هراز نیوز :سفید چاه یا سفید جاه قبرسانی به قدمت هزار و دویست سال به روایت مردم . قبرستانی بسیار بزرگ . تمامی سنگ قبرها عمودی به شیوه مسیحیان و روی هر سنگ قبری فقط نقوشی حک شده که به روایت مردم شغل هر کسی را روی سنگ حک می کردند. سر راه گلوگاه به دامغان:
پریشانی یک جامعه فقط از طریق اختلاس سه هزار میلیارد تومانی مشخص نمی شود.از اوضاع پریشان قبرستان یک جامعه هم می توان به پریشانی آن جامعه پی برد. بقول جامعه شناسان این هم شاخص عملیاتی پریشانی مدیریت یک جامعه است. قبرهایی با این قدمت و سنگهایی با این همه علمان های فرهنگی یله و رها شده و بی هیچ مدیریتی حتی یک تابلو هم در معرفی قبرستان وجود ندارد. سنگ سنگ این قبرستان مانند برگ برگ یک کتاب عظیم و گرانقیمت است اما دریغ از یک نگاه سطی. مردگان جدید را برای آنکه نچاهند در وسط آنها دفن می کنند با وجود هکتارها زمین خالی در قبرستان و از این طریق برگی از این کتاب عظیم را با بی ذوقی تمام نابود می کنند:
سر راه که می آمدیم کنار جاده کیلومترها کنار جاده درخت انجیر بود.یک نفر کارمند بانک بجای آنکه با ورد خوندن در ایام بیکاری ثواب ببرد سالها درخت انجیر در کنار جاده کاشته تا تمام موجودات از آن استفاده کنند حتی کمک خرجی بسیاری از کودکان و خانواده هااز همین انجیر هاست. البته تئوری ثواب و گناه تئوری دینداران تاجر پیشه است که بعدا مفصل در موردش حرف می زنیم. ولی فرهنگ کاشتن درخت بهر دیگران فرهنگ غنی ایرانی است که باید آنرا ترویج کرد بجای خوندن ورد برای ثواب!!!:
همیشه تصورم این بود که دانشگاه بزرگ آیت الله کوهستانی باید در یک کوهستان دور دست باشد اما کوهستان روستایی در اول بهشهر است. حوزه علمیه آیت الله کوهستانی مرد ساده و عارفی وارسته با دانشگاهی جامع:
مردی که اعتقاد نداشت علم یک عالم یا کرسی یک دانشمند باید دویست پله بالاتر از مردم باشد. از منبر بی پلکانش میشد به مردمی بودنش پی برد. جمله زیبایی را دوست عزیز و راهنمای من در این سفر از ایشان نقل کردند که زیبایی و عظمت این جمله و عظمت گوینده این جمله تمام ذهنم را مشغول کرده:«من سخن بیهوده گفتن را کمتر از لقمه حرام نمیدانم»:
انسان نه آندرتال انسانی که در سی و پنج هزار سال پیش از میلاد نسلش منقرض شد به ایران هم پای گذاشت. من سرگذشت آنها رادر درس مرد شناسی ما قبل تاریخ در کلاس دکتر رفیع فر شنیده بودم. اما برای اولین بار این غار را دیدم. جایی که محل زندگی این گونه از انسانهای میمون نما بود و می تواند شناس نامه فرهنگی و سابقه تمدنی این کشور باشد. میدوند تنها تابلویی که در آنجا نصب بود چی می گفت؟ ورود احشام ممنوع.!! البته با کلی گشتن فقط غار هوتو را پیدا کردیم:
و در نهایت بنایی مربوط به دوران سلجوقی که هم دو نفر اشتباهی در آن دفن شدند هم بد مرمت شده بود برای آنکه اسلامی اش کنند بر خلاف معماری منطقه گنبد و کلاهی بر سرش گذاشتند!:
با تشکر از دوست عزیزم جناب آقای مهندس یوسفی راهنما و همراه سفرم
منبع :گرد شهر با چراغ