رضا صادقی خواننده کمحرف و بیحاشیه موسیقی پاپ در واکنش دعوت برخی خارجنشینان گفت: من همین جا کنار گرانیهای همین مردم و ارزانیهایش، کنار خوبیهایش و کنار ضبطهای بیکیفیتش میمانم.
جهان، این خواننده پاپ با اشاره به دوری بلندمدتش از اجرای صحنهای و برگزاری کنسرت گفت: “این چند وقت برای استیج دق کردم! دلم تنگ نشدهاست!؟… من خوانندهای نبودم که اول آلبوم بزنم و بعد خواننده شوم. مردم از روی اجراهای من در بندرعباس فهمیدند خوانندهای هست به اسم رضا صادقی. من از اجرای صحنهای خواننده شدم نه آلبوم. این خیلی عذاب آور بود یعنی از همه عذابهایی که آدمهای نزدیک به من که من خیلی به آنها اعتماد داشتند و متاسفانه متاسفانه ضربه بدی به من زدند، دردش بیشتر است که از صحنه دور باشم. ولی مطمئن باشید این دفعه اگر روی صحنه باشم و همیشه میگویم هربار روی صحنه میآیم فکر میکنم این آخرین بار است که خواهم آمد.”
صادقی درباره دلیل سکوت 9 ماههاش هم گفت: “من نه برای ژیلا خواندهام و نه برای ویلا. نه برای “های” خواندم و نه برای “هوی”.من برای آدمهایی خواندم که صدای من و موزیک من را در گوشهای از خاطراتشان حفظ کردند. به من افتخار دادند و میگویند ما آهنگ تو را که گوش میدهیم یاد خاطراتمان میافتیم. خب اینها را داشته باشید و کنار بگذارید. همه تفاسیر به کنار در این مدت طولانی احساس کردم یک جاهایی به من گفته میشود بیا این کار را انجام بده تا بتوانی بخوانی. بیا اینجا را امضاء کن تا بتوانی بخوانی.این حرکت را انجام بده تا بتوانی بخوانی. اینجا را رضایت بده تا بتوانی بخوانی. اینجا را کوتاه بیا تا بتوانی بخوانی.”
وی ادامه داد: “من آدم لجبازی هستم اما با خودم نه با کارم. کماکان اگر قرار باشد روزی رضای صادقی که به همه گفت که “این بار ایستادم تا آخرش با کفش آهنین” یا گفت “وایسا میخواهم پیاده شوم”، گفت “هرکی فهمید که بریدی میخواد از تنت ببره” و همه اینها را گفت، اگر قرار باشد کوتاه بیاید فقط به خاطر خواندن، مطمئن باش با افتخار برمیگردم شهرم. شهری که همیشه آغوشش برای من باز بوده؛ میروم در هتل هما پشت پیانو مینشینم و سازم را میزنم حتی نمیخوانم و لذت میبرم تا اینکه بیایم بخوانم و فقط برای خواندنی شدن روی استیج باشم.”
این خواننده پاپ افزود: “رضای صادقی به خاطر عزتش رضا صادقی است به خاطر عزتی است که خدا به او داده است. به خاطر محبتی است که مردم به او داشتهاند. رضای صادقی اگر رضا صادقی است به خاطر صدایش نیست. اگر به صدا باشد من وقتی همکارانم مثل آقای اصفهانی و آقای خواجه امیری و بقیه دوستانم میخوانند، باید ساکت شوم. من در صدا اصلا مقایسه نمیکنم چون آنها خیلی صدای خوبی دارند ولی رضا صادقی حس است، باور است. فقط حس و باور است. اگر حسم را با باورم ادغام کنم و به مردم بدهم من را میپذیرند. هر وقت این کار را نکردم پذیرفته نشدم. درست است دارم دق میکنم که روی استیج نیستم، ولی اگر آن گونه روی استیج بیایم دیگر دق نمیکنم نابود می شوم.”
رضا صادقی در ادامه با اشاره به برخی شایعهها گفت: “اصلا ساده نیست که تو نه ماه شاید نزدیک به ده ماه سکوت کنی و هرکه هرچه دوست دارد بگوید و تو حرفی نزنی.هرکه هرچه خواست گفت و تو ساکت بمانی. یکی گفت “رضا بدهکار من است”. یکی گفت :”اگر من گذاشتم این بخواند” و یا دیگری گفت “بیا من برایت درست کنم”. یکی گفت “رضا باید از این مملکت برود.” یکی از آن طرف دنیا به من زنگ میزد:”شما آنجا چه کار میکنید اینجا بیایید بهتر است.” گفتم آقا من ماندهام همین جا. همین جا کنار گرانیهای همین مردم و ارزانیهایش، کنار خوبیهایش و کنار ضبطهای بیکیفیتش. کنار ضبطهای با کیفیتش، کنار ماشینهای مدل پایین و مدل بالایش و کنار همه آدمهای خوب و بدش میمانم. روزی که خیلی سرپا بودم و لازم باشد برای خوش خوشان میروم نه برای ناخوشان. اگر باز هم میگویند تکرار میکنم من آدمی نیستم که محض خواندن روی استیج بیایم. حاضرم باز هم تکرار کنم که بروم هتل هما نوازندگی کنم یک عده آدمهای خوب بیایند دور و بر من و روی میزهای رستوران بنشینند و به من توجه نکنند و من فقط با سازم لذت ببرم. اما همان رضای حس و اعتقادم باقی بمانم و شک نکن.”