آیت‌الله خوشوقت در چند جمله کوتاه علت عدم موفقیت دکتر مصدق را در بی‌اعتنایی وی به دین و دینداران بیان می‌کند.

 فارس، 62 سال قبل و به لطف تلاش‌های دکتر مصدق و حمایت‌های آیت‌الله کاشانی، مجلس سنا مصوبه مجلس شورای ملی را تأیید کرد تا روز ۲۹ اسفند سال ۱۳۲۹ به عنوان روز تاریخی ملی شدن صنعت نفت ایران ثبت شود.

17 ماه بعد یعنی در سی‌ام تیرماه 1331 به خیابان‌ها ریختند و به فرمان شخص آیت‌الله کاشانی تا پای جان برای بازگشت مصدق به نخست وزیری مقاومت کردند، خود آیت‌الله کاشانی هم در برابر تطمیع و تهدید به قتل از طرف احمد قوام مقاومت کرد و حاضر نشد هیچکس جز مصدق به نخست‌وزیری برسد.

اما دکتر مصدق کمتر از یک هفته از این ماجرا و رسیدن مجدد به مقام نخست‌وزیری و وزارت جنگ، دست به انتصاباتی زد که همگان را به حیرت واداشت و از همین‌جا بود که شکاف میان او با آیت‌الله کاشانی آغاز شده و مصدق در توهمی خودساخته غوطه‌ور شد.

بحث فعالیت‌های دکتر مصدق و ارتباط او با آیت‌الله کاشانی از بحث‌های داغ دو دهه اول انقلاب بود که در کتاب‌ها و مقالات بسیاری به آن پرداخته شده است.

آیت الله خوشوقت در چند جمله کوتاه علت عدم موفقیت دکتر مصدق را در بی اعتنایی وی به دین و دینداران بیان کرده و در کتاب «درّ مکنون علامه طباطبایی» چنین آمده است:

مصدق مردم دیندار و متدین و علما را نادیده گرفت، او خود فرد متدینی نبود – دخترها و زنش بی‌حجاب بودند – او جزو اولین کسانی بود که از دار الفنون به اروپا رفت و در فرانسه تحصیل کرد. او روشنفکر غربی بود؛ لذا به این دو دسته (علما و مردم متدین) توجهی نمی‌کرد با اینکه این دو، عنصر بزرگی در کشور ماست؛ با آیت‌الله کاشانی اختلاف پیدا کرد و ایشان را طرد کرد.

فدائیان اسلام به او خدمت بسیار کردند، منتها با او شرط کرده بودند که اگر نخست‌وزیر شد باید احکام اسلام را پیاده کند. ایشان هم قبول کرده بود. به همین خاطر فدائیان اسلام پای صندوق‌های رأی ایستادند که کسی رأی‌ها را ندزدد و ایشان با اینکه شاه به نخست‌وزیری او مایل نبود رأی آورد، بعد از شش ماه مرحوم نواب پیش ایشان رفت و حرف‌های پیشین را یادآوری کرد، اما او یک سال یا شش ماه دیگر مهلت خواست، به این بهانه که وضع اقتصاد خوب نیست و فعلاً نمی‌شود کارخانه‌های مشروب‌سازی را تعطیل کرد! بعد از شش ماه رابطه‌شان به هم خورد و نشد. لذا فدائیان اسلام از مصدق رو برگرداندند و عده زیادی هم با اینها برگشتند و مصدق تنها ماند و شکست خورد. در واقع عدم توجه به دین و دیندارها باعث شکست مصدق شد.

مردم از مصدق فاصله گرفتند، چرا که دیدند چپ و راست می‌زند، با توده‌ای‌ها ائتلاف کرد. توده‌ای‌ها هم علیه دین تبلیغ می‌کردند و مردم این را از چشم او می‌دیدند. از دخانیات تا مجلس شورای آن وقت 4تا 4تا صف میتینگ راه انداختند. لذا مراجع ترسیدند. این علامت این بود که [حکومت او] دینی و اسلامی نبود. مرحوم امام فرمودند که مصدق مسلمان نبود – صدا و سیما منتشر کرد – عملاً اینطور بودند.

مصدق نیرو می‌خواست، مسلمان‌ها طرفش نمی‌رفتند به سراغ توده‌ای‌ها رفت، از آن سو توده‌ای‌ها هم می‌خواستند وارد قدرت شوند؛ لذا در تمام شهرهای ایران توده‌ای‌ها راه افتادند حتی در قم که مرکز اسلامی بود، دوچرخه‌سوار کبوتر صلح به دسته‌ها زدند و در قم به نفع توده‌ای‌ها رژه رفتند.

او نفهمید که اینها به دردش نمی‌خورند و خطرناکند و دیندارها مفیدند. او روشنفکر غرب‌زده بود و خطر این‌ها را نمی‌دانست؛ و این‌ها هم آمدند کار خودشان را کردند خیلی خطر ایجاد شد، کمونیست‌ها ضرر زیادی زدند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *