مسؤولان آمريكايي و رسانه هاي غربي به “تروريست” ناميدن مغنيه بسنده نكرده و درباره او حكايتهايي را منتشر كردند كه شبيه توطئه هاي خيالي است. آنها براي او تصوير و وجهه اي نمادين كه همان وجهه «تروريستي – اسطورهاي» است، ترسیم كردند. او كسي است كه دستگاه هاي اطلاعاتي و نيروهاي آمريكايي از دستگيري زنده او طي زمان تعقيب وی از دهه هشتاد ناتوان باقي ماندند.
«عماد معنيه در عراق تحت پیگرد قرار داشت. چه بسا درباره اش چيزي شنيده باشيد، اما تمامي افسران اطلاعاتي در غرب نامش را به خوبي مي دانند. او ارتباطاتي با القاعده و بن لادن داشت. در برخي از انفجارهاي اخير بغداد و نجف رد پاي او ديده شده است.» (واشنگتن تايمز؛ سپتامبر 2003 ميلادي).
«او از جمله تروريست هايی است كه در خاورميانه همه از او مي ترسند. اخيراً ايران مديريت هشت گروه اسلامگراي تندرو در منطقه را به او واگذار كرده است.» (يونايتدپرس؛ 2006 ميلادي). «عماد فائز مغينه مغز متفكر تروريسم است. گفته مي شود او در این اواخر لبنان را به قصد ايران ترك كرده است اما اطلاعات ما درباره او بسيار اندک است و از او فقط سه تصوير وجود دارد. بر او نام «حاجي» گذاشته اند. آژانس اطلاعات مركزي آمريكا (سیا) تلاش هايش براي بازداشت و يا کشتن او را افزایش داده است. (گزارش نشست اطلاعاتی آمريكا؛ 2006 ميلادي).
نام «عماد مغنيه» حتي پس از پايان جنگ لبنان از گزارش هاي اطلاعاتي و رسانه اي آمريكايي حذف نشد و در هر حادثة امنيتي كه آمريكا از دهه 1990 ميلادي با آن مواجه مي شد تا حملات 11 سپتامبر 2001 ميلادي و جنگ عراق در سال 2003 ميلادي او همواره مورد حمله قرار مي گرفت.
دو سال قبل از شهادتش نيز اخباري در رسانه هاي آمريكايي مبني بر افزايش تلاش هاي سازمان سیا براي ترور او منتشر شد زيرا او «از سوي مقامات ايراني مأمور اجراي عمليات هایی عليه آمريكا و منافع این کشور در منطقه شده بود كه علت اين امر فشارهاي وارده بر ايران درباره موضوع هسته اي بود.»
افسران سابق امنيتي آمريکا همچون «رابرت باير» مأمور تعقيب او شدند و برخي از شيوه هاي پنهان كاريهاي او و عملياتهاي پنهان شدن و استتار در اثناي جابجايي او را كشف كردند. برخي مي گويند، علت روي آوردن او به تغيير شكل و ماهیت، در راستاي عبور از فرودگاه ها و جابجايي ميان كشورهاي مختلف منطقه است. او كسي بود كه «پس از وارد شدن به فعاليت امنيتي، تمامي تصاويرش را از بين برد، به طوري كه حتي مادرش نيز از او عكسي به همراه نداشت». او كسي بود كه «هرگز قرارهايش را تلفني هماهنگ نمي كرد» و او كسي بود كه «یه رغم اقداماتش فقط مي توان او را از طريق نبوغ، فرهنگ و توانايي هاي حرفه اي سطح بالايش شناخت». او «شايسته لقب روباه است».
زماني كه او در 12 فوريه سال 2008 ميلادي ترور شد، روايت هاي رسمي و محرمانه درباره او براي نخستين بار در رسانه هاي غربي و به خصوص رسانه های آمريكايي منتشر شد؛ روايت هايي كه درباره شخصیت مغنيه، تاريخ تعقيب های او و نحوه به شهادت رسیدنش سخن می گفتند. اكثر آن روايت ها باعث شدند تا شخصيت اسطوره اي او بیش از پیش، تثبیت و تحکیم شود. در گذشته در اذهان غربي ها جای داده شده بود که او بزرگترین تروريستی است که اصلاً چیزی از او نمي دانید و همین موجب شد تا بعضي بگویند: «در نتيجه زندگي مخفیانه ای که مغنيه داشت، مرگ وی باعث شد تا تفکیک ميان افسانه و واقعيت درباره او زندگیش به امري غيرممكن مبدل شود.»
فعال حتي تا روز شهادت
رسانه های غربی و آمریکایی افزون بر اینکه از اعلام خبر شهادت مغنیه بسیار ابراز خرسندی کرده بودند، نوشتند که «جهان پس از مرگ وی امن تر خواهد شد» و مطبوعات اندكي پس از ترور او گزارش هاي محرمانه ای را درباره شرايط او قبل از عمليات ترورش منتشر كردند. برخي از «نشست تروريستي» نام بردند كه مغنيه در كنار رؤساي جمهور ايران و سوريه، دبيركل حزب الله، مسؤولان جهاد اسلامي، حماس و جبهه مردمي براي آزادسازي فلسطين در آن حضور داشت. اطلاعات دقيقی که درباره اين نشست تروريستي در دستگاه هاي اطلاعاتي آمريكا در اواخر سال 2006 ميلادي وجود داشت این کشور و همپیمانانش را واداشت تا میزان آمادگی خویش در قبال مغنيه را افزايش دهند و تصميم بگیرند، او را جای جای دنیا تعقيب کنند، زيرا مشخص شد كه او هنوز بازنشسته نشده است. براي مثال روزنامه انگلیسی «ساندي تايمز» به نقل از منابع صهیونیستی نوشت که مغنيه به همراه فعالان سوري براي حمله عليه اهداف صهیونیستی برنامه ريزي مي كنند، حمله اي كه در انتقام از حمله هوايي جنگنده های رژیم صهیونیستی عليه سوريه انجام خواهند شد.
«فرانسيس فراگوس» مشاور «جرج بوش»، رئیس جمهوری وقت آمریکا در امور تروريسم و امنيت ملي آمريكا مي گويد: «مغنيه تا روز كشته شدنش فردي فعال بود».
«رابرت فيسك» خبرنگار انگليسي در اكتبر سال 1991 میلادی برای ميانجيگري درباره دوستش «تري اندرسون» با مغنيه در تهران ملاقات كرد. تري اندرسون در آن زمان رئيس دفتر خبرگزاري آسوشيتدپرس بود كه هفت سال قبل از آن در بیروت ربوده شده بود. فیسک می گوید: «کسی که با من سخن می گفت، داراي اعتماد به نفس فوق العاده بود و ايمان شديدي به كاري داشت كه انجام مي داد و در اين خصوص با بن لادن و جرج بوش وجه اشتراك بسیار داشت.»
اين روزنامه نگار طي مقاله اش درباره ترور مغنيه در روزنامه اينديپندنت مي نويسد: «پايان خونبار مردي كه از ربودن افراد به عنوان سلاحي در جنگ استفاده مي كرد.» فيسك در پايان مقاله اش مي نويسد: «هر كس با شمشير زندگي كند با شمشير مي ميرد».
درباره ارتكاب جنايت ترور ابتدا برخي ها تلاش كردند كه انگشت اتهام را به سمت سوريه نشانه روند كه علت اين امر «شكاف هاي امنيتي بزرگ در اين كشور بود كه اجازه مي داد تا عمليات با موفقيت به انجام برسد». همچنين بسياري از تحليل گران بر اين باور بودند كه رژيم اسرائيل و آمريكا دو بهره مند اصلي از کشته شدن عماد مغنيه بودند.
باراك طي گفت وگو با يكي از مطبوعات گفت: «تل آويو بارها براي ترور مغنيه در اواخر دهه هشتاد قرن گذشته تلاش كرد و اطلاعات زيادي درباره او جمع آوري کرد، اما هر چقدر كه اطلاعاتش درباره او زياد می شد، به همان اندازه دسترسي به او به علت نبود نقاط ضعفی كه اسرائيل بتواند آنها را به كار گيرد سخت تر می شد، چون او نه مواد مسکر مینوشید تا او را از خود بی خود کند و نه با زنان در ارتباط بود تا غرق در لهو و لعب باشد.»
« إيماد مورْنية… إيماد موررنيّا… اجازه دهید كه نامش را همان طور که باید تلفظ كنم. او سرليست دفتر تحقيقات فدرال آمريكا براي تعقیب و پیگرد است». اين سخني بود كه گوينده شبكه (CBS) به «مئير داگان» مهمانش گفت اما رئيس وقت سازمان جاسوسی موساد نامش را به درستي روي آنتن تلفظ كرد و گفت: «عماد مغنيه». در سپتامبر سال 2012 ميلادي بخشي از برنامه «60 دقيقه» به ترور عماد مغنيه اختصاص داده شد. از داگان درباره صحت اخبار منتشره در خصوص نظارت وی از دفترش در تل آويو بر عمليات ترور مغنيه در دمشق پرسيده شد. او در پاسخ گفت: «من در مراسم تدفین مادرم بودم كه در آن زمان مغنيه ترور شد و همسرم شاهد اين ماجرا بود.»
چرا مغنيه كشته شد؟
تحليل هايي كه پس از ترور مغنيه صورت گرفت، حادثه ترور او را با تحولات منطقه اي و مسائل بين المللي مرتبط ساخت كه در آن چند كشور نقش داشتند.
طي تحقيقي كه توسط «گروه بحران هاي بين المللي» در سال 2009 ميلادي با عنوان «گفت وگو با دمشق؟ درس هاي تجربه فرانسه» انجام شد، ترور مغنيه در چارچوب درگيري موجود ميان دمشق و پاريس مطرح شد. در اين تحقيق آمده است كه در پايان سال 2007 ميلادي سوري ها برنامه فرانسه در خصوص انتخاب «ميشل سليمان» به عنوان رئيس جمهوری لبنان را رد كردند. امري كه خشم «نيكولای ساركوزي» رئيس جمهور فرانسه را برانگيخت و سوري ها بار ديگر خود را به همراه ايران تنها يافتند. بر اساس اعلام اين تحقيق از همان لحظه «شاهد اقدامات نامناسب مثل ترور عماد مغنيه و حمله رژیم صهیونیستی به ديرالزور، در شرق سوريه بودیم كه باعث افزايش چالش هاي جديد با آمريكا شد و برخي از ارزيابي ها به بحران ماه مي (حوادث 7 مي) در بيروت اشاره دارد، موضوعی كه سوري ها را غافلگير كرد و آنها را نسبت به اقدامات حزب الله طي آن بحران دچار نگراني کرد». اين گزارش مي افزايد: «اين اقدام اخير در دستيابي به توافق دوحه نقش داشت، توافقنامه اي كه در عمق و اساس چيزي بيشتر از پيشنهاد فرانسه به همراه نداشت».
اندیشکده امور خارجه و امنيت ملی آلمان طي تحقيقي در سپتامبر سال 2009 ميلادي به «مديريت منازعات اروپايي در خاورميانه» اشاره مي كند و مي افزايد: پس از ترور مغنيه، فعاليت هاي حزب الله به قوت خود باقي ماند و اين حزب ذخيره تسلیحاتی و نظامی خود را به رغم تلاش هاي بين المللي در راستاي مقابله با اين حزب ادامه مي دهد».
«باراه ميكائيل» طی تحقيقي در مركز روابط بين الملل و استراتژيك فرانسه با عنوان «سوريه: چرايي حملات؟» (2008 ميلادي) نوشت: «سوريه پس از آنكه طي سال هاي متمادي از جمله كشورهاي امن و با ثبات بود با مجموعه اي از حملات مواجه شد كه از جمله آنها ترور محمد سليمان و عماد مغنيه بود و فشارها از سوي غرب بر اين كشور افزايش يافت. غرب از سوریه درخواست كرد تا رفتارش را تغيير دهد». اين تحقيق فرانسوي همچنين اقدام به بررسي گروه هاي اسلامگرا در سوريه کرد و وضعيت آنها را پيچيده توصیف کرد. اين گزارش افزود: منظور از گروه هاي اسلامگرا صرفاً جماعت اخوان المسلمين نيست، بلكه تشكيلات سلفي همچون القاعده و گروه هاي ديگر را نيز در برمی گیرد که از جمله این گروه ها، گروه های فعال در اردوگاه هاي فلسطيني مستقر در لبنان بود و اين گروه ها در آينده از هرگونه تلاشي براي ایجاد تشويش اوضاع استفاده خواهند كرد و سرانجام اینکه این گزارش تأکید می کند که اسلامگراها در عمل گروه هايي را در اراضي سوريه ايجاد كرده اند.»
.. «حقيقت اين است كه افسانه مغنيه واقعاً افسانه اي بزرگ است، به حدي كه كسي اعتقادی به وجود همانندی برای او ندارد» اين سخني است كه «مگناس رانستروپ» كارشناس متخصص در امور حزب الله در دانشكده دفاع ملي سوئد در استكهلم كه فعاليت هاي عماد مغنيه طي سال های حیاتش را دنبال مي كرد، آن را درباره مغنیه گفته است. او همچنین مي گويد: «از خودم مي پرسم كه آيا مغنيه واقعاً يك شخصيت حقيقي است و يا ساخته و پرداخته وهم و خيال، اما طي تماس هايي كه با آژانس هاي اطلاعاتي داشتم آنها بر وجود چنین فردی تأكيد مي كنند.»
انستروب مي افزايد: «از اوايل دهه نود درباره تحت نظر قرار گرفتن تحركات اين فرد دستورات و هشدارهای لازم داده شد كسي كه در سال 1990 ميلادي به همراه خانواده اش در حال رفت و آمد ميان تهران و بيروت بود اما در آن زمان دمشق مكاني فاقد اولويت براي جست وجوي مغنيه و كشته شدنش توسط دشمنانش تلقي مي شد.»
چهارهزار نظامی او را در دريا تعقيب مي كردند
در نخستين سالگرد ترور مغنيه شبكه (CBS) گزارشي درباره عملياتي منتشر کرد كه قصد داشت، مغنيه را در خليج فارس دستگير كند. اگر اطلاعات منتشر شده توسط آن گزارش درست باشد اين عمليات که در سال 1996 ميلادي انجام شده است، بسيار بزرگتر از عملياتي بود كه اسامه بن لادن را در سال 2011 میلادی در پاكستان هدف قرار داد. در گزارش (CBS) «جان گريت» فرمانده دريايي عملیات براي نخستين بار در رسانه ها اعلام مي كند كه چگونه آمادگی ها برای انجام هرچه بهتر عمليات دستگيري بزرگ انجام شد، پس از آنكه یگان هاي اطلاعاتي آمريكا مغنيه را در متن يك كشتي باربري رصد كردند.
بر حسب اعلام گاريت «براي اجراي عمليات چهار كشتي جنگي آمريكایی چهار هزار نيروي تفنگدار، نيروهاي زميني، هوايي و دريايي به همراه تجهیزات كامل نظامي آماده شدند.»
اين افسر نيروي دريايي مي افزايد: «آمادگي كاملي با حضور عناصر شركت كننده در عمليات و ساز و برگ ها و امكانات ايجاد شد تا عمليات روي عرشه يك كشتي در وسط دريا با موفقيت انجام شود.» گاريت مي افزايد: «يكي از فرماندهان مسؤول عمليات كه “تام شرت” نام داشت، يكي از تصاوير نادر مغنيه را تحويل گرفت تا قبل از شروع عمليات او را بشناسد.» شرت معتقد بود: «تنها فكر اینکه این مرد مسؤول كشته شدن 250 تفنگدار آمریکایی است، باعث مي شود كه تمايل داشته باشي تا به او دست يابي.. اما قضيه فقط به اقدامات و فعالیت های گذشته او ختم نمي شود، بلكه با دستگيري اش تلاش مي شود كه مانع انجام برخي از اقدامات توسط او در آينده شويم». شرت مي گويد: «در طول زندگي ام عمليات اطلاعاتي در سطح اين عمليات نديده بودم. طي 48 ساعت نقشه هاي كشتي، شكل، تصوير، هويت كادر كشتي، ساز و برگ ها، مأموریت ها و وظایف آنها در اختيار ما بود و دستيابي ما به اين مقدار از اطلاعات بسيار شگفت انگيز بود.»
گاريت تصريح مي كند: «جزئيات طرح هر لحظه و دقيقه به دقيقه در طول 24 ساعت بررسي مي شد». «بيل ماكسوين» يكي از تيراندازان نیروی دريايي آمریکا شرکت کننده در این عملیات مي گويد: «چهار گروه از تک تيراندازان مجهز در متن كشتي حضور داشتند.» و «با توجه به حساسيت عمليات در اطراف ما نيز تک تيراندازان دريايي مستقر شدند.»
ماكسوين مي گويد: «در شب 24 ژوئيه به اين نتيجه رسيديم كه ساعات اندكي براي رسيدن به هدف مان باقي مانده است، ما همچون سگ هاي بسته شده در انتظار آزادي بوديم.» وی می افزاید: «قرار بود 60 نفر مخفیانه وارد كشتي شوند و ده ها كماندو و صدها نظامی ديگر نيز پس از ورود به کشتی به جست وجوي دقيق بر آيند.»
اما تنها با یک دستور ساده از سوی کاخ سفید عمليات، ساعات اندكي پس از آغاز لغو شد. علت اين بود که «ما نتوانستيم به يقين برسيم كه آيا مغنيه همچنان در كشتي است يا خير.»
مكسوين در یادداشت های روزانه خود مي نويسد: «ما بزرگترين فرصت براي دستيابي به عماد مغنيه را از دست دادیم. چرا آن عملیات به شکل دیگری پایان نیافت؟». شرت روز حملات 11 سپتامبر را يادآور می شود و مي گويد: «زماني كه ملاحظه كردم، هواپيما آن برج را هدف قرار داد با خودم فكر كردم كه آيا مغنيه با اين موضوع ارتباطي دارد يا خير؟ آيا او در برنامه ريزي براي اين حمله دست دارد؟»