کیهان در ویژه های خود نوشت:
مخالفت دبيركل كارگزاران با شرط گذاري موسوي خوئيني ها
دبيركل حزب كارگزاران با شرط گذاري اصلاحات براي حضور در انتخابات مخالفت كرد.
پيش از اين كساني چون موسوي خوئيني ها و خاتمي و برخي اعضاي حزب مشاركت مدعي شده بودند تا هنگامي كه برخي اصلاح طلبان در بازداشت و موسوي و كروبي در حصر هستند امكان شركت در انتخابات وجود ندارد و اين در حالي است كه امثال موسوي خوئيني ها و خاتمي به خاطر سوابق خيانتشان، مجرمان فتنه سال 88 هستند و طاقچه بالا گذاشتن آنها مطلقاً محلي از اعراب ندارند.
با اين حال همان موضع شبه طلبكارانه نيز با واكنش منفي غلامحسين كرباسچي دبيركل كارگزاران مواجه شده بود كه در مصاحبه با يكي از نشريات زنجيره اي مي گويد: نبايد دنبال رفع حصر موسوي و كروبي باشيم. وي مي افزايد: با همه نگراني و تأثري كه از زندان و حصر دوستانمان داريم ولي به ياد بياوريم كه اينگونه مشكلات در اوج قدرت اجرايي اصلاح طلبان كم نبوده است… آن روزها حتي به فكر كسي هم خطور نمي كرد كه به خاطر وقوع آنچه نمي پسنديم از قدرت كناره گيري كنيم و در امور حكومت دخالت نكنيم.
كرباسچي كه به خاطر عدم حمايت از وي به هنگام زنداني شدنش به خاتمي اعتراض كرده بود، حالا مي گويد: در اولين هفته زندان در سال 78 كه ناباورانه به زندان عادت مي كردم وقتي تلفني از آقاي عطريان شنيدم كه آقاي خاتمي آنقدر گرفتاري دارد كه مسئله زندان رفتن ها در بين آنها گم است در عين اينكه آب سردي بود روي آن همه احساس و هيجان ولي معقول كه فكر كردم پيش خودم گفتم اين هزينه اي است كه بايد داد و به ايشان حق دادم كه چنين روالي در پيش گيرد.
كرباسچي اين را هم گفته كه «اگر قرار بود زندانيان سياسي آزاد شوند، آقايان كروبي و موسوي از حصر بيرون آيند، وضعيت اقتصاد و فرهنگ و سياست داخلي و خارجي رو به بهبود رود پس اصلاح طلبان براي چه بايد به قدرت برسند؟».
سرمايه داري در غرب دموكراسي را به بردگي گرفته است
يك فيلسوف آلماني اعلام كرد دموكراسي در سيستم سرمايه داري ممكن نيست و اين دو در تضاد يكديگر قرار دارند.
به گزارش دويچه وله «پروفسور اكسل هونث فيلسوف نام آشناي آلماني در نشست جهاني راه دموكراسي در مونيخ درباره چگونگي تحقق دموكراسي پذيري در يك سيستم گفت: بازار بايد خود را با موازين دموكراسي تطبيق دهد، نه برعكس.»
بخش دوم نشست جهاني «راه دموكراسي» در سالن تئاتر شهر مونيخ برپا شد. در اين نشست كه به ابتكار انستيتو گوته در 4 بخش تنظيم شده است، دانشمندان، نويسندگان و پژوهشگران ديگر كشورها نيز از طريق ماهواره شركت داشتند و در باره چگونگي تحقق پذيري دموكراسي در يك سيستم كاپيتاليستي (سرمايه داري) در كشورهاي گوناگون به بحث نشستند. ابتدا گفته اي از گوته، شاعر و نويسنده پرآوازه آلماني، نقل شد: «هيچ كس برده تر از آني نيست كه بپندارد آزاد است و آزاد نباشد.»
پروفسور اكسل هونث، فيلسوف آلماني، از جمله در اين نشست گفت: روابط دموكراتيك حاكم در غرب ظاهري است. در اين كشورها انتخابات آزاد وجود دارد، ولي تصميمات اصلي از سوي صاحبان صنايع و بخش اقتصادي جامعه اتخاذ مي شود. بخش بزرگي از جامعه به درستي در اين كه آيا نظر مردم در تصميم گيري هاي سياسي تأثير دارد يا نه، ترديد دارد.
استاد فلسفه كه در دانشگاه فرانكفورت تدريس مي كند، مي افزايد: مردم در حال حاضر معتقدند كه گستره قدرت و حوزه عمل سياستمداران و پارلمان، به طور كلي بسيار محدود است و اينكه شهروندان درباره مسائل گوناگون چه فكر مي كنند، به طور كلي اهميتي ندارد. دليل محدوديت دامنه نفوذ و اراده سياست در «لجام گسيختگي» بخش اقتصادي است.
اين فيلسوف در گفت وگو با دويچه وله مي گويد: «بسياري از اهداف سياسي اصولاً به اجرا در نمي آيند، چون حكومت هايي كه قصد پياده كردن اين تصميم ها را دارند، با سدهاي بخش اقتصادي روبرو مي شوند.»
به نظر اكسل هونث، در سيستم حكومتي كاپيتاليستي اصولاً انسان و نيازهاي او به مثابه عاملي تعيين كننده به حساب نمي آيند. از اين رو ضرورتي هم براي برآوردن خواست هاي اين شهروندان احساس نمي شود؛ «در حال حاضر همه راهكارها در اين نسخه خلاصه مي شود كه دموكراسي بايد خود را با بازار و اقتصاد هماهنگ كند.»
وي مي گويد: اين نسخه به عنوان راهكاري كارا در مقابله با بحران مالي اروپا بارها و بارها پيچيده و مورد استعمال قرار گرفته است. ولي اين روند به معناي از دست رفتن دستاوردهاي دموكراسي است. بازار بايد خود را با موازين دموكراسي تطبيق دهد، نه برعكس.
دور بعدي سري بحث هاي «راه دموكراسي» با عنوان «ناكجاآباد و بازسازي» در 24 فوريه در مونيخ، آتن و واشنگتن دي سي برگزار خواهد شد.
چكش اصلاح طلبان هيچ اسبي را نعل نمي كند!
عضو مستعفي حزب مشاركت تصريح كرد: اصلاح طلبان با ادامه سياست سال 88 امكان بازگشت به عرصه انتخابات را ندارند.
عباس عبدي در عين حال تاكيد كرد اين طيف يكي به نعل و يكي به ميخ مي زنند. وي در هفته نامه آسمان خواستار شفافيت و صراحت اصلاح طلبان شد و نوشت: اين روزها بيش از گذشته مباحث مربوط به سياست انتخاباتي اصلاح طلبان مطرح مي شود، ولي هرچه جلوتر مي رويم، به جاي آنكه چشم انداز موضع آنان درباره انتخابات روشن تر و يكدست تر شود، گوناگون تر مي شود.
ريشه اين تشتت در چيست؟ چرا هرازگاهي يكي به ميخ زده مي شود و يكي به نعل؟ و البته در نهايت هم اين چكش سرگردان بر دستان نعل بند فرود خواهد آمد و هيچ اسبي را نعل نخواهد كرد. واقعيت اين است كه مسئله و مشكل اصلاح طلبان، انتخابات و شركت يا عدم شركت در آن نيست.
همچنان كه سال گذشته هم كه نتوانستند در اين مورد تصميم موثري بگيرند، نه تنها هيچ مشكلي حل نشد، كه بر اختلافات افزوده گشت. تا وقتي كه تناقضات موجود در ذهنيت و رفتار كليت اصلاح طلبان حل نشود، قابل تصور نخواهد بود كه شاهد شكل گيري راهبردي عملي و معقول از سوي آنان باشيم.
وي سخنان چندي پيش عبدالله نوري را نمونه اين تناقض و تشتت ها توصيف كرده و مي نويسد: اولين نكته اي كه در سخنان ايشان به چشم مي آيد تاكيد بر اين موضوع است كه تعريف روشني از اصلاح طلبان و جنبش سبز ارائه نشده است. آيا واقعا چنين است؟ اگر اين گزاره درست باشد، آيا ديگران حق ندارند از اصلاح طلبان بپرسند كه شما تاكنون براساس چه چارچوب تعريف شده اي رفتار كرده ايد و يا در ادامه رفتار خواهيد كرد؟
عباس عبدي اضافه كرد: اگر اين گمان ايجاد شده كه تعريف روشني از اصلاحات وجود ندارد، از آنجا ناشي مي شود كه در چهار سال گذشته نوعي تغيير خط مشي (آگاهانه يا ناآگاهانه) در اين مجموعه بوجود آمده، كه آنان را در حالت برزخ سياسي و تعليق نگه داشته، و به قول معروف يك دل آنان در گرو يك رفتار و راهبرد قهرمان بازي و قهرمان سازي است و يك دل در گرو نشان دادن يك كنش خردورزانه و عقلايي و مبتني بر اصول اصلاحات است.
عبدي تصريح كرد: واقعيت اين است كه با ادامه سياست سال 1388، امكان بازگشت به عرصه انتخابات وجود ندارد. يا حداقل در شرايط حاضر چنين امكاني قابل تصور نيست، و نه تنها نشان ندادن اقدامي از سوي حكومت براي حضور اصلاح طلبان، غيرمنتظره نيست، بلكه حالت عكس آن غير قابل انتظار است.
شايد اصلاح طلبان راي دادن آقاي خاتمي [در انتخابات مجلس] را نشانه اي مثبت از جانب اصلاح طلبان بدانند، در حالي كه اين كار هيچ اهميتي نداشت، اگر آقاي خاتمي خود را در مقام رهبر اصلاحات مي شناسد، مي بايست اين كار را با اعلام قبلي و درخواست از طرفدارانش براي حضور در پاي صندوق ها، آن هم جلوي خبرنگاران و در تهران انجام مي داد، و در ادامه هم به هيچ وجه از آن كوتاه نمي آمد، نه آنكه در دماوند و يك صندوق دور افتاده و به دور از چشم ديگران و در بعدازظهر روز راي گيري و بدون اعلام قبلي راي دهد.
و جالب اينكه انتظار داشته اند، حكومت در برابر اين اقدام احتمالا انتحاري! واكنشي درخور نشان دهد، در حالي كه بجز مشكلاتي كه گفته شد، اين اقدام نشان داد كه طرف اصلاحات، فاقد رهبري و اراده و حتي تحليل درست از شرايط سياسي است و هيچ كس حاضر نيست روي چنين نيرويي حساب كند. نيرويي كه قادر به رهبري و هدايت طرفدارانش نيست، بيش از آنكه، آنان را رهبري كنند، تابع نظرات احساسي و شعاري آنان است.
راي دادن آقاي خاتمي نشانه بارزي از عمل بدون پشتوانه تحليلي بود.عضو مستعفي مشاركت درباره سرخوردگي اصلاح طلبان نوشت: نكته ديگري كه به درستي در سخنان آقاي نوري مطرح شده، فراگير شدن حالت يأس و نااميدي و انفعال در ميان اصلاح طلبان است.
وي در ادامه با تعريض به عبدالله نوري نوشت: آقاي نوري به درستي اشاره مي كند كه ميان اصلاح طلبان نظرات گوناگوني درباره انتخابات وجود دارد، ولي چرا اين نظرات گوناگون در سال 1376 نبود؟ و چرا اكنون پس از گذشت 4 سال، باز هم از گوناگوني ها كاسته نشده است؟
عبدي با بيان اينكه «نحوه رفتار اصلاح طلبان در سال هاي اخير، نه از منطق استوار سياسي برخوردار است و نه اينكه مي تواند با مردم و مسائل جامعه تعامل كند، حداكثر كارايي آن در برخي شبكه هاي اينترنتي و براي لقلقه زباني غيرمسئولانه، كارآيي دارد» خاطرنشان كرد: اگر اصلاح طلبان گمان مي كنند كه با وجود فضاي بي اعتمادي متقابل كنوني گام موثري نمي توان برداشت، در اين صورت چاره اي ندارند جز اينكه وارد يك بازي برد – برد شوند، و با برداشتن گام هاي معنادار و ضمن نقد گذشته، خود را براي انتخاباتي آماده كنند كه موضوعيت دارد. براي انجام اين كار زمان از دست رفته است.
اينكه آقاي نوري گفته اند «اين بحث ها فعلا در مرحله مقدماتي است»، اين سوال را پيش مي آورد كه مگر امروز معلوم شده كه انتخابات در راه است كه بحث هاي آن در مرحله مقدماتي است؟ قضيه چندان پيچيده نيست، برخي از جناح هاي اصلاحات علاقه اي به ورود به اين بحث ندارند، و آن را كش مي دهند كه نظر خودشان را به عنوان تنها گزينه مطرح كنند. و به احتمال فراوان مي توان گفت كه اين بحث ها همواره در مرحله مقدماتي باقي خواهد ماند.
پيرزن برده فروش به آخر خط رسيده است!
يكي از عناصر سلطنت طلب فراري اعلام كرد سازمان منافقين براي ايجاد جو عدم اعتماد در اپوزيسيون، اعضاي جدا شده اين سازمان را نفوذي وزارت اطلاعات جلوه مي دهد.
«داريوش-م» در پايگاه اينترنتي موسوم به «جبهه متحد جنبش سبز» مي نويسد: مدتي سازمان مجاهدين خلق اقدام به ايجاد جو شك و ترديد و بي اعتمادي در درون اپوزيسيون دموكرات ولي بسيار از هم پاشيده مي كند. آنها خوب درك كرده اند كه حنايشان بيش از هر جا در نزد مجاهدين سابق [جداشده] بسيار بيرنگ شده و آنها به اين آساني و راحتي از ظلم و جنايت فاحشي كه نسبت به آنها روا شده دست برنمي دارند و قصابان سابق خود را كه آنها را دست بسته تحويل استخبارات صدام، مي دادند به حال خود نمي گذارند.
چه خانواده ها كه به دست اين جانيان از هم پاشيده شد و چه فرزندان و والديني كه در اثر مغزشوئي اين پولپوت ها براي هميشه از ديدار همديگر محروم گشته اند. به زعم عده اي بعد از حمايت آمريكائيها از مجاهدين تغيير چشمگيري در رفتار مجاهدين بوجود آمده، ولي اين تغيير به علت تغيير افكارو عقايد سازمان نسبت به جنايات گذشته شان نيست وگرنه خانم مريم رجوي به خود اجازه نمي داد كه با كمال وقاحت خود را تنها آلترناتيو معرفي كند و توقع داشته باشد كه همانند حمايت از گروه هاي مسلح سوري از اينها هم حمايت كنند. البته مقايسه مريم خانم بين مجاهدين و بخشي از معارضان سوري كه گرايشهاي تروريستي شديد دارند زياد هم قياس مع الفارق نيست.
وي ادامه مي دهد: سازمان مجاهدين [منافقين] روش هاي تروريستي را تبديل به هوچي گري و ترور شخصيت كرده اند. پيش از اين از سوي پنتاگون اعلام شد كه جمهوري اسلامي حدود سي هزار تروريست در خارج كشور دارد كه بخشي در گروههاي اپوزيسيون و به ظاهر به صورت مخالف رژيم ايران فعاليت مي كنند ولي فورا به تنها گروهي كه هم پنتاگون و هم خود سازمان اشاره مي كنند اعضاي سابق و جدا شده هستند.
سازماني ها به درستي تشخيص داده اند كه بزرگترين افشاكننده دروغ هاي آنان همين اعضاي سابق مي باشند كه با دست خالي و با وجود تمام حملات فيزيكي و ترور شخصيت از طرف مجاهدين كمر به افشاي چهره واقعي و كريه اين دار و دسته متعلق به مريم خانم بسته اند. حدس قريب به يقين من اين است كه سر و صدا درباره جاسوسان رژيم با هدف سركوب و بدنام كردن اعضاي سابق مي باشد وگرنه همه ما به اين واقعيت واقف هستيم كه عوامل رژيم در ميان اپوزيسيون ايران رخنه كرده و با ايجاد جو عدم اعتماد به توليد اختلاف و جلوگيري از اتحادها مي پردازند.
اين سلطنت طلب فراري مي افزايد: اگر سران سازمان واقعا تغيير روش داده اند پس چرا چندي پيش بخشي از اعضاي سابق را كه به طرزي مسالمت آميز به تظاهرات بر عليه آنها در پاريس مشغول بودند مورد حمله فيزيكي قرار دادند تغيير رفتار بايد نشان دهنده ترك اين رفتارهاي كثيف، ترور شخصيت و عدم تكرار صحنه هاي خيمه شب بازي با شركت ساكنين اروپاي شرقي و جا زدن آنها به جاي ايرانيان باشد.
گفتني است سركردگان سازمان منافقين در ميان گروه هاي اپوزيسيون به «دلال برده» شهرت دارند كه هواداران را با فريب و شستشوي مغزي به عنوان برده در اختيار ديكتاتورهايي نظير صدام و رژيم صهيونيستي قرار مي دهند. چندي قبل يك هوادار گريخته از پادگان اشرف در صفحه فيس بوك خود نوشته بود؛ مريم رجوي پيرزني كه با برده فروشي ارتزاق مي كند امروزه بر اثر پيري به ازكارافتادگي نزديك شده است.