هراز نیوز – سرویس سیاسی – مفهوم فرهنگ سیاسی و ابعاد آن

 برای فهم فرهنگ سیاسی ابتدا بايد مفهوم فرهنگ را تعريف كنيم:

رونالد اینگلهارت در کتاب «تحول فرهنگی درجامعه پیشرفته صنعتی» فرهنگ را اينگونه تعريف مي كند: فرهنگ، نظامی است از نگرش­ها و ارزش­ها و دانشی که به طرز گسترده در میان مردم مشترک است و از نسلی به نسل دیگر منتقل می­شود (اینگلهارت، 1382: 19).

امروزه از فرهنگ بعنوان مجموعه ای کیفی شامل ارزشها، فرآورده­های هنری، مذهبی، فلسفی، ذوقی و عاطفی یاد می­نمایند که ضامن حیات جوامع انسانی و تمدن بشری است (اخوان کاظمی، 1386: 11). بر همین مبنا نیز می­توان اذعان نمود فرهنگ سیاسی مجموعه­ ی نگرشها و ارزش­هایی است که بر فرآیند و زندگی سیاسی شکل می­بخشند. در واقع یک نظام سیاسی تنها از ساختارها تشکیل نمی­شود، بلکه شامل مجموعه­ای از طرز فکرها و رفتارهای کم و بیشن به هم پیوسته است که به آن فرهنگ سیاسی می­گویند.

درحقیقت فرهنگ سیاسی متأثر از فرهنگ عمومی یک جامعه بوده و مفهومی است که اهداف کلان جامعه را دربر می­گیرد و توجه خود را بر مفاهیمی چون قدرت، آزادی، برابری، دولت، مشروعیت، مشارکت و … معطوف می­دارد (دارابی، 1388: 38).

آلموند، پاول، وربا و پای از مشهورترین متفکرانی هستند که درباره فرهنگ سیاسی به اظهارنظر پرداختند. آلموند فرهنگ سیاسی را مجموعه­ای از ایستارها ، احساسات، اطلاعات و مهارتهای سیاسی تعریف می­کند (آلموند و پاول، 1381: 71).

از نظر آلموند و پاول، فرهنگ سیاسی عبارت است: از الگوی ایستارها و سمت­گیری فردی اعضای یک نظام در قبال سیاست، و نیز قلمرویی ذهنی که شالوده ساز و معنابخش کنش­های سیاسی می­باشد (کریمی و رضایی، 1385: 42). لوسین پای فرهنگ سیاسی را مجموعه­ای از نگرشها، باورها، احساسات و ادراکات حاکم بر رفتار سیاسی در هر جامعه تعریف می­کند (پای، 1370: 40). سیدنی وربا در تعریف فرهنگ سیاسی می­گوید: فرهنگ سیاسی از منظومه­ای از باورهای تجربی، نمادهای گویا و ارزش­هایی تشکیل یافته است که بستر تحقق کنش سیاسی را مشخص می­سازند(چیلکوت،1377: 513).

گونه­های فرهنگ سیاسی:

آلموند و وربا با بررسی ویژگی­های فرهنگی آمریکا، انگلستان، ایتالیا و مکزیک سه نوع فرهنگ سیاسی را شناسایی نمودند: فرهنگ سیاسی بسته یا محدود، فرهنگ سیاسی فعال یا مشارکتی  و فرهنگ سیاسی تبعی یا انفعالی (اخوان کاظمی، 1386: 13).

* فرهنگ سیاسی سنتی یا محدود: دراین نوع از فرهنگ سیاسی که در ساخت­های بدون دولت تکوین می­یابد، فرد نه به طور مستقیم از عملیات و یا خط مشی سیاسی «نظام سیاسی ملّی» آگاه است و نه خود را به عنوان عضوی از یک ملّت می­شناسد (رزاقی، 1375: 203).

بعبارتی دیگر فرهنگ سیاسی سنتی یا به تعبیری دیگر فرهنگ «ده کوره» مبتنی بر بی تفاوتی و جهل نسبت به دولت ملّی و سر فرو برده در واحدهای محلی متعلقه مثل قبیله یا روستاست (اخوان کاظمی، 1386: 13). در این فرهنگ انتظارات و توقعات مردم از حکومت بسیار اندک است وجهت­گیری­های افراد نسبت به هدفهای سیاسی فوق­العاده ضعیف است و مردم تصور نمی­کنند که می­توانند در شکل­گیری و دگرگونی هدفهای سیاسی موثر باشند. برای آنها طرح موضوعاتی مثل: منافع، اهداف، امنیت و توسعه ملّی، محلّی از اعراب ندارد (کریمی و رضایی، 1385: 46).

* فرهنگ سیاسی تبعی یا انفعالی: در این فرهنگ، افراد و شهروندان از اقتدار تخصصی حکومت آگاهند. در حقیقت تبعه به شدت تحت تأثیر آن اقتدار بوده و شاید نسبت به آن احساس غرور هم می­کند و آن را نیز بصورت مشروع یا نامشروع ارزیابی می­کند، امّا رابطه در سطحی کلّی متوجه نظام است و اساساً رابطه انفعالی است. به دیگر سخن در فرهنگ سیاسی انقيادي آگاهی سیاسی و ملّی وجود دارد، امّا مردم به دلیل ترس یا احترام و یا ضعف ساختارهای نهاده از حکومت بی چون وچرا و منفعلانه اطاعت می­کنند (کریمی و رضایی، 1385: 46). این نوع فرهنگ سیاسی، خاص نظام­های سیاسی سنتی از نوع پدرسالانه، الیگارشیک، سلطنتی و دیوانسالاری متمرکز است (سرداری آبادی، 1380: 159).

* فرهنگ سیاسی مشارکتی یا فعال: در فرهنگ سیاسی مشارکتی، اعضای جامعه درصددند که صریحاً به سوی نظام بعنوان کل و به سوی ساختارهای سیاسی و اداری و روندها گرایش پیدا کنند. افراد در این گونه فرهنگ­ها فعالانه در کارهای نظام درگیر هستند، زیرکانه از نفوذ نظام در زندگی خود آگاهند و سعی می­کنند که در خط مشی­سازی و طریقی که در آن به کار برده می­شود نفوذ کنند (کریمی و رضایی، 1385: 46). این نوع فرهنگ مربوط به نظام­های سیاسی دمکراتیک بوده که افراد از خود تلقی شهروندی دارند و شناخت آنها از نظام سیاسی نسبتا زیاد است (سردار آبادی، 1380: 159).

با توجه به توضیحات فوق­، لازم می­نماید درباره فرهنگ سیاسی ایران و جایگاه آن هم توضيحاتي بيان شود. جامعه ایران اکنون در یک وضعیت دشوار و پیچیدۀ مرحله­ی گذار از جامعه سنتی به جامعه متجدّد و مدرن قرار دارد. فرهنگ سیاسی ما هم به تبعیت از این مرحله­گذار، میان دو شکل متضاد فرهنگ تبعی و مشارکتی به سر می­برد. از این رو در جامعه ایران دو شکل متناقض ساخت پاتریمونیالیسم و ساخت دموکراتیک کنار هم قرار می­گیرند.

بدین ترتیب فرهنگ سیاسی ما می­تواند به این معنا، در عین مدرن بودن، غیر مدرن و در عین سیاسی بودن، غیر سیاسی باشد. برای پایان بخشیدن به این در هم ریختگی در فرهنگ سیاسی، باید عناصر و مؤلفه­های مهم آن مورد نقادي قرار گیرد. تا جایی که امروزه نقد فرهنگ سیاسی ما، پیش در آمد هر نوع تفکری در حوزه سیاست شده است (رزاقی: 1375: 205).

شاخصه­های فرهنگ سیاسی ایران

الف) بی اعتمادی سياسی

بی اعتمادی سیاسی را می­توان از جمله مؤلفه­های بنیادین و پایدار در فرهنگ سیاسی ایران دانست که دارای ریشه­های جامعه شناختی خاصّی است و همان­طور که بیان شده بی اعتمادی سیاسی واکنشی در برابر قدرت مطلقه و عمودی به شمارمی­رود.

ماروین زونیس براین اعتقاد است که عامل اصلی بی اعتمادی وبدبینی سیاسی در ایران ناشی ازعدم تحرک سیاسی، اجتماعی واقتصادی ایرانیان می­باشد. وی برشاخص­هایی ازجمله انعطاف­پذیری ساختار سیاسی واجتماعی ایران تأکید می­کند. به طور کلّی، عدم تحرّک و همچنین شکننده بودن ساختارسیاسی و اجتماعی در اندیشه زونیس بعنوان عامل اصلی بی اعتمادی محسوب می­شود. وی بی­اعتمادی را ناشی از ضعف و احساس قدرت محدود می­داند. شکست­های سیاسی و اجتماعی از جمله مواردی است که بی اعتمادی را افزایش می­دهد (مصلی­نژاد، 1386: 154). در حقيقت مهم­ترين عامل بيگانگي سياسي، احساس بر كنار ماندن، در حاشيه قرار گرفتن و عدم تأثير در تصميم­گيري­ها و سياست­گذاري­هاست. در نظام­هايي كه نهادهاي واسطه­اي مانند انجمن­هاي صنفي، احزاب سياسي و انواع تشكيلات اجتماعي و نهادهاي مدني وجود ندارد يا اگر هست دولتي است، افراد بيشتر ميان خود و نظام سياسي احساس بيگانگي مي­كنند چرا كه معمولاً بر حسب عرف و قانون، چنين حقي براي افراد لحاظ شده اما عملاً آن حق از آنها دريغ مي­شود (محمدي، 1375: 26).

در فرازی دیگر می­توان بی اعتمادی و بدبینی در فرهنگ سیاسی ایران را ناشی از عدم مشارکت پذیری دانست. جامعه­ای که در وضعیت بحران مشارکت قرار دارد، با جلوه­هایی از بی اعتمادی روبه­رو می شود. هدف مشارکت سیاسی را باید حداکثرسازی مشروعیت حکومت از طریق جذب نیروهای اجتماعی و سیاسی جدید دانست. از سوی دیگر مشارکت می­تواند جلوه­هایی از مشروعیت عمومی را فراهم آورد. اگر مشروعیت به معناي کاهش اعتماد نسبت به نخبگان سیاست و ساختار قدرت باشد، طبعاً فقدان مشارکت به معنای کاهش اعتماد نسبت به مراجع سیاسی، کارگزاران اجتماعی و گروه­هایی است که می­توانند بر سرنوشت فرد تأثیرگذار باشند (مصلی نژاد، 1386: 154). لوسین پای به موازات بحث مشارکت سیاسی، موضوع دیگری را مورد پردازش قرار می­دهد كه مبتنی بر ارتباطات درفرهنگ و همچنین توسعه سیاسی می­باشد. در این ارتباط، وی فرهنگ سیاسی دموکراتیک را از قابلیّتی برخوردار می­داند که زمینه­ساز فرهنگ مشارکت گرا می­شود. بعبارت دیگر ارتباطات در فضای دموکراتیک می­تواند مشارکت قانونمند و نهادمند را ارتقاء دهد، در نتیجه هیچ گاه بی­اعتمادی ایجاد نمی شود. شواهد نشان می­دهد که دربسیاری از مواقع ایرانیان عدم موفقیت خود را ناشی از شاخص­­های ساختاری می­دانند.

تمامی آنها بر این اعتقادند که حقوق اجتماعی آنان نادیده انگاشته شده است. هرگاه فردی به موفقیت دست می­یابد علّت آن را ناشی از قابلیت و توانایی­اش تلقی نمی­کند بلکه دلایل دیگری ارائه می­دهند و وضعیت وی را بر مبنای جلوه­هایی از رابطه و اقدامات فرا قانونی تحلیل می­کنند. این امر بیانگر نشانه­هایی از بی اعتمادی شهروندان نسبت به فرآیند سیاسی واجتماعی و حتی الگوهای کنش بین فردی می­باشد (مصلي نژاد، 1386: 155).  لوسین پای براین اعتقاد است و تأکید می­کند که اگر ایران در شرایط مشارکت سیاسی قرار گرفته و از همه مهمتر آنکه بتواند فرآیندهای گذار از بحران مشارکت را سپری سازد درآن شرایط به نتایج مؤثری برای کاهش بدبینی دست می­یابد. به این ترتیب تا زمان عبور از بحران مشارکت سیاسی، بدبینی و بی اعتمادی جامعه ایران نسبت به یکدیگر و همچنین نسبت به نخبگان سیاسی تداوم می­یابد (همان: 155).

ب) بیگانه هراسی و بیگانه ستیزی

نگاه این نوشتار تشریح عوامل جامعه­شناختی این مؤلفه هست. اینکه چه زمینه های فرهنگی و اجتماعی در شکل­گیری این شاخصه، مؤثر بودند؟ در این میان عامل«بینش ایرانی» بعنوان یک مؤلفه فرهنگی بسیار مهم می­تواند به ما در تشریح این بحث کمک کند.

پل ریکور بزرگترین فیلسوف معاصر فرانسه، اسطوره را نوعی تفسیر فلسفی توصیف می­کند و ژولیون فروند آن را نوعی تبیین گذشته می­داند که فرضیه­ای مجازی یا افسانه­ای را جانشین تحلیل علمی می­کند. به رغم طرح چنین دیدگاه­هایی، به نظر می­رسد اسطوره­ها، آن دسته از تصورات جمعی هستند که از نظر زمانی، بی زمان و از نظر رابطه با واقعیت، سورئالیست بوده و به تحلیل پدیده­های طبیعی آفرینش و اسرار دیگر می­پردازند. اسطوره­ها محکم­ترین رشته­هایی هستند که تداوم فرهنگی یک جامعه را تضمین می کنند و پایه محکمی را برای تداوم فرهنگی یک قوم یا جامعه ایجاد می­کنند (صادقی، 1388: 156).

در ارتباط با ایران، اسطوره­ها بخش عظیمی از فرهنگ، باورها و بینش مردمان این سرزمین را تشکیل می­دهند. درجهان اساطیری و بینش اسطوره­ای ایرانیان باستان، اهورامزدا جهان را آفرید و اهریمنی، جهان او را به بدی و زشتی آلوده ساخت. به این ترتیب همه موجودات جهان به اهورایی و اهریمنی تقسیم شدند. این تقابل و ثنویت از نخستین عناصر تشکیل دهنده اندیشه ایرانی بود که ابتدا در دین زرتشت و سپس در اندیشه­های مانی، تبلور یافت. این ثنویت تنها یک اندیشه یا نگرش نبود بلکه نوعی ایدئولوژی در راه پیکار در زندگی فردی، جمعی و سیاسی هم بود (همان: 156).

همچنین در فرهنگ اساطیری مردم این سرزمین، ایران همراه دو همزاد بدخواه و توطئه­گر زاده می­شود. سرگذشت ایران، داستان دشمنی­ها و کینه­توزی­ها و توطئه­چینی­های بی امان و پیگیر این هم زادان است. در زمان پیشدادیان، دشمن اصلی توران است. پس از پیشدادیان، نوبت به کیانیان می­رسد. در دوران آنان جنگ میان سه بخش جهان، به خصوص میان ایران و توران شکل می­گیرد تا آنکه اسکندر مقدونی از غرب بر ایران می­تازد و سلسله کیانی را بر می­اندازد و به راهنمایی ارسطو، دومین توطئه بزرگ تاریخی را علیه ایران تدارک می­بیند و نظام ملوک­الطوایفی را برایران زمین چیره می­گرداند. اگر نخستین توطئه­ اساطیری به دست توران و به یاری غرب است، این توطئه یک راست از غرب سربر می­آورد تا امپراطوری روم درامان بماند (همان: 157). بدین ترتیب از منظر تبارشناسی((Genealogy، ردپای شکل­گیری بینش بیگانه ستیزی و بیگانه هراسی در ایران معاصر را باید در جهان اساطیری نشست گرفته از ساخت ذهنی مردمان این سرزمین جست وجو نمود.

بر این اساس می­توان گفت ذهنیت نگران از توطئه بیگانگان به جوامعی اختصاصی دارد که تحت تأثیر نیروهای خارجی و مداخله­گر دچار ضعف و آسیب دیدگی شده است. این­گونه جوامع به دلیل آگاهی به وجود قدرت بازیگر و توانمندی که ابتکار عمل را در دست دارد تصور می­کنند هر ناخوشی و آسیبی که به آنها وارد می­شود ناشی از قدرت سلطه­گر و تدابیر است (همان: 157). بر طبق این فرضیه کمتر پدیده سیاسی و اجتماعی را می­توان پیدا نمود که براثر تبانی و توطئه­چینی قدرت­های خارجی ودست­های پنهان آنان بوجود نیامده باشد (زیبا کلام، 1373: 29).

البته این بدان معنا نیست که هر نوع آسیبی را از ناحیه بیگانگان و قدرت­های سلطه­گر خارجی تصور نمود یا اینکه اساساً هیچ توطئه­ای در کار نیست و آنچه توطئه خوانده می­شود همه از باب توهم است، بلکه منظور آن است که مقوله توطئه را به دو گونه  می­توان بررسی کرد.

یکی برخورد علمی و آفاقی و دیگری برخورد بیمارگونه و انفسی. در برخورد علمی، توطئه بعنوان فرضیه­ای درنظر می­آید که براساس اسناد و مدارک تاریخی قابل ابطال یا اثبات باشد اما برخورد بیمارگونه از نوعی اعتقاد راسخ و تعبّدی بر می­خیزد که قابل اثبات یا ابطال نباشد (شریف، 1381: 51).

عبدالکریم سروش نیز در اثر خود با عنوان «رازدانی، روشنفکری و دین داری» در این خصوص می­گوید: فیلسوفان سیاسی به ما آموخته­اند که منحط ترین بینش­های سیاسی این است که آدمی تصور کند جهان و تاریخ به دست چند نفر است میان اینکه بگوئیم هم چیز حیات سیاسی به دست توطئه­گران و به تدبیر سوء آنها می­چرخد (سروش، 1377: 257).

بر این اساس، عوامل فرهنگی و اجتماعی دیگری از بینش ایرانی نشأت می­گیرد که در شکل­گیری و تکوین و نهادینه شدن توهم توطئه و بیگانه هراسی می­توانند مؤثر واقع شوند. عواملی مثل: مطلق­اندیشی و کلیشه­نگری، تقدیرگرایی، بی اعتمادی، افراط و تفریط گرایی.

همچنین اعتقاد به قضا و قدر و اسطرلاب و طالع­بینی و دسیسه­های فلک کج رفتار و نیروهایی که از حیطه­ی دخالت انسان بیرون است از جمله عواملی هستند که در چارچوب مؤلفه­های فرهنگی، توهم توطئه و بیگانه هراسی را تقویت می­کند (اشرف، 1374:40).

همان­طور که بیان شد غرب بعنوان «نماد غیریت» در تفکر سیاسی ایرانیان محسوب می­شود و در این روند، بدبینی و با دیگرسازی تشدید می­شود. در دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بحث آمریکا ستیزی و مدرنیسم غربی به میان آمد که منجر به شکل­گیری اصطلاحاتی چون: «توطئه انگلیس» «توطئه استکبار جهانی»، «آمریکا شیطان بزرگ» و .. در ادبیات سیاسی ایران شد.

با این حال تازمانی که جامعه ایران به نوعی درک عمیق­تر از باز بودن و آگاهی بیشتر نسبت به عملکرد سایر دولت­ها نرسیده باشد، و آمادگی لازم را برای کنار گذاشتن نظریه توطئه و بیگانه هراسی بعنوان ویژگی اصلی سیاست بین­المللی پیدا نکرده چنین ذهنیتی ازریشه تغییر نخواهد کرد (فولر، 1387: 26).

پ) ادبیات و کنش­های چندگانه

امّا ریشه­های فرهنگی و اجتماعی این رفتار که بعنوان یکی از مهم­ترین شاخص­های فرهنگ سیاسی ایران می­باشد، چیست؟ برخی از نظر­پردازان مسائل اجتماعی ایران بر این اعتقادند که خرده فرهنگ­های متنوع درلایه­های اجتماعی ایران، زمینه را برای ایجاد فرهنگ روابط چندگانه به وجود آورده است. به هر میزان که کنش­های چندگانه و نیروهای اجتماعی چند شخصیّتی بوجود آیند، زمینۀ بیشتری برای ایجاد فرهنگ سیاسی متنوع، چند لایه و تغییرپذیر فراهم می­شود.

دگرگونی در کنش اجتماعی و هنجارهای محیطی ایرانیان در حالی انجام می­گیرد که هویت اصلی جامعه و نیروهای اجتماعی ایرانیان در دوره­های مختلفبه میزان قابل توجهی ثابت باقی مانده است (سهیلی­نژاد، 1386: 478). زمانی که شاخص­های نظام اجتماعی ماهیت ناموزون دارند و یا اینکه بی هنجاری رواج پیدا می­کند، آثار خود را بر شخصیت، روان و رفتار گروه­های اجتماعی بر جای خواهد گذاشت. این امر منجر به باز تولید چند گانگی کنشی شهروندان در فرهنگ سیاسی ایران می­گردد (همان، 478).

در زمینه بحث شاخص­های نظام اجتماعی می­توان از جامعه مدنی و نیروهای میانه قدرت حکومت و توده نام برد. در طول تاریخ جامعه ایران به دلیل ضعف جامعه مدنی وضعف نیروهای میانه قدرت حکومت و توده، زمینه­ای ایجاد شده است که روحیه دوگانگی در میان ایرانیان رواج و پرورش یابد به نحوی که تقلید از رفتارهایی که حکومت باب روز می­کرد، سبب می­گردید که مردم بازیچۀ دست حکام قدرتمند گردند و از طرفی نیز حکام هر روز به کاری سرگرم شوند.

بعنوان مثال: درعصر مشروطیت یک روز همه به پشتیبانی از مشروطه خواهان برمی­خاستند و حتی خانه و کاشانه­هایشان را ترک می­کردند، روزی دیگر هنگامی که محمد علی شاه و عواملش مشروطه­خواهان را به دار آویختند، مردم در خانه می­نشینند و سکوت پیشه می­کنند. در دوران مصدق از 30 تیر 1331 تا عصرروز 28 مرداد 1332 مردم چندین بار موضع خود را در حمایت و عدم حمایت از دکتر مصدق تغییر می­دهند و عاقبت در روز 28 مرداد در خانه می­نشینند و نظاره­گر اعمال زاهدی و همدستانش هستند (ربانی و شایگان، 1389: 132). درحقیقت در همین چارچوب می­توان یکی از دلایل ناپایداری احزاب در ایران را ناشی از کنش چندگانه نخبگان سیاسی دانست. همان­طور که بیان شد نخبگان ایرانی در ارتباط با یک موضوع چند موضع سیاسی و اجتماعی اتخاذ می­کنند این امر نشانه­هایی از تزلزل نیروهای روشن فکری ایران می­باشد (مصلی­نژاد، 1386: 480).

یکی دیگر از عواملی که می­تواند زمینه­ساز رفتارهای چندگانه در فرهنگ سیاسی ایران شود بحث احساس ناامنی شهروندان می­باشد. اگر گروه­های اجتماعی احساس نمایند که در فضای غیر قابل پیش­بینی، ترس­آور، خشونت بار و تحقیر شونده قرار دارند، کنش­های خود را در زمان محدودی تغییر خواهند داد (همان: 480). این احساس ناامنی توسط شهروندان در طول زمان منجر به نوعی بینش برای آنها شده، که به تدریج به نوعی فرهنگ برای آنها تبدیل می­شود. در این جا می­توان بحث توهم توطئه را میان خود شهروندان و افراد و نخبگان تعمیم داد. یعنی افراد نسبت به همدیگر و نخبگان بدبین بوده و نوعی ترس، بی اعتمادی و بيگانگي در رفتار آنان مشاهده می­شود.

به طور کلّی باید تأکید کرد که کنش چندگانه مربوط به جوامعی است که در شرایط پیش قراردادی به سر می­برند. در این­گونه جوامع میزان جامعه­پذیری، قانون­پذیری و نهادپذیری محدود است. چند گانگی فرهنگ سیاسی مخاطراتی را در جامعه به وجود می­آورد. اولین نشانه آن را باید در کاهش روحیه همبستگی در نیروهای اجتماعی دانست. زمانی که انسجام اجتماعی محدود باشد طبیعی است که کنش­های میان فردی دچار ناپایداری می­شوند.

دومین نشانه کنش چندگانه در فرهنگ سیاسی را می­توان در ناپایداری معاهدات، پیمانها و روابط اقتصادی افراد مشاهده نمود. در شرایط کنش چندگانه، جلوه­هایی از تناقض رفتاری در برخورد با سلسله مراتب فرادست و فرودست شکل می­گیرد و از سوی دیگر دروغ مصلحت­آمیز بعنوان نشانه­ای برای بقاء تلقی می­شود. زمانی که افراد در شرایط کنش چندگانه قرار می­گیرند براساس ضرورت­های لحظه­ای و موردی تغییر موضع می­دهند. در ادبیات اجتماعی ایران، شکل­گیری چنین وضعیتی را با عبارت «نان به نرخ روز خوری» توصیف می­کنند (همان: 481).

ت) فرهنگ ستیز و خشونت

در بیان عوامل فرهنگی واجتماعی دخیل در شکل­گیری این نوع فرهنگ در ابتدا می­توان بحث ساختار اجتماعی مبتنی بر نابرابری را ذکر کرد. در چنین ساختاری دولت از بطن نابرابری­های اجتماعی سر بر می­آورد و خود نیز پاسدار نابرابری­های اجتماعی می­شد. منظور از نابرابری­های اجتماعی در درجه نخست نابرابری­ حاصل از تقسیم نابرابر سرمایه اقتصادی است. امّا به گفته پیربوردیو علاوه بر سرمایه اقتصادی، سرمایه­های دیگری نیز وجود دارد؛ سرمایه فرهنگی، سرمایه نمادین و سرمایه اجتماعی.

آنجا که سرمایه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و نمادین و سیاسی در انحصار افراد و گروه­های ویژه قرار گیرد و امکان فرصت برابر برای پیشرفت در جامعه از افراد و گروه­های دیگر گرفته شود، بعبارت دیگر آنجا که انسان­ها عملاً طبقات غیر قابل نفوذ اجتماعی را بسازند و پوشش درجامعه وجود نداشته باشد، خشونت سر بر می­آورد. بدین ترتیب ساختاری که ساز و کاری برای تعدیل یا زدودن نابرابری­ها فراهم نکند به تدریج زمینه­ساز فعالیت­های غیر مسالمت­آمیز و خشونت بار می­شود (همان: 67).

ریشه­های فرهنگی و اجتماعی دیگر فرهنگ خشونت بحث یکتاانگاری معرفتی و یکتاانگاری دینی می­باشد.

روی دیگر سکه خشونت طلبی بحث عدم تساهل است. تساهل به معنی بردباری نسبت به چیزی است که در مورد آن گرایش منفی وجود دارد. اصلی­ترین دلیل عدم تساهل، مطلق نگری و یکتاانگاری معرفتی است. در واقع فرق آدم با مدارا و آدم بی­مدارا در این است که یکی از آنها گمان می­کند تفسیر و برداشت­های او از آراء و عقاید و برنامه­ها و سیاست­های گوناگون، صددرصد درست است و برداشت و تفسیر دیگران صددرصد غلط است. در این میان راه حل، بحث نسبیت­گرایی است. اینکه قائل به نوعی نسبی­گرایی معرفتی- فرهنگی شویم (همان: 70). به دلیل حاکمیت چنین نگرش، فرهنگ سیاسی ما همواره فرهنگی استبدادی بوده است. اگرچه می­توان از منظر تاریخی، ساختار استبدادی را بعنوان عاملی در شکل­گیری چنین فرهنگی دانست ولی نوع نگاه ما بیشتر به سمت ریشه­های فرهنگی و اجتماعی است. در توضیحات فوق یکتاانگاری معرفتی را بیان کردیم. هنگامی که این یکتا انگاری به حوزه معرفت دینی کشیده می­شود اهمیتی دوچندان می­یابد. چرا که با احساس قیمومیت برخاسته از زمینۀ «تکلیف دینی» که گاه در نقطه مقابل «حق و تکلیف مدنی» قرار می­گیرد ترکیب می­شود و خشونت می­آفریند.

شاید به همین دلیل است که ریشه اندیشه تساهل در غرب را باید در تحولات جنبش اصلاح دینی و نزاع کلیسا و دولت جست وجو کرد. در آن عصر معنای تساهل عمدتاً محدود به پذیرش حق انتخاب مذهب توسط فرد و عمل بدان بود. در واقع تساهل در زمینه عقاید مذهبی به معنی تساهل نسبت به هر عقیده­ای تلقی می­شد. در این دوران همه فرقه­ها به حقانیت مطلق خود اعتقاد داشتند و حقیقت مذهبی چنان مبرهن تلقی می­شد که مخالفت با آن، نه اشتباه بلکه شرارت به شمار می­رفت (همان: 73).

بی­تردید تاریخ ایران مشحون از حوادث خشونت­بار است. بروز سه حادثه بزرگ تاریخی در کمتر از یک قرن- انقلاب مشروطه، کودتای 28 مرداد و انقلاب اسلامی- نشان می­دهد که خشونت به عنصری اساسی در فرهنگ سیاسی ما تبدیل شده است.

نتیجه گیری : این نوشتار با بهره­گیری از نظریه آلموند و وربا در مورد گونه­شناسی فرهنگ­های سیاسی، از میان فرهنگ­های محدود، تبعی و مشارکتی، فرهنگ سیاسی ایران را به دلیل قرار داشتن ایران در وضعیت گذار از سنت به مدرنیته، دچار گسختیگی و چند پارگی دانسته و در نتیجه فرهنگ سیاسی ایران را تلفیق و ترکیبی از فرهنگ سیاسی«تبعی- مشارکتی» معرفی میکند. از سوی دیگر در بررسی ریشه­های فرهنگی و اجتماعی شاخصه­های فرهنگ سیاسی ایران با دیدی جامعه­شناختی، موارد ذیل قابل توجه است:

* در مقوله بی­اعتمادی سیاسی، عدم مشارکت­پذیری، عدم تحرک سیاسی واجتماعی و شکننده بودن ساختار اجتماعی و سیاسی بعنوان ریشه­های اصلی این شاخصه معرفی شدند.

* در مقوله بیگانه ستیزی و بیگانه هراسی، بینش ایرانی، اسطوره­های ایرانی، نهادینه شدن نوعی ثنویت و تقابل در اسطوره­ها و باورهای مردم موجب شکل­گیری چنین فرهنگی شد.

* در مقوله کنش­های چندگانه، مواردی چون فرهنگ­های متنوع موجود در لایه­های اجتماعی ایران، ماهیت ناموزن شاخصه­های اجتماعی، ضعف جامعه مدنی و نیروهای میانه قدرت حکومت و  توده و احساس ناامنی شهروندان و اشخاص، مهمترین دلایل شکل­گیری چنین مقوله­ای شد.

* سرانجام در بحث فرهنگ ستیز و خشونت، ساختار اجتماعی مبتنی بر نابرابری، یکتاانگاری معرفتی و یکتاانگاری دینی و نوعی عدم تساهل و مدارا مهمترین موارد در بروز چنین فرهنگی شد.

در پایان باید متذکر شد که مقوله فرهنگ سیاسی مقوله ای دینامیک و پویا بوده و دارای شاخصه­های متنوع و متکثری می­باشد. در این میان شاخصه­های فرهنگ سیاسی دارای ریشه­ها و بنیادهای مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، جامعه شناختی، اقتصادی و روان­شناختی می­باشد که هدف این نوشتار تشریح و بررسی ریشه­های اجتماعی و فرهنگی  مؤلفه­های فرهنگ سیاسی ایران با نگاهی جامعه شناختی بوده است.



شهرام اسفندیار

کارشناس ارشد علوم سیاسی

این نوشتار قسمتی از مقاله پژوهشی نویسنده می باشد.

. shahram_esfandiyari@yahoo.com

14 thoughts on “بررسی فرهنگ سیاسی ایران”
  1. عالی بود شهرام جان. به امید موفقیت در دکترا.

  2. مطلب جالبی بود. البته شاخصه های فرهنگ سیاسی ایران بسیار زیاد است و می توان به توهم توطئه و خودمداری، رفتارهای فراقانونی، افراط گرایی و… هم اشاره کرد.

  3. با سلام. خواستم بدونم که آقای اسفندیار سایت یا وبلاگ هم دارند؟ با تشکر

  4. مفتخر میشیم از اینکه دانش آموزان سابقمان را در موقعیت های علمی مشاهده می کنیم. واقعا پرمحتوا و کاربردی بود.
    یا علی

  5. قشنگ بود ولی ایکاش همه مولفه های فرهنگ سیاسی ایران را بررسی می کردید.

  6. با سلام. مطالب خوبی بیان شد. باید به نخبگان و جوانان شهرمون افتخار کرد ولی میخواستم بدونم برهه زمانی مورد نظر در این مقاله چیه؟ چه دوره ای رو بررسی میکنه؟
    با تشکر

  7. درود بر جوان با انگیزه آملی جناب اسفندیار. مطلب علمی خوبی بود. در توضیح بیشتر باید بگوییم که : بی شک فرهنگ سیاسی، یکی از مهمترین عوامل شکل دهنده رفتار وکنش های سیاسی افراد یک جامعه می باشد. چرا که فرهنگ سیاسی می تواند با تحمیل الگوها و ارزش های غیر ارادی، کنش های افراد را به عنوان بازیگران سیاسی تحت تاثیر قرار دهد. شناخت فرهنگ سیاسی هر جامعه ای به دلیل آن که اساساً در طی فرایند تاریخی و تحت تاثیر عوامل متعدد از موقعیت جغرافیایی گرفته تا ویژگی های نظام سیاسی آن جامعه شکل یافته از پیچیدگی خاصی برخور دار است.
    موفق باشید

  8. با سلام و عرض ارادت خدمت مخاطبان محترم هرازنیوز.
    ضمن تشکر صمیمانه از ابراز محبت همه دوستان، با مشاهده برخی از کامنت های سوالی، لازم دانستم تا به رسم ادب پاسخگوی این دوستان باشم:
    نکته اول اینکه زمان و دوره مشخصی در این بررسی مدنظر نیست. چراکه فرهنگ سیاسی مقوله ای پیچیده بوده و دارای ابعاد مختلفی است. ضمن آنکه بعضی این مولفه ها در تمامی ادوار تاریخی ایران وجود داشته است. ولی با کمی تسامح می توان این مولفه ها را به دوران معاصر هم تعمیم داد.(همان طوری که در یکی از نظرات دوستان بدان اشاره شد، که نشان از دقت نظر دوستان دارد).
    نکته دوم اینکه فرهنگ سیاسی ایران دارای شاخصه های مختلفی است ولی نگاه ما در این مقاله و به عبارتی دیگر چارچوب نظری و روش ما جامعه شناختی بوده است. لذا برخی از مولفه قرابت چندانی پیدا نمی کرد.
    ضمن تشکر مجدد از همه دوستان، بنده سایت یا وبلاگی ندارم و تشابه اسمی بصورت تصادفی می باشد.
    با تشکر شهرام اسفندیار

  9. نسخه برداری خوبی بود ولی بهتر بود شهرام خان همه کامنت ها را ننویسه و بزاره همگان اظهار نظر کنند کمی در تاریخ و ارسال کامنت ها دقت کنید ببینید در ظرف چند دقیقه چند تا کامنت آمده آیا نزدیکی زمنا کامنت کمی مشکوک نیست؟

  10. رزمندگان فراموش‌شدگان جنگ
    تاریخ ایران
    اگر از موضوع فراموش شده ترویج فرهنگ ایثار و شهادت عبور کنیم نوبت به رزمندگان جنگ می‌رسد. آن‌هایی که هشت سال جنگیدند و امروز در غبار زمان و سختی‌های زندگی فراموش شده‌اند.
    (((( جانبازان همچنان به دنبال اثبات جانبازی ))))
    تعطیلی ترویج فرهنگ ایثار و شهادت .
    http://mkhakpour9.persianblog.ir

    بهتر است برای یک بار هم شده گروهی متخصص و کار‌شناس و دلسوز دور هم بنشینند و محاسبه کنند برای بازماندگان از جنگ چه اقداماتی انجام شده، وضعیت ترویج فرهنگ ایثار چیست؟ و سوال آخر اینکه ما بعد از شهدا چه کردیم.

  11. دوستان ، سایت هراز نیوز پرمخاطب ترین سایت استان شناخته شد پس گیر دادن به زمان کامنت ها بی انصافیه. یاد بگیریم با هر کسی شوخی نکنیم. ضمن اینکه این دوستان جوان نیازی به این کارا ندارند.
    یااااااااااعلی

  12. بعضی ها به جای استفاده از مطلب به چه چه چیزهایی توجه می کنن! واقعا جای تاسف داره! حسود هرگز نیاسود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *