سال 84 یا 85 بود که آیتالله جوادی آملی در سخنرانیهایشان در دههی اول ماه محرم در حسینیهی هدایت آمل نسبت به بلندکردن عَلَم در هیئات و دستههای عزاداری معترض شدند و از این بابت گلهمندی خود را بیان داشتند. در آن شب قبل از شروع سخنرانی، اطلاعیهای از جانب ایشان صادر و منتشر گردید که تمامی عزاداران و هیئات و تکایا و… را از حملونقل علم و بلندنمودنش، دخیلبستن بر علم، بوسیدن آن و… نهی نمودند. در آن بیانیه که گزیدههایی از سخنرانیهای همان سال ایشان در حسینیهی هدایت آمل بود، از علم به مانند یک آهن سرد به شکل صلیب تعبیر شد که هیچ جایگاهی در آئین عزاداری مسلمین ندارد.
« این عَلَم و این آهن سرد را که میبینید عدهی زیادی بلند میکنند؛ هر چه شما فریاد بزنی، کسی گوش نمیکند!! کی گفته این کار را بکنید؟! کدام آیه هست، کدام روایت است، به چه دلیل این کار را میکنیم؟! همان آثار جاهلی را رنگ مذهب زدند و به خورد عدهای دادند. هر چه شما میخواهید مبارزه کنید، میبینید مقدورتان نیست! » 1
ایشان در همان سال که ایام تاسوعا و عاشورای حسینی، مقارن با ایامالله دههی فجر بود از مردم خواسته بودند تا عادت نادرست حمل تمثال ائمه(ع) و علم و… را ترک کنند و به جای آنها پارچهنوشتههای انقلابی نظیر شعارهای انقلاب و شهدا و… را در طلایهی دستههای عزاداری خود به مردم نشان بدهند؛ آن هم به عنوان شعار هیئت.
اما کمی بشنوید از عاشورای همان سال؛
طبق رسم سالانهی هیئات در روز عاشورا، هیئت عزاداران سادات نیاکی (حسینیهی ارشاد) علمهای خود را نه تنها در جلوی دستهی عزاداری آورد، بلکه بر تعداد علمهای سرد آهنیاش افزوده شد و جوانان دلاور نیاکی در همان ابتدا که آیتالله جوادی برای ادای احترام به دستهی نیاکی از منزلشان بیرون آمده بود، با تکاندادن علم، جواب سلام ایشان را دادند… در همان سال نه از پارچهنوشتههای انقلابی خبری بود و نه از تعداد تمثالها و حجلهها و علمها کم شد.
علامه جوادی آملی در آن سال از مردم خواسته بودند که: « در مجلس عزاداری حسینی، تماشاچی نباشید. » اما سال به سال بر تعداد تماشاچیان افزوده شد. آیتالله سید یدالله یزدانپناه نیاکی، در محرم امسال در یکی از سخنرانیهایشان در حسینیهی رضوان اینچنین بیان داشتند که: « مجالس عزای حسینی در هیچ کجای ایران به اندازهی آمل تماشاچی ندارد… » و وقتی به خیابانها و معابر شهر نگاه میکنی میفهمی چه خبر است…!
جالب است پس از آن سال علامه دیگر به آمل نیامدند و نیامدند و نیامدند.
گستردگی انحرافات عزاداری به شدت در این شهر در حال افزایش است و ظاهرا هیچ ارگان و نهادی هم معترض به این قضیه نیست. نمونهی خوبی که بنده در تبریز دیدم این بود که همهی مراسم عزاداری باید تا قبل از اذان ظهر عاشورا به پایان برسند و بعد همگی در نماز شرکت کنند. حداقل اگر در نماز هم شرکت نمیکنند مراسم باید به پایان برسد. اما در شهر علامهپرور آمل در هنگام قرائت نماز ظهر عاشورا به امامت حاج آقای رحمانی صدای گروههای موزیک و مداحی هیئات و … به گوش میرسد که واقعا امیدمان را ناامید کرد. تازه گروههای موزیک هم معترض شدند که چرا باید ده دقیقهای به احترام نمازگزاران صبر کنیم و… .
واقعا مسئولین هیئات و تکایا برای این مورد و موارد مشابه فکری نکردهاند؟ برایشان این مسأله مهم نیست که چرا زمان اتمام دستهروی، سه یا چهار ساعت بعد از اذان ظهر است؟ حداقل چرا فرماندار محترم، امام جمعهی عزیز، مسئولین محترم ارگانهای نظامی، سازمان تبلیغات اسلامی و… به این موارد معترض نمیشوند؟ سؤال دیگر اینجاست که چرا حرکتی از سوی این بزرگواران نسبت به محدودکردن هیئات دیده نمیشود؟ به ما حق نمیدهند که این شبهه برایمان ایجاد شود که 1. مسئولین درک درستی از عزاداری محرم ندارند و یا 2. خودشان هم موافق این حرکات و دلقکبازیها هستند.
جالب این بود که تعداد علمداران و خوانندگان و اعضای گروه موزیک و پرچمداران و ماشینسواران و سقانماها و اسبسواران و شترسواران و مشکبهدستان و … بیشتر از تعداد عزاداران و سینهزنها بود…
امسال حرکت جالبتری هم کردند و آن هم تعریف پُستی جدید به نام «همیار محرم» بود که معلوم نبود کارش چه بود!
نکتهی بعدی وضعیت حجاب خانمها و آقایان بود. سؤال اینجاست که چرا آرایشگاههای زنانه در دو سه روز مانده به تاسوعا و عاشورا، پرکارترین روز کاری خود را بعد از ایام ولادت ائمه و اعیاد و… سپری میکنند. از قول یکی از بستگان که در این حرفه تخصص دارد میگویم که میگفت صدها تماس برای نوبت آرایش از خانمهای عزادار در همین دو سه روزی حاصل شد…
یکی از مداحان در سال 87 حرف قشنگی میزد، میگفت اگر دخترهای مجرد در تاسوعا و عاشورای امسال، شوهر پیدا کردند که هیچ؛ اگر پیدا نکردند تا محرم سال بعد جسارتاً باید بتُرشند!
طبق دستورالعملی که داده شده بود، میبایست هر شب مراسم هیئات و تکایا تا ساعت یازده الی دوازده تمام شود، اما گاهاً اجتماعات چندصد نفری دختران و پسران در ساعت یک بامداد به بعد خصوصا در تکیه مشائی دیده میشد.
البته بنده به عنوان یک دانشجو به مسئولین محترم این شهرِ عالمکُش حق میدهم که برای رسوانشدن، همرنگ جماعتی شوند که علامه جوادی آملی اینچنین راجع به ایشان فرمودند:
« حسین بن علی بن أبیطالب(ع) آمد و گفت: من تا اسلام را به آن حالت اوّلی بر نگردانم، دست از این مبارزه بر نمیدارم! اینها اسلام را خواباندند. دینی که در آن دخیل است، دینی که در آن علم است، دینی که در آن آلودهکردن مسجد است، آن دین، عامل پویائی نیست!! دینی که از سیاست جداست، کاری به سیاست ندارد، با تساهل و تسامح همراه است، آن دین عامل پویائی نیست! اینکه لبنان را امروزه به راه انداخت، دین راستین است. اینکه انقلاب اسلامی را سامان داد، دین راستین است. اینکه در تمام جهان سخن از حرّیت و آزادی است، دین راستین است. أبیعبدالله دید اینها آمدند دین را خواباندند! وقتی دین بخوابد، چگونه میتواند عامل پویائی و بیداری مردم بشود؟! این خطری بود که حسینبنعلی احساس کرد ».
هیئات ما یک جور افتادند، حسینیهها یک جور! در هر دو وهن مذهب به طریقی وجود دارد. وقتی مسئولین هیئات، سایهی یکدیگر را با تیر میزنند چه انتظاری از مسئولین وجود دارد؟
مثلا اگر یک روز رهبر انقلاب از مسئولین شهر هزارسنگر آمل بخواهند که نام چند تکیه یا هیئت این شهر را به عنوان بهترین هیئات و تکایا از نظر درستبرگزارکردن مراسم عزاداری ماه محرم معرفی کنند، چه نامهایی را بر زبان میآورند؟ تکیه اسک؛ هدایت، ارشاد، مشائی، شهدا، قائم، کجا؟؟؟؟؟ هیئت آل طاها؛ رهروان شهدا، مجنونالعباس، حضرت رقیه، کدام هیئت؟؟؟؟
البته هیچ انتظاری از این مسئولین نیست؛ وقتی دانشجوهای ارزشی و انقلابی این شهر در دانشگاههایی نظیر شمال، آزاد و … در پی برنامههای دیگری هستند و گاها مثل خیلی از ما، بزرگترین کارشان جوگیری است، انتظاری از مسئولین بهروزنشدهی این شهر نمیتوان داشت!
1. هر چقدر در اینترنت جستجو کردم، نتوانستم متن آن اطلاعیه را به دست بیاورم. لیکن محتوای آن به مانند همین متنی است که علامه در جای دیگری بیان فرمودند.
نکته: عکس اول را خودم گرفتم؛ از دستهی عزاداران سادات نیاکی؛ هنگام ورود به تکیه اسک؛ ساعت تقریبا 14:30
سید هادی مصطفوی
شما غصه نخور حل میشه.