هراز نیوز :علوم انسانی به عنوان علوم بنیادین در شناخت انسان و مقدمه­ای برای فهم نیازهای بشری و مهارتی ادراکی در جهت تحقق امور تجربی و فنی، از اهمیت فراوانی برخوردار است.

در پی افول تمدن اسلامی و به دنبال آن رکود علمی و صنعتی تمدن اسلامی و عقب ماندگی آن از تمدن غربی ،رشته­های علوم انسانی در جهان اسلام از جمله ایران، تا حدود زیادی اهمیت و فربهی خود را از دست داد و اندیشه در امور علوم انسانی به سبب عدم انتاج دانش و فناوری تنزل یافت.

آموزش و پژوهش در حوزه­های علوم انسانی نیز به طور عمده از تولید علم به ترجمه و انتقال صرف متون غربی تغییر ماهیت داد. گرچه ترجمه در سرشت خود ضروری و لازمه تعامل فرهنگی و تمدنی میان جوامع مختلف بشری است، اما آن چه در ایران اتفاق افتاده است، از واقعیت افراطی گری در ترجمه و مبالغه در ضرورت آن بدون توجه به ضرورت فربه شدن اندیشه­های کارآمد بومی با قابلیت مشارکت در فرهنگ و اندیشه جهانی خبر می­دهد.

به رغم پاره ­ای تلاش­های ارزنده علمی گروهی از اندیشه ­گران ایرانی در حوزه­های علوم انسانی، جامعه ایرانی چندان نتوانسته است از موضعی خلاقانه به آفرینش مفاهیم و مضامین جدید در حوزه ­های مختلف علوم انسانی بپردازد. آنچه نیز که به ویژه پس ازانقلاب اسلامی ایران به نام بومی کردن و اسلامی کردن علوم انسانی در برابر ترجمه­ های غربی علوم انسانی ارایه شده است، به طور عمده و در نتیجه عوامل متعددی از جمله پاره ­اي افراطی ­گری ، مطلق اندیشی، جزمیت، سیاست زدگی و ایدئولوژی زدگی، چندان کارآمد نبوده و نه تنها به فربهی علوم انسانی و کارآمدی آن در ایران کمک چندانی نکرده است ، بلکه در پاره ­ای از موارد عرصه را بر فهم درست موقعیت علوم انسانی در ایران و نقد عالمانه دستاوردها و ناکامی ­هایش تنگ کرده است.

جدای از تنبلی فکری موجود در ذهن و اندیشه حاکم بر شیوه­ های اندیشیدن و پژوهش که با درجات متفاوتی بسیاری از اندیشه گران ایرانی را در بر گرفته است، وجود تصلب و جمود فکری ناشی از فرهنگ و تفکر سیاست زده و ایدئولوژی زده به تشدید شرایط امتناع تولید اندیشه­های جدید و کارآمد انجامیده است. به رغم پاره­ای تلاش­های طراحی شده و به کار گرفته شده برای برون رفت از بحران اندیشه و گام نهادن به عرصه ­های تولید اندیشه در علوم انسانی در مقاطعی از روند تاریخ معاصر ایران، از جمله پس از انقلاب اسلامی ایران، موقعیت کنونی علوم انسانی در ایران همچنان با چالشهای جدی روبرو است. و جامعه ایرانی در سطوح و لایه ­های مختلف نهادها و مؤسسات علمی و فرهنگی دولتی و غیر دولتی نتوانسته ­اند توفیق چندانی در راه اعتلای تولید اندیشه کارآمد برای توسعه علوم انسانی به دست آورند.

یکی از مهم­ترین موانع فرایند تولید اندیشه به طور عام و توسعه علوم انسانی به طور خاص را می­توان در نسبت فرایند تولید اندیشه و علوم انسانی با اصل آزاد اندیشی و اندیشه­ های آزاد مورد سنجش و ارزیابی قرار داد. سرشت علوم انسانی به سبب نسبی بوده آن در حیطۀ مبانی معرفتی، از خصلت تکثرگرا برخوردار است. نمی­توان هیچ یک از حوزه­های علوم انسانی را در چارچوب یک نوع از معرفت خاص به بند کشید و اندیشه گران و فضای اندیشیدن را به آن محدود کرد. به رسمیت شناختن تکثر اندیشه ­ها، زمینه ­های تفاوت، تضاد و تضارب آرا را که از الزامات اجتناب ناپذیر تولید اندیشه­های جدید و زایش و پویش خلاقانه و کارآمد علوم انسانی است ، تسهیل و تسریع می­کند.

چرا بسیاری از مؤسسات و نهادهای علمی و فرهنگی حکومتی و خصوصی در ادوار مختلف تاریخ معاصر ایران، نتوانسته­ اند چندان راهی کارآمد بر عرصه­ های تولید اندیشه­ های جدید و توسعه علوم انسانی بگشایند؟ بی ­تردید در ناتوانی­ها و ناکامی­های موجود در عرصه علوم انسانی در ایران، عوامل متعددی از نقش اساسی و مؤثر برخوردارند که در این میان، استبدادزدگی تحجر و تمامیت خواهی از جمله مهم­ترین موانع فراسوی تولید اندیشه­ ها و مفاهیم و مضامین جدید در علوم انسانی در ایران است.

چرا فیلسوفی که ابن سینایی می­اندیشد یا هگلی، یا سرو دل در گرو  فلسفه­ ی اسلامی دارد یا فلسفه­ ی غربی، به اتکاء حق دفاع از فلسفه­ ای که به آن تعلق و دلبستگی دارد، جامعه را محکوم به فلسفیدن از دریچه نگاه خود می­کند؟

چرا مورخی در نگاه خود به تاریخ و یا عالم سیاسی در نگاه خود به سیاست و جامعه شناسی در ارزیابی خود از جامعه، دیگران را به پذیرش درک خاص خود از تاریخ و سیاست و جامعه محکوم می­کند؟

جزمیت اندیشی، مطلق گرایی، افراطی گری ، سیاست زدگی و ایدئولوژی زدگی از هر نوعش، خواه دینی و خواه غیر دینی ، خواه حکومتی و خواه غیر حکومتی، صورتهای مختلفی از یک بدفهمی و کژفهمی رفتاری مشترکی است که عرصه را بر تولید اندیشه­های جدید و توسعه­ی علوم انسانی تنگ خواهد کرد.

در فضا و هوای آلوده به بدفهمی­ها و کژتابی­های فکری و رفتاری عیان و نهان در میان بسیاری از اندیشه گران و سیاستگزاران و مدیران حکومتی و غیر حکومتی متولی حوزه­های مختلف علوم انسانی و سمت و سوی بازدارنده آن بدفهمی­ها و کژتابی­ها برای علوم انسانی، چگونه می­توان مفاهیم و مضامینی چون خلاقیت، عقلانیت انتقادی، تکثراندیشه­، آزادی اندیشه، اندیشه­ی آزاد و تولید فکر و توسعه علوم انسانی کارآمد و فربه را تنفس و تجربه کرد؟

بارها گفته و نوشته­ ام که افراطی­گری از هر نوع آن، خواه دینی و خواه غیر دینی، خواه حکومتی و خواه غیر حکومتی، با ضرورت اعتدال و عقلانیت انتقادی که از الزامات آزاد اندیشی در علوم انسانی و مبادی معرفتی است ناسازگار است. دقت در پاره­ای از متون دینی اسلامی و سیره پیامبر (ص) و ائمه (ع) نیز به خوبی نشان می­دهد که بر خلاف بدفهمی ­ها وکژتابی­های رفتاری دین مداران افراطی و متحجر، آزاداندیشی در حوزه ­های مبانی معرفتی و تحمل عقاید مختلف و مخالف و تعامل فکری و فرهنگی با یکدیگر به رسمیت شناخته شده است. همین آزاداندیشی، یکی از مهم­ترین عوامل پیشرفت و توسعه و اعتلای تمدن اسلامی در دوران شکوفایی و عصر طلایی­اش در تاریخ بوده است.

فضای آزاداندیشی و تکثرگرا با افزایش ظرفیت و آستانه تحمل عقاید مختلف و مخالف علمی، راه را برای حاکمیت فرهنگ دیالوگ به جای مونولوگ فراهم می­آورد. علوم جدید و فربه در یک چنین فضایی است که بالیدن می­گیرد. برآمده از آگاهی به همین واقعیت است که ایجاد کرسی­های آزاد اندیشی در دانشگاه­ها و مراکز و مؤسسات علمی و فرهنگی و رسانه ملی تأکید و توصیه می­گردد. اما ایجاد کرسی­های آزاداندیشی با همه لزوم و اهمیت آن، مستلزم توجه به فراهم آوردن الزامات پیشین و پسین است.

الزامات پیشین یعنی فراهم کردن زمینه­های مناسب برای دعوت فراگیر از اندیشه گران با دیدگاه­های مختلف و مخالف و حضور آنان در دیالوگ­ها. و الزامات پسین یعنی جلوگیری از سوء رفتارهای احتمالی افراطیون پس از طرح دیدگاه­های متفاوت و متضاد اندیشه گران جامعه و ایجاد امنیت برای آنان. سوء رفتارهای افراطی و نقض امنیت برای اندیشه و اندیشه گران خواه برخاسته از واکنش­های فردستیز و معرفت آزار ناشی از جمود و تحجر فکری باشد و خواه نتیجه اقدامات فراقانونی نهادهای قانونی، با تحقق شعار ایجاد کرسی­های آزاداندیشی مغایرت دارد.

تأکید می­کنم، آزاداندیشی و اندیشه ­های آزاد به مفهوم افسار گسیختگی و هرزه درآیی زبان و قلم نیست. آزاداندیشی فضایی مناسب و گستره­ای فراخ برای جهد فکری و علمی نقادانه و متکی بر عقلانیت و اعتدال و محمل تناظر و تعامل افکار و دیدگاه­های علمی مختلف و مخالف در محیطی امن است که زمینه سنجش و داوری و انتخاب اصلح را فراهم می­سازد. از همین دیدگاه است که علوم به ویژه علوم انسانی در ایران و هر جامعه­ ای ، برای فربه شدن و کارآمدی، نیازمند آزاداندیشی و اندیشه­ های آزاد است.

مورخ و مدرس دانشگاه

لطف الله آجدانی

 

10 thoughts on “علوم انسانی در ایران و ضرورت آزاداندیشی”
  1. این مقاله را همچنین روزنامه بهار در 28 دیماه 1392 منتشرذ کرده است.

  2. بسیار سپاسگزارم از کلام به جا و قلم زیبای تان،
    امیدوارم مدیران و برنامه ریزان فضای نقد و بررسی عملکردها را در جامعه گسترش دهند تا از سوء رفتارهای احتمالی جلوگیری شود.

  3. سلام‏ ‏خدمت‏ ‏استاد‏ ‏عزیز.اگرچه‏ ‏همه‏ ‏ی‏ ‏این‏ ‏مشکلات‏ ‏و‏ ‏بلکه‏ ‏اعظم‏ ‏ان‏ ‏به‏ ‏دین‏ ‏مداران‏ ‏مربوط‏ ‏نمی‏ ‏شود‏ ‏لکن‏ ‏با‏ ‏کلیت‏ ‏فرمایشات‏ ‏شما‏ ‏موافقم.ضمن‏ ‏اینکه‏ ‏در‏ ‏چنین‏ ‏فضایی‏ ‏اگر‏ ‏هر‏ ‏دو‏ ‏طرف‏ ‏مدعی‏ ‏موضوع‏ ‏بخواهند‏ ‏صرفا‏ ‏بر‏ ‏ارای‏ ‏خود‏ ‏پافشاری‏ ‏کنند‏ ‏حاصلی‏ ‏جز‏ ‏مجادله‏ ‏برجای‏ ‏نمی‏ ‏ماند.‏ ‏به‏ ‏اعتقاد‏ ‏من‏‏ ‏فضای‏ ‏فلسفه‏ ‏امروز‏ ‏نیاز‏ ‏به‏ ‏کاتالیزور‏ ‏دارد‏ ‏تا‏ ‏ضمن‏ ‏تلطیف‏ ‏فضای‏ ‏موجود‏ ‏به‏ ‏رشد‏ ‏و‏ ‏بالندگی‏ ‏برسد.
    جسارت‏ ‏مرا‏ ‏ببخشید.
    موفق‏ ‏و‏ ‏پیروز‏ ‏باشید.
    ‏ ‏

  4. استاااود
    این همه آزاد اندیشی در *اهطرام نامه* بس نبود!
    آنهمه کامنت که برای *اهطرام نامه* آمده بود نمونه بارزی از آزاد اندیشی ایست.

  5. بازكه اين اجداني اسم منو تواين مقاله اش نياورد.عجب مرد جزم انديش وايده اولوژي زده است ها.نميدونه اين كاراش منجربه فربهي علمي و تنبلي فكري ميشه!:-D:-D

  6. شورای شهر باید بروند از استاد صداقت را یاد بگیرند. اینها در حقیقت به خانواده و فامیلهاشون خدمت کردن که فله ای فامیلهاشونو اوردن سرکار.مثلا خانم قدرت که دخترش برادر زاده ش و خواهر زاده اش رو تو شهرداری و فضای سبز و ارامستان برده سر کار.واقعا خدمت بزرگی کرده

  7. ندا خانم
    تو هم تابلو داری کامنت میذاری!!!
    داد میزنه خودی هستی!!!!!

  8. باسمه تعالی
    باتقدیر وتشکر ازاستاد محترم جناب آجودانی باید به عرض تمامی کسانی که بعدازمقاله بسیارجالب استاد گذاشتند برسانم که ظاهرامقصود ومنظور استاد ومفهوم آزاد اندیشی را به واقع متوجه نشدند دردایشان از دینداران و سیاست مداران نیست بلکه دردی است که سالیان بس دراز بر سر ما آمده است. درحوزه سیاست آزاد اندیشی کسی حق ندارد به دیگری توهین علنی یاغیرعلنی کند.دردبر سر این است که فکرمان تقریبا ازجوشش درحال ایستادن است مسئله آزاد اندیشی مسئله کوچکی نیست که چندنفر دور هم بنشینیم وبابه به وچه چه و احسنت گفتن های الکی و دل خوش کنک هاجلسه ای رابه پایان برسانیم بلکه این مسئله ابعادمختلفی دارد که ای کاش خوداستاد بیان می فرمودند.لازمه بحث های آزاداندیشی واندیشیدن آزاد بسیار فراوان است که ازحوصله این مقال خارج است مابایدزمینه فکری وتحمل خویش را ابتدا بالا ببریم وسپس به فکرمقوله آزاد اندیشی باشیم تازمانی که حرف حساب برایمان تلخ است به جایی نخواهیم رسیدو همچنان به دنبال عیب یابی از دیگران هستیم درصورتی که درسال حتی برای یکبارهم که شده جلوی آیینه ازخود نمی پرسیم چقدر برای ارائه افکارخود خواه درست خواه غلط تلاش کردیم همان طور که دربالا اشاره کردم واستاد هم اشاره خوبی داشتند باید برای این مسئله بسیارمهم فکری نو کرد و از تمام کسانیکه در زمینه علوم خصوصا انسانی حرفی برای گفتن دارند در محیطی سالم ودور ازجنجال های بی مورد دعوت بعمل آیدتابا ارائه نقطه نظرات ودیدگاه هایشان همدیگر راقانع کنند نه اینکه همدیگر را باطعنه زدن های بی اساس بکوبند
    درنهایت ازجناب استادآجودانی کمال سپاس را دارم که انگیزه ای در بین افراد ایجاد کردند وانشاءالله خودشان پیش گام شوند ومحلی هم برای این امردرنظر بگیرندتاباحضور اساتید محترم علوم خصوصا انسانی این کار فراگیر گردد بازهم سپاس

  9. اصلاح نام {آجدانی به جای آجودانی}

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *