اصغر فرهادی در گفت‌وگو با رزونامه بهار درباره مسائل مختلف و از جمله فیلم آرگو اظهار نظر کرده است.

 

به گزارش ایسنا این عضو آکادمی اسکار که فیلم « جدایی نادر از سیمین» وی سال گذشته برنده اسکار بهترین فیلم خارجی شد در پاسخ به این پرسش که « به نظر می‌رسد فضای اسکار امسال به آثار سینمای سیاسی معطوف است. این فضا را چگونه ارزیابی می‌کنید؟» گفته است:

 

امسال سه فیلم «لینکلن» از استیون اسپیلبرگ، «سی دقیقه بامداد» از کاترین بیگلو و «آرگو» از بن‌ افلک و تا اندازه‌ای «جانگوی رها شده» از تارانتینو داستانشان درباره سیاست است. به‌جای فیلم‌های سیاسی می‌توان گفت فیلم‌هایی درباره سیاست. این فیلم‌ها درباره یک شخصیت سیاسی یا یک ماجرای سیاسی هستند. هیچ کدام از این منظر که ضدیت، نقد یا چالشی با سیستم حاکم داشته باشند، فیلم سیاسی به حساب نمی‌آیند.

 

حتی فیلم «سی دقیقه بامداد» اگرچه نقد ملایمی به رفتار آمریکایی‌ها در خاورمیانه دارد، اما نهایتا موضوع اصلی‌اش چنین نقدی نیست. به هر حال با حضور این فیلم‌ها که بسیار پرمخاطب و پرحاشیه بوده‌اند، طبیعی است که به نظر بیاید اسکار امسال چنین رنگ و بویی دارد. بد نیست به نکته‌ای اشاره کنم. تصور و تحلیلی که عده‌ای از اسکار، هالیوود و سینمای آمریکا دارند، تصوری است برآمده از اطلاعات پراکنده، ناقص و کانالیزه شده.

 

تصور این‌که همه سینماگران آمریکا چه آن‌ها که در هالیوود و استودیوها مشغولند، چه آن گروه که به‌طور مستقل کار می‌کنند و همین‌طور در مورد چند‌هزار اعضای آکادمی اسکار که بخش اکثریت آن‌ها در ایالت‌های مختلف آمریکا و عده دیگری نیز در نقاط مختلف دنیا ساکنند یک پیکر واحدند و تحت کنترل یک اتاق فکر مخوف که همه هم و غمش برنامه‌ریزی برای تخریب ادیان و فرهنگ‌های ملل دیگر و ترویج یک تفکر یا یک شیوه زندگی است، همان توهمی است که سال‌هاست در بسیاری زمینه‌ها گریبان ما را گرفته. البته این بدان معنا نیست که همه چندهزار اعضای آکادمی دغدغه‌شان تنها و تنها هنر و سینماست و بی‌هیچ پیش‌داوری، بی‌واسطه از منظر سینما با فیلم‌ها روبه‌رو می‌شوند.

 

قطعا بین این چندهزار نفر مثل هرکجای دنیا تعدادی هم هستند که در داوری‌هایشان تعصبات ایدئولوژیک، سلیقه‌های سیاسی یا منافع گروهی خود را دخیل می‌کنند. همچنین تعدادی هم متاثر از کمپین‌های تبلیغاتی فیلم‌ها داوری می‌کنند، اما این‌که همه اعضا چشم‌بسته و گوش به فرمان منتظر دستورالعمل اتاق فکری در پشت پرده هستند تا به آن‌ها در انتخاب‌هایشان سمت و سو بدهند یک شوخی است. یکی از کارگردان‌های آمریکایی درباره این تصور می‌گفت اگر کسانی که این تحلیل را دارند باخبر بودند چه میزان اختلاف سلیقه بین اهالی سینما و کمپانی‌های فیلمسازی وجود دارد، هیچ‌گاه به چنین نتیجه‌ای نمی‌رسند.

 

فرهادی در ادامه درباره فیلم «آرگو» گفته است؟

فیلم متوسطی است که از نظر سینمایی به‌زودی فراموش خواهد شد اما تصویری که فیلم از مردم ایران می‌دهد در ذهن‌ها می‌ماند و این نکته‌ایست تلخ و تاسف‌انگیز. علت مورد توجه قرار گرفتنش در بعضی رویدادهای سینمایی پیش از اسکار و همچنین کاندیدا شدندش در برخی رشته‌ها چند دلیل روشن دارد. مهمتر از همه این‌که فیلم بسیار پرفروش بوده و به لحاظ صنعتی یک تولید سودآور و موفق به حساب می‌آید. اغلب در انتخاب بهترین فیلم این ویژگی از سوی رای‌دهندگان که بخش قابل توجهی از آنها تهیه‌کنندگان هستند امتیاز بزرگی به حساب می‌آید و در داوری‌شان تاثیرگذار است.

 

علت پرفروش بودن آن هم ساده است. روایت قهرمان‌پردازانه، استفاده از کلیشه‌های امتحان پس داده، به کار بستن تعلیق‌های سطحی، ارائه تصویر تک‌بعدی، سایه‌گونه و بدون پیچیدگی از ضدقهرمان‌ها باعث شده تماشاگر ساده‌پسند که حوصله به‌کارانداختن چرخ‌دنده‌های ذهن خود را ندارد فیلم را بپسندد و با آن هیجان‌زده شود؛ هرچند فیلم در خود آمریکا و اروپا از طرف گروه‌های نخبه‌تر چندان مورد توجه قرار نگرفته است.

 

عدم حضور این فیلم بین نامزدهای بهترین کارگردانی معنا‌دار است؛ پیداست کسانی که در بخش بهترین کارگردان رای می‌دهند (که رای‌دهندگان اغلب کارگردان هستند) اقبال مخاطب عام و پرفروش بودن آن یک امتیاز موثر در رای‌هایشان نبوده است. اما نکته دیگری که می‌توان به آن اشاره کرد، اگر از دید برخی تماشاگران غیرایرانی فیلم جذاب و سرگرم‌کننده به نظر می‌آید نه به‌خاطر ویژگی‌های سینمایی آن، بلکه به خاطر ایده جالبی است که فیلم براساس آن ساخته شده؛ ایده فراری دادن چند کارمند سفارت آمریکا در بحبوحه آن روزگار در پوشش یک گروه فیلمسازی.

 

آنها که فیلم مورد توجهشان قرار گرفته، بیش از آن‌که خود اثر برایشان جذاب باشد، طراحی این‌گونه نقشه فرار برایشان تازه و هیجان‌انگیز است، در واقع رای‌ها را به همان طراح نقشه فرار باید بدهند تا سازنده این اثر و نکته آخر این‌که از کمپین تبلیغاتی بی‌سابقه‌ای که کمپانی سازنده برای این فیلم شکل داده هم نمی‌توان گذشت. رقابت تبلیغاتی که بین کمپین این فیلم و فیلم «لینکلن» به راه افتاده در تاریخ اسکار بی‌سابقه است. به‌نظر می‌آید یک جنگ تبلیغاتی پرهزینه بین دو کمپانی رقیب شکل گرفته، خوش‌شانسی این فیلم در آن است که سازنده فیلم رقیبش به دفعات در این رقابت حضور داشته و موفقیت کسب کرده است.

 

حضور اسپیلبرگ روی صحنه و دریافت جایزه بهترین فیلم برای برخی رای‌دهندگان اتفاقی تکراری است و به اندازه حضور یک ستاره به‌عنوان تهیه‌کننده بهترین فیلم روی صحنه هیجان‌انگیز نیست. با این همه امیدوارم وقتی که این مصاحبه خوانده می‌شود، فیلم برجسته «لینکلن» جایزه بهترین فیلم را دریافت کرده باشد.

 

* این گفت‌وگو قبل از برگزاری مراسم اسکار تهیه شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *