حوادث واقعه در قبله ی آمال روشنفکران هم غور کنید.مواردی مثل ترور کندی، کشتن متهم(بله متهم، نه محکوم)به حادثه تروریستی بوستون در حالیکه غیر مسلح بوده و تسلیم شده بود، حمایت از جرایم سازمان یافته، حمایت از تروریسم بین المللی، قتل زن مسلمان در دادگاه آلمان و عدم محکومیت عوامل آن،سرکوب خیزشهای مردمی جهت کسب منافع ملی خود و هزارهزار مورد دیگر که مجال آن نیست.خوب است همه چیز را باهم ببینیم و نتیجه گیری کنیم.

  9. 8-بنده مدعی آوردن تمام مصادیق بی اخلاقی در این سی و چند سال نبودم و نیستم و اصلا نمی شود به همه آنها پرداخت و مواردی را طرح کردم که برای خواننده ملموس تر باشد.اما خوب بود شما هم این مصادیق را حصر در موارد مورد ادعای طیف خاصی نمی کردید تا انصاف شما نمود بیشتری پیدا کند.مواردی از همین آقایان که طرح و بحثش مثنویی خواهد شد.

  10. 9-خوب است شما بزرگوار که نویسنده و این سایت رو متهم به اخلاق گزینشی می کنید خود در این ورطه گرفتار نشوید و مطالبی رو که عمدتا از جنس عناوین نشریات زرد برای جلب توجه افکار عمومی است مطرح نکنید و یا لا اقل بدون جانبداری در این موضوعات تحقیق کنید و اسناد هردو طرف مدعی موضوع را ببینید و بعد افرادی را متهم و یا تطهیر کنید.
    برای شما و همه آنانی که برای اعتلای تفکر،عقلانیت و انسانیت قلم می زنند،آرزوی موفقیت دارم.
    از حضور شما سپاسگزارم.

  11. داش مهدی عزیز بذار یکم بی ربط صحبت کنم! اینکه علی آقا میگه گزینشی عمل میکنی راست میگه، و علتی هم که باعث میشه شما قبول نکنی که داری گزینشی مصداق میاری و حق هم داری!، باور شما به مقدس بودن برخی اموره که خواه ناخواه شما و هر فردی با این باور رو به سمت یک بام و دو هوا کردن سوق میده. چون با این تفکر هر زمانی که این امور مقدس بخواد زیر سوال بره ذهن بشکل دیفالت (ناخودآگاه) بجای جواب منطقی به توجیه کردن، مقایسه کردنهای بی مورد و سفسطه کردن میپردازه. خود فرد بخیال خود اصلا اینکارو نمیکنه و واقعا هم فکر نمیکنه داره یه کار خارج از منطق انجام میده اما امر مقدس اسمش روش هست و باور به اون هم یعنی دفاع به هر قیمت. حالا این امر مقدس میخواد هر چیزی باشه. میخواد اراجیفی باشه که نوکشیشان مسیحی برای توجیه عقایدشون بکار میبرند یا خزعبلاتی که امثال منافقین تو مخ هوادارنشون فرو میکردند و یا هر چیزی دیگر .
    با اعتقاد به امور مقدس میشه وارد وادی عقل شد مشکلی پیش نمیاد، اما نمیشه تا تهش رفت! شاید بگی برای سعادت نیازی نیست تا تهش بری! اما سعادت رو هر کسی برای خودش معنا میکنه. فرق شما با افرادی که صرفاً خردگرا هستند اینه که افراد خردگرا از توانایی های ذهنیشون (حال با هر کیفیت و توانی) استفاده کنند که به حقیقت برسند. اما امثال شما اول یک چیز رو بعنوان امر مقدس رو باور میکنند و بعد از تمام توان ذهنیشون استفاده میکنند که مثلاً به مسائل آن پاسخ دهند. اتفاقاً همیشه هم دنبال پاسخهای به اصطلاح دندانشکن میگردند. و اگر مسئله ای بخواد بشکل جدی آن امر مقدس رو زیر سوال ببره یا باید توجیه بشه یا سفسطه و یا پرسنده آن مورد تخطئه اتهام و یا حذف قرار بگیره. اینو هم بهت بگم داش مهدی عصر عصر خرد ورزی و عقلانیت محضه همینو بس!

  12. آقای علوی
    امیدوار بودم واقعا حامی اخلاق باشید نه آنکه بی اخلاقی های موافقانتان را توجیه کنید و در عوض، تمام کارهای مخالفانتان را بی اخلاقی بنامید.

    درباره تک تک توجیه هایی که کردید، حرف های زیادی دارم که در جای خودش خواهم گفت. حتی فکر می کنم خودتان هم به بی وجه بودن برخی از این توجیهات واقف هستید.

    فکر می کنید کسانی که به آنها در متن تان انتقاد کردید، برای تک تک کارهای شان از اینگونه توجیهات ندارند؟ قطعا توجیهات بهتری هم دارند. پس چه فرقی است بین شما و آنها؟ هر دویتان کارهایتان را توجیه می کنید و در عین حال، و هر دویتان دم از اخلاق در سپهر سیاست می زنید.
    «لم تقولون ما لا تفعلون»

    امیدوار بودم لااقل در یکی از 8 موردی که بیان کردم جانت انصاف را رعایت کنید تا مصداق این حدیث شریف امام علی (ع) شوید که فرمودند:

    «بزرگترین ثواب ها، ثواب انصاف است.»

  13. آقای علوی

    کسی درباره لزوم اصل اخلاق در سیاست ، شک ندارد . مشکل در مصداق های اخلاق سیاسی است .

    گرفتن فیلم از جلسات خصوصی بدتر است یا فروش رسمی مخابرات به یک نهاد نظامی و شنود تمامی گفتگوهای خصوصی و عمومی و ضبط تمام ایمیل ها و پیامک های مردم؟

    هزینه کردن از جایگاه ولایت فقیه بدتر است یا انگ ضد ولایت فقیه زدن به هر کسی که مخالف میل ما رفتار می کند ؟

    تهدید مسوولین بدتر است یا افراد سست عنصر را به عنوان مسوول برگزیدن و بر گرده مردم نشاندن ؟

    تلاش برای ضبط نقاط ضعف مخالفین بدتر است یا مخالفین را یک به یک حصر و زندانی کردن ؟

    اتهام به افراد در مجامع عمومی بدتر است یا جرات انتقاد در مجامع عمومی را از همه کس سلب کردن ؟

    شانتاژ ژورنالیستی برای معرفی مفسدان اقتصادی بدتر است یا مفسدان را در دامان خویش پروراندن ؟

    قائل به خط قرمز شدن برای نزدکان بدتر است یا خط قرمزی همانند معصومان (ع) بر گرد خویش کشیدن ؟

    ادعای مدیریت جهانی کردن بدتر است یا خود را زمینه ساز قیام امام زمان دانستن ؟

    برجسته کردن نقاط ضعف دیگران بدتر است یا نقاط ضعف خود را ندیدن ؟

    مقصر جلوه دادن مخالفان بدتر است یا همه موفقیت ها را در پای رهنمودها و منویات خود نوشتن و بر تصمیم های غلط خود سرپوش نهادن ؟

  14. احسنت……………………………
    خوب چرا مواردی رو میفرمایید که بنده هم حرف دارم و مگر اصلا نوشته من در دفاع از این امور بود؟در پاسخ کامنت شما عرض کردم بنده که مدعی آوردن همه ی مصادیق نیستم اما شما که مدعی انصافید چرا یک طرفه میرید؟
    بنده هم برای تک تک این فرمایشات حرف دارم.لکن ظاهرا گوش اگر گوش تو ناله اگر ناله ی من ….
    لذا از طریق ایمیل در خدمتیم.
    اینقدر فضا رو امنیتی نبینید عزیز جان.اینقدر فضا را سیاه نبینید.لااقل در این نکته هم عقیده ایم که در دنیای کنونی نمیشه از چیزی بطور مطلق دفاع کرد و نه سیاه و نه سفید بلکه باید بیشتر انتظار خاکستری داشته باشیم.مواردی رو که عرض کردم از این جهت بود که بدانید همه ی حرفها چیزی نیست که شما نوشتیدو همه ی حرفها چیزی نیست که ما نوشتیم و گفتیم. حرفهای دیگری هم هست.بنده در پاسخها هم عرض کردم که مدعی رعایت اخلاق بطور کامل از سوی حاکمیت نیستم اما شما که محک انصاف شما اینقدر دقیق است خوب است که خود هم محک بخورید.لم تقولون مالاتفعلون؟
    در بند بند موارد فوق ساعتها میتوان گفت و نوشت. اما…
    بگذاریم و بگذریم…

  15. اقا مجید عزیز
    از این که با ادبیاتی نوشتی که به ما برنخورهدممنونم.اما مجید عزیز ما چیزی رو جزمی و بعنوان امری مقدس قبول نکردیم بلکه از حدود هفده سالگی همواره با مطالعه و غور در مطالب امری رو قبول یا رد کردیم.و مثل نوکشیشان مسیحی توی گوش کسی نمیخونیم و مثل اعضای گروهک چیزی رو به راحتی قبول نمیکنیم.
    مجید عزیز باید درد رو شناخت ریشه را دید.اینکه ژست مخالفت با همه چیز بگیریم این معنیش عقلانیت نیست.با جمله آخر شما به شدت موافقم.ضمن اینکه عقلانیت محض نهایتا نیاز به بال دیگری بنام وحی داره و اونوقته که پرواز میسر میشه.هرکدوم از این بالها بلنگه سقوط حتمی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *