هراز نیوز :دیروز در نشستی درخصوص مصلح جهانی یکی از شرکت کنندگان از سابقه انجمن حجتیه و نحوه فعالیتش در ایران پرسید به نظر میرسد خیلی از احاد جامعه هم اطلاعاتی از این انجمن نداشته و فقط نام ان را شنیده باشند .
بولتن گزارشی را باعنوان بازخوانی عملکرد انجمن حجتیه د ردو بخش منتشر کرده که در بخش اول به بررسی ارتباط این انجمن با ساواک و دربخش دوم به انحراف این جریان از انقلاب اسلامی می پردازد .

نام كامل انجمن حجتيه كه به انجمن ضدبهائيت نيز مشهور بوده، «انجمن خيريه حجتيه مهدويه» است. اين انجمن مقارن با كودتاي آمريكايي 28 مرداد 1332 تأسيس شد. مؤسس اين گروه آقاي شيخ محمود ذاكرزادة تولايي است كه به نام شيخ محمود حلبي شناخته شده بود. وي تا پيش از كودتا هر روز برنامه هاي سخنراني در راديو مشهد داشت.

در خصوص علت و هدف تشكيل انجمن نظرات مختلفي وجود دارد اما گذشته از علت شكل گيري انجمن حجتيه آنچه كه با قاطعيت ميتوان گفت اين است كه انجمن برخلاف حركت اسلام سياسي و انقلابي حركت كرده و با جدايي دين از سياست نيروي خود را مصروف عوامل فرعي كرده، از مبارزه با اصل و ريشه فساد غافل ماند و به همين جهت مورد استقبال دربار قرار گرفت.

شیخ محمود حلبي به تشكيلات خود رسميت داد و نهايتاً در سال 1336 آن را به نام انجمن حجتيه مهدويه به ثبت رساند. اين انجمن داراي يك هيأت مديره بود كه فعاليتهاي انجمن زيرنظر اين هيأت مديره انجام مي گرفت. شيخ محمودحلبي رياست هيأت مديره را بر عهده داشت و اعضاي اين هيأت مديره عبارت بودند از: حاج سيد رضا رسول، سيد حسن سجادی، محمد حسين غلام حسين، حاج محمد تقي تاجر.

اساسنامه انجمن داراي يك فصل، دو ماده، هشت بند و دو تبصره بود؛ تبصره يك عبارت است از اين كه، هدف انجمن تا ظهور قائم موعود غيرقابل تغيير است. در تبصره دو آمده است: «انجمن به هيچ وجه در امور سياسي مداخله نخواهد داشت و نيز مسئوليت هرنوع دخالتي را در زمينه سياسي كه از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گيرد بر عهده نخواهد داشت.»

انجمن حجتيه به زودي موفق شد در اكثر شهرهاي ايران گروههايي را سازمان بدهد و از تهران فعاليت آنها را هدايت كند. از آنجا كه هر نوع فعاليت سياسي از طرف اعضاي انجمن ممنوع بود عملاً حمايت دستگاه امنيتي دوره حكومت محمد رضا شاه را به خود جلب كرده بودند. آقا علي اكبر پرورش از فعالان اوليه و سابق انجمن حجتيه مي گويد: «از برادران و خواهران انجمن نوشته مي گرفتند كه در امور سياسي دخالت نكنند و انجمن شديداً از درگير شدن با مسائل سياسي اجتناب مي كرد.»

به دليل گرفتن تعهد كتبي مبني بر عدم مبارزه و عدم دخالت در امور سياسي از اعضا بود كه انجمن، نه تنها كوچكترين تهديدي از جانب رژيم منحوس پهلوي نشد بلكه بعضاً مورد حمايت آنان نيز قرار گرفت. از طرف ديگر چون متظاهر به مذهب و مطيع مرجعيت هم بود نزد روحانيان هم توانست مشروعيت لازم جهت حمايت را كسب كند.

دیدگاههای موجود در مورد روابط انجمن با ساواک

در مورد روابط انجمن حجتیه با رژیم پهلوی چند دیدگاه مطرح است:

یک دیدگاه این است که انجمن حجتیه هیچ ارتباطی با رژیم نداشته و اصلا مورد تایید رژیم نبوده است و اگر رژیم شاهنشاهی در برهه ای از زمان آنان را تایید کرده به جهت مصالح آن دوره اقدام به این کار نموده است.

دیدگاه دوم به ارتباط نزدیک و تنگاتنگ انجمن و ساواک تاکید داشته و آنان را نفوذی های ساواک در میان متدنیان تلقی می کند.

دیدگاه سوم حالتی بینابین دو دیگاه قبلی است و معتقد است انجمن به طور مطلق مورد تایید ساواک نبوده اما وجود این نوع انجمن ها در آن برهه نوعی کشاندن جوانان مذهبی طرفدار انقلاب و معارضان رژیم به جلسات بی خاصیت یا حداقل آرام و سخنرانی های بی خطر انجمن و سوق دادن روحیه مبارزه جویی جوانان متدین به سوی مبارزه با بهائیت و انصراف آنان از مخالفت صریح با رژیم است. لذا اگر مواردی انجمنی ها مورد تایید رژیم بودند از آنان استفاده ابزاری شده است و یا خود انجمنی ها توجهی به جایگاه خود در پیش ساواک نداشتند و نمی دانستند ساواک از آنان بهره برداری می کند. چون انجمن حجتیه با همه مدیران کشوری رژیم پهلوی ارتباط داشت آنها امکانات خوبی برای رفت و آمد به شهرستانها جهت تبلیغ داشتند بنابراین خیلی ها دوست داشتند که به آنها نزدیک شوند. چرا که یک طلبه جوان در آن زمان اصلا نمی توانست به مسئولان کشوری نزدیک شود و با آنها ارتباط برقرار کند.

اسناد و مدارک بدست آمده از ساواک ثابت می کند که انجمن حجتیه روابط نزدیکی با ساواک داشته است که در ذیل به آنها پرداخته خواهد شد.

انتخاب مسئولان انجمن با موافقت ساواک

برخی سندهای به دست آمده نشان می دهد که علاوه بر وابستگی انجمن حجتیه به رژیم، مسئولان و متصدیان انجمن نیز توسط ساواک انتخاب می شدند. به عنوان نمونه می توان ازتایید ساواک در انتخاب قربانعلی مقدم برای ریاست انجمن حجتیه بجنورد نام برد.

 

 

گزارش جلسات انجمن به ساواک

در گزارش ساواک خراسان راجع به سید حسین سجادی معروف به مهندس آمده است که نامبرده به تعهد خود در برابر ساواک پایبند بوده و اطلاعات لازم را درباره جریانهای درونی انجمن حجتیه به طور پیوسته در دسترس ساواک قرار می داده است . سرتیپ بهرامی رئیس ساواک خراسان در پاسخ ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور با پشتیبانی اضمنی از نامبرده اطمینان می دهد که او در امور سیاسی به هیچ وجه دخالتی نمی نمایند و ساواک از تشکیل جلسات مرتب با اطلاع  است»

عدم موضع گیری سیاسی شیخ محمود حلبی و اعضای انجمن

انجمن حجتیه تا واپسین روزهای سلطنت خاندان پهلوی به تلاش بی درنگ خود در راه پاسداری از تز استعماری جدایی دین از سیاست و مخالفت با خط و راه امام راحل و وفاداری به رژیم طاغوتی ادامه می داد و این حقیقت نکته دیگر در خور نگرش این است که یکی از سران فریب خورده انجمن حجتیه در دیدار با برخی از مقامات ساواک به خود می بالد که :«… با تمام قوا کوشش نموده که کوچکترین قائله سیاسی در جلسات انجمن حجتیه مطرح نشود و اجازه ورود یک نفر از روحانیون به جلسات و دخالت آنان را در این زمینه نداده است».

 

 

تأیید انجمن توسط شاه

در گزارش یکی از منابع ساواک آشکارا آمده است :«… این انجمن یک سازمان سیاسی نیست و دولت نیز آن را تایید نموده و شاهنشاه آریا مهر هم از تشکیل آن ابراز رضایت فرموده اند».

گرفتن اجازه نامه از ساواک

انجمن تاجایی در جلب نظر رژیم پیش می رود که با تکیه بر ساواک و اخذ مجوز از آن به انجام رسالت خود ادامه می دهد. مهندس طیب در این باره می گوید: «در گذشته انجمن موضع مشخص و قاطعی نداشته است برای مثال می توان از اجازه ای که از ساواک برای تشکیل جلسات خود می گرفته نام برد». ساواک نظر مساعد خود را  در بخشنامه ای که اداره کل سوم به ساواک تهران و کلیه شعب آن در سراسر استان ها صادر نموده نشان می دهد.

مراعات حال انجمنی ها توسط ساواک

از آنجا که انجمن از سوی رژیم مجوز گرفته بود دارای روابط حسنه ای با ساواک بود اگر افرادی که هضم در هاضمه فکری و سیاسی انجمن نشده بودند و زیر پوشش انجمن فعالیت می کردند به اتهام مخالفت با رژیم دستگیر می شدند که این مورد نادری بوده است و یا اگر اشتباهی رخ می داد و فردی از انجمن توسط ماموران ساواک بازداشت می شد و بعد انجمنی بودن آن محرز می گشت و اثبات می شد یک ساعت هم او را نگه نمی داشتند و بلافاصله رهایش می کردند. برای آگاهی از پایه اطمینان ساواک نسبت به کارگردانان انجمن حجتیه همین بس که یکی از سران انجمن یاد شده به نام سید حسین سجادی معروف به مهندس در روز 28/6/42 در پی سخنرانی در یک مراسم مذهبی ویژه بانوان در مشهد ، مورد بدگمانی واقع شده و دستگیر می گردد لیکن بی درنگ ساواک خراسان با فرستادن گزارش به لشکر 6 خراسان او را تبرئه می کند و خواستار آزادی بی قید و شرط او می شود.

 

 

برخورد ساواک بااعضای جدا شده از انجمن

آقای پرورش می گوید: «وقتی ساواک متوجه شده بود که من از انجمن کنار رفته ام همین نادری ملعون ما را خواست و خیلی فحاشی کرد و گفت چرا دیگر در انجمن نیستی؟»

شرکت علنی  سران ساواک در جلسات انجمن

در جلسات انجمن گاهی تیمسار بهرامی رئیس ساواک مشهد شرکت می کرد و برخی از جلسات آنها که در محافل اعیان و اشراف مشهد برگزار می شد با تشریفات فوق العاده ای همراه بود.

توجیه ادامه حیات رژیم پهلوی

در دیدگاه انجمن حجتیه رژیم فاسد پهلوی به عنوان خطر عمده ای برای اسلام مطرح نبود و وجود رژیم را کمکی به ظهور امام زمان (عج) تلقی می کردند.

لو دادن مبارزان با رژیم به ساواک

اعضای انجمن حجتیه عناصر مبارز با رژیم را به ساواک معرفی می کرد، زیرا شیوه مبارزاتی امام خمینی را انحرافی تلقی می کردند و خودشان را موظف به بستن این باب می دانستند.

عناصر انجمن در صدد پاسخگویی به اتهام روابطشان با ساواک اظهار داشته اند که این روابط جهت اطمینان دادن به ساواک و پیشبرد هدف انجمن یعنی مبارزه با بهاییت بوده است. ولی اسناد و مدارک به طور واضح مشخص می کند که این رابطه بالاتر از یک اجازه کتبی بوده است و اسنادی مبنی بر مخالفت علنی انجمن با ساواک در دست نمی باشد.

بخش دوم

طرح مسائل انحرافي و خرافات يكي از مهمترين عملكردهاي انجمن حجتيه، قبل از انقلاب است. مهمترين و آشكارترين فعاليت انجمن، قبل از انقلاب، مبارزه با بهائيت بود. مبارزه با بهائيت فلسفه وجودي انجمن را شكل مي داد؛ اين مبارزه تنها در بعد فكري، انجام مي گرفت و انجمن وارد فاز سياسي و اقتصادي نمي شد. در حالي كه بهائيت يك پديده كاملاً سياسي و شبه جاسوسي بود و متقابلاً يكي از راههاي مبارزه با آن، برخورد سياسي بود. از آنجا كه انجمن سياست را نفي مي كرد با اين ويژگي بهائيت درگير نشد و فقط از پايگاه ايدئولوژيك به نقادي آن مي پرداخت.

چنین دیدگاهی موجب می شد که انجمن در مقابل افراد بهایی مانند هويدا نخست وزير، دكتر ايادي، دكتر ثابتي، يا هژبر يزداني و غيره كه از مسئولان و متنفذان حكومت استبداد بودند موضع گیری نکند، زيرا درگيري با آنان اگر چه بهائي بودند جنبه سياسي پيدا مي كرد نه ايدئولوژيك و چون انجمن بايد تنها با مبلغان بهائيت به مبارزه بر مي‌خاست ديگر كاري به كار آنها نداشت.

شهيد رجايي درباره فعالیتهای انجمن در دوران نهضت اسلامی می گوید: «آن موقعي كه برادران و خواهرانمان زير شكنجه فرياد مي كشيدند اينها مي رفتند ثابت كنند كه بهائيت بر حق است يا باطل و دقيقاً در مقابل مبارزه قرار مي‌گرفتند.»

شهيد هاشمي نژاد نیز می گوید: تعدادي از رهبرانشان (رهبران انجمن حجتيه) چنان بهائيت را بزرگ مي كردند كه انگار در اين مملكت، خطر، بهائيت است. در حالي كه ما معتقد بوديم يعني خط انقلاب معتقد بود كه بهائيت شاخه اي از شاخه هاي استعمار، معلولي است ما بايد سراغ علت برويم.»

در واقع عملكرد انجمن حجتيه در راه مبارزه ايدئولوژيك با بهائيت در خدمت اهداف رژيم شاه بود. رژيم قصد داشت از يك طرف با ترويج ابزار شيطاني و شهواني، جوانان را سرگرم كند و از طرف ديگر با تقويت جريانهاي غيرسياسي و بي خطر همچون انجمن حجتيه، فكر جوانان مذهبي را از مبارزه با رژيم فاسد شاه به مبارزه فكري و ايدئولوژيك با گروههايي همچون بهائيت سوق دهد. انجمني ها مسئله بهائيت را آن قدر مهم جلوه دادند كه حتي در مبارزه امام خميني(ره) با رژيم شاه شركت نكردند و در ضمن چون اين حركت را نشأت گرفته از فتواي مرجع انجمن (آيت الله خويي) مي دانستند از نظر شرعي نيز اشكالي در كار خود نمي ديدند. رهبران انجمن حتي با مشاهده سيل عظيم جمعيت مسلمانان در مقابله با نظام ستمشاهي و حمايت روحانيان معظم از آنها، حاضر نشدند كه به امامت مرجع كبير شيعيان تن بدهند.

نگرش انجمن به نهضت اسلامی

انجمن حجتیه ورود به عرصه سیاست را در زمان غیبت امام عصر(عج) غلط و موجب لطمه دین می دانست و معقتد بود فقط معصومین می توانند وارد این عرصه شوند. بر اساس این اعتقاد، انجمن حجتیه مبنا و اصول شیوه مبارزاتی امام خمینی را قبول نداشت و مخالفت ها و موضع گیری های انجمن در مقابل نهضت اسلامی نیز عمدتا ناشی از همین جوهره فکری آنها بود. علاوه بر این اختلافات مبنایی، آنها اعتقاد داشتند که شیوه مبارزاتی امام خمینی موجب می شود که آنها نیز در مبارزه با بهائیت دچار مشکل شوند. چون امام با مبارزه علنی، رژیم شاه را حساس کرده و موجب می شود رژیم محدودیت هایی برای فعالیت مخالفان ایجاد کند. از دیدگاه آنها شیوه مبارزاتی امام، انحراف مبارزاتی بود و این نوع مبارزه که موجب گرفتار شدن و شکنجه مبارزان می شود باید متوقف می شد.

انجمن و قيام 15 خرداد

قيام 15 خرداد نقطه عطفی در نهضت اسلامی به رهبری امام خميني(ره) عليه رژيم شاه بود كه هزاران نفر در آن شهید، مجروح، شکنجه و زندانی شدند. در حالي كه امت مسلمان ايران به رهبري امام خميني(ره) مبارزه جدي عليه رژيم فاسد شاه را آغاز كرده بودند رهبر انجمن حجتيه، امام را مورد مؤاخذه قرار مي‌دهد كه چه كسي مسئول اين همه خون‌هاي به هدر رفته است؟ وي در يك سخنراني در مدرسه مروي، امام را مسئول ريختن خون جوانان در 15 خرداد دانست و با تعبيرهاي تندي حركت اسلامي را محكوم نمود. جالب آن است كه شاه هم همين سئوال را مطرح كرده بود كه اين خون هاي ريخته شده به گردن كيست؟

امام خميني(ره) نيز در جايي فرمودند كه مسئول ريختن خون جوانان در 15 خرداد همان كسي است كه مسئول خون شهداي قيام امام حسين(ع) است. آقاي طيب از مسئولان سابق انجمن كه پس از انقلاب خود را از انجمن خارج كرد مي گويد: «از ابتداي نهضت اسلامی آقاي حلبي با ناباوري با آن برخورد مي كرد و معتقد بود كه نمي شود با رژيم تا دندان مسلح شاه مبارزه كرد و عقيده داشت كساني كه به اين راه كشيده مي‌شوند خونشان را هدر مي دهند و كساني كه افراد را به اين راه مي كشانند مسئول اين خونها هستند و معتقد بودند كه كار صحيح فعاليتهاي فرهنگي و ايدئولوژيك است نه مبارزه عليه رژيم.»

بدين ترتيب انجمن حجتيه در قيام 15 خرداد در كنار استعمار و شاه قرار گرفت و هم‌صدا با حزب توده، بهائيت و جبهه ملي اين قيام را محكوم كرد.

انجمن حجتيه در طول سالهاي بعد از 15 خرداد نيز همان روش دوري از سياست و عدم مبارزه با رژيم شاه را دنبال مي كرد و از دشمنان اصلي غفلت مي ورزيد.

به همين جهت همواره مورد حمايت ساواك و رژيم شاه قرار داشت. در حالي كه رژيم شاه كوچكترين حركت نيروهاي انقلاب را خفه مي كرد انجمن در تمديد اعتبار پروانه فعاليت خود با مشكلي روبه رو نبود. در واقع انجمن حجتيه به جناح مذهبي حكومت بدل شده بود و مأموران از جلسات آنها محافظت مي كردند.

ناتوانی در مقابه با نهضت اسلامی

اگر چه انجمن حجتیه با نهضت اسلامی همگام نشد و سعی در انحرافی جلوه دادن و مخالفت با آن را داشت اما گسترش نهضت آن قدر سریع بود که تبلیغات آنها اثری نداشت. تبلیغات علیه نهضت اسلامی و مشی امام خمینی شاید در سال‌های دهه 1340 تاثیرات اندکی داشت ولی در دهه 1350 با آگاهی بیشتر مردم در مورد فساد رژیم شاه و جنایات امریکایی ها در ایران اعتقاد مردم به ضرورت سرنگونی رژیم شاه و کوتاه کردن دست استعمارگران تقریبا در تمام ایران فراگیر شد. بنابراین استدلال های انجمن حجتیه مانند حمایت از شاه به دلیل شیعه بودن دیگر کارایی نداشت و انجمن از نظر ایدئولوژیکی در مقابل نهضت اسلامی کاملا ناتوان شد چنانچه بسیاری از عناصر سطوح پایین انجمن از بدنه جدا شده و به نهضت اسلامی پیوستند.

خصومت با امام خمینی

ناتوانی انجمن حجتیه در مقابل نهضت اسلامی موجب شد تا آنها راه خصومت را در پیش بگیرند. شیخ محمود حلبی در جلسات خصوصی و حتی رسمی علیه امام خمینی موضع گیری می کرد و آقای افتخار که نفر دوم انجمن در آن زمان بود مرتبا روی منبر به سم پراکنی علیه امام و یاران ایشان مشغول بود. فعالیت های روحانیت خط امام در مشهد نیز موجب شد تا آقای حلبی و افتخار که مشهدی بودند با مشاهده ریزش نیروهایشان در این شهر سفرهایی را از تهران به مشهد انجام داده و علیه روحانیت خط امام موضع گیری نمایند و اهانت های سخیفی را مطرح کنند.

موضعگيري انجمن در سالهاي 56 و 57

با اوج گيري نهضت اسلامي در سالهاي 56-57 به رهبري امام خميني(ره) انجمن با مشکلات اساسی روبرو شد. برخي نيروهاي درون انجمن نيز انجمن را براي پيوستن به نهضت اسلامي زير فشار قرار دادند، اما انجمن حتي بيانيه اي هم در پشتيباني از تظاهرات هاي انقلابي صادر نكرد. به دنبال عدم همراهی انجمن با حركت مردم، انجمن دچار فروپاشي تشكيلاتي شد، چون بدنه اصلي انجمن به انقلاب پيوسته بود.

انجمن براي حفظ موجوديت تشكيلاتي بر سر دو راهي شركت يا عدم شركت در انقلاب اسلامي قرار گرفت و براي فرونشاندن جوّ داخل و خارج انجمن نسبت به خودش، با ارسال نامه هايي به برخي از مراجع آمار و بيلان كاري از انجمن را ارائه داد و عنوان مي‌كردند كه ما در طول فعاليت هاي فرهنگي مان تعدادي از بهائيان را مسلمان كرده ايم و حتی این تعداد مسيحي نیز اسلام آورده اند، تعداد زیادی از جوانان لاابالي را به محفل فعاليتهاي اسلامي كشانده ايم و اين ثمره و محصول فعاليتهاي فرهنگي انجمن بوده است. اگر در امور سياسي دخالت مي كرديم به اين توفيقات و نتايج نمي رسيديم، اينك با توجه به اين كه شركت در تظاهرات و امور سياسي منجر به از هم پاشيدن انجمن مي‌گردد و حركتهايي در انحصار يك عده از روحانيان آغاز شده تكليف شرعي ما را بيان فرماييد. لذا انجمن مبارزه با بهائيت را بهانه قرار داده، در انقلاب شركت نكرد و حتي پيروزي انقلاب را غيرممكن مي دانست.

مهندس طيب يكي از مسئولان سابق و جداشده از انجمن نيز در اين باره مي گويد: «در جريان مبارزه و انقلاب، خود آقاي حلبي قضاوتشان اين بود كه اين انقلاب، چون رژيم مسلح است و ارتش دارد و مردم سازمان و سلاح ندارند به پيروزي نميرسد.»

وی همچنین می گوید: «با روي كار آمدن شريف امامي در 19 رمضان 1357 تعدادي از اينان حركت ديگري را در برابر امت قهرمان ايجاد كرده و راه افتادند و گفتند اين ملازاده است اين آخوندزاده است. آيت الله زاده است. اين از بيت سلطان العلماست. ديگر كارها درست مي‌شود حالا چه مي گوييد.»

اما تمام سنگ اندازي ها و مخالفتهای انجمن، نتوانست انقلاب را از مسير نهايي اش منحرف كند بلكه عدهاي از اعضاي انجمن هم با انقلاب اسلامي همراه شدند و انقلاب اسلامي با رهبري هوشمندانه امام(ره)، لطف و عنايت خداوند و به همت مردم به پيروزي رسيد.

کارشکنی در اجرای فرامین امام خمینی

بر خلاف انقلابیون که برای امام خمینی جایگاه ممتاز تر از مراجع تقلید قائل بودند اعضای انجمن، شأن امام را در حد سایر مراجع تقلید شیعه می دانستند که اظهارات، پیامها، بیانیه ها، احکام و فتاوی صادره ایشان برای مقلدانشان احساس تکلیف ایجاد می کرد و از این رو در قبال بسیاری از رویارویی ها امام با رژیم شاه وظیفه خود نمی دانستند که از فرامین امام تبعیت کنند.

در نیمه شعبان 1357 امام خمینی برای اعلام اعتراض نسبت به سیاست های ضد اسلامی شاه دستور منع چراغانی جشن های ولادت امام زمان (عج) را صادر نمود. اما اعضای انجمن توجهی به این فرمان نکردند و در برگزاری با شکوه تر و گسترده تر جشن کوشش کردند. این در حالی بود که رژیم شاه نیز برای شکست حرکت امام، توجه خاصی به برگزاری پرشکوه تر جشن های نیمه شعبان نشان داده بود.

اهمیت این موضوع و کم توجهی نشان دادن به این مساله در حدی بود که حتی باعث اعتراض امام شده و ایشان در اواخر عمرشان در پیام موسوم به منشور روحانیت که در تاریخ 13/12/1367 انتشار پیدا کرد به آن اشاره کردند. در فرازی از این پیام آمده است:

«… دیروز حجتیه‌ای‌ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزاتی تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند امروز انقلابی تر از انقلابیون شده اند. ولایتی های دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته اند و عنوان ولایت بر ایشان جز تکسب و تعیش نبوده است امروز خود را بانی و وارث نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می خورند…»

One thought on “انجمن خيريه حجتيه مهدويه”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *