برخی بر این باورند که فتنه سال 88 حادثه و واقعه ای بود که به یکباره از زمین برکشید و بعد از چندی خاموش شد. کم و بیش نیز این را شنیده ایم که برخی جریان کربلای حسینی و عاشورای سال 61 را نیز حادثه ای بیش نمی دانند، در حالی که اگر مراجعه ای به روایات و بیانات معصومین علیهم السلام داشته باشیم می بینیم بحث خانه نشینی حضرت علی(ع) را حادثه ای اتفاقی نمی بینند بلکه آن را فتنه ای می دانند. فتنه ها به صراحت آیات الهی جریاناتی به هم پیوسته هستند که در دوران زندگی بر اشخاص و جوامع تحمیل می گردند. در این زمان است که بلیه و امتحان معنا یافته و به اندازه وسعت آن فتنه جوامع و اشخاص در آن حضور یافته و هر کس خود را نشان می دهد که چه اندازه به اصول پایبند است و ادعایش با رفتارش همخوانی دارد یا ندارد.
اصل سخن همان است که در سوره مبارکه کهف آمده: «أحسب الناس أن یترکوا أن یقولوا آمنا و هم لایفتنون؛ آیا مردم پنداشته اند که آن ها رها شده اند و تنها به گفتار آنها اکتفا خواهد شد. به صرف ادعای ایمان، گفتارش را پذیرفته ایم و آنها به فتنه نمی افتند؟»
این آیه شریفه گویای این است که اینگونه نیست، بلکه هر گفتار، شعار، ادعا و باوری را فتنه ای مناسب با آن خواهد بود. نکته اینجاست که در کلام پروردگار عالم آمده است: «ولقد فتنا الذین من قبلهم فلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین؛ پیش از این ما امت های قبل را به فتنه انداختیم، پس معلوم شده است که چه کسانی راستگویند و چه کسانی دروغگو» فراموش نکرده ایم که قبل از فتنه سال 88 یعنی در واقعه 18 تیر سال 78 شاهد فتنه ای دیگر بودیم که در کمترین زمان و با کمترین هزینه ای خاموش شد ولی همان فتنه بعد از حدود یک دهه، بیش از هشت ماه کشور را به چالش شکننده ای کشاند تا جایی که دشمنان را شاد و دوستان را آزرده خاطر ساخت.
شاید اگر این فتنه هویت خود را در عاشورای حسینی نشان نمی داد، این گونه جمع نمی شد. چرا که بسیاری از کسانی که باور نداشتیم، به جمع ساکتین فتنه پیوسته بودند. در آن زمان شاید برخی با توجیه و به بهانه میانه بودن و از دست ندادن توان میانجی گری سکوت می کردند، و شاید برخی می خواستند ببینند آخر کار چه می شود. این همان است که از شاخصه های منافقین و بیمار دلان است که «اذا خلوا الی شیاطینهم قالوا انا معکم؛ وقتی با شیاطین خود خلوت می کنند می گویند ما با شمائیم.» «انما نحن مستهزئون؛ ما تنها آنها را به استهزاء گرفته ایم،ولی وقتی با اهل ایمان می شوند می گویند که ما ایمان آورده ایم: و اذا لقوالذین آمنوا قالوا آمنّا» در واقع اینها بیماردل اند که نان را به نرخ روز می خورند، و بی خبرانی هستند که مورد استهزاء خداوند قرار می گیرند. اینها ادعای اصلاح کرده و خود را مصلح می دانند در حالی که مفسرانی بیش نیستند.در هر حال، به هر بهانه که بود اینها به دشمن علائم غلط می دادند، طمع بیگانگان را تحریک می کردند که هجوم تندتر و توان یورش بیگانه فزونی یابد.
بسیاری از خارج نشینان و منافقین در طی چند ماه از مرزهای شناخته شده و نشده وارد کشور شدند. اما همین که این شعله وری و فتنه گری به ایام حسینی تلاقی کرد، به ناگاه جمعیت حزب الله از جا کنده شد و در آن هجمه تاریخی خود، نفاق را از بیخ و بن برانداخت. این حرکت برای همه یک عملیات نوظهور بود. اما نه، برای همه فتنه نوظهور نبود. آن جمله زرین و سخنان مقام ولایت عظمی (دامت برکاته) آنگونه سخنان که فرمود من چیزی ندارم جز اندامی نحیف و رنجور و سخنان آخرشان با مولای عزیز و غریب که همه دوستداران صاحب الزمان (ارواحنا فداه) را به سمت حضرت قائم (صلوات الله علیه) سوق داد نشان داد ایشان تا آخر قصه را می دانند. این بیانات برخاسته از جان، و آن احساس تنهایی، و آن فریاد أین عمار ایشان هر صاحب غیرتی را به میدان رزم کشانید. دیگر برای فتنه و فتنه گر چیزی نمانده بود و آنها به حد کافی خود را خراب و رسوا کرده بودند. دشمنان و بیگانگان، حمایت های آنان و … برخورد قاطع آقا و دلسوزان، خط و خطوط را آشکار ساخته بود. اما آن فتنه، همه چون کوهی آمد و چون موئی رفت.
فتنه های آینده کدامند؟
غفلت نشود که از گذشته گفتیم تا از آن تدبیری بر آینده داشته باشیم. امت اسلامی باید به هوش باشد که: 1- فتنه سنت الهی است، 2- در فتنه ها امتحان تحقق می یابد، 3- ریزش و رویش ها جدی است،4- هر فتنه از فتنه گذشته سخت تر و دقیق تر است، چون ممتحن حکیم است. 5- در امتحان سوالات امتحانی برای همگان آشکار نیست، گرچه بیداران حدس قابل تأملی دارند. 6- برخورد با فتنه در ماهها و روزهای آینده نیز پیچیده تر خواهد بود. 7- برخوردهای نفاق آمیز پاسخ گو نیست، بلکه خطر را جدی تر می سازد. همه باید موضع گیری شفاف داشته باشند.
راه حل برخورد با مشکل و فتنه چیست؟
حل مشکل به داشتن میزان و ترازوئی برای سنجش است که همه باید خود را به آن شاقول و تراز همراه سازند و گر نه خواسته یا ناخواسته به خطا و اشتباه می افتند. به نظر می رسد که مقام ولایت در دوران حضور و در دوران غیبت، ولی فقیه تنها میزانی است که با آن باید خود و رفتار سیاسی-اجتماعی دیگران را سنجش کرد. و گرنه گاه ناکثین و گاه قاسطین و گاه مارقین میدان دار معرکه خواهند شد. آنها از هر ابزاری گاه نظامی، گاهی فرهنگی، و گاهی اقتصادی و … برای اغفال دیگران بهره می برند. و دلبستگان به دنیا را به سمت خود برده و آنها را می خرند.
گو این که تبعیت از وجود مبارک ولی امر لازم است ولی کافی نیست و علاوه بر آن باید انسان تعلق به دنیا نداشته باشد و عشق او به مقام ولایت بیشتر و برتر از دلبستگی اش به دنیا باشد و گرنه دنیا زده را دنیا می رباید و این خود ریشه همه خطاها است. «حب الدنیا رأس کل خطیئه» پس زمین کشت نیز نباید شوره زار باشد که بهترین زارع و بذر نیز فایده ندارد و تنها نیرو به هدر می رود.
خداوندا ما را از دنیازدگی برهان تا درک گفتار مقام ولایت کرده و تا سر حد جان او را درک کرده و حمایت کنیم که او و خواسته هایش برتر از جان است چه رسد به مقام، جاه و مال و منصب های دنیوی.
*حجت الاسلام آقاتهرانی