کیهان در ویژه های خود نوشت:
تودهني جالب مفسر قرآن به حلقه انحرافي
حجتالاسلام والمسلمين قرائتي درباره حلقه انحرافي و ادعاي دروغين ارتباط با امام زمان(عج) مطالب جالبي بيان کرد.
وي اخيرا ضمن حضور در برنامه تلويزيوني سمت خدا گفته است: ميگويند ما خودمان مستقيما با امام زمان رابطه داريم، يک آدم منحرفي است ميگويد من حکمم از امام زمان است. ادعاهايي ميکنند يک کساني را نايب امام زمان(عج)، مديريت امام زمان(عج)، نميدانم نظارت امام زمان (عج) همچين خودشان را به امام زمان (عج) ميچسبانند… ميگيم آقا! شما تو حوض خانه خود شنا نکردهاي حالا ادعا ميکنيد در اقيانوس اطلس شيرجه ميروي؟!
قرائتي افزود: شما نسبت به مراجع موجود موضعت چه بود؟ چقدر تقليد کردي؟! اصلا مرجع شما چه کسي است؟! با نايب امام زمان چه کرديد که حالا با خودش… شما مگر گريه نميکرديد که يا حجهابنالحسن بيا طاغوتها را زير و رو کن؟ بالاخره امام خميني(ره) آمد يک طاغوت را برداشت تو چقدر کمک امام(ره) کردي؟! که حالا ميگويي يا حجهابنالحسن بيا همه طاغوتها را از دم بردار امام خميني(ره) يک طاغوت را برداشت يا نه؟ شما در حذف يک طاغوت نقشت چه بود؟! چقدر سختي کشيدي؟… تو براي يک کار کوچک اقدام نکردي! اين ادعاهاي بيخوديست؛ انحرافات است.
وي افزود: «يک دکتري هست رئيس دفتر يک کسي يه زماني بود الان نميدانم! خيلي راجع به آن آقا حرفهاي رنگارنگ ميزدند من بعد زنگ زدم در مورد رئيس دفترش پرسيدم شما ايشان را که اينقدر مريدش هستي دو تا از کمالاتش را بگو چون من شناختي روي ايشان ندارم چون خيلي بعضيها ميگويند خوب است و بعضيها ميگويند بد است شما بگو، گفت ايشان زيارت عاشورايش ترک نميشود، گفتم ديگه، گفت نماز شبش هم ترک نميشود، گفتم خب عمه من هم اين کارها را ميکرد!!
حامي جدي هاشمي جا زد!
حامي جدي هاشمي براي نامزدي در انتخابات ميگويد سن وي براي رياست جمهوري مناسب نيست و ضمناً او رأي منفي فراواني دارد.
صادق زيباکلام ديروز در مصاحبه با روزنامه آرمان- روزنامهاي که از هاشمي حمايت ميکند- ابتدا درباره علت دفاعش از نامزدي هاشمي گفت: آقاي هاشمي اين ثبتنام را به انقلاب و نظامي که خودشان از معماران آن بودهاند مديونند.
وي در عين حال درباره اين سؤال که آيا تنها راه آمدن هاشمي است، گفت: خير اصلاً من چنين فکري ندارم که بجز آمدن ايشان ما راه ديگري نداريم. اتفاقاً از خيلي جهات ايشان انتخاب مناسبي نيستند. مورد اول همان سن ايشان است. اينکه طيف گستردهاي از اصولگرايان از همان ابتدا در برابر ايشان صفآرايي ميکنند و در صورت انتخاب شدنشان از همان روز اول سعي خواهند کرد که انتقادات خود را با شدت پي بگيرند.
با اين حال همچنان معتقدم که ايشان بايد بيايند چون در غير اين صورت عرض کردم همين وضعيت 8 سال گذشته ادامه مييابد.
زيباکلام همچنين ترديد در عدم رأيآوري هاشمي را تأييد کرده و گفت: من نصف حرفتان را قبول دارم؛ اينکه ممکن است آقاي هاشمي موفق نشوند و عملاً از نامزدهاي ديگر شکست بخورند اما اينکه تعللشان به واسطه اين مسأله است را قبول ندارم. چند دليل هم دارد؛ همان مسأله سن ايشان و اين که خيليها عليه ايشان بسيج خواهند شد. مسأله ديگر اين است که رأي منفي آقاي هاشمي کم نيست؛ يعني خيليها از ايشان خوششان نميآيد.
زيباکلام که پيش از اين با هاشمي مصاحبه کرده و آن را در قالب کتاب به چاپ رسانده، همچنين گفته است: من 5 سال با ايشان گفتوگوي صريح، بيپرده و بدون رتوش داشتم که حاصل آن شده کتاب «هاشمي بدون رتوش». آقاي هاشمي اصطلاحاً خيلي دنده پهن هستند. اما بارها و بارها در جريان آن گفتوگوها عصباني ميشدند و از کوره در ميرفتند.
احسان مهرابي از همکاران خارجنشين روزنامه زنجيرهاي اعتماد نيز در مصاحبه با راديو فرانسه و در پاسخ اين سؤال که واکنش اصلاحطلبان به نامزدي هاشمي چيست؟، گفت: آن بخش از اصلاحطلبان که طرفدار خاتمي هستند، از هاشمي هم حمايت خواهند کرد؛ همانطور که در مرحله دوم انتخابات سال 1384 نيز چنين کردند و در ساليان گذشته نيز اصلاحطلبان و هاشمي به هم نزديکتر شدهاند، هر چند که ممکن است مسأله رأي نياوردن هاشمي را هم مطرح کنند و به همين دليل اين حمايت در بعضي موارد محتاطانه بوده و نخواهند همه هزينه اصلاحات را به پاي او بپردازند.
بخش فارسي دويچه وله نيز در تحليلي نوشت: محمد خاتمي پيش از اين گفته بود «خوشحال شدم وقتي ديروز جناب آقاي هاشمي گفتند که حاضرند بيايند، البته در صورتي که رهبري مخالف نباشد. درست است اگر رهبري نخواهند، هرکس که بخواهد بيايد مشکل ايجاد ميشود و من ميگويم چرا رهبر معظم مخالف باشند؟!»
دويچه وله با بيان اينکه پذيرش نامزدي هاشمي ممکن است به عقبنشيني حاکميت تفسير شود، نوشت: با اين وجود برخي از تحليلگران نيز معتقدند بازگذاشتن راه ورود هاشمي رفسنجاني به انتخابات ميتواند با زمينهچيني شکست او در رقابتها و کنار گذاشتنش براي هميشه همراه باشد. اين خطري است که دستکم محمد خاتمي احساس کرد و ظاهراً به همين دليل از حضور در انتخابات خودداري کرد.
گفته ميشود در نظرسنجيهاي انجام گرفته آراي منفي هاشمي بيش از ساير نامزدهاست. هاشمي آخرين بار در سال 84 نامزد انتخابات رياست جمهوري شده بود و اکنون در 79 سالگي مجدداً نامزد اين رقابت شده است.
رهنمودهاي عمروعاصي شبکه بيبيسي به اصلاحطلبان
شبکه دولتي انگليس به عوامل فتنه سال 88 پيشنهاد کرد براي پيداکردن جاي پا درعرصه سياسي و به دست آوردن فضاي مساعد، به توافق با طيفي از اصولگرايان که به آنها نزديکترند بپردازند و مانع از قطبيشدن فضا که به ضررشان است بشوند.
اين پيشنهاد که از موضع ضعف فتنهگران حکايت ميکند در حالي از سوي بيبيسي مطرح شده که اين شبکه در سال 88 با طرح مسائل دروغيني نظير تقلب در انتخابات و دروغسازيهاي بعدي، به شدت به دنبال قطبيکردن فضا عليه اصل حاکميت بود.
مشابه پيشنهاد بيبيسي را اخيرا عباس عبدي عضو مستعفي مشارکت پيش کشيد و تصريح کرد که نامزدي خاتمي و هاشمي نامطلوبترين گزينه است و مطلوبترين گزينه، توافق بر سر گزينه ميانه(!) و کاهش تنشهاي موجود است.
اين دو تحليل در واقع روايت ديگري از اظهارات سال گذشته يکي از دستاندرکاران ناکام فتنه 88 است که خواستار تشکيل دولت وحدت ملي با حضور معتدلهاي دوطرف(!؟) شده بود.
وبسايت بيبيسي در تحليل خود مينويسد: افزايش تنش در عرصه سياسي ايران که با تهديد به رد صلاحيت محمد خاتمي و هاشمي رفسنجاني بالا گرفته نگرانيهايي را نسبت به از دست رفتن فرصت انتخاباتي براي تغيير در روند سياسي در ايران دامن زده است.
بيبيسي آنگاه از موضع دلسوزي براي ملت ايران و نگراني براي فشار تحريمها و تورم مينويسد: نگراني از اين است که مبادا از فرصتي که انتخابات براي کشور فراهم آورده استفاده مناسب صورت نگيرد و بواسطه چنين غفلتي فشارهاي بينالمللي ادامه يابند، بحران اقتصادي تشديد شود و برنامهريزيهاي غلط، شرايط را از اين که هست دشوارتر کند اين نگرانيها در حالي دامن زده شده که طي ماههاي اخير خوشبينيهايي در عرصه سياسي ايران مشاهده شده بود.
تحليلگر بيبيسي با ابراز خرسندي از فعال شدن اصلاح طلبان به نزديک شدن مواضع اين طيف با چند نفر خاص از اصولگرايان و حلقه انحرافي مينويسد: طيف احمدينژاد هم که آينده سياسي خود را ‹در پرده ابهام ميبيند، رويکردي اپوزيسيوني به خود گرفته و در پي ايجاد ائتلافي نانوشته با ديگر گروههايي است که چنين تهديدي را تجربه کرده و نسبت به اين احساس و موضع مشترکي دارند.
بيبيسي وجه ديگري از خوشبيني خود را چنين توضيح ميدهد: اصلاحطلبان هم پي بردهاند که هرگونه جداماندن از صحنه قدرت و سياست ميتواند به حاشيه رانده شدن و افول سريع آنها را در پي داشته باشد. به نظر ميرسد، بخشهاي مهمي از اصلاحطلبان عزم جزم کردهاند که با تمام توان به صحنه سياسي بازگردند و از اين پس هيچگاه حضور خود را در عرصه سياسي به مخاطره نيندازند.
بيبيسي ميافزايد: اين طيف در محاسبه سود و زيان جنبش سبز ظاهرا به اين نتيجه رسيده است که با توجه به ساختار قدرت، صفبنديهاي اجتماعي و فرهنگ سياسي در ايران، حرکات اعتراضي راديکال، ماجراجويي پرهزينهاي محسوب ميشود که بايد از آن پرهيز کرد.
شبکه دولتي انگليس آنگاه خواستار توافق محوري ميان همه طيف مذکور شده و مينويسد: زمينه مساعد براي تغيير جدي در روش اصلاحطلبان از گفتمان اختلافمحور به گفتمان توافقمحور پديد آمده است. در گفتمان توافق محور، نيروهاي سياسي سود خود را در ايجاد توافقهاي گسترده نه تنها بين نيروهاي همجبهه، بلکه ميان خود و رقبا ميبينند. موفقيت در همين قابليت يعني متقاعد ساختن گروههاي تحولطلب [اسم مستعار ساختارشکنان] و اقتدارگرا [برچسبي که ضدانقلاب به اصولگرايان ميچسبانند] در نزديک شدن به هم و توافق جمعي است.
شبکه دولتي انگليس با اشاره به درگيريهاي گذشته 3 طيف مورد اشاره تأکيد ميکند: براي اصلاحطلبان همواره به درگيري و هماوردي بر سر قدرت اصالت داده شده است. زمان و تجربه اما به آنها کمک کرده تا از قطبيگرايي در رقابت سياسي فاصله گيرند و بستر سياسي را به تدريج به پهنه مياني جامعه منتقل کنند. قطبيگرايي و حاد کردن کشمکشها اگرچه در دادن هويت به نيروهاي «خودي» و ايجاد صف «ما» در برابر «آنها» بسيار مؤثر است، به همين ميزان هم حس مبارزهجويي را در ميان «غيرخودي»ها دامن ميزند و مقاومت آنها را در برابر تحولطلبان ميانگيزاند.
بيبيسي درپايان اين تحليل خاطرنشان ميکند: اگر اصلاحطلبان به چنين برداشتي رسيده باشند، انتخابات را به رويدادي تعيين کننده که در آن بود و نبود و همه يا هيچ مطرح باشد تبديل نخواهند کرد بلکه آن را مرحلهاي خواهند ديد که در آن چند هدف پيگيري شود از جمله؛ پيدا کردن جاي پاي محکم در عرصه سياسي و به دست آوردن فضاي مساعد براي تأثيرگذاري بر روندهاي جاري و به خصوص از بين بردن فضاي امنيتي.
بيبيسي اين را هم تأکيد کرده که: همه بار اهدافي که اصلاحطلبان به دنبال آن هستند به دوش اصلاحطلبان نيست و اين اشتباهي است که کنشگران سياسي از ديرباز مرتکب شده و براي خود نقش ويژه و مسئوليت کامل برعهده گرفتن تمام بار را قائل شدهاند بايد به رويکرد تحول تدريجي برگشت.
دعوت جريانهاي نفاق و شبکههايي مانند بيبيسي به رفع تنشها و رسيدن به توافق جمعي شگرد هميشگي جريانهاي معارض ستيزهجو عليه دين بوده، به اين معنا که تا هرجا توانستهاند ستيزهجويي و ايجاد بحران و معارضه کردند اما به هنگام افتادن در تنگنا مدعي مسالمت و کنارگذاشتن کينهها و توافق و تفاهم شدهاند؛ دقيقا مانند کاري که جبهه نفاق اموي در آغاز و پايان جنگ صفين و در مقابل سپاه اميرمؤمنان(ع) انجام داد.
معاويه و عمروعاص تا هنگامي که توهم پيروزي داشتند دعوت اميرمؤمنان(ع) به درگيرنکردن امت مسلمان به جنگ و خونريزي را اجابت نميکردند و آغازگر جنگ بودند اما پس از آن که رشادتهاي ياران مجاهد امام، عرصه را برآنها تنگ کرد دستور زدن قرآن بر سر نيزه و شعار صلح و حکميت را دادند و از راه نيرنگ، شکست مطلق خود را تبديل به پيروزي کردند.